سه شنبه, ۲۳ بهمن, ۱۴۰۳ / 11 February, 2025
مجله ویستا

ادبیات جعلی


ادبیات جعلی

ادبیات جعلی فارسی چیست و چه نشانه هایی دارد مبانی و ردپای این ادبیات منحط در آثار کدامین طیف از شاعران و نویسندگان دنبال می شود

ادبیات جعلی فارسی چیست و چه نشانه هایی دارد؟ مبانی و ردپای این ادبیات منحط در آثار کدامین طیف از شاعران و نویسندگان دنبال می شود؟

نگارنده پیشتر درباره شاخص های ادبیات فارسی اصیل سخن گفته بود.

استواری بر آموزه های دینی(=اسلامی) و تکیه بر ارزشهای ملی- ایرانی، وجوه روشن و غیرقابل کتمان ادبیاتی است که می توان از آن به عنوان ادبیات اصیل فارسی یاد نمود. نادیده گرفتن این وجوه، نه تنها ادبیات اصیل فارسی را غیرقابل تصور می کند بلکه موجب بی اعتنایی به نام های بزرگی است که ادبیات و فرهنگ فاخر ایرانی از قبل ذوق و اندیشه و قلم آنها نامبردار شده است.

برخی در کشورمان تلاش می کنند در برابر ادبیات فارسی که ترادف غیرقابل انکاری با دین و ارزشهای ملی دارد، ادبیات مطلوب خود را پایه افکند و ترویج نمایند.

این نوع ادبیات که صرف بکارگیری واژگان فارسی، برای مخاطب ایرانی- در وهله نخست- آشنا می نماید، دربرگیرنده چنین نشانه های روشن و برجسته ای است:

۱) بیگانگی با میراث معنوی پرچم داران ادبیات اصیل فارسی

۲) تلاش برای کمرنگ شدن و یا نفی قوالب کلاسیک در ساحت شعر و داستان

۳) تاثیرگیری غیرقابل انکار از ادبیات فرامرزی و بویژه غربی

۴) تبلور مبانی سکولاریسم

۵) القاء تفکر جهان وطنی صهیونیستی

۶) انسان محوری و رویکرد گیتیانه

۷) تاکید برتاریخ ایران پیش از اسلام و مباهات به پهلوانان و قهرمانان اساطیری

۸) نکوهش وضعیت موجود جامعه و ترسیم افق های گنگ و مه آلود از جامعه ایده آل منهای دین

درباره هر یک از نشانه های اشاره شده و مصادیق آن، می توان بسیار نوشت. در این مجال تنها- کوتاه و گذرا- به یکی از نشانه ها- نشانه هشتم- می پردازیم!

طیفی از شاعران و نویسندگان که برخی شان عضو کانون سلطنت طلب و منحله نویسندگان ایران هستند، در آثار خود، نقش معترض سیاسی را ایفا می کنند. از دیدگاه آنها، شکل گیری انقلاب اسلامی در سال ۵۷ و پس از آن پایه گذاری جمهوری اسلامی، صرفا یک اتفاق اجتماعی و مذهبی (تاکید بر صفت مذهبی برای القاء فرقه ای بودن ماهیت انقلاب و نظام) بود. این طیف بر آن است که نظام دینی تنها به افزایش دایره دشمنان ایران، تهدید دائمی علیه کشور، رواج سانسور و اختناق و تلاشی فرهنگی و... انجامیده است. در واقع مدعیان روشنفکری در حوزه ادبیات، هیچ دستاورد مثبت و قابل تحسینی برای انقلاب و نظام متصور نیستند. در فضای ذهنی و فکری چنین جماعتی، سرنگونی نظام سیاسی خودکامه و موروثی و استبدادی، قطع شدن دست استکبار از چپاول ثروت های ملی، استقلال بزرگ سیاسی، حفظ تمامیت ارضی کشور در جنگ تحمیلی و در برابر ۸۰ کشور بزرگ و کوچک دنیا، خودکفایی در بسیاری حوزه های علمی و صنعتی و نظامی... پیشرفتها در زمینه هایی چون انرژی بومی هسته ای، گسترش شمارگان کتاب و مطبوعات و... هیچ یک، به بار نیامده، واقعیت ندارد و دستاورد انقلاب و نظام به شمار نمی آید!

چنین شاعران و نویسندگانی فضای فرهنگ را مناسب فعالیت و قلم دوانی خود نمی دانند و دائم از ضرورت شکست انسداد فرهنگی و حصر قلم و انتشار، سخن می گویند و به موازات آن مردم را مستقیم و غیرمستقیم به خیز انقلابی فرامی خوانند. با رسانه های بیگانه درددل می کنند و از سیاستمداران فرنگی، چاره جویی می نمایند.

و این در حالی است که همه این عناصر- تاکید می کنم همگی- در ایران آزادانه زندگی می کنند، قلم می زنند، کتاب منتشر می کنند و تدریس می نمایند، محافل زیرزمینی دایر می کنند! بله! پاره ای از آثار آنها یا مجوز انتشار نمی یابد یا نشرشان به اصلاح بخشهایی می شود. اما اهالی قلم یاد شده نمی گویند دلیل مجوز نگرفتن یک اثرشان چیست؟ برای مردم فاش نمی کنند دستگاه فرهنگی کشور، کدام و چرا بخشی از اثرشان را نیازمند اصلاح معرفی نموده است. چون می دانند در صورت فاش کردن، مردم حق را به قانون می دهند و اعمال قانون را ضرورت تشخیص می دهند. چون مردم نشر مطالب خلاف اخلاق و غیرواقعی را برنمی تابند! چون مردم میان سانسور ناظر بر سلیقه و ممیزی برآمده از منطق و قانون تفاوت قائل اند.

طیف قلم بدستان یاد شده، چون دچار ضعف در اندیشه اند، چون ضابطه ای بر فکر و ذهن شان مترتب نیست، چون مدینه فاضله را در جغرافیای اندیشه منحط و سراسیمه و آشفته اما فریب کار غرب جست وجو می کنند، نمی توانند افق واضح و معقولی از جامعه ایده آلی خود تصویر کنند. در نتیجه آثارشان پر از ابهام و تناقض است! مغشوش است!

مصادیق آثار این گونه قلم بدستان که از بانیان ادبیات جعلی فارسی تلقی می شوند، در روزنامه های زنجیره ای بازتاب پیدا کرده و می کند.

در روزگار فتنه آمریکایی سال ۸۸، روزنامه حزب اعتماد ملی، بستر آثار یاد شده، توصیف می شد.

بخش ادبی این روزنامه، به سراغ شاعران ضدانقلاب رفته بود و آثار شعرگونه شان را که در مذمت نظام دینی و در جهت ترغیب آشوبگران یا پیاده نظام کودتای مخملی بود، به شیوه ای جدی منتشر می کرد.

جالب اینکه این شعرگونه ها، با اخبار و تحلیل های وارونه و غیرواقعی اما حساب شده رسانه های بیگانه و صهیونیستی مثل خبر شکنجه بازداشت شدگان و کشته شدن انبوهی از آشوبگران، کاملا همخوان به چشم می آمد.

بنابراین، ادبیات جعلی فارسی که از آن به عنوان ادبیات دین ستیز و ضدایرانی هم می توان تعبیر کرد، اینک با پرچمداری طیف شاعران و نویسندگان معاند با جدیت دنبال می شود!

حمایت رسانه های شنیداری و دیداری و نوشتاری فارسی زبان و غیرفارسی زبان معاند و بیگانه، عرضه مجال سخنرانی و تدریس و عرض اندام محافل شبه فرهنگی و دانشگاهی در آن سوی مرزها، چاپ چند باره آثار به دست برخی ناشران داخلی، کوشش بعضی رسانه های داخلی برای ستاره سازی، برپایی جشنواره ها و محافل زیرزمینی شبه ادبی، اهرم هایی است که برای خودنمایی و مطرح شدن عناصر ادبیات جعلی و در نهایت ترویج ادبیات جعلی در برابر ادبیات اصیل فارسی به کار می رود.

اما تردید نکنیم که ادبیات جعلی به دلیل مبرهن تضاد با باورهای دینی و عرق ملی ایرانیان و از دیگر سو ضعف و بی مایگی محتوایی و ساختاری این نوع ادبیات، هیچ جایگاه بزرگ و معتبری در میان مخاطب فهیم ایرانی ندارد.

کافی است که نگاهی به تعداد اندک شمارگان آثار اهالی ادبیات جعلی بیاندازیم و نام آنها را در میان مردم جست وجو کنیم. خیلی زود باور می کنیم ادبیات وارداتی، سفارشی و جعلی، رقیب ادبیات فارسی نبوده و نیست! این واقعیت صحنه فرهنگ امروز ماست!

پژمان کریمی