یکشنبه, ۲۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 12 May, 2024
مجله ویستا

توانمندی های کوچک, موفقیت های بزرگ


توانمندی های کوچک, موفقیت های بزرگ

باروخ اسپینوزا, فیلسوف آلمانی زمانی گفته بود «تنها هدف زندگی آن است که آنچه هستیم, باشیم و تبدیل به کسی شویم که قابلیت آن را داریم »

باروخ اسپینوزا، فیلسوف آلمانی زمانی گفته بود: «تنها هدف زندگی آن است که آنچه هستیم، باشیم و تبدیل به کسی شویم که قابلیت آن را داریم.»

شاید شما با این تاکید وی موافق نباشید، اما به یقین یکی از اهداف زندگی تان کشف و اعمال توانمندی های تان است. توانمندی های فردی شما را قادر می سازد با دیگران ارتباط موثری برقرار کنید. افرادی که دارای توانمندی های فردی هستند این توانایی را دارند که بخوبی با دیگران ارتباط برقرار کنند و در همین خصوص بسیاری از مشکلات خودشان هم حل شود. اگر ما به عنوان یک فرد به توانمندی های خود واقف نباشیم و اگر احساسات مان تحت تاثیر توهم و انکار قرار گیرد، از دنبال کردن توانایی های حقیقی مان منصرف شده و به جای آن که به دنبال یک زندگی عالی باشیم همانند بسیاری از اشخاص عادی به زندگی خود ادامه خواهیم داد.

اما چرا بیشتر افراد از توجه به توانایی های خود دوری می کنند؟ دلایل زیادی برای این کار وجود دارد، اما به نظر می رسد تمام این دلایل از سه ترس اصلی ریشه گرفته است: ترس از نقاط ضعف، ترس از شکست و ترس از خود حقیقی. برای بیشتر افراد ظاهرا نقاط ضعف بر اعتماد نسبت به توانایی هایشان سایه انداخته است. برای مقایسه اگر زندگی یک بازی با کارت ها باشد و هرکدام از ما کارت های نقاط قوت و ضعف را در اختیار داشته باشیم، اکثر ما تصور می کنیم نقاط ضعف مان بر توانایی هایمان برتری دارد. البته هر کدام از ما دارای نقاط ضعفی هستیم مثلا فعالیت هایی که برای دیگران بدون زحمت است برای ما فوق العاده شاق است. اگر این نقاط ضعف با توانایی های ما تداخل پیدا کند، نیازمند ایجاد راهبردهایی هستیم تا آنها را مدیریت کنیم. برای اصلاح این دیدگاه انحرافی باید به خاطر داشته باشیم نگاه انتقادی ما به نقاط ضعف و تلاش فراوان برای مدیریت آنها گرچه گاهی ضروری است، اما فقط به جلوگیری از شکست کمک می کند.

● ترس از شکست

اغلب افراد تصور می کنند شکست هیچ وقت خوب نیست، بنابراین عده ای دست به خطر نمی زنند، اما در زمینه چالش های یک زندگی قدرتمندانه و همراه با توانمندی این ترس از شکست حالتی بسیار ماندگار دارد و رهایی از آن دشوار است.

تمام شکست ها به طور یکسان به وجود نمی آید. بعضی از شکست ها را می توان براحتی هضم کرد، اما بعضی از شکست ها مشکل ایجاد می کنند. از میان این شکست ها، مخرب ترین آنها مربوط به زمانی است که از یکی از توانایی های خود استفاده کرده، ادعا می کنیم ولی با این حال شکست می خوریم. عامل مهمی که به این ترس پس از شکست می افزاید آن است که جامعه بالاترین تمسخر خود را برای کسانی گذارده است که ادعای توانایی دارند و شکست می خورند. احتمالا تعداد خیلی کمی از ما می توانیم بگوییم با زمین خوردن این افراد احساس شادی نکرده ایم. احساس لذت ما از شکست افراد پرمدعا رابطه مستقیم با منیت آنان دارد.

● ترس از خود حقیقی

شاید فقط به این دلیل از توجه به توانمندی های خود اکراه دارید که برای خود حقیقی خود ارزشی قائل نیستید. با وجود دستاوردهایتان شک دارید آیا به اندازه ای که دیگران تصور می کنند بااستعداد هستید یا نه، تصور می کنید فقط شانس و فرصت ها و نه توانایی هایتان باعث موفقیت شما شده است. حقیقت این است که اگر به خاطر ترس از به دست آوردن دستاوردهای اندک در آینده از سرمایه گذاری روی استعداد های خویش خودداری کنید، اثرات شگفت انگیز توانایی های خود را از دست می دهید.

