چهارشنبه, ۲۷ تیر, ۱۴۰۳ / 17 July, 2024
مجله ویستا

آرامش چراغ قرمز ناهنجاری ها


آرامش چراغ قرمز ناهنجاری ها

چگونه می توان بر ناآرامی های زندگی غلبه کرد

آرامش پایداری سلامت روان و ذهن، همانند قطرات شبنم برای طراوت گل است.

ناآرامی، گردبادی در چشم شعور برای پنهان کردن هستی، همچون طوفان تاراجگر بار و بنه کشتزار است.

... به کجا چنین شتابان می رانند که روح «آسودگی» در بی خبری برآمده از غفلت سرعت، قبضه می شود ... چرا آنقدر به صدای بلند و جوش وخروش با تلفن همراه صحبت می کند. متوجه نیست در سکوی مترو صدها نفر اطرافش ناآرامی اش را نظاره می کنند ... و چراهای زیاد.

انسان که خالق و غالب بر پدیده های زندگی است به راستی چرا در برابر قابلیت روان آرایی و اندیش ورزی خود نسبت به حفظ سلامت هستی اش گاه ضعف و یا سستی نشان می دهد.

برخی از افراد حاضر نیستند دست کم یک روز غبار خشونت از چهره وجودشان بزدایند. شاید حرف شان این است زمانه عصبی ام کرده، فشار زندگی، ناجور بودن دخل و خرج، بدهی، قسط ماشین و خانه، هزینه تحصیلی بچه ها و... حال بپرسید: اول این که چرا نظم در امور نداشته، دوم آرامش مهم است یا خود را در تنگنای بدهی فراتر از مالی قرار دادن؟

● هرکس ساز خودش را می زند

دقایقی ایستاده و تیترها و خبرهای ده ها روزنامه و نشریه جلوی دکه روزنامه فروشی را نگاه می کند و می خواند. چند لحظه دیگر صبر می کنم شاید چشم و سر از خوانش و کسب اخبار روز بردارد که این انتظار ثمری برایم ندارد، ناچار دستی به آرامی به بازویش می زنم و با تبسم می گویم: چه خبرها؟ می خندد و می گوید؟ «هیچ!» این را «پهلوان» تقریبا میانسال می گوید، کارش ساختمان سازی است. بعد می گوید: «تیترهای روزنامه ها را می خواندم و با هم مقایسه می کردم. هیچ یک اشتراک نظر ندارند. هرکس ساز خودش را می زند. جناحی می نویسند. هر کدام جلوه کاری خودش را انتخاب و مطرح می کند.»

می پرسم: نظرتان راجع به هنجار و ناهنجاری های فکری و روحی و اثرات هر یک در فرد و جامعه چیست؟ در پاسخ می گوید: «باید ریشه یابی و بررسی کرد. ممکن است بخشی از جامعه یک چیز و بخش دیگر نظری متفاوت داشته باشد. باید جامعه طوری باشد که حرف همدیگر را درک کرد. بنشینیم با منطق و خلوص نیت مسایل را حل کنیم. او همچنین بر این باور است هرکسی با تعامل و رعایت حق و حقوق همدیگر می تواند آسایش و آرامش فردی اجتماعی و خانوادگی را تامین کند....»

«فراهانی» فروشنده لوازم التحریر انتهای مغازه اش پشت میزی نشسته که سطحش پوشیده از دفتر و کاغذ و خرده لوازم دفتری است. نظرشان را در مورد تاثیر آرامش و بی قراری های روحی و رفتاری در روابط اجتماعی و خانوادگی و بی اعتنایی به حقوق شهروندی می پرسم. پاسخش اشاره ای است به یکی دو معضل کلیدی دیرینه اجتماعی و شهری، همچنین نگاهی هم دارد به حوادث و اتفاقات چند ماه اخیر. او آرام و شمرده ناراحتی های فکری امروزه را مشکلات تامین مسکن و ترافیک و از سوی دیگر بروز اختلاف بین افراد می خواند: به گفته وی بعد از انتخابات بین برخی خانواده ها و افراد بعضا اختلاف نظر افتاده، در یک خانواده بین پدر با فرزند، برادر با برادر و ... تفاوت دیدگاه به وجود آمده و آن آرامش نسبی هم کم شده و روابط خانوادگی دچار نوعی تزلزل گردیده است و در واقع نزاع نرم صورت گرفته. از همین رو همه این اتفاقات ناهنجار تسلط آدم را بر اعصابش سلب می کند.»

