شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

سودای شهری شدن


سودای شهری شدن

نگاهی به «زندگی با چشمان بسته»

تنها رویکردی که رودر‌رویی مسالمت‌آمیز با نمونه مشوش، غلو شده و سردرگم و حتی فارسی‌گونه تصویری به نمایش درآمده روی پرده سینما تحت عنوان «زندگی با چشمان بسته» را معنا‌دار می‌کند، رویکرد استعاری حاکم بر این اثر است. طبیعتا در این مدل از مواجهه با یک اثر سینمایی در دل شرایط سینمای این روزهای ایران پرداخت موشکافانه و تحلیل‌گر بر نحوه پیش رفت داستان و و پرداخت شخصیت‌ها و روایت فیلم یا از دیگر سو جست‌وجوی معنایی ویژه در سبک کارگردانی و تدوین و در معنایی کلی‌تر دقیق شدن بر نکات مرتبط با فن سینما کمرنگ‌تر جلوه می‌کند. در این شرایط معنا و مفهومی که سازنده اثر سعی در بیان آن داشته محل بحث می‌گردد.

این بدان معنا نیست که مفهوم سینما را می‌توان زیر سوال برد تا معنایی در اثر استحصال شود چرا که این به معنای پاک کردن صورت مساله است. رسول صدر‌عاملی پیش از سینماگر شدنش ژورنالیستی کرده است. همین رویکرد هم باعث رسیدن او به سینمای اجتماعی شد و ساخت «دختری با کفش‌های کتانی» و «من ترانه ۱۵‌سال دارم» را به دنبال داشت. نکته حایز اهمیت در این میان نگاه سرراست و بی‌حاشیه صدرعاملی به موضوعات و معضلات اجتماعی بوده و به وضوح جاانداختن موضوع و معضل برای مخاطب اهمیت بسیار بیشتری برای او داشته تا پرداختن به دکوپاژهای آنچنانی و به کاربردن نکات ظریف و پیچیده روایی در دل فیلمنامه آثارش. اصولا جنس سینمای اجتماعی که صدر عاملی آن را دنبال می‌کند این رویکرد سرراست و به دور از پیچیدگی‌های تزیینی را طلب می‌کند.

پس می‌توان با عینک خوشبینی و با مقدار قابل توجهی ندید گرفتن نواقص حاصل ممیزی یا کم‌کاری سازنده «زندگی با چشمان بسته» رویکردهای انتقادی و پرداختنش به موضوعی به شدت قابل لمس که مناسبات جامعه به اصطلاح مدرن ایرانی را تحت تاثیر قرار داده، تک‌نقطه روشن فیلم قلمداد کرد. با این رویکرد می‌توان دنیای خلق شده در «زندگی با چشمان بسته» را شمایلی از روستای بسیار بزرگ تهران بگیریم؛ شهری که تنها نشانه شهر بودنش بزرگ شدن قارچ‌گونه و جمعیت بسیار زیاد و... است و بس یا در معنایی کلی‌تر مناسبات به اصطلاح روستایی حاکم بر زندگی مثلا شهری ما. تاکید صدرعاملی بر میدان محله به عنوان مرکزیتی که شخصیت‌های داستان را گردهم نگه می‌دارد و البته مناسبات به شدت غیرشهری اهالی محل از کنکاش کردن در زندگی هم گرفته تا تنیدگی روابط خانوادگی و غیرخانوادگی میان آنها و حتی محفوظ نماندن هیچ موضوع و رفتاری و حتی جنس کاسبی کردن‌های اهالی محل و سبک زندگی و مراودات فردی شخصیت‌های حاضر در داستان زندگی در دهکده‌ای کوچک را تداعی می‌کند. تنها در این حالت است که چیدمان سکانس‌ها و روال پیشرفت داستان فیلم معنا می‌یابد.

در این شرایط است که درگیری ذهنی پدر، مادر و برادر پرستو با موضوع رفتارهای دخترک معنا می‌یابد، چرا که در دل جامعه تنیده در هم روستایی یا به بیان بهتر به شدت سنتی است که افراد به خود اجازه می‌دهند خانواده‌ای را به دلیل رفتار خارج از تعاریف سنتی حاکم بر آن محدوده فرهنگی تحت فشار بگذارند یا رفتارهای مداخله‌جویانه در زندگی خصوصی افراد بروز دهند. در دل این فضای واپسگرا و ابتدایی است که حریم خصوصی افراد معنایی ندارد. در دل این رفتارهاست که قضاوت‌های سطحی با تکیه بر ذهنیات به شدت سنتی و حالا بی‌معنا شده منجر به نتایج فاجعه بار می‌شود. البته تاکید صدرعاملی بر رفتارهای واپسگرای پدر و مادر پرستو هم جزیی از این فرهنگ کاملا غیرشهری است. تاثیر عمیق حرف مردم بر رفتارهای پدر و مادر پرستو تنها تکمله است بر ذهنیات واپسگرا و کهنه این دو که منجر به تمایل به قتل دخترک می‌شود. ذهنیات روستایی و واپسگرای شخصیت‌هاست که ذهنیا‌ت جامعه متشکل از خود آنها را شکل می‌دهد. اما اگر نتوانیم با این رویکرد همراهی کنیم، نه تنها سکانس سر در آب کردن نهایی مضحک به نظر می‌آید، بلکه رفتار زن صیغه‌ای مقدم پس از خبردار شدنش از مرگ فرزندش، رفتار اهالی غیرتمند محل یا بسته و باز شدن مغازه پدری و دل‌نگرانی‌های مادر روی فیلم فارسی‌های به فراموشی سپرده شده را سفید خواهد کرد تا تنها واکنش ما به مرگ برادر پرستو در انتهای داستان در شکلی اکشن لبخند تلخی باشد و بس.

در مجموع نباید ضعف عمیق هضم شده در فیلمنامه، بازی‌ها و کارگردانی «زندگی با چشمان بسته» را ندیده گرفت و نمی‌توان این کار را کرد ولی شرایط اجتماعی حاضر و حال و روز سینما این سوال را تداعی می‌کند که طرح چنین موضوعی که رویکرد‌های واپسگرا و سنت‌زده را نشانه رفته است و ما را مقابل آیینه می‌نشاند تا ساحتی خودمان را نظاره کنیم. اما آیا فیلمی که بر رفتارهای دختری متعلق به شرایط امروزی تاکید دارد، می‌توانست سرراست‌تر، مستقیم‌تر و بی‌دردسرتر به تصویر درآید؟ آیا نمی‌توان بیان حتی الکن موضوعی با این شدت از اهمیت را به فال نیک گرفت؟ نسبت خوشبینی نابخردانه و معقول رفتار کردن‌های خردمندانه در مواجهه با این فیلم چگونه تعریف می‌شود؟ نسبت ابعاد فنی سینما با مفاهیم درونی فیلم چگونه تعریف می‌شود و تا کجا می‌توان یکی را بر دیگری ارجح دانست؟ اینها سوالاتی است که رسیدن به پاسخی برای آنها، تماشای اثر صدر عاملی را با معنا یا بی‌معنا می‌کند...»زندگی با چشمان بسته «شاید حکایت ناپخته‌ای‌ است از رفتارهای اجتماعی و فردی ما در دل ذهنیاتی روستایی و سنت زده در دل مناسبات در ظاهر شهری. «زندگی با چشمان بسته» حکایت دردناک نسل جدید است که سودای شهری شدن (مدرن شدن) دارد، در حالی که پایش در دل زندگی روستای (سنت‌زده)‌گیر کرده و در این میان، فدایی‌های بسیاری می‌دهد و... .

محمدرضا مقدسیان



همچنین مشاهده کنید