● توانمندی در برقراری ارتباط موثر با دیگران

در توانمندی های روابط بین فردی عواملی همچون تحصیلات، آموزش، مهارت ها، درستی، امانت، صداقت و همه آن چیزهایی که می توانند به ما کمک کنند تا به فرد موفقی تبدیل شویم حائز اهمیت است؛ اما سوالی که همچنان باقی است این که آیا وجود این عوامل برای موفق شدن و به عنوان یک فرد موفق به حساب آمدن کافی است. بی تردید جواب ما منفی است. بااهمیت ترین عامل موفقیت، توانایی برای کنار آمدن با مردم است که اصطلاحا به آن روابط انسانی می گویند. از این نظر موفق ترین افراد کسانی هستند که می توانند به دیگران خدمت کنند. این افراد کسانی هستند که می توانند در ارتباطات بین فردی موفق باشند و می توان آنها را مالک روابط انسانی دانست.

یکی از مهم ترین عواملی که باعث توانمندی در روابط ما با دیگران می شود، این است که اگر بخواهید بر دنیای ذهنی دیگران نفوذ کنید و در روابط خود با دیگران موفق شوید باید بتوانید با دیگران به نحو اثربخشی به تعامل بپردازید. حداقل کاری که در این رابطه می توان کرد این است که از واژه «من» در زمانی که لازم نیست کمتر استفاده کنید.

تنها در صورتی می توان برای مدتی از واژه من استفاده کرد که قصد داشته باشیم ابراز وجود کنیم، در حالی که در زمانی که در روابط خود می خواهیم موفق شویم باید از این کلمه کمتر استفاده کنیم و به جای آن واژه «ما» یا حتی «شما» را به کار ببریم.

شما و ما یعنی تائید وجود دیگران در اجتماع و این به معنای یک ارتباط دوجانبه و دوطرفه با دیگران است، بسیاری از رهبران موفق، واژه ما و شما را واژگان جادویی می نامند. حتی این واژگان توانسته است تاریخ یک ملت را عوض کند.

مهاتما گاندی به نحو کاملا بارزی توانسته است اثربخشی این واژگان را نشان دهد. وی همیشه از واژه شما و ما به عنوان ابزارهای توسعه استفاده می کرد و هیچ گاه به نحو کاملا بارزی از واژه من در گفتمان خود استفاده نکرد.

پس در ارتباط کلامی خود به منظور توانمندشدن در روابط تان با دیگران سعی کنید واژه من را کمتر به کار ببرید. به عنوان مثال به جای این که بگویید «من از شما متشکرم» بگویید «از شما تشکر می کنم». به این ترتیب می توانید روابط خود را با توفیق همراه کنید. در زمینه توانمندی موثر در روابط، کسی که خود را تنها فرد مهم بداند و خودمحور باشد، هیچ گاه نمی تواند ذهن دیگران را شکار کند و رفتار آنها را تحت تاثیر قرار دهد. چنین افرادی نمی توانند مشکلات خود را در دنیایی که اساس آن را رابطه ها تشکیل می دهد، حل کنند. پس تواضع در روابط بین فردی می تواند تاثیر بسیار زیادی در توانمندی روابط داشته باشد. تشکر کردن و معذرت خواستن از مهم ترین واژه هایی است که می تواند تواضع ما را در موقعیت های اجتماعی نشان دهد که در ذیل به آن خواهیم پرداخت.

تشکر کردن: تشکر کردن از دیگران نشانه ارزشی است که ما برای کار صورت گرفته قائلیم. هنگامی که از دیگران تشکر می کنید، آنها احساس بهتری نسبت به شما پیدا می کنند. حتی تشکر شما می تواند احساس آنها را نسبت به خودشان هم بهتر کند. بی تردید این مساله با چاپلوسی متفاوت است، چرا که تشکر کردن شما را به سمت بالاتری از روابط سوق می دهد. در عین حال به منظور توانمندسازی روابط تان، هرگز از دیگران توقع نداشته باشید کار بزرگی برایتان انجام دهند و بعد تشکر کنید. بلکه هر کاری که برای شما انجام می دهند و حتی اگر کار کوچکی باشد مستحق قدردانی است. قدرت جادویی کلمات ساده ای مانند «متشکرم» می تواند فضای ارتباطی را سریع تغییر دهد.

