پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

برای این ماجرای پلیسی, قهوه یی دم می کنم


برای این ماجرای پلیسی, قهوه یی دم می کنم

مارپل به عنوان قهرمان خردگرای رمان تنها ماجرا را کشف می کند ولی پدر و پسران باقی مانده هنوز در مقابل هم قرار دارند, هر چند که پسرکشی مدرن این رمان ضربه مهلکی به باورهای آیینی اشرافیت بریتانیایی وارد می کند اما کریستی ناکارآمدی قواعد رفتارهای نو را در برابر جزیی نگری کلاسیکی قرار می دهد که هنوز نفس می کشد و زنده است

● نگاهی به دو رمان آگاتا کریستی

تجربه آگاتا کریستی در حوزه ادبیات پلیسی، درک مجموعه یی از روابط از هم فرو پاشیده روانی بود که گاهی برای انسان همه چیز را مجاز می دانستند. «جنایت» یا در کلام و باوری دیگر «سرپیچی از آموزه های اخلاقی» آثار این نویسنده را در وضعیتی قرار داد که گویا مدام شاهد زوال اخلاق ویکتوریایی در برابر بورژوازی تازه پای اروپایی هستیم.

به واقع آگاتا کریستی در روزهای طولانی عمرش و در اعم آثار پرشمارش تیپ ها و شخصیت هایی را آفرید که اغلب ناگزیر از جنایت و در نهایت ناگزیر از آشکار شدن رازشان هستند. قهرمان های به یادماندنی کریستی نیز در این جبر شریک بودند. پوآروی مبادی آداب و مارپل سالخورده خوش سلیقه برآمده از ساختاری بودند که در آن ناکارآمدی اخلاق قرن نوزدهمی، از ایشان کارآگاه ها و ابرشخصیت هایی روانکاو ساخته بود.

روانکاوانی که با سلاح اخلاق به کشف جنایت می رفتند، مگر آخرین طلایه داران نسلی باشند که جهان را دقیق نگاه می کند و رفتارهایی برآمده از مدرنیسم جدید کمتر این توانایی را دارد که ایشان را به سویی نهد. کریستی با چنین وضعیتی جهان پر از جنایت اش را می آفریند، جهانی که ساده بودن را کنار گذاشته و تلاش می کند امر پیچیده کشتن را از باوری بدوی دور و به یک فعل و انفعال مدرن و چند سویه تبدیل کند. این امر نوع معماگونه آثار کریستی بزرگ را موجب شده است.

نوعی که قهرمان های اخلاق مدار و اغلب سالخورده او در پی درک، کشف و افشایش برمی آیند. انتشارات هرمس که چند سالی است به انتشار مرتب آثار پلیسی کلاسیک می پردازد، در ادامه این روند دو کتاب دیگر را از آگاتا کریستی به بازار فرستاده است؛ «قطار ساعت ۵۰؛۴ از پدینگتون» و «مردی با لباس قهوه یی» دو رمان از این نویسنده فقید هستند که هر دو آنها با ترجمه محمد علی ایزدی در مجموعه کتاب های کارآگاه انتشارات هرمس منتشر شده اند. رمان قطار ساعت ۵۰؛۴ از پدینگتون با قیمت ۲۶۰۰ تومان و مردی با لباس قهوه یی با قیمت ۲۸۰۰ تومان در اختیار مخاطبان این نویسنده قرار گرفتند. نوشتار زیر هم مروری است بر این دو رمان که از قضا فضاهایی متفاوت از یکدیگر دارند.

● قطار ساعت ۵۰؛۴ از پدینگتون

این رمان جذاب از مجموعه داستان های «خانم مارپل» است. داستانی معمایی که مانند بسیاری از آثار دیگر کریستی حول و حوش یک خاندان دیرپای بریتانیایی رخ می دهد. زنی به شکلی اتفاقی خفه شدن زن دیگری را در کوپه قطاری که از مقابل می گذرد می بیند.

جریان را گزارش می دهد، هیچ جنازه یی پیدا نمی شود ولی زن که از دوستان مارپل است ماجرا را برایش شرح می دهد و جریان روایت خواننده را به ملک خاندانی اشرافی می برد که مارپل می پندارد ارتباطی با این قضیه دارند... رمان ساعت ۵۰؛۴ از پدینگتون در روزگار کهنسالی و کم رمقی قهرمان آگاتا کریستی می گذرد. مارپل تنها ناچار می شود دستیاری جوان برای خود استخدام کند تا بتواند ماجرا را کشف و افشا کند. امری که در نهایت اتفاق می افتد.

نکته بارز این رمان در ترسیم فضایی است که در آن از هم گسیختگی شکلی و درونی یک خانواده بزرگ و طرح «جنون» در ایشان حرف نخست روایت را می زند. جنازه گم شده یک زن بی هویت در وضعیتی قرار می گیرد که می تواند در گذشته اکثر قهرمان های رمان خوانش داشته باشد. این رمان که از قضا یکی از استعاری ترین آثار آگاتا کریستی به نظر می رسد حاوی و راوی بافتی است که در آن اشرافیت دیرپای انگلیسی دچار نفرین و شاید سرنوشت رقت بار زندگی شهری شده اند.

پدر خانواده - پیر و نیمه دیوانه - به همراه دخترش تنها فردی است که به اصول کهنه باقی مانده و از رفتارهای برآمده از تمدن جدید دل خوشی ندارد. ملک اربابی اش محصور شده میان انواع کارخانه ها و ساختمان های تازه سازی است که حضورشان «رنج» او را موجب شده است. در این مرحله است که مفهوم باستانی «زمین» و نسل هایی که بر آن زیسته اند به شکلی نو در یک رمان معمایی- جنایی بازخوانی می شود. قتل موجب بازگشت موقتی پسران به خانه می شود. پسرانی که زمین را رها کرده اند و در انتظار مردن پیرمرد هستند.

تجددمآبی لندن نشینان با اصول گرایی غیرقابل انعطاف زمین داری سالخورده که برای بیشتر زنده ماندن تلاش می کند. جنایت در هر حال کشف می شود اما مفهوم و روایتی که در کنار آن تصویر می شود، بسیار تاثیرگذارتر است. رویارویی پدر با پسران و این معنا که پدر از مرگ پسران راضی است. پسرانی که سال ها است منتظر مردن اویند، این بار طعمه شده و از پای درمی آیند.

تئوری پسرکشی - هر چند که در نهایت پدر از این رفتار به صورت عملی تبرئه می شود - رمان قطار ساعت ۵۰؛۴ از پدینگتون را در زمره آثاری قرار می دهد که در آنها شکل تغییر یافته یا ناقص یک باور اسطوره یی - تاریخی اجرا شده و تئوری های تازه یی را پیش می کشد.

«پسرکشی» که در این رمان به صورت تلویحی تایید شده و در حافظه متن و برخی آدم های آن حضور دارد رابطه ناخوشایندی را رقم می زند. پیرمرد زمین دار رمان آگاتا کریستی هویت نیمه تاریخی پیدا کند. مردی که ترکیبی از انسان مستبد رمان های دیکنز و بی هویتی است که روزگار نو برایش رقم زده است. این معجون غریب او را وادار می کند به جست وجوی فردی که بتواند هویت دیکنزی اش را برای سال های بعد حفظ کند و این فرد از پسران او نیست.

یکی از درخشان ترین لحظات رمان کریستی را باید زمانی دانست که پیرمرد از مرگ مشکوک پسر آگاه می شود. لحظه یی که در آن سرخوشی اش را نمی تواند پنهان کند و بدون هیچ گونه عذاب وجدانی از ماجرا استقبال می کند. اما پیرمرد نمی تواند قاتل باشد زیرا همان اسلوب و اصولی که او را در این موقعیت ناخوشایند قرار داده به او اجازه عمل گرایی و پسرکشی به صورت باستانی اش را نمی دهد. آگاتا کریستی با ساختن چنین استعاره یی به بازخوانی دوباره سنتی می پردازد که در آن «همه چیز مجاز نیست» اما می توان «آرزوی مجاز بودن همه چیز» را داشت. قاتل نیز با توجه به چنین تفکری ساخته و معرفی می شود.

یک آدم کش کلاسیک که در حوالی و حاشیه متن اشرافیت و روابط خونی قرار دارد. مردی که اشرافیت هیچ گاه او را جدی نگرفته و حالا او مصلحت طلبانه و با استفاده از فرصت پیش آمده می کوشد از نابسامانی و از هم گسیختگی موجود استفاده کند و خود را به ثبت برساند. اصولاً در آثار آگاتا کریستی چگونگی ذهنیتی که پس قتل و جنایت خوابیده اهمیت بیشتری از چگونگی اجرای آن دارد.

مارپل به عنوان قهرمان خردگرای رمان تنها ماجرا را کشف می کند ولی پدر و پسران باقی مانده هنوز در مقابل هم قرار دارند، هر چند که پسرکشی مدرن این رمان ضربه مهلکی به باورهای آیینی اشرافیت بریتانیایی وارد می کند اما کریستی ناکارآمدی قواعد رفتارهای نو را در برابر جزیی نگری کلاسیکی قرار می دهد که هنوز نفس می کشد و زنده است. این رمان به زعم من یکی از درخشان ترین آثار کریستی در مجموعه داستان های موسوم به خانم مارپل است. رمانی جذاب که در آن مردن دیگری به امر ذهنی و اصلی قهرمان ها تبدیل می شود و فضایی تلخ و سیاه تاثیرگذاری را می آفریند.

عنوان مقاله برگرفته است از شعری از رزا جمالی

مهدی یزدانی خرم