پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

مردم سالاری در بینش و منش امام علی ع


مردم سالاری در بینش و منش امام علی ع

یكی از مباحث مهم در شكل گیری نظام های سیاسی و تإسیس نهادهای حكومتی مسإله مشروعیت سیاسی ۲ است منظور از مشروعیت سیاسی به طور خلاصه, عامل عقلانی توجیه اعمال قدرت سیاسی است یا به عبارت دیگر, عامل یا عنصری است كه قدرت برهنه و عریان را به اقتدار مورد پذیرش مردم تبدیل می كند

واژه مردم سالاری چندی است كه در ادبیات سیاسی جامعه ما رواج یافته و مورد بحث و مداقه صاحب نظران داخلی و خارجی, محافل آكادمیك و دانشگاهی, مطبوعات و رسانه ها و احزاب و تشكل های مختلف سیاسی قرار گرفته است. از سوی دیگر, امسال به ابتكار مقام معظم رهبری به نام مبارك امیرمومنان علی(ع) مزین گشت و با این امر بستری فرهنگی ـ تحقیقاتی در راستای شناخت بیشتر ابعاد وجودی آن حضرت در جامعه ما فراهم آمد. با توجه به این كه همه مفاهیم و كلمات بسته به فضای فرهنگی و ارزشی خاص حاكم بر جامعه, می باید مورد استفاده قرار گیرند و طبعا در جمهوری اسلامی نیز واژه هایی چون دموكراسی یا مردم سالاری, جامعه مدنی در چارچوب هنجارها و نرم های خاص جامعه مورد نظر است, و نیز با عنایت به سابقه درخشان حكومت دینی امام علی(ع) در مقطعی خاص در امت اسلامی كه مردم سالاری به مفهوم حقیقی را تجلی می بخشید و امروز نیز بشر نیازمند چنان نظم اجتماعی بر پایه معنویت است, تصمیم گرفتم كه با اشاره به دیدگاه های نظری و سیره عملی امام علی به تبیین این موضوع بپردازم. (۱)

آنچه گرد آمده, نه در حد و اندازه عظمت آن شخصیت بی بدیل كه در حد بضاعت اندك و با توجه به رعایت اختصار بوده است.

● بخش اول, نقش مردم در شكل گیری حكومت دینی و نظام سیاسی

یكی از مباحث مهم در شكل گیری نظام های سیاسی و تإسیس نهادهای حكومتی مسإله مشروعیت سیاسی(۲) است. منظور از مشروعیت سیاسی به طور خلاصه, عامل عقلانی توجیه اعمال قدرت سیاسی است یا به عبارت دیگر, عامل یا عنصری است كه قدرت برهنه و عریان را به اقتدار مورد پذیرش مردم تبدیل می كند. در این جا قصد بحث درباره مبنای مشروعیت سیاسی در حكومت دینی و تمایز مقبولیت و مشروعیت در نظریه حكومت دینی نداریم ; اما به طور مختصر می توان گفت حكومتی مشروعیت دارد كه مردم از روی رضا و رغبت اوامر حكومت كنندگان را بپذیرند. در دیدگاه اسلامی به مسإله مشروعیت حكومت از دو زاویه نگاه شده است:

الف) دیدگاه دولت - امامت (دیدگاه تشیع):

این دیدگاه خود دارای دو مرحله ظهور و غیبت است. در زمان ظهور امام, تشیع امامت را یك بحث اعتقادی در امتداد نبوت می داند و آن را جزو اصول مذهب خود قلمداد می كند و به نص آیات(۳) (۴)و روایات آن را عهد الهی می داند كه از سوی خدا با ائمه بسته شده و مشروعیت حكومت ائمه بدین سان تنها از ناحیه خداوند است و حتی وصیت امام هم منشإ مشروعیت امام بعدی نیست. البته در این دیدگاه میان مشروعیت و مقبولیت تمایز وجود دارد, یعنی حكومت ائمه كه مشروعیت الهی دارد, هیچ گاه به زور بر مردم حكومت نخواهد كرد; به عبارت دیگر, با پذیرش مردم قدرت و توان اعمال می یابد ; اما در عصر غیبت بحث های فراوانی درباره مشروعیت حكومت در این دوره صورت گرفته است و ثمره آن مباحث, سه نظریه مختلف است كه ذكر همه آنها از حوصله این مقاله خارج است و فقط فهرست گونه به آنها اشاره می شود:

۱) نظریه ولایت نیابی:

شیعه - برخی از علمای شیعه و از جمله امام خمینی۱ ـ با استناد به آیات و روایات, ولایت فقها را نیز در امتداد ولایت ائمه قرار می دهند به عبارت دیگر, آن را یك بحث كلامی می دانند نه فقهی, و وظایف و اختیارات آنان را كما و كیفابه فقها نیز تسری می دهند. امام خمینی۱ با تمسك به آیه ای كه می فرماید: ((ان الله یإمركم إن تودوا الامانات الی إهلها و اذا حكمتم بین الناس فإحكموا بالعدل))(۵) و روایتی كه در ذیل این آیه آمده است می گوید: ((إن تودوا الامانات الی إهلها)) مربوط به ائمه معصومین است و ((اذا حكمتم بین الناس فاحكموا بالعدل)) مربوط به امراست و آیه پس از آن كه به آیه اولی الامر(۶) معروف است خطاب به جامعه مسلمانان است.(۷)

۲) نظریه توكیل:

برخی از علمای شیعه معتقدند در عصر غیبت فقیه پس از انتخاب از سوی مردم, به وكالت از آنان به اداره امور خواهد پرداخت ; پس چنین وكالت سیاسی مبنای مشروعیت حكومت فقیه در عصر غیبت است و حكومت نوعی قرارداد و معاهده بین مردم و فقیه منتخب تلقی می شود و بیعت هم تمامیت یافتن این قرارداد است.(۸)

۳) نظریه حكم شرعی:

بر اساