دوشنبه, ۲۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 13 May, 2024
مجله ویستا

سیاست علوی نسبت حق و شبهه


سیاست علوی نسبت حق و شبهه

مدتی است که در تحلیل های مطبوعاتی, استناد به قرآن, نهج البلاغه و صحیفه نور بسیار به چشم می خورد

مدتی است که در تحلیل های مطبوعاتی، استناد به قرآن، نهج البلاغه و صحیفه نور بسیار به چشم می خورد. به هر کجا که نظر می اندازی می بینی عده ای پرچم حقانیت بلند کرده و داعیه علامت محوری و حق گرایی و قرآن پژوهی دارند و ندای ایمان و اعتقاداشان بلند است.

اما آیا واقعاً نظر هر آنکس که با لفظ، خود را پیرو امام، قرآن و علی(ع) دانست قابل قبول است؟ چه خوب است که انسان معاصر همانگونه که به پیشرفت علم و تکنولوژی معتقد و معترف است به پیشرفت فهم نظریه ها و تئوریهای دینی و مرتبه صحت و سقم آن نیز صحه بگذارد. هر رخداد اجتماعی و سیاسی را نمی توان به گذشته و تاریخ پیوند داد مگر آنکه اصول این پیوند رعایت شود. مثلا اگر بگوییم چون نمک سفید است و برف هم سفید پس نمک همان برف است، نتیجه اشتباهی است.

با مروری بر حوادث اخیر بسیار دیده شد که گروهی به مالک اشتر، طلحه و زبیر، ابن عباس، معاویه و حتی خود علی(ع) تشبیه شدند و پیرو این شباهت ها و نقل ها، این مردم به ویژه نسل جوان هستند که بیش از پیش دچار شبهه و تردید می شوند و هر روز در تصور اینکه بالاخره حق با کیست به سر می برند. اما به راستی آیا کسانی که در این جریانات عمل ناصوابی انجام دادند اما رنگ و لعاب مذهبی و شعارهای انقلابی اشان اذهان را به تشویق و تردید انداخت حق دارند و یا کسانی که حقیقتاً تکرار تاریخ اند و کردارشان با گفتارشان در توازن است صاحب حقند؟ در جامعه اسلامی معمولا نسل جوان حق گراتر هستند به جهت اینکه دل مشغولی های اجتماعی و شغلی برای آنها از جهتی اهمیت بیشتری دارد و از جهت دیگر آسیب پذیرتر نیز جلوه می نماید.

در این مقال سعی بر آن است به ارائه ملاک های حقیقی و برداشت های صحیح و نه منفعت گرایانه پرداخته شود تا هر ذهن آگاه و بیداری تنها با مراجعه به کلام حضرات معصومین و تطبیق منصفانه آن با عصر حاضر بتواند شبهه را از حقیقت تشخیص داده و فریفته ظواهر نشود. اما در ابتدا باید به بررسی خود واژه شبهه بپردازیم. اصولا شبهه به چه معناست؟! در نهج البلاغه واژه شبهه صراحتاً معنا شده است. حضرت در خطبه ۳۸ می فرماید: شبهه را برای این شبهه نامیدند که به حق شباهت دارد. (انما سمیت الشبهه شبهه لانها تشبه الحق) از این کلام نورانی حضرت این نکته استفاده می شود که هر چیزی شبیه حق بود لزوماً حق نیست. و هر اعتقاد و سخنی که به حق استناد کرد را نمی توان حق انگاشت. مطلبی که جالب به نظر می رسد این است که گویی حضرت توجه مخاطبین را به گونه ای جلب می کند که در برابر شنیده ها و دیده ها قضاوت عجولانه و سطحی نداشته باشند. بلکه اندکی صبر پیشه کنند و مسایل را حلاجی کرده و به صرف اینکه آن رخداد یا بخشی از آن با مفاهیم مذهبی بیان شده، همه آن را در جرگه دین و مذهب جای ندهند. مطلبی که به نظر می رسد این روزها بسیار موردتوجه است واقعیت هاست.

اما ذکر این نکته لازم می آید که هر واقعیتی حقیقت ندارد و همین مسئله است که حضرت را برآن می دارد تا بگوید شبهه، شبیه حق است. اما بسیاری ازرخدادهای جامعه امروز ما واقعیت هایی است که برخی از آنها با حقیقت منطبق اند و برخی منطبق نیستند. و این هوش و ذکاوت مردم را می طلبد که وقتی در برابر وقایع آمیخته با حقیقت قرار می گیرند سره را از ناسره تشخیص داده و بدانند که هر الله اکبری، الله اکبر نیست. حضرت علی(ع) در حکمت ۱۳ نهج البلاغه یکی از راه های تشخیص شبهه را از حقیقت بیان می دارد. پس بادقت نظر در کلام امیر باید بتوان حق را از غیرحق تشخیص داد و به سؤالات بسیاری از نسل جوان که می پرسند حق با کیست پاسخ قابل قبولی ارائه کرد.حضرت می فرمایند: شک و شبهه چهار بخش دارد

۱) جدال در گفتار

۲) ترسیدن

۳) دودل بودن

۴) تسلیم حوادث روزگار شدن.

