پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

سینما سلاح است


سینما سلاح است

در آمریکا, اندیشکده هایی فعالیت می کنند که ماموریت آنها, طراحی و عرضه سناریوهای جنگ نرم متناسب با وضعیت و رویدادهای کشورهای هدف, بر پایه خط مشی و سیاستهای القایی مراکز سیاسی و امنیتی و نظامی ایالات متحده است

در آمریکا، اندیشکده هایی فعالیت می کنند که ماموریت آنها، طراحی و عرضه سناریوهای جنگ نرم متناسب با وضعیت و رویدادهای کشورهای هدف، بر پایه خط مشی و سیاستهای القایی مراکز سیاسی و امنیتی و نظامی ایالات متحده است.

این اندیشکده ها، با هالیوود که ابزار تأثیرگذار سینما را در اختیار دارد، ارتباط تنگاتنگی دارند و در واقع به عنوان حلقه ای میان مراکز سیاسی و امنیتی و نظامی مانند پنتاگون و « A.I.C» با هالیوود ایفای نقش می کنند.

می خواهم بگویم؛ درمجموع تولیدات هالیوود برآیند هم اندیشی و هم افزایی نهادهای سیاسی و امنیتی و نظامی، اندیشکده ها و فیلم سازان آمریکایی است.

به عبارت روشن تر و دقیق تر؛ آثار جدی هالیوود را نمی توان به عنوان محصول اندیشه، ایده،برداشت و دیدگاه یک فیلم ساز، یا گروهی از اهالی سینما فرض کرد. بلکه این آثار محصول سیاستهای مجموعه ای از نهادهای سیاسی در ایالات متحده را ارائه می کند. درست آنچه که در تحلیل هالیوود، از سوی اغلب منتقدان ایرانی و غیر ایرانی هدف غفلت قرارمی گیرد.

ساخت و نمایش فیلم توهین آمیز نسبت به ساحت مقدس پیامبرگرامی اسلام نیز، جدا از واقعیت و مناسبات سیاسی و اسلام ستیزانه و امنیتی و نظامی و فرهنگی آمریکا، قابل ارزیابی نیست.

یعنی نمی توانیم آن را ثمره یک حرکت «انفرادی» یا «گروهی کوچک» یا یک اتفاق،بدانیم.فیلم یاد شده دقیقاً در راستای موج اسلام ستیزانه است که مدتهاست خیز بلندتری برداشته است و نظام سلطه جهانی، در ورای آن به طور واضح نگریسته می شود.

می گویند وقتی فیلم صهیونیستی و ضد اسلامی فهرست شیندلر (۱۹۹۳) به کارگردانی فیلم ساز جهود و صهیونیست آمریکایی استیون اسپیلبرگ درحال ساخت بود، دولت اسرائیل بخش عمده هزینه های آن را فراهم کرد و خاخامی صهیونیست مأموریت داشت، ضمن نظارت بر بخش محتوایی فیلم، با برگزاری نماز ویژه یهودیان، شوردینی را درکارگزاران و سازندگان فیلم برانگیخته سازد.

این فیلم با وجود ماهیت ایدئولوژیک یعنی برخلاف شعار آیین«اسکار» در فهرست برگزیدگان این رویداد قرارگرفت و طی یک پخش و اکران جدی جهانی به فروش بیش از ۳۰۰میلیون دلار دست یافت. درحالی که هزینه این پروژه بزرگ ۲۵میلیون دلار هزینه در برداشت. دستاورد فهرست شیندلر برای کارگردان آن، منجربه پاگیری کمپانی «دریم ورکز» شد که امروز به دولت عبری سالانه اعانه پرداخت می کند.

به واقع آیا، ساخت فیلمی مانند فهرست شیندلر، طرح و عرضه جهانی آن و دستاوردهای مادی اش، به عنوان نتیجه همیاری یک گروه کوچک، قابل تلقی است؟

آیا، ساخت فیلم های بحث برانگیز که با نمایش آن بیم واکنش جهانی می رود، بی نگاه و عنایت و مشارکت نظام سلطه جهانی که در شاکله آن سیاستمداران آمریکایی قرار دارند، میسر است؟!

مطمئنا، خیر!

اکنون این پرسش جا دارد که هدف از ساخت فیلم های اسلامی ستیزانه چیست و تولید فیلم هایی که به مقدسات الهی مسلمانان یورش می برند، توهین می کنند و در مبانی دینی شبهه آفرینی می نمایند، با چه مبنایی توجیه می شوند؟

درپاسخ باید گفت: کارگزاران سیاسی و فرهنگی غرب و به طور ویژه آمریکا دریافته اند که اولا؛ با ابزار و مهم تر از همه رشته ها، سینما -این هنر جذاب و دارای مخاطب کلان - می توان زمینه تحمیق و استعمار ملتها را فراهم کرد و دوم؛ آنها به درستی دریافته اند که اسلام دینی بیدارگر و ستم ستیز است و تا هنگامی که باورهای اسلامی واقعیت دارد، زمینه حضور استعمارگران و چپاول ثروتهای مسلمانان مهیا نمی شود. ازاین رو اسلام ستیزان، هنر و به ویژه سینما را در مسیر اسلام ستیزی به کار گرفته اند.

اسلام ستیزی در سینمای هالیوودی، دارای چنین نمودهایی است:

یک: ترویج فساد و بی بند و باری.

دو: تصویر ارزش های لیبرال و اومانیستی به عنوان ضامن خوشبختی و رستگاری آنچنان که در فیلمی مانند «نیمه-شب در پاریس» کار و ودی آلن دیده می شود.

سه:گسترش دین دنیایی مانند یهودیت تحریف شده و پروتستانیزم مسیحی و نحله های آن. در این زمینه، «ده فرمان»(ساخته سیسیل دو میل)، و «آخرین وسوسه های مسیح» (ساخته مارتین اسکورسیزی) و... مثال زدنی اند.

چهار: ارائه چهره ای عقب مانده از مسلمانان و جوامع اسلامی؛ مانند فیلم «لورنس عربستان» (ساخته دیوید لین).

پنج - شبهه آفرینی نسبت به راست باوری و صداقت و دستاوردهای سیاسی وفرهنگی شخصیتهای بزرگ اسلامی.به طور مثال هالیوود پشت سر فیلم «شیرصحرا» یا «عمرمختار» (ساخته مصطفی عقاد) قرارمی گیرد تا از ابعاد اندیشه و شخصیت یک مبارز اسلامی فرو کاهد!

شش - تحریف تاریخ کشورهای اسلامی؛ محوری که اخیراً درساخت فیلم «آرگو» (به کارگردانی بن افلاک) پی گرفته شده است.

هفت- توهین روشن به ارزشها و مقدسات الهی؛ اتفاقی که در فیلم «سنگسار ثریا...»روی داده ودر آن فرمان الهی قصاص دستمایه کار گرفته است.

اسلام ستیزان براین باورند که وقتی ارزشها و مقدسات الهی و شخصیت مسلمانان وجوامع اسلامی تحقیر شدند، تحریف گردیدند، حرمت مقدسات شکسته می شود، عزت و اعتماد به نفس مسلمانان از بین می رود، اراده ها و اندیشه ورزی و رفتار اسلامی کمرنگ می شود، و مجال تبلور دین ورزی دچار تنگنا می گردد. در این حال؛ زمینه برای جاگیری و رشد و گسترش ارزشهای لیبرالی و غربی و اندیشه انسان منهای خداوند یا جامعه منهای دین، تحقق ذهنی و عینی می یابد. این اتفاق یعنی؛ نابودی اسلام! یعنی همان زمینه ای که حضور استعمار در سرزمین های اسلامی و چپاول ملتهای اسلامی را سبب ساز می شود.

منتقدان سینما بر این باورند که ادیسون درسال ۱۸۹۸ با ساخت فیلمی در تحقیر اعراب مسلمان، پـایه اسلام ستیزی را بنا نهاد و به این ترتیب می توان گفت که اسلام ستیزی در آمریکا و در مجموع در غرب قدمتی نزدیک به عمر سینما دارد. اما چه شده است که طی دو سال اخیر به تعداد فیلم های اسلام ستیزانه و به موازات آن فیلم های ایران ستیزانه افزوده شده است؟ به زعم تحلیل گران سیاسی؛ پاسخ این پرسش، با نگاه به رویدادها و دگرگونی های صحنه سیاسی کشورهای خاورمیانه، روشن می شود!

