جمعه, ۲۱ دی, ۱۴۰۳ / 10 January, 2025
صحنه در احاطه فلسفه
«فلسفه بالاترین هنرهاست و فیلسوف سزاوار مرگ است.» این جمله و جملههای مشابه آن را در طول اجرای نمایش "آپولوژی"از زبان بازیگران، بسیار میشنویم؛ نمایشی که هرچند درباره محاکمه و مرگ سقراط است، اما بیشتر به مستندی پر از خطابه و نظریهپردازی فلسفی و هنری میماند تا نمایشی دراماتیک.
با مروری بر کارنامه هنری "سعید شاپوری" میتوان متوجه علاقه این کارگردان به فلسفه و نگاه حکمت گونه او به هنر شد، توجه او به آثار برگمان و جهانبینی دینی پنهان در آثار این هنرمند نیز نتیجه تحقیقات و علاقه فردی این کارگردان به فلسفه وجودی بشر و اشراق نظری است.
شاپوری در نمایش "آپولوژی" با بررسی مرحله مهمی از زندگی سقراط فیلسوف بزرگ یونان و تشابه اجتماعی آن دوره تاریخی با دوره کنونی ایران سعی کرده است، صحنه نمایش را محلی برای بیان نظریات و دیدگاههای فلسفی و اجتماعی قرار دهد. نظریاتی که بیشتر از آن که به بیان ماهیت وجودی انسان بپردازند به توضیح شرایط اجتماعی جامعه سفسطه زده یونان در اواخر دوران زندگی سقراط و مرگ حقیقت میپردازد.
سقراط که او را پدر فلسفه مینامند، اولین کسی بود که با ارائه شیوه معروف دیالکتیک در ارائه مباحث فلسفی هنر دیالکتیک را در جامعه یونان باستان پایهریزی کرد و دیالکتیک سقراطی بعدها آغاز مباحث مهم اجتماعی مانند دموکراسی و مباحث هنری شد و در اعتلای هنر نقش مهمی ایفا کرد. او معتقد بود که باید جهانشناسی را کنار گذاشت و به انسان بازگشت.
سقراط در آتن میگشت و با افراد مختلف که داعیه دانش و هنر را داشتند به بحث و گفتوگو میپرداخت و با طرح سوالاتی آنان را به گفتوگو در مورد یک موضوع بشری فرا میخواند و در جریان این پرسش و پاسخ بود که آنان را به نادانیشان مشرف میکرد. در مقابل جریان فکری او جریان مخالفی نیز بر اجتماع یونان حاکم بود که سفسطه نام داشت، سوفسطائیان معتقد بودند چیزی به نام حقیقت در جهان وجود ندارد.
در نمایش آپولوژی شاپوری با بهره گرفتن از این دوره مهم تاریخ فلسفه در آتن و اواخر زندگی سقراط سعی کرده به بازگویی واقعیتهایی از جامعه و نابودی حقیقت به خاطر فقدان دموکراسی بپردازد. همچنین بر نقش فلسفه در پیدایش هنر هم تأکید دارد.
سقراط با شیوه دیالکتیک خود توانست بسیاری از بزرگان آتن و سفسطه گران را که ادعای علم و دانش داشتند، محکوم کند و به همین طریق توانست هر روز بر شمار شاگردان و جوانان طرفدار خود بیفزاید و سرانجام نیز این کار او همراه با تحولات سیاسی موجب شد تا او در سال ۳۹۹ ق.م محاکمه شده و متهم به عبادت نکردن خدایان یونان و ترویج افکار فاسد در بین جوانان شود و با کسب بیشترین رای از سوی مردم آتن به مجازات اعدام محکوم شد. او با خونسردی و متانت به تمام اتهامها پاسخ گفت و آنها را به سوی خود متهم کنندگان بازگرداند و در نهایت نیز با شجاعت جام شوکران را نوشید و در گذشت.
در نمایش آپولوژی شاپوری با بهره گرفتن از این دوره مهم تاریخ فلسفه در آتن و اواخر زندگی سقراط سعی کرده به بازگویی واقعیتهایی از جامعه و نابودی حقیقت به خاطر فقدان دموکراسی بپردازد. همچنین بر نقش فلسفه در پیدایش هنر هم تأکید دارد.
او با قراردادن سه هنر ابتدایی و سازنده بشری (سفالگری، نجاری و نقاشی) در صحنه و قرار دادن سقراط در جایگاه خالق اثر، سعی میکند به نقش فلسفه در پیدایش و خلق هنر اشاره کند که میتوان گفت این سادهترین شکل ممکن این نشانههاست. همچنین پوشاندن لباس کار بر تن سه بازیگر نقش سقراط و شاگرد او به عنوان نمایندگان حقیقت در جامعه و پوشاندن لباس کاراگاه پلیس به تن ملتوس به عنوان نماد قدرت و سر دسته جریان مخالف با حقیقت که حکم اعدام سقراط را هم امضا میکند، یکی از نازلترین برخوردهای کارگردان با این اجراست که بدون توجیه انجام شده است.
تسلط نداشتن بازیگر بر بدن خود و انجام حرکتهای اضافه دست و سر در هنگام بیان دیالوگها نیز بیانگر نبود آشنایی عمیق بازیگران با مباحث فلسفی طرح شده در نمایش و درونی نکردن این تفکرات در خود است. چیزی که شاید بخش عمدهای از آن به تفهیم نکردن مفاهیم در تحلیل کارگردان از متن برای بازیگران باز میگردد.
از سوی دیگر آنچه از ظاهر اولیه اجرا بر میآید، نگاه ساده و عجولانه شاپوری از مفاهیم فلسفی است که در این نمایش از آن صحبت میکند. اتفاقی که در برداشتهای او از آثار سینمایی برگمان در صحنه تئاتر نیز شاهدش هستیم.
عجله کارگردان در طراحی صحنه نیز به شدت مشهود است، استفاده از ستونهایی مقوایی یا کاوچویی با شکل معماری یونان باستان در انتهای صحنه که گاه بیهیچ دلیل خاصی با تصاویری از نقاشی معروف مرگ سقراط مزین میشود، گواه این موضوع است.
آن چه مشهود است، تعجیل کارگردان در اجرای این نمایش و آماده نبودن گروه به ویژه بازیگران موجب شده تا ایدههای قابل توجه و نظریههای جذاب فلسفی در صحنه نمایش تنها به خطابهها و پرحرفیهای شعارگونهای در قالب دیالوگهای طولانی مبدل شود و بدون ساختار دراماتیک و اتفاق نمایشی از زبان بازیگران بیان شوند و بیشتر از آن که مخاطب را به عمق فلسفه اجتماعی مطرح شده برسانند، در سطح فلسفه قرار میدهد.
همچنین کارگردان برای ایفای نقش سقراط از سه بازیگر استفاده میکند؛ دو بازیگر مرد و یک بازیگر زن، این حرکت نیز که شاید تنها دلیل کاربردی آن از نظر کارگردان مقابله با یکنواختی و خستگی تماشاگر و جلوگیری از بیان مونولوگ بوده، یکی از اتفاقاتی است که وقتی با میزانسنهای ثابت و در اغلب اوقات نشسته بازیگران در کنار خطابههای طولانی آنان قرار میگیرد، حاصلی جز یک سخنرانی مستند برای مخاطب نخواهد داشت.
فروغ سجادی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست