جمعه, ۲۹ تیر, ۱۴۰۳ / 19 July, 2024
مجله ویستا

افغانستان سرزمین ناآرامی ها


افغانستان سرزمین ناآرامی ها

به دنبال وقایع ۱۱سپتامبر و حمله به افغانستان تحت پوشش «مبارزه با تروریسم» «دونالد رامسفلد» وزیر دفاع وقت ایالات متحده اعلام كرد كه نیروهای آمریكایی مستقر در این كشور, حداقل تا شش سال آینده همچنان در پایگاه های خود در خاك افغانستان مستقر خواهند بود

جمهوری افغانستان كه اداره آن را «حامد كرزای» برعهده دارد، در شرق فلات بزرگ ایران قرار دارد و به كوهپایه های سلسله جبال هیمالایا محدود می شود. این كشور كه چهل و هفتمین كشور جهان محسوب می شود حدود ۲۲میلیون نفر جمعیت دارد و پیش بینی می شود با بازگشت مهاجران كه از سال ۱۹۸۰ مهاجرت خود را از این كشور آغاز كرده بودند جمعیت این كشور به حدود ۲۸میلیون نفر بالغ گردد.

پرجمعیت ترین شهر این كشور كابل پایتخت افغانستان است كه حدود سه میلیون نفر جمعیت دارد.

به علت نظام قومی و قبیله ای و شرایط خاص اجتماعی و اقتصادی و نبود وسایل حمل و نقل كافی، جاده های مناسب، فقدان كار و درآمد، مشكل بودن زندگی در شهرها و نپذیرفته شدن افراد از سوی قبایل دیگر رفت و آمد در این كشور محدود است و ۸۰درصد جمعیت معمولا در همان جایی به سر می برند كه در آن متولد شده اند، و تنها چیزی كه همه افغان ها در آن مشتركند «اسلام» است.

درگیری های فراوان دراین كشور باعث شده كه خانواده ها به تدریج دارایی های شان را به مرور زمان بفروشند و راه مهاجرت به شهرها یا دیگر كشورها را در پیش بگیرند كه به همین دلیل اقتصاد این كشور عقب مانده و اكثر مردم با فقر روبه رو هستند.

افغانستان از لحاظ تاریخی به خاطر آن كه بر سر راه جاده تجارتی باستان بین اروپا و چین واقع شده بود پیوندی ناگسستنی با ایران و آسیای مركزی داشته و سرنوشت شبه قاره هند در دورانی با سرنوشت افغانستان پیوند داشته است، با این حال همیشه به نحوی از همسایگان خود جدا بوده و جمعیتش در دره های دور دست روزگار می گذرانیدند و در عین حال كه تا حدودی وابسته تجارت با دنیای خارج بودند به شدت از استقبال خود دفاع می كردند.

جغرافیای افغانستان این كشور را به صورت مركزی بی نقص برای قاچاق درآورده است، از سوی دیگر تجارت پررونق مواد مخدر در این كشور حاصل تلاش استعمارگران برای تحت سلطه قرار دادن هرچه بیشتر افغانستان بوده است.

با این حال مبارزه مردم افغانستان برای استقلال در سال ۱۹۸۹ میلادی نتیجه داد و پس از نبردی تقریبا ۱۰ساله بین ارتش شوروی و مجاهدین مسلمان در افغانستان، نیروهای شوروی رسما خاك این كشور را ترك كردند.

پس از به قدرت رسیدن طالبان و فراهم شدن زمینه حمله نظامی به افغانستان، آمریكا به بهانه حادثه ۱۱سپتامبر و بهانه های دیگری چون دفاع از دموكراسی و حقوق بشر در سال ۲۰۰۱ میلادی لشكركشی به افغانستان را آغاز كرد تا شاید بتواند جای پای خود را در این منطقه حساس از خاورمیانه محكم كند و بهتر و بیشتر به منافع استكباری اش دست یابد.

موقعیت ژئوپلتیك افغانستان از دیرباز باعث توجه برخی كشورها و قدرت های بیگانه به این كشور شده است و آنها با اعمال سیاست های سلطه گرانه در پی پیشبرد منافع خود در افغانستان بوده اند.

دخالت بیگانگان در این كشور از دو طریق اشغال نظامی و روی كار آوردن دولت وابسته صورت گرفته است. به همین دلیل برقراری صلح و ثبات در افغانستان كار چندان آسانی نیست و یكی از چالش ها و نگرانی هایی كه پیش روی دولت كنونی افغانستان وجود دارد همین مسئله تامین امنیت و ثبات است.

تا زمانی كه این كشور مركز توجهات بین المللی قرار گرفته و قدرت های فرامرزی سعی می كنند با حضور خود در افغانستان نهایت استفاده را ببرند صحبت از صلح و آرامش بیهوده خواهد بود، به ویژه آنكه مهار این گونه دخالت ها و تحركات از عهده هر دولتی بر نمی آید، به نظر می رسد كنترل و مدیریت این گونه دخالت ها باید یكی از اولویت های اساسی دولت مردان افغانستان قرار گیرد چرا كه تجربه نشان داده است مداخله بیگانگان توازن قومی را در این كشور، برهم خواهد زد و از سوی دیگر، استقرار نیروهای چندملیتی حافظ صلح در افغانستان و نحوه تعامل دولت كابل با آنان نیز از دغدغه های دولت خواهد بود.