جنبش بیداری اسلامی که برخی آگاهانه و با غرض و برخی از روی ناآگاهی آن را «بهار عربی» می خوانند، از تجدید حیات دین ستم ستیز اسلام در منطقه استراتژیک خاورمیانه و دیگر کشورها در قاره آفریقا و ... خبر داد. آمریکا و نظام سلطه جهانی دریافت که عرصه حضور و تاخت و تاز استعمارگرایانه هر روز تنگتر می شود. ملتهای ستمدیده با الگوگیری از انقلاب اسلامی- چنان که در شعارهای شان پیداست- تاب تحقیر و استضعاف راندارند. ملتها به رشد فکری رسیده اند و رستگاری خود را در پرتو آموزه های اسلامی می بینند. بنابراین سینمای اسلام ستیز هالیوود و غرب نیز سراسیمه و آشکارتر به صحنه مبارزه با اسلام و جوامع اسلامی روی آورده اند.

فیلم توهین آمیز نسبت به ساحت قدسی پیامبراعظم (ص) حاصل همان سراسیمگی و خشم اسلام ستیزان است.

یعنی اگر درگذشته هالیوود و سینمای غرب تلاش می کردند در آثار خود با احتیاط به اسلام ستیزی بپردازند،حالا دیگر از روی خشم و نفرت وحشت، تاب و اعتماد به نفس از کف داده اند و به اصطلاح، «شمشیر از روبسته اند» و می تازند!

خوشبختانه، موج و دامنه اعتراض های مسلمانان درکشورهای اسلامی چون ایران، مصر، یمن، لیبی، عراق، پاکستان، بنگلادش، مغرب، اردن، لبنان، فلسطین و... نشان داد که ارزشهای اسلامی در ذهن و دل مسلمانان بیدار و آزادی خواه و بصیر، زنده است و غیرتمندان دین باوراجازه یورش وهتاکی به دین آسمانی اسلام را نمی دهند.

اما در این میان رسانه ها و هنرمندان مسلمان چه باید کنند؟

بی شک، روشنگری نسبت به اهداف دشمنان از تولید فیلم های اسلام ستیزانه از یک سو و به کارگیری ابزارکار آمد سینما در مسیر پاسخ به سینمای اسلام ستیز، گریز ناپذیر است.

متأسفانه به دلیل نبود پیمان های رسانه ای در میان کشورهای اسلامی؛ رسانه ها و سینماگران مسلمان، نمی توانند به شکل دقیق و علمی و به هنگام و منسجم، رفتار نمایند.

برخی دولتهای اسلامی نیز به هر دلیلی مانند ترس، نبود بصیرت و بینش و تدبیر، در برابر تهاجمان رسانه ای اسلام ستیزانه منفعل و سترون هستند.

همزمان با برپایی اجلاس شانزدهم «نم» در تهران، رئیس رسانه ملی - مهندس عزت ا... ضرغامی- خواستار تشکیل نظام رسانه ای غیر متعهدها در برابر نظام رسانه ای جهان سلطه، شد.

نظام رسانه ای غیر متعهدها تشکلی قابل فرضی است که بخشی بزرگی از آن را رسانه های کشورهای اسلامی تشکیل می دهند... و می تواند رفتار رسانه ای نظام سلطه و از جمله حرکات اسلام ستیزانه در دایره سینما را خنثی سازد.

در مقیاس ایران نیز هنرمندان و بویژه سینماگران ما،باید در تعامل آشکار با کارگزاران سینما و رسانه ملی، با اراده و هوشمندی، بینش لازم، و بصیرت و خلاقیت وارد کارزار جنگ نرم شوند.

هنگامی که فیلم ضد ایرانی «۳۰۰» ( به کارگردانی زاک اسنایدر ) ساخته شد، برخی سینماگران ما وعده دادند پاسخ این فیلم را با فیلمی متناسب با هویت ملی و دینی ایرانیان خواهند داد! آیا با گذشت دو یا سه سال، فیلمی ساخته شد؟! خیر!

بنابراین به خود آییم! دشمن برخلاف ما فعال است، می داند چه می کند، ابزار لازم را دراختیار دارد، هدف دارد، نقشه راه دارد. ما نه تنها در ایران بلکه درسطح جهان اسلام، نیازمند هنرمندانی هستیم که به راستی باور اسلامی دارند، به بصیرت مجهزند، و سینما را نه ابزار حدیث نفس، که دقیقاً یک سلاح در مسیر گسترش باورهای آسمانی خود یافته اند!

پژمان کریمی