«یک روانشناس بالینی» با اشاره به دوری ناپذیری نقش آرامش در شئون زندگی، بر این باور است که هستی آسودگی سبب آسایش روحی و فکری جامعه، خانواده و همزیستی مسالمت آمیز بین افراد و نظم برنامه ریزی موفق کارها می شود اما چنانچه آرامش برقرار نباشد انسجام فکری درهم ریخته و باعث روزمرگی و جلوگیری از پیشرفت فرد و جمع خواهد شد.

● آرامش؛ کلید موفقیت فعالیت های اجتماعی

گفته «دکتر عبدالمجید بحرینیان» عضو هیئت علمی دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی در خصوص تاثیرات مثبت آسوده بودن فرد و اجتماع حاکی از این است که وجود آرامش در شئون زندگی اجتناب ناپذیر است چرا که آرامش اساس زندگی است. معمولا آرامش در جامعه باعث زندگی آرام در محیط خانواده نیز می شود، برنامه ریزی افراد در جای مناسب خود قرار می گیرد و مشکل بین فردی نخواهد بود. آرامش همچنین موجب موفق تر شدن فعالیت های اجتماعی می شود و در پیشرفت تولید، توسعه و ارتزاق موثر است.

وی درباره ناآرام بودن فکر و روان فرد، چنین اظهار می دارد: «اگر آرامش برقرار نباشد ذهن برای برنامه ریزی امور، متمرکز نخواهد بود مثلا هنگام رانندگی.»

حال اگر فرد به هر دلیل افسرده و ناکام به خواست هایش باشد آنقدر تلاش می کند تا به آرامش برسد گرچه ممکن است هم نرسد. اصولا افسردگی باعث تلاطم روحی فرد می شود و شخص شروع به یک سری فعالیت ها می کند که خود موجب ناراحتی می شوند. او می افزاید: «کلا شخص یا اشخاص با عجله و بدون برنامه از پیش تعیین شده نخواهند توانست به موقعیت آرام دست یابند. کار در شرایط ناآرامی روح و فکر شتابزده ما را به جای دلخواه نمی رساند.»

● لزوم توسعه شرایط آسودگی خاطر و کاهش معضلات ذهنی

«علیمراد-م» فارغ التحصیل جامعه شناسی بر این عقیده است که پیش از پرداختن به هر موضوع و پدیده ای می باید توجه به فرهنگ پرقدر خود داشته باشیم چون که در جهان امروزی تغییرات اغلب ناهمساز با جامعه ما در تمامی عرصه های حیاتی دور از انتظار نیست. وی با این مقدمه، در پاسخ به سؤالم پیرامون عوامل ایجاد تنش و هیجان روحی در برخوردهای بین افراد و برخی در خانواده و همچنین ناشی از زندگی ماشینی و جمعیت، با خنده ای کوتاه می گوید: «پاسخ این پرسش وقت مناسب طلب می کند اما به صورت کلی می توان به چند دلیل اشاره کرد. فرهنگ و خصایص اخلاقی و رفتاری در هر جامعه یا برخی جوامع متفاوت است. به صورتی که فرضا در یک جامعه انداختن آب دهان و یا دستمال کاغذی غیرقابل مصرف روی زمین، عملی نابهنجار و یا تعجب آور است ولی در جامعه ای دیگر، عبور از میان یا کنار گل و لای و زباله، عجیب نیست. حداقل این دو اتفاق در ذات ظاهری شان می توانند در اذهان یک بچه ۱۲-۱۰ ساله و یا آدم بزرگتر تاثیر بگذارند.