خلع سلاح عمومی، ایجاد ارتش منظم برای برقراری امنیت در مرزها و شهرها، بازسازی افغانستان و سر و سامان دادن به اقتصاد فرو پاشیده این كشور، مبارزه با كشت مواد مخدر، مبارزه با معضل خشكسالی، بازگشت پناهندگان و ایجاد وحدت و انسجام میان اقوام و گروه ها از جمله مسائل و مشكلاتی است كه فرا روی دولت كنونی افغانستان قرار دارد و بدون حل و فصل این مشكلات دولت حامد كرزای نباید امیدواری زیادی به تامین صلح و ثبات در این كشور داشته باشد.

● اهداف آمریكا از لشگركشی به افغانستان

به دنبال وقایع ۱۱سپتامبر و حمله به افغانستان تحت پوشش «مبارزه با تروریسم» «دونالد رامسفلد» وزیر دفاع وقت ایالات متحده اعلام كرد كه نیروهای آمریكایی مستقر در این كشور، حداقل تا شش سال آینده همچنان در پایگاه های خود در خاك افغانستان مستقر خواهند بود.

در واقع بعد از حمله ۱۱سپتامبر، آمریكایی ها این تهدید استراتژیك را به یك فرصت استراتژیك بدل كردند و مصمم شدند كه با استفاده از موقعیت به وجود آمده آن دسته از موانع راهبردی را كه در مقابل استراتژی طرح نظم نوین جهانی قرار داشت از سر راه بردارند.

در حالی كه ریشه كن كردن تروریسم گزافه ای بیش نیست، اگر هدف واقعی آمریكا مبارزه با تروریسم بود، نیازی نبود تا وقوع حادثه ۱۱سپتامبر صبر كند، هم سقوط طالبان و هم دستگیری بن لادن به كمك پاكستان برای آمریكا كار ساده ای بود، بنابراین مبارزه با تروریسم پوششی برای حاكمیت مجدد نظم نوین جهانی و نیل به اهداف اقتصادی، سیاسی و استراتژیكی است كه آمریكا از زمان ظهور طالبان تاكنون تعقیب می كرده است.

در واقع ایالات متحده در این منطقه به دنبال منافع اقتصادی و استراتژیك خویش است و جنگ با طالبان زمینه های استقرار نیروهای آمریكا در این منطقه را به راحتی میسر كرده است. همجواری با روسیه، استقرار پایگاه های نظامی و موشك های دارای كلاهك هسته ای، اخلال در روابط ایران با آسیای مركزی، روسیه و قفقاز از یك طرف و با پاكستان و هند از طرف دیگر، جلوگیری از تبدیل شدن چین به یك قدرت جهانی، كنترل و امكان بیشتر برای مقابله با اسلام گرایان، دسترسی به منابع اقتصادی دریای خزر و خلیج فارس از مهمترین دلایل حضور آمریكا در افغانستان است كه به راحتی نمی توان از این اهداف مهم چشم پوشی كرد.

بدین ترتیب آمریكا قواعد بازی را با توجه به منافع خود و در جهت سلطه خود شكل داده است و به نظر می رسد با بهره گیری از فضای بین المللی موجود زمینه نهادینه شدن حضور نظامی خود را هرچه بیشتر در این منطقه فراهم سازد. این حضور به آمریكا امكان خواهد داد تا به اهداف اساسی خود در منطقه دست یابد.

● آمریكا، گرفتار در باتلاق افغانستان

جنگ های برون مرزی، نیروی نظامی آمریكا را تضعیف و به وضعیت هشداردهنده ای رسانده است.

وضعیت سیستم نیروی انسانی كه كشور برای مبارزه در جنگ ها به آن وابسته است و در بلایای طبیعی به مردم آمریكا كمك می كند به وضعیت هشداردهنده ای رسیده است. این سیستم كه تركیبی از نیروی مشغول به خدمت و ذخیره ارتش است، هرچند هنوز كاملا از هم پاشیده نشده است اما در آستانه فروپاشی كامل قرار گرفته كه نشانه های آن كاملا مشخص و بارز است. حضور ۰۶۱ هزار نیروی نظامی آمریكا در عراق و شكست های پیاپی ارتش آمریكا در این كشور و یأس و سرخوردگی فرماندهان و سربازان آمریكایی مستقر در عراق، ارتش آمریكا را به لشكر شكست خورده ای تبدیل كرده است كه نجات از این گرداب به راحتی امكان پذیر نیست.

روزنامه فرانسوی لیبراسیون در این باره می نویسد، از سال ۲۰۰۱ حدود ۲۳ هزار نظامی آمریكایی در عراق و افغانستان زخمی شده اند.

فریده شریفی


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.