معذرت خواستن: در بعضی از موقعیت ها، هنگامی که چیزی را فراموش می کنید یا مطلبی را نادیده می گیرید یا حتی خطایی از شما سر می زند باید این شهامت را داشته باشید که بگویید معذرت می خواهم. اگر شما ناخواسته دچار اشتباهی شده باشید یا به کسی صدمه ای بزنید، مناسب ترین کلمه این است که معذرت بخواهید و در صدد حل مشکل پیش آمده باشید. از این نظر شاید بهترین روش در خصوص بهبود تعاملات این است که در زمان بروز اشتباه تنها به توجیه مسائل و دلایل رفتاری تان برنیایید و خیلی ساده معذرت خواهی کنید. هنگامی که احساس کردید فردی از شما رنجیده است و نمی توانید فضای ارتباطی را بهبود بخشید، بهتر است مترصد فرصت باشید و با گفتن معذرت می خواهم ناراحتی را برطرف کنید و این کار را از صمیم قلب انجام دهید.

● چگونه والدینی توانمند باشیم؟

به منظور توانمند ساختن روابط با فرزندانتان لازم است درباره آنان بیشتر بدانید. فرزندان شما در زمان برقراری روابط اجتماعی، به طرز تفکر و اندیشه دیگران در مورد خود اهمیت بسیاری می دهند به همین علت خود را طوری آماده می کنند تا دیگران آنان را بپذیرند. شیوه ارتباط والدین در این مورد می تواند تاثیر بسیار مهمی بر تصورات فرزندان از پذیرش خود از سوی دیگران بر جای بگذارد. اگر رشد اجتماعی یک نوجوان به نحو درست انجام پذیرد و او هویت اجتماعی مناسبی پیدا کند، بعدها به عنوان یک جوان اجتماعی مسلط بر مهارت های برقراری ارتباط موثر با دیگران وارد عرصه جامعه می شود و اگر چنین حالتی شکل نگیرد، انحرافات و ناهنجاری های اجتماعی در وی دور از ذهن نخواهد بود. پدران و مادران می توانند در یاد دادن ارتباط صحیح فرزندانشان نقش موثری ایفا کنند. به عنوان مثال، فرزندان در تمام مواقعی که در کنار دوستانشان هستند با هم در مورد مسائل مورد علاقه خود مانند ورزش، سینما، موسیقی، لباس، تحصیل و... صحبت می کنند. در این گفت وگوها هر یک بدون هر گونه استرس یا مخالفت دیگران به ابراز عقیده می پردازند. شما به عنوان پدر و مادر نیز سعی کنید با فراهم کردن فرصتی مناسب برای گفت وگو با فرزندتان به او اجازه ابراز عقیده داده و با درست گوش کردن به حرف های او راه را برای ارتباطات بعدی فراهم کنید. در این صورت فرزندتان با راحتی و آرامش در مورد بسیاری از مسائل با شما به عنوان یک دوست ارتباط برقرار خواهد کرد.

لازم است در سنین خردسالی درس توانمندی را به آنان بیاموزیم تا در بزرگسالی افرادی توانمند در بسیاری از جنبه های زندگی شوند.

● توانمندی در زنان

بسیاری از زنان زندگی خود را بر مبنای آنچه «باید باشیم» و نه بر این واقعیت که «چه هستیم» سپری می کنند. به همین دلیل هم بسیاری از زنان در رنجی دائم به سر می برند، چراکه احساس می کنند بی هیچ اختیاری باید به دیگران خدمت کنند و به همین علت اساسی نیز بسیاری از زنان خیلی زود فرسوده و خسته می شوند.نفس، پست و بی ارزش نیست و جنسیت هم ندارد. بنابراین باید بیاموزیم به همان اندازه که آموخته ایم به زندگی و توانایی دیگران اهمیت دهیم و برای زندگی و توانایی های خود نیز ارزش قائل شویم.

وقتی در مقام زن می آموزیم که با افزایش توانمندی های خود از خود به طور مثبت مراقبت کنیم، عزت نفس و احساس ارزشمند بودن داشته باشیم، زندگی برای همه ازجمله مردها، جهش بلندی در جهت صحیح خواهد داشت. عشق و احترام حاکم بر روابط زن ها و مردها خواهد شد و هر دو گروه برای یکدیگر ارزش قائل خواهند شد. زنان با توانمند ساختن و ارزش قائل شدن برای خود بسیاری از تفکرات پوچ را دور خواهند ریخت، از جمله این که آنها یاد می گیرند این آگاهی را داشته باشند که عشق در زندگی با خود ما آغاز می شود.

معصومه اسدی