یعنی آنجا که نظافت است یک نوع فرهنگ باوری و آنجا که آلوده و کثیف است نوع بی تفاوتی به پاکیزگی محیط زندگی را در ذهن من ناظر تداعی می کند. در جامعه ما رفتارهای بی قاعده که از برخی افراد ممکن است سر زند می تواند دلایل گوناگون داشته باشد. به نظر من افزایش جمعیت و ترافیک پرحجم و عوارض آن به مرور روی روان، گفتار و حتی فرهنگ نجیب و اصیل مان تاثیر می گذارد. این وضعیت شهری در هر جغرافیای دیگر هم باشد، به تدریج روی اعصاب و آرامش جامعه سایه می زند. در این حال آسیب روان و فکر طبیعی است، یک جور باید تخلیه شود.

اما عاملیت بی قراری روان، راه دور نیست، شخصی که غفلتا و در حال ناآرامی با شتاب از عرض خیابان عبور می کند با اعتراض شدید راننده ای که از ترافیک سنگین تازه بیرون آمده است مواجه می شود. عابر هم که خود مشکل مثلا اداری اش حل نشده و یا چک برگشتی در دست دارد و نگران وصولش است، بلادرنگ و بدون خودداری و صبوری عکس العمل تندتری نشان می دهد. در این میان آنچه که جایش خالی است در وهله اول شکیبایی و در مرحله بعد فرهنگ سازی است. به گفته وی در جامعه شناسی و روان شناسی درباره تاثیرات تحولات و تغییرات اجتماعی و گرایش های فکری و روانی، عادات فرهنگی و تربیتی و... بسیار مباحث مطرح است. مثلا «اگوست سنت» جامعه شناس، جامعه را به دو بخش منقسم می کند: جامعه پویا و جامعه ایستا. به گفته او در جامعه پویا موضوع ترقی و توسعه و تکامل مورد بحث و تحلیل قرار می گیرد. در جامعه ایستا، روش و نظم جاری به گونه ای است که مردم فی مابین خودشان شرایط آرامش و سازگاری را ایجاد و رعایت می کنند. این یعنی تفاهم فکری و رفتاری.

ما فرهنگ دینی و ملی مان بسیار توصیه در حفظ آرامش و سلامت روح و ملاحظات انسانی در کار و اخلاق دارد. در عین حال مسئولان باید فضای آرامش و شرایط آسودگی و کاهش معضلات مخل روح و ذهن را در هر زمینه ای توسعه بدهند.» کاستی ها و نابرابری ها وزنه ای سنگین و بعضا غیرقابل تحمل آویزه زندگی است. منابع فراگیر بروز التهاب، خشونت، بی حوصلگی، بدخلقی و بی ملاحظگی به حقوق شهروندی هر روز در مسیر رفت و آمد و کسب و کار عمومی کاملا آشکار است از جمله ازدحام انواع وسایط نقلیه موتوری که سطح تمامی گذرگاهها را تسخیر کرده که اگر آسیب جسمی نباشند اما تولیدشان اقسام آلودگی های صوتی و تنفسی است. آرامش حفظ سلامت در چنین اوضاع و احوالی ظاهرا کالایی است که به اصطلاح در قوطی هیچ عطاری پیدا نمی شود و قابل رویت نیست.

مورد دیگر، گستردگی ضایعات غیرقابل استفاده عمومی از هر نوع در معابر، کوچه ها و حواشی خیابان ها است و هیچ ساعتی از ساعات روز و شب گذرگاهها رنگ نظافت به خود نمی بینند. بی حوصلگی و ناآرامی روحی و روانی برخی مردم طوری است که اگر دو سه دقیقه مترو دیر به ایستگاه برسد، خلق شان تنگ می شود چون به حد کافی در طول روز و کار و تنفس در فضای آلوده آسیب دیده است و راضی هستند در واگن که جای سوزن انداختن هم نیست سرپا بایستد. این ناآرامی های مخل سلامت را چطور می شودتخلیه کرد و کجا؟

یک روانپزشک می گوید اگر فشارهای روانی از اندازه معینی افزون شوند باعث ظهور علایم بیمارگونه افسردگی، اضطراب و پرخاشگری در انسان می شود. تجمیع فشارها موجب نابهنجاری رفتاری می شود که ممکن خواهد شد فرد در اثر این فشارها، رفتار خشونت آمیز از خود نشان دهد.

