سه شنبه, ۱۸ دی, ۱۴۰۳ / 7 January, 2025
با مرحوم آیت الله العظمی میلا نی
بعد از دستگیری امام (ره) در ۱۵ خرداد ۴۲، مرحوم آیتالله العظمی میلانی همراه بعضی از مراجع دیگر و علما به عنوان اعتراض به دستگیری امام (ره) و جنایت رژیم در کشتار مردم، به تهران آمدند. در مدت اقامت آقای میلانی در تهران، در میان افراد مختلفی که به خدمت ایشان شرفیاب میشدند مرحوم سپهبد قرنی - که سرتیپ بازنشستهای بود - شرفیاب میشود. قبلا به اتهام تدارک کودتا دستگیر شده و چون جرمش به اثبات نرسیده بود او را از معاونت اداره دوم ارتش برکنار و بازنشسته کرده بودند. با مشاهده شرایط سیاسی مساعد برای اقدام علیه شاه، ضمن تماس با مرحوم میلانی از امکان موفقیت در براندازی رژیم با ایشان صحبتی میکند.
ضمنا یادآورد میشود در جریان این کار عده زیادی کشته خواهند شد و از وجه شرعی چنین اقدامی که توام با استقبال از شهادت یا کشته شدن عدهای خواهد بود استفسار مینماید. آقای میلانی میفرمایند: <اگر با موفقیت توام باشد اشکالی ندارد.> برای اینکه تماس آن شخصیت نظامی - با سابقه کودتایش - با این مرجع ضدرژیم پنهان بماند واسطهای میان خود قرار میدهند. این واسطه، مرتضی جزایری، از خویشاوندان نزدیک مرحوم میلانی است.
مرحوم قرنی، چون از این همکاری مطمئن میشود طرح کودتایی را میریزد که میبایست در بستر یک شورش سراسری مردمی و مذهبی صورت بگیرد؛ در اثنای شورشی نظیر آنچه در ۱۵ خرداد ۴۲ اتفاق افتاده است. جزئی از عملیات مقدماتی این شورش که بر عهده آقای میلانی نهاده شده است و باید در مشهد انجام بگیرد از طریق مرتضی جزایری که در تهران است به اطلاع مرحوم میلانی که در مشهد میباشند میرسد.
مرحوم میلانی ۸ نفر از مطمئنترین افراد نزدیک به خود را در جلسهای جمع میکند و فقط درباره همان قسمت کار که مربوط به خودشان و مشهد است با آنان بحث و تبادل نظر میفرماید. در آن میان، عنصری به نام حاجیعلیزاده است. او که از طرف ساواک در بیت ایشان ماموریت داشته خبر را با تمام جزئیاتش گزارش میدهد. میفهمند این کار، زاییده فکر و ذهن یک روحانی نیست و به عملیات طراحیشده توسط یک نظامی حرفهای و نقشهپرداز، میخورد. چنین نظامیطراحی که مخالف رژیم هم باشد در مشهد وجود ندارد. پس باید در تهران باشد و میان او با آقای میلانی واسطهای در کار باشد و ضمنا همین روزها به مشهد آمده باشد. متوجه میشوند مرتضی جزایری همین چند روز پیش از تهران به مشهد آمده است. صبر میکنند تا کارش را تمام کرده به تهران بازگردد. در فرودگاه مهرآباد دستگیرش کرده به قزلقلعه میبرند.
با دستگیری مرتضی جزایری و بازرسی جیبهایش، ازجمله به رسیدهای پولی بر میخورند که آقای میلانی برای کمک به نهضت آزادی دادهاند. مرتضی جزایری به این امر اعتراف میکند و میگوید: <آن را باید به آقای آسایش میدادم.> مرحوم آسایش را دستگیر میکنند. چون معمولا به خانه آقای آسایش سر میزدم متوجه دستگیریش در پی دستگیری مرتضی جزایری شدم. وقتی مرحوم آسایش که سخت بیمار هم بود از قزلقلعه بیرون آمد برایم نقل کرد: <مرتضی جزایری را که در سلول مجاور بود تهدید میکردند تا حقیقت را بگوید.
حتی عمامهاش را به دور گردنش پیچیده او را به حال خفگی انداختند تا اعتراف کرد با سرتیپ قرنی در ارتباط بوده و به مشهد برای کاری در همین رابطه رفته است. قرنی و دو نفر از دستیارانش دستگیر شدند چون نمیتوانستند او را مثل دیگران شکنجه کنند او را بیخوابی میدادند که شکنجهای طاقتفرساست.> با وجود این، مرحوم قرنی چیز قابلتوجهی نمیگوید. در مورد آقای میلانی فقط میگوید: <به ایشان عرض کردم کاری که شما آقایان مراجع به آن دست زدهاید و به واقعه ۱۵ خرداد کشیده ممکن است به حوادث خونین دیگری بینجامد و عدهای کشته شوند. آیا هیچ فکر عاقبت کار را کردهاید؟ ایشان فرمودند اگر موفق بشویم اشکالی ندارد.>
ساواک که عهدهدار تحقیق در پرونده است نمیتواند به صحت و سقم اظهارات مرحوم قرنی پی ببرد؛ مگر اینکه از آقای میلانی هم تحقیق کرده آن دو اظهارات را با هم بسنجد تا اگر مطابقت داشتند بدانند اظهارات مرحوم قرنی درست است وگرنه تحت فشار یا حتی شکنجه حقیقت را کشف کنند. برای حصول این مقصود، ساواک طبعا از تبانی این دو نفر نگران است و همه ترتیبات لازم را برای جلوگیری از تبانی میدهد. قرنی و دو همکارش - که یکی درجهدار و خویشاوند اوست - در انفرادی قزلقلعه بازداشت و ممنوعالملاقات میشوند.
در آن ایام شهید دکتر باهنر، دوره محکومیت ۹ ماههای را در قزلقلعه میگذراند. قرنی در آنجا با ایشان تماس گرفته از ایشان میخواهد پس از آزادی، پیامی را در این زمینه به آقای میلانی برسانند. شهید باهنر، پیام و جزئیات امر را با بنده در میان گذاشت. بیدرنگ در نامهای برای مرحوم میلانی درج کردم و به کمک آقای حاج جواد مقصودی توسط پیکی به مشهد و خدمت ایشان فرستادم.
مرحوم میلانی، تا این زمان در برابر اصرار رئیس ساواک که میخواست درباره رابطهشان با قرنی از ایشان سوال و نوعی بازجویی کند مقاومت کرده و با مماطله میگذراندند. بعضی از آگاهان سیاسی مشهد که نظر مشورتی به ایشان میدادند بر مقاومت و جواب رد، اصرار میورزیدند. با وصول نامه بنده، مرحوم میلانی موافقتشان را برای جوابگویی به رئیس ساواک اطلاع دادند. پاکروان به بهانه زیارت به مشهد و خانه ایشان رفت و موضوع را مطرح ساخت.
ایشان با همان سادگی ظاهری و صفایی که داشتند عین پاسخهایی را که مرحوم قرنی در بازجویی کاملا سری خود داده بود اظهار نمودند. پاکروان خوشحال از موفقیت در انجام بازجویی از یک مرجع تقلید، به تهران بازگشت. ساواک به غلط تصور کرد قرنی حقیقت را گفته است. در نتیجه مرحوم قرنی و دو دستیارش کیفر سبکی دیدند و پرونده مرحوم آیتاللهالعظمی میلانی طوری بسته شد که دشمنان اسلام در ساواک و رژیم نمیخواستند. فقط ایشان ماند و طعنههای همان <آگاه سیاسی> مشهد که <آقا، با پذیرفتن پاکروان، خودش را سبک کرده است. بهتر بود که او را نمیپذیرفتند.>
جلالالدین فارسی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست