جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا

«استبداد» از منظر قرآن


«استبداد» از منظر قرآن

دیدگاه انتقادی قرآن کریم به نظریه های استبداد در آموزه های سیاسی معاصر نیز حول همین نکته اساسی می چرخد از این رو بیشتر اهتمام قرآن کریم به زدودن توهم انسان محوری آدمی مربوط می گردد

قرآن کریم خاستگاه استبداد را در «خود بنیاد پنداری آدمی» می‏داند. از این رو نه حکومت فردی، نه حکومت جمعی و نه هر گونه سازوکاری از توزیع قدرت را، مانع نفوذ استبداد نمی‏داند. استبداد در قرآن که با واژگانی چون ستم، نافرمانی، جور و شرک بیان شده است، خود دارای سطوح مختلفی است که از نافرمانی خداوند آغاز می‏شود، سپس به طغیان در روابط میان انسان‏ها و ستم انسان به نفس خود، منتهی می‏شود. قرآن در داستان‏های تاریخی اقوام پیشین، معاصران پیامبر و سرانجام نافرمانان بر «روحیه خود بنیاد پنداری» آنان تأکید دارد.

۱. علی رغم توجه دیرینه مسلمانان به پرهیز از خودکامگی حکمرانان در قالب عناصر نظارتی‏ای همچون شورا، نصیحت ائمه مسلمانان و امر به معروف و نهی از منکر، به لحاظ نظری، و برقراری سازو کار هنجاری ـ اخلاقی «نصیحهٔ الملوک» به لحاظ عملی، استبدادِ داخلیِ جوامعِ اسلامی یکی از دو علت اصلی انحطاط مسلمانان در دوره معاصر، به وسیله مصلحانی چون سید جمال الدین اسدآبادی، محمد عبده و رشید رضا شناسایی شده است. در تاریخ معاصر اسلام نیز نویسندگانی چون عبدالرحمن کواکبی،۱ محمد حسین نایینی۲ و همکفران مشروطه خواه دیگر او چون محمد اسماعیل محلاتی و فاضل ترشیزی۳ و در دوره اخیر سید محمود طالقانی۴ به صورت جدی‏تری به این مسأله پرداخته‏اند. اگر این نویسندگان به سرزنش خودکامگی فردی پرداخته‏اند، عبداللّه مازندرانی یکی از دو مرجع هوادار مشروطیت در نجف نیز با مشاهده سرانجام نهضت مشروطه، از خصلت «استبداد مرکبه» آن نهضت انتقاد کرد۵ و استبداد داخلی را همچنان پابرجا دانست.

توجه به مسأله توزیع قدرت سیاسی و مبارزه با استبداد از دهه ۱۹۸۰ میلادی به بعد در ایران و جهان اسلام، در قالب موج «مردم سالاری» خواهی، به شکلی دیگر، بازتاب مضاعفی یافت؛ به گونه‏ای که حتی اسلام گرایان تندی چون اخوان المسلمین مصر، اردن، اسلام گرایان ترکیه، سودان و الجزایر نیز با هدف مشارکت در قدرت سیاسی از یک سو، و کنترل استبداد فردی غالب حکومت‏های خود از سوی دیگر، به مبارزات پارلمانی کشیده شدند. در موج جدید «مردم سالاری»خواهی جدید، مسأله «استبداد» از بُعد فردی آن به بُعد استبداد اکثریت در صحنه نظریه‏پردازی کشیده شده و کانون توجه از استبداد فردی به استبداد جمعی، یا به قول عبداللّه مازندرانی استبداد مرکبه، جلب شده است؛ از این رو توجه به نگرش قرآن به مسأله استبداد می‏تواند در شیوه درست اتخاذ نظریه‏ای سیاسی برای جوامع کنونی اسلامی مفید باشد.

۲. در آموزه‏های سیاسی جدید دانشواژه‏های زیادی برای بیان معنای استبداد به کار رفته است. در میان این واژه‏ها، گاهی میان استبداد کلاسیک و استبداد مدرن تفاوت گذاشته می‏شود و گاهی میان نوع شرقی آن با نوع غربی تمایز گذاشته می‏شود. همچنین در میان دو نوع استبداد جامعه سنتی و استبداد جامعه صنعتی می‏توان تفاوت‏هایی را یافت. در آموزه‏های سیاسی «مطلق باوری»(۲) بر حق اِعمال قدرت نامحدود زمامدار اشاره می‏کند که بر پایه نظریه قدرت مطلق شاه قرار دارد. مهم‏ترین ویژگی‏های دولت‏های مطلق‏باور، تمرکز در منابع و ابزارهای قدرت دولتی، تمرکز وسایل اداره جامعه در دست دولت، صوری بودن نهادهای نمایندگی و پارلمان است.