تامین و ثبات آرامش روح و روان تنها با اندیشیدن و در فضای آرام و خلوت صمیمانه با خود انسان محقق می شود. این که نقل قول کنیم فلانی از فرط ناراحتی کیلوکیلو قرص و شربت درمان می خورد، یا این که با یک مورد فرضا سرپیچی کودک و نوجوان فریادی از عمق وجود سرداد، این ها گاه اگر ناشی از ضعف تفکر نباشد، می شود گفت تاثیرپذیری و تضعیف اعتماد به نفس است. عوامل ناهنجاری نمی گوییم نیستند، اما حرف این است که برخی دچار موج زدگی برآمده از بدرفتاری فرضا فروشنده محل، راننده، نافرمانی کودک و... می شوند و یا با افراد به اصطلاح کم جنبه نشست و برخاست دارند. با این حال باید گفت که آرامش گمشده ای در دنیای پرپیچ و خم امروزی است که بدون شک با وجود آن می توان زندگی را زیباتر از آنچه که هست ملاحظه کرد.

مشکلات در گذران زندگی مختص فرد کم درآمد نیست. چه بسا ثروتمندان و متمولان نگرانی های روحی شان عمیق تر از دهک های پایین جامعه است. مهم درک و تعقل در چاره سازی آرامش است که این بخشی به مسئولان در زمینه سازی شرایط مناسب زندگی ربط دارد و بخشی دیگر نیز به همت خود شخص و خانواده و جامعه برمی گردد.

در ادبیات کلاسیک و فرهنگ عامه ما ایرانیان کلمه ای است به نام «ارزش». شاید به جرأت بتوان گفت ماهیت مفهوم انسانی این کلمه در جاهای دیگر در بافت روابط آن گونه که در جغرافیای انسانی ما است رایج و معتبر باشد.معنای مصدری «ارزش» چند تا است از جمله «استحقاق» پیشتر اشاره رفت که می دانیم انسان برخوردار از خرد و اندیشیدن است اما این دو صفت در جوهره وجودی ایرانی جزو لاینفک معرفتی و حرمتمداری او نسبت به سایرین نیز می باشد. تاخت وتازهای بیگانه در این سرزمین هیچ نتوانسته اند ریشه «ارزش» و نشان های اخص آن در مراودات و روابط فی مابین مردمی را جابه جا کند. لیکن آنچه گاه سبب بروز ناهنجاری، بی قراری، تنگ خلقی، یا پرخاشگری و... بین دو فرد و یا جمعی در روند متعارف زندگی و ارتباطات می شود، عمدتا بازخورد برآمده یک مجموعه شرایط است از جمله: از وضعیت ناهمسانی های توزیع مناسبات اقتصادی، فرایندهای ازدیاد جمعیت در شهرهای بزرگ و پرجمعیت، تقابل فرهنگی اشباع وسایل نقلیه موتوری در کلانشهرها، نازیبایی های منظری معابر ناشی از انواع ضایعات، آشفتگی در نرخ های خودسرانه مصرفی و خدمات آزاد شهری برخی افراد ذیربط از هر نوع که مهمترین علت متوجه ضعف کنترل عملی و کمبود شدید فضاهای تفریحی- سرگرمی نشاط انگیز از جمله دور دسترس بودن سینما، تئاتر ولی متناسب با توان اقتصادی دهک های پایین جامعه، خلأ این ضرورت ها می توانند در سلامت روان و آرامش فکری فرد اثر بگذارد.

● ایمنی اقتصادی و شهری آرامش خانواده

در ادامه گفت وگو با مردم، پیرامون راهکار ایمنی حفظ آرامش و دوری جستن از هیجانات زیانبار روحی و فکری، هریک دیدگاه و نظری ارایه می کنند.

«جوادی» بازنشسته براین عقیده است که امکانات نسبی اقتصادی و امنیت ایاب و ذهاب شهری دو رکن اساسی آرامش خاطر هر انسان است. او می گوید: «مثلا نان آور خانواده که بودجه اش به هیچ روی کفاف حداقل تامین ۶-۵ سرعائله اش را نمی دهد، دایم با خودش کلنجار می رود و اهل و عیالش هم در مضیقه قرار می گیرند. در نتیجه همیشه نگران گرداندن چرخ زندگی هستند، یا در مورد امنیت، خانواده ای که جوان دارد فرضا محصل است اگر نیم ساعت از سر وقت آمدنش به خانه بگذرد. اهل خانواده دلشان به شور می افتد که مبادا حادثه ای برای بچه شان پیش آمده باشد. به هرحال هرکس به نوعی عادت به دلواپسی کرده است که باید با فرهنگ سازی صحیح در رسانه ها اعتماد به نفس مردم را بالا برد.»

«پهلوان» که شغلش ساختمان سازی است، در مورد تنش زدایی در روابط اجتماعی، تاکید بر ارتقاء سطح فرهنگی دارد. او می گوید: «چگونگی روابط اجتماعی برمی گردد به فرهنگ افراد. نظرم این است که فرهنگ اجتماعی باید بالاتر از آنچه هست، شود و در کنار هم، همدیگر را حمایت کرده، نه مثل غریبه با هم برخورد کنیم.»

اما «فراهانی» فروشنده لوازم التحریر، که صحبت قبلی اش در شماره نخست گزارش پیرامون فرایندهای روانی و فکری در برخی افراد و روابط بین خانوادگی پس از انتخابات اخیر ریاست جمهوری عنوان شد، حالا پاسخش درخصوص راهکار برخوردار شدن مردم از آرامش، در واقع به همان موضوع پیش گفته او ربط دارد و دراین ارتباط معتقد است:«باید به هر شکل ممکن تلاش کنیم تا آرامش در جامعه به طور ایده آل وجود داشته باشد.» به گفته او، مردم از اتفاقات پس از انتخابات خسته شده اند و در این میان هیچکس از رهبری دلسوزتر نیست.»

● کاهش محبت، افزایش فاصله خانوادگی، ناآرامی و...

از یک دانشجوی ریاضی درباره راهکار مسالمت آمیز در وضعیت بی قراری هنگام بروز یک ایراد و مشکل بین دو یا عده ای وکلا علل رفتارهای هیجان بار می پرسم. پاسخ «بهتاش محمد حسنی» بر خلاف برخی افراد بیشتر در مایه های نبود مهر و دوستی است.

او احساس می کند درک محبت افراد نسبت به همدیگر از بین رفته و حرمت انسانی به حدقابل توجه کم شده است. مثال می زند: «سوار تاکسی می شوید راننده هیچ برخورد صمیمانه و مهربانانه نشان نمی دهد. یک حالت بی تفاوتی به حضور مسافر دارد. کلا غریبگی بین افراد به مرور زمان بیشتر می شود. نوعی بیحس و حالی نسبت به همنوع خود وجود دارد.» وی با اشاره به این که آلودگی هوا ممکن است بر خلق و کردار انسان در روابط اجتماعی اثر گذار باشد، اما یک دلیل اصلی محبت او در رابطه با بی تفاوتی روابط عمومی برخی از مردم رتق و فتق های شغلی شخص است که در کانون خانوادگی هم تاثیر گذاشته است. وی در ادامه می گوید: «در خانواده حس و حال محبت پدر به فرزند، برادر به برادر و... کمرنگ شده است. در مقطع زمانی کنونی مشغله های فراوان اجازه فرصت به آدم نمی دهند که به فکر وضع و حال دیگران باشد. در خانواده بچه ها در فراغت کار و درس در خانه ساعت ها پشت کامپیوتر می نشینند و جستجوگر می شوند بازی می کنند. پدر هم در وقت استراحت پای تلویزیون می نشیند. مادر در آشپزخانه است. نگاه می کنی یک فضای سرد و تهی از گپ و گفت وگوی خانوادگی حاکم می شود که در باب دافعه و جاذبه، چنان وضعی حالت دافعه دارد.»

از این جوان دانشجو می پرسم برای این که چنین موقعیت های به قول خودتان بی محبتی میان افراد نباشد چه چاره ای به نظر شما می رسد؟ می گوید: «فاصله ارتباطات بین افراد به صورت طبیعی و متعارف کاسته شود. اگر چنین نشود به نظر من فاصله های بین خانواده و آشنایان بیشتر خواهد شد، همچنین روابط و محبت بیشتر شوند. الان کمبود ملموس رابطه بین فامیل و اقوام به دلیل فاصله گرفتن خانواده ها از یکدیگر است. این موارد نیز باعث می شوند شخص ناخواسته دچار ناآرامی روانی شود چون دیدارها نمی گذارند احساس بی قراری بر انسان غلبه کند.» او به نکته ای اشاره می کند که تأثیر کوچک شدن خانواده از نظر تعداد را تبیین می کند: «در نسل های قبل اعضای خانواده ها زیاد بود. الان خیلی ها حتی تک فرزند هستند. در نتیجه کاهش نسل باعث کم شدن اقوام می شود که از جهتی به کم شدن دیدارها و تنها شدن می انجامد.»

● حرص و تنگدستی باعث بیماری و بی حوصلگی

«پدر و پدربزرگ من هر کدام ۷-۶ تا اولاد بزرگ کردند آن هم در شرایط سخت که آب از چاه می کشیدند، برای پخت غذا و مصرف خوردن. هیزم و ذغال برای زمستان تهیه می کردند و... هیچ یک از این چیزها که شما گفتید را نداشتند. خودم هفتاد و دو سه سال سن دارم و هیچ گونه هیجان و افسردگی و ناراحتی اعصاب الحمدلله تا الان نداشتم. این ناراحتی ها مال حرص خوردن های عده ای از آدم هاست ولی تنگدستی و فکر و خیالات تامین سوروسات زندگی آدم را رنج می دهد.»

«حاج عبدالنبی» با این که جثه استخوانی دارد اما با انرژی و سرحال و خندان است. او تا حدود چهار دهه پیش در حوالی یکی از شهرهای خراسان زندگی می کرده است. به او می گویم که شما به قول معروف نان و غذای ولایت خورده اید و دور از قیل و قال شهرهای پرجمعیت بودید. سری تکان می دهد و می گوید: «نیمی از سنم را در تهران هستم. در وسط سر و صدا و شلوغی و در صف اتوبوس و صف مایحتاج و صبح تا شب هم کار می کردم و هنوز عاشق کار هستم. کارم سفالگری بود و حالا دم دست پسرم فروشندگی می کنم. حرفم سر این است ک گفتم مردم خیلی شان حرص زیادی می زنند. توقع شان بالاست. آرام و قرار ندارند. این جماعت خواب راحت هم ندارند. همین ها اسباب بیماری ها و بی حوصلگی می شوند. توی خانه و بیرون بدخلقی می کنند و عرصه را به خود و اطرافیان تنگ می کنند، هستند افرادی که خرج و دخل شان جور نمی شود باید حمایت شوند اما آنچه آدم را از پا می اندازد خودخوری و بدخلقی است.

● انگیزه های خودآگاه به جای هیجانات ناخودآگاه

شیوه چاره یابی برون رفت از دایره التهابات و هیجانات روانی و فکری محور پرسشم در ادامه گفت وگو با «دکتر فربد فدایی» روانپزشک است که پاسخ آن سوال دیگری در پی می آورد بر مبنای آسیب های صوتی، تنفسی تحمیلی ناشی از فشردگی در وضعیت سرسام آور ترافیک وسایل نقلیه....

