سه شنبه, ۱۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 7 May, 2024
مجله ویستا

دختران در آیینه اسلام


دختران در آیینه اسلام

نقش تعیین كننده زن در بقاء و رشد جامعه بشری همیشه مورد توجّه مثبت و منفی اندیشمندان, سیاست مداران, مدیران و رهبران جوامع بوده است

نقش تعیین‏كننده زن در بقاء و رشد جامعه بشری همیشه مورد توجّه مثبت و منفی اندیشمندان، سیاست‏مداران، مدیران و رهبران جوامع بوده است. تاریخ، گویای این واقعیت است كه زن در كنار مرد در تمدّن بشری ـ مستقیم و غیر مستقیم ـ نقش‏آفرین بوده است ولی از دیرزمان و با انگیزه‏های مختلف از حقوق الهی و انسانی خود محروم گردیده است. تاریخ، این حقیقت را در سینه خود ثبت كرده است كه پیامبران و اولیای الهی هم در احقاق حقوق و هم در ایفای نقش سالم و سازنده زنان، برترین جریان‏سازی و هدایت را داشته‏اند.

● راز تفاوت‏ها

آنچه بیشتر موجب شده تا نقش اصیل و سازنده زن در جوامعْ نادیده گرفته شود، برداشت ناصحیح از تفاوت‏های طبیعی زن با مرد است كه همانا حكمت و تدبیر الهی در خلقت این دو موجود است. همان‏گونه كه نیازهای بشر در سنین مختلف، متفاوت می‏باشد مثلاً غذای او در كودكی با دوره جوانی و بزرگسالی فرق دارد و خداوند برای او غذایی متناسب با رشد و سنّ او در طبیعت فراهم ساخته است، حقوق فردی و اجتماعی او را نیز از بزرگسالان ممتاز كرده است. و همان‏گونه كه نیازهای طبیعی و مادّی كودك با نیازهای حقوقی و معنوی وی هماهنگ است، همه آنها با نیازهای بزرگسالی نیز متفاوت است. و این تفاوت‏ها همه لازمه آفرینش و همراه با عدالت و در مسیر «نظام احسن» است. (مسلّماً ما انسان را در بهترین شكل و نظام آفریدیم.)۱

و همان‏گونه كه تفاوت سلیقه‏ها و استعدادها میان انسان‏ها در چرخش نظام اجتماعی امری ضروری است، نوع انسانی نیز در دو صنف زن و مرد تشكیل شده است و هر یك از این دو صنف نیازهای مخصوص به خود را دارند و در عین اشتراك در بسیاری از امور، تفاوت‏های روشنی نیز از نظر خلقت میان آنها به چشم می‏خورد.

با نگاهی به پیشینه این موضوع، به روشنی می‏توان دریافت كه ریشه ستم‏هایی كه بر زن رفته است، ناشی از عدم معرفت به این تفاوت‏ها و یا دست‏آویز قرار دادن همین تفاوت‏ها برای ستم بر زنان و بلكه ستم بر كلّ بشر بوده است.

تساوی زن و مرد در هویّت انسانی و حتّی در خطاب‏های الهی و دریافت پاداش یا عذاب كه توسّط پیامبران به بشر رسیده است مانع از اختلاف روحی، روانی و جسمی زن و مرد نیست. زن و مرد در عین اشتراك در هویّت انسانی، از تفاوت‏های عمیق روحی و روانی نیز برخوردارند و به تبع آن، بخشی از مسؤولیتهای فردی و اجتماعی آنان نیز متفاوت و متمایز خواهد بود و این، همان چالش بزرگ میان زنان و مردان و حتّی گاه میان خود زنان بوده است.

● تكریم بانوان

در آموزه‏های اسلام، میان جنس مذكّر و مؤنّث، پسر و دختر، آنچه ملاك سنجش است در یك نگاه كلّی «تقوا» است. قرآن كریم خطاب به مردان و زنان می‏فرماید: «ای مردم! ما شما را از یك مرد و زن آفریدیم، و تیره‏ها و قبیله‏ها قرار دادیم، تا یكدیگر را بشناسید، ولی گرامی‏ترین شما نزد خداوند، باتقواترین شماست. خداوند دانا و خبیر است.»۲

یعنی معیار خوب و بد بودن، «قُرب» و «بُعد» الهی است و در این‏باره هیچ فرقی میان انسانها از نظر جنسیّت نیست. بی‏تردید با آنكه بسیاری از اوصاف، تكالیف و حتّی حقوقی كه در قرآن كریم برای اهل ایمان ذكر شده است ـ چه در حوزه عبادات، اقتصاد، اخلاق و غیره ـ مشترك میان مردان و زنان مؤمن است و هر كسی كه در این اوصاف و تكالیف از دیگری سبقت بگیرد، از پاداش الهی برخوردار و نزد خداوند محبوب‏تر خواهد بود. «پاداش هیچ كسی از بین نمی‏رود خواه مرد باشد یا زن.»۳

در برخی آیات نیز اوصاف، نشانه‏ها و تكالیفی آمده است كه مستقلاً برای زنان است. قرآن كریم كه قانون اساسی اسلام است، به احیاء و اصلاح جایگاه زن در جامعه پرداخته است. و به حقیقت، تحوّلی مثبت و شگرف در تكریم شخصیت و حقوق زنان پدید آورده است و با دقّت در آیات قرآن روشن می‏شود كه این تحوّل و تكریم، همه در سیر «نظام اجتماعی احسن» قابل تبیین و شكل‏گیری است. آغاز این تحوّل و حركت شگرف را در پدیده شوم زنده به گور كردن دختران می‏توان یافت. زنده به گور كردن دختران در دوران جاهلیّت، عمق تحقیر شخصیت زن را هویدا می‏سازد و مبارزه اسلام با این پدیده شوم، اوج تكریم و تجلّی ارزشهای والای انسانی زن را پدیدار می‏كند.

● سیمای جاهلیّت

سنّت «دختركشی» كه بین مردم قبل از اسلام امری عادّی بود، با برخورد و عكس‏العمل شدید قرآن مواجه گردید. در چند جای قرآن، این حركت جاهلی با شدّت محكوم و از مظلومیّت و معصومیّت دختران دفاع شد. قرآن كریم در سوره «نحل» خشم مردم را از داشتن دختر بیان می‏كند و زنده به گور كردن دختران را توسّط پدران، بازگو می‏نماید: «هرگاه به یكی از آنها بشارت دهند دختری نصیب تو شده، چهره‏اش (از فرط ناراحتی) سیاه می‏شود و آكنده از خشم می‏گردد. از قوم و قبیله خود متواری می‏گردد (و نمی‏داند) آیا او را با قبول ننگ، نگهداری و یا در خاك پنهانش كند»؟۴

داستان وئاد (دختران زنده به گور شده) پر از حوادث بسیار دردناك است؛ از جمله این حادثه:

مردی خدمت پیامبر آمد، اسلام آورد، اسلامی راستین؛ روزی خدمت رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله رسید و سؤال كرد: آیا اگر گناه بزرگی كرده باشم، توبه من پذیرفته می‏شود؟ فرمود: خداوند توّاب و رحیم است. عرض كرد: ای رسول خدا! گناه من بسیار عظیم است. فرمود: وای بر تو! هر قدر گناه تو بزرگ باشد، عفو خدا از آن بزرگ‏تر است. عرض كرد: اكنون كه چنین می‏گویی بدان: من در جاهلیّت به سفر دوری رفته بودم، در حالی كه همسرم باردار بود، پس از چهار سال بازگشتم، همسرم به استقبال من آمد، نگاه كردم دختركی در خانه دیدم، پرسیدم: این دختر كیست؟ گفت: دختر یكی از همسایگان است! من فكر كردم ساعتی بعد به خانه خود می‏رود امّا با تعجّب دیدم نرفت، غافل از اینكه او دخترمن است و مادرش این واقعیّت را مكتوم می‏دارد، مبادا به دست من كشته شود. سرانجام گفتم: راستش را بگو، این دختر كیست؟

گفت: به خاطر داری هنگامی كه به سفر رفتی باردار بودم؛ این، نتیجه همان حمل است و دختر تو است. آن شب را با كمال ناراحتی خوابیدم، گاهی به خواب می‏رفتم و گاهی بیدار می‏شدم، صبح نزدیك شده بود، از بستر برخاستم و كنار دخترك رفتم، در كنار مادرش به خواب رفته بود، او را بیرون كشیدم و بیدارش كردم و گفتم همراه من به نخلستان بیا، او به دنبال من حركت می‏كرد تا نزدیك نخلستان رسیدیم؛ من شروع به كندن حفره‏ای كردم و او به من كمك می‏كرد تا خاك را بیرون آورم، هنگامی كه حفره تمام شد، من زیر بغل او را گرفتم و در وسط حفره افكندم.

(در این هنگام هر دو چشم پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله پر از اشك شد) سپس دست چپم را به كتف او گذاشتم كه بیرون نیاید و با دست راست، خاك بر او افشاندم! و او پیوسته دست و پا می‏زد و مظلومانه، فریاد می‏كشید: پدر جان! چه با من می‏كنی؟ در این هنگام، مقداری خاك بر روی من ریخت، او دستش را دراز كرد و خاك را از صورت من پاك نمود ولی من همچنان قساوت‏مندانه خاك بر روی او می‏ریختم، تا آخرین ناله‏هایش در زیر قشر عظیمی از خاك محو شد!

در اینجا پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله در حالی كه بسیار ناراحت و پریشان بود و اشكها را از چشم پاك می‏كرد، فرمود: «اگر نه این بود كه رحمت خدا بر غضبش پیشی گرفته، لازم بود هر چه زودتر، انتقام از تو بگیرد.»۵

مسأله تحقیر شخصیت زن و دختران به همین جا پایان نمی‏پذیرفت و تا آنجا پیش رفته بود كه اصلاً نَسَب را به مرد مربوط می‏دانستند و مادر را تنها ظرفی برای نگاهداری و پرورش جنین محسوب می‏كردند چنانچه در اشعار خود چنین می‏سرودند: فرزندان ما، فرزندان پسران ما هستند و اما فرزندان دختران ما، فرزندان مردان بیگانه‏اند.

مفسّران و مورّخان در اینكه انگیزه عرب جاهلی از این عمل حیرت‏انگیز و منحط، چه بوده است؟ مطالب فراوانی گفته و نوشته‏اند از جمله: جنگها و به اسارت رفتن دختران و در نتیجه، جریحه‏دار شدن غیرت آنان و یا عدم توان و كارایی دختران در تولید؛ امّا آنچه اهمیّت دارد، برخورد قرآن كریم با این پدیده و سنّت زشت است و چه قدر هنرمندانه و ظریف حالات روحی پدران را بیان می‏كند كه خودِ این شیوه بیان حادثه، حكایت از نكوهش جدّی و عمیق این عمل زشت دارد.

در سوره «تكویر» نیز جریان زنده به گور شدن دختران را به گونه‏ای جانسوز و تكان دهنده و در جملاتی كوتاه بیان می‏كند، آنجا كه می‏فرماید: «در آن هنگام كه از دختران زنده به گور شده پرسیده می‏شود: به كدامین گناه كشته شدند»۶ قرآن كریم با قرار دادن این پرسش از پرسش‏های قیامت و حسابرسی روز رستاخیز، بر اهمیّت این مسأله افزوده است؛ آن‏گونه كه امین‏الاسلام طبرسی، در مجمع‏البیان در ذیل این آیات می‏فرماید: «توجّه خطاب به دختران قربانی در قیامت به جای پدران آنان كه عامل جنایت و در واقع قاتل بوده‏اند، حاكی از نوعی تعریض و توبیخ نسبت به آنان است. گویا آنها به قدری پست و بی‏ارزش هستند كه حتّی ارزش مخاطب بودن برای بازپرسی را ندارند.»

نویسنده:زینت كیانی

منبع:ماهنامه كوثر،‌ شماره ۵۹

پی‏نوشت‏ها:

۱) تین / ۴.

۲) حجرات / ۱۳.

۳) آل‏عمران / ۱۹۵.

۴) نمل / ۵۸ و ۵۹.

۵) تفسیر نمونه، ج ۱۱، ص ۲۷۲.

۶) تكویر / ۸ و ۹.

۸) فرائد السّمطین، ج ۲، ص ۶۱.

۹) وسائل الشّیعه / ج ۱۵، ص ۱۰۲.

۱۰) كهف / ۸۱.

۱۱) ر. ك: سفینهٔ‏البحار، ج ۱، حرف «باء» و «نون».

۱۲) همان، حرف «باء».

۱۳) بحارالانوار، ج ۱۰۱، ص ۹۹.

۱۴) نهج الفصاحه، ح ۱۵۲۲.

۱۵) وسائل الشّیعه، ج ۱۵، ص ۱۰۴.

۱۶) بحارالانوار، ج ۱۰۱، ص ۱۰۰.

۱۷) مكارم الاخلاق، ج ۱، ص ۲۴۰.

۱۸) جامع الاخبار، سبزواری، ص ۲۸۵.

۱۹) وسائل الشّیعه، ج ۱۵، ص ۲۲۷.

۲۰) نهج‏الفصاحه، ح ۱۷۲۸.

۲۱) بحارالانوار، ج ۱۰۱، ص ۹۸.

۲۲) وسائل الشّیعه، ج ۲۱، ص ۳۶۷.

۲۳) همان، ج ۱۵، ص ۱۰۳.

۲۴) همان، ص ۱۰۵.

۲۵) بحارالانوار، ج ۱۰۱، ص ۹۱.

۲۶) همان، ص ۹۸.

۲۷) وسائل الشّیعه، ج ۱۵، ص ۱۰۲.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.