هرکدام از این چهار بخش مقاله مفصلی می طلبد و ما در اینجا فقط به تحلیل یک نکته از آن می پردازیم و آن ترسیدن است. همانطور که می بینیم حضرت خاطرنشان می کند یکی از ملاک هایی که نشان می دهد در یک رخداد اجتماعی شبهه و غیرشبهه کدام است و عاملان آن واقعه حق اند یا نه این است که ببینیم مدعیان ترسو هستند یا نه صراحتاً اعتقاداتشان را بیان می کنند یا نه. اصولاً کسانی که شبهه ای را ایجاد می کنند سنگی در تاریکی می اندازند به امید آنکه به هدف بخورد و هیچ روش و منش صریح و روشنی ندارند، شبهه ها اصولاً شبهه ها اصولا در فضایی که آمیخته با جنجال و هرج و مرج است صورت می گیرد.

و شبهه انگیزان از آنجایی که خود می دانند حق با آنان نیست از رویارویی با حق گریزان و ترسان هستند و هنگامی که به آنها مجالی برای اثبات اعتقادات شبهه ناک شان داده می شود می ترسند و همین ترس که بر پایه دانایی آنها از حق گریز بودنشان است آنها را بر آن می دارد پاپس بکشند و به شبهه جدید دیگری توسل کنند. پس اگر کسی نظری را مطرح کرد و با شهامت بر سر اعتقاد خویش ایستاد داعیه حق گرایی اش قابل قبول است. در فراز بعدی همین حکمت، حضرت می فرماید: آن کس که اهل ترس باشد همواره در حال عقب نشینی است.

در توضیح این نکته باید بگوییم کسانی که برای گمراه کردن مردم به ایجاد شبهه دست می اندازند و برای مقبول جلوه دادن فعالیت های خود از هیچ بدعتی فروگذار نکرده و انگشت اعمالشان، نخبگان جامعه را هدف قرار داده است، این افراد به تضمین سخن علی(ع) همواره در جا می زنند و هیچ پیشرفت و تازگی در کارشان مشاهده نمی شود. و دائما در تکرار مکررات غوطه می خورند و از یک پله متزلزل به پله متزلزل دیگری می پرند و عامل این تشتت و ناهماهنگی همان ترس و عدم اعتقاد راسخ و عدم حق گرایی است. اینجاست که این انسان کتاب خدا را براساس آراء خویش تفسیر می کند و کلام معصومین را به نفع خویش مصادره نموده و برای پیشبرد اهداف خود و نه اجرا یا بیان حق، به آن توسل می جوید. در اتفاقات اخیر به وفور مشاهده کردیم که بسیاری از نخبگان علمی و سیاسی روشنفکران، صاحب نظران و پژوهشگران جانب انصاف را فرو گذاشته و برای تأیید نظر خودشان به قرآن و نهج البلاغه نظر انداخته و شاهد مثال آوردند. غافل از اینکه خود این مسئله تفسیر به رأی در اسلام به شدت نکوهش و از آن پرهیز داده شده است. حق آن است که عریان بیان شود به دور از منفعت و ترس و به دور از هرگونه تحریف. حضرت در خطبه ۷۸ می فرماید: دانشمندنماها کسانی اند که مشتی جهالت از جاهلان و گمراهی از گمراهان برگرفته و دامی از ریسمان های فریب و دروغ برای مردم گسترده و قرآن را به آراء خود تفسیر نموده و حق را به میل و خواسته های خویش برمی گرداند.

و مردم را از پیشامدهای بزرگ ایمن می دارد و گناهان بزرگ را در نظر آنان کوچک جلوه می دهد. و می گویند به کارهای شبهه ناک نمی پردازم با آنکه می پردازند.

با توجه به این مسئله لازم است به تبیین جایگاه ولایت و گناه نافرمانی از آن بپردازیم. براساس مفاهیم برآمده از متون مقدس اسلام، ولایت از مرتبه والایی برخوردار است و از آنجا که میزان اعمال در روز قیامت، حضرت علی(ع) می باشد و براساس آیه مشهور ولایت که فرمود: یا ایهاالذین امنوا اطیعوالله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم. نقش و جایگاه خطیر ولایت و به تبع آن ولی فقیه در جامعه اسلامی به وضوح روشن می شود. پس آنان که به جدال با آن بپردازند، به جدال با قرآن و در نتیجه به جدال با پروردگار قرآن پرداخته اند. نتیجه اینکه: استفاده ابزاری کردن از دین و دین را تنها عامل نجات بخشی در شرایط موقت دانستن و نپذیرفتن حق و حقانیت ولایت از تبعات تفاسیر هرمنوتیکی است که باید به شدت از آن دوری کرد.

مرضیه خاکساری