وی در پاسخ این سؤال که چاره ایمنی سلامت روان و آسودگی اندیشه در برابر هیجان و بی قراری ها چیست؟، اظهار می دارد: «راهکار آن است که بدانیم برای رسیدن به تفاهم باید هیجان ها را کنار گذاشت و از طریق منطق با موضوع روبرو شد. به عبارت دیگر، انگیزه ها و هیجانات ناخودآگاه باید جای خود را به انگیزه های خودآگاه و منطقی بدهند که طبعا به وسیله گفت وگوهای دوستانه امکان پذیر است.» می گویم اما در سطح کلان زیست محیطی شهری حتی در محیط خانه و... با معضلات و آسیب های صوتی و تنفسی ناخواسته روبرو هستیم: بوق و آلایندگی خودروها هنگام استراحت در خانه و یا در نیمه های شب ناگهان صدای آژیر (دزدگیر) خودروهای اطراف محل سکونت مخل آرامش مردم هستند.

● این مسائل تاثیرشان بر اعصاب چیست؟

وی در این ارتباط چنین می گوید: «اگر فشارهای روانی از حد معینی بالاتر رود سبب بروز نشانه های بیمارگونه می شوند که این نشانه ها به صورت افسردگی یا اضطراب و یا پرخاشگری تظاهر می کنند. این فشارهای روانی می توانند مسائل بالنسبه کوچکی باشند. برای نمونه، کثیف بودن کوچه و خیابان، بوق اتومبیل، سر و صدای کاسب های دوره گرد، یا پیدانشدن مسیرحمل و نقل عمومی و یا نایابی و گرانی یک کالا. اما اگر این فشارهای کوچک روی هم جمع شوند ممکن است سبب بروز نابهنجاری های رفتاری شوند و بر طبق اصطلاح پرکاهی که می تواند کمر شتر را بشکند، فردی هم که تحت فشارهای روانی و مادی قرار دارد ممکن است با یک فشار روانی جزیی دیگر ناگهان تعادل روانی خود را از دست بدهد و به ناگهان رفتارهای خشونت آمیز و پرخاشگرانه نشان دهد.»

پویایی اعتماد به نفس و توانمندسازی رفتار و کردارهای خردورزی از عوامل موثر و سازنده شخصیت پردازی و ثبات فکری انسان محسوب می شود.

فراگیری این مولفه ها نیاز مبرم به توسعه فرهنگ مداری دارد. برای ارتقاء بیشتر سطح و ثبات روحی و فکری به نظر می رسد یکی از راهکارهای آموزش کودکان و نوجوانان در مراکز آموزشی از طریق نمایش فیلم و یا اسلایدهای مناسب روحیه آنان است. از سوی دیگر از طریق دیگر رسانه های نوشتاری و حتی ساخت میان پرده های عوارض ناآرامی و تاثیر مطلوب هنجارگرایی و شکیبایی در تلویزیون در این خصوص، تاثیرات این اصل علمی را در روان و ذهن شخص دارد که «دیدن» تفاوت با شنیدن و یا خواندن دارد. همچنین از آنجا که دانایی توانایی است، مساله آسودگی روانی از طریق شیوه های علمی و نمایشی تا حدود قابل توجهی حل خواهد شد.