واژه دیگر بیانگر استبداد در آموزه‏های سیاسی حاضر، «اقتدارطلبی»(۳) است. اقتدارطلبی پذیرش بی‏چون و چرا از فرمانرواست که در آن افراد جامعه هم از جهت نظری و هم عملی، و نیز از جنبه ظاهری و جنبه باطنی در قلمرو قدرت دولت قرار می‏گیرد. اقتدارگرایان معتقدند قدرت فرمانروا به صورت مأموریت از سوی خداوند یا جریان تاریخ به او داده شده است. «بناپارتیسم»(۴) دانشواژه دیگری است که در ادبیات سیاسی معاصر مفهوم استبداد را می‏رساند و منظور از آن شیوه حکومت بناپارت، امپراتور مشهور فرانسه است. در این شیوه حکومتی، اقتدارگرایی شالوده اصلی آن به شمار می‏رود و بر قدرت نظامی تأکید می‏شود. به این ترتیب یک شخصیت مقتدر با استفاده از راه‏ها و شیوه‏های نظامی بر جامعه حکومت می‏کند و گروه‏ها و احزاب و دسته‏ها نقش چندانی ندارند. «دسپوتیسم»(۵) واژه دیگری برای معنای استبداد است. دسپوتیسم حکومتی است که هیچ حد و مرز قانونی ندارد و خودسرانه به کار حکومت می‏پردازد، مانند شیوه حکومت تمدن‏های کهن شرقی مثل تمدن چین، هند، ایران و نیز تمدن‏های سرخپوستان امریکا مانند تمدن اینکا، مایا، و آزتک.۶ «دیکتاتوری»(۶) پنجمین دانشواژه بیان کننده معنای استبداد در ادبیات سیاسی معاصر است.

دیکتاتوری حکومت مطلق غیر مقید به قانونِ موضوعه‏ای است که قوانین اساسی یا سایر عوامل اجتماعی یا سیاسی در درون دولت مستقر هستند.۷ «استبداد شرقی»(۷) دیگر واژه رساننده معنای استبداد و معرّف آن نوع از حکومت‏های جوامع آسیایی است که فرمانروایی مستبد به عنوان نماینده خدا و سایه او بر روی زمین به شمار می‏رود و از این رو برتر از هر کس و صاحب اختیار جان، مال و ناموس تمام رعایا تلقی می‏گردد. در این‏گونه حکومت‏ها هیچ قدرتی در برابر خواست‏ها، امیال و قدرت مطلق او یارای مقاومت ندارد. «پدرسالاری»(۸) بیانگر جنبه دیگری از مفهوم استبداد در آموزه‏های سیاسی معاصر است. در این‏گونه حکومت‏ها که شکلی از حاکمیت سیاسی سنتی یا نظامی است، حکومت به مثابه مِلک شخصی سلطان یا فرمانرواست و خاندان پادشاهی قدرت مطلقه را از طریق دستگاه دیوانی اعمال می‏کند. «تمامت خواهی»(۹) دیگر واژه ادبیات سیاسی است که به معنای استبداد از این جنبه توجه می‏کند که آن را دربرگیرنده مجموعه‏ای از آیین‏ها، اندیشه‏های سیاسی، مذهبی، اخلاقی و مانند آن می‏داند که هیچ‏گونه حد و مرزی میان زندگی جمعی و زندگی فردی قرار نمی‏دهد و خود را مجاز می‏داند که در تمامی شؤون زندگی حتی جنبه‏های خصوصی آن دخالت کند. به این ترتیب، میان فراگیرندگی و تمامیت‏خواهی از یک سو، و دیکتاتوری و استبداد از سوی دیگر تفاوت ظریفی وجود دارد، چرا که تمامت‏خواهی بیشتر به حدود قدرت سیاسی توجه دارد تا به منبع آن.۸ «تیرانی»(۱۰) آخرین معادل معاصر برای استبداد است که در این جا به بررسی آن می‏پردازیم که شکل فاسدی از نظامی‏گری است و در آن یک نفر بر اساس تمایلات خود حکومت می‏کند. تیرانی در معنای عمومی‏تر، خشونت دولت زورگو، در فقدان حکومت قانون است.۹


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 5 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.


همچنین مشاهده کنید