این موارد می تواند الگوی اولیای خانواده برای فرزندان باشد بدین صورت که فرضا هنگام عصبی شدن در حضور فرزندان، خود را کنترل کنند و در مدرسه، آموزگار اگر از شاگرد و یا شاگردانی به هر دلیل آزرده خاطر می شود و شاگردان هم متوجه ناراحتی آموزگارشان می شوند، برخلاف انتظار بچه ها، هیچ عکس العمل تندی انجام ندهد. در سطح اجتماع و جامعه هم به همین نحو، یعنی در درگیری لفظی و یا هنگام رانندگی دو نفر معترض که یکی دیگری را مقصر می داند، صبوری یک طرف باعث آرامش طرف مقابل می شود. یا بارها دیده شده که جماعت گردهم آمده به تماشای یک برخورد تند، کسی که واسطه صلح و سازش بین آنان شده است گذشت طرفین خشمگین را تحسین می کنند. این گونه برخوردهای پسندیده نشان دهنده آن است که فرد و یا افراد با یک زبان خوش و سازش و روی گشاده هنگام عصبانیت، از آرامش استقبال می کنند.

تحقیقات دانشمندان یک دانشگاه آمریکایی که چندی پیش انتشار داده شده است، گویای این است که نگریستن یا اندیشیدن به کسانی که از توان خود کنترلی رفتاری با ضریب بالا برخوردارند قادر خواهد بود مردم دیگر را در برابر اتفاقات حاد و بحرانی و موقعیت استرس آور شدید، مقاوم کنند. در گزارش منتشره همچنین عکس آنچه در بالا ذکر شد هم وجود دارد. یعنی کسانی که قدرت خودکنترلی آنان ضعیف است، روی وضعیت روانی دیگران تاثیر منفی می گذارند. این فعل و انفعالات به اندازه ای تاثیرگذارند که به گفته محققان، حتی یک لحظه نگریستن فرد به نام شخص خود کنترلی رفتاری، اثربخش خواهد بود.

محققان همچنین پس از انجام آزمایش های متعدد دیگر روی افراد داوطلب و به نقل از آنان نیز به این نتیجه رسیده اند که تماشای تاثیرات اجتماعی مثبت، خودکنترلی شان را بهبود می بخشند. به اعتبار این آزمایش ها می توان متوجه شد که فردی که برخوردار از خودکنترلی بالاست تا چه حد می تواند به افراد دیگر در تظاهر رفتارهای خردمندانه و منطقی کمک و یاری کند.

● برخورد از نوع منطق

در ادامه گفت وگو با «دکتر عبدالمجید بحرینیان» روان شناس بالینی و عضو هیئت علمی- دانشگاه شهید بهشتی، این پرسش مطرح می شود: چگونگی راهیابی به آرامش روحی؟ او پاسخ می دهد: «باید با یک برنامه منطقی، منظم، دقیق و حساب شده علل عدم آرامش فرد یا خانواده پیدا و چاره جویی شود. آن گاه به صورت واقع بینانه انگیزه های بی قراری و ناهنجاری در افراد مورد درمان قرار گیرند.» وی اما این امر را معطوف به عزم عمومی می داند و در این ارتباط اظهار می دارد: «وظیفه تمام جامعه است که برای رفع مشکلات ناهنجاری روانی فردی، خانوادگی و اجتماعی چاره جویی کند و شیوه منطقی و صحیح پیش روی فرد و افراد درگیر با معضلات موصوف گذاشته شود.»

ناگفته نماند که مدیریت کلان به عنوان مسئول، پیشگام و برنامه ریز در رفع عوامل هر نوع آسیب اجتماعی و تحکیم سلامت جامعه نیز نقش کلیدی و زیربنایی دارد. به نظر می رسد در این خصوص ایجاد شرایط مناسب و متعادل بر رفع و فروکش کردن التهابات و هیجانات روحی و رفتاری می باید زمینه های درخور ایجاد آرامش با حذف علل بروز بی حوصلگی، اضطراب و... فراهم و میسر باشد. شیوه های مختلفی می تواند اعمال شود که به طور کلی کنترل و کاهش نوسانات اقتصادی، سرعت و تسهیلات اجرایی کارهای مردم در ادارات، ساماندهی حمل و نقل و ترافیک، حمایت از افراد و خانواده های کم درآمد و افزایش مراکز تفریحی و شادی آفرین در سطح جامعه، از جمله اموری است که به نظر می آید عامل تضاد روحی در روابط مردمی می باشند.

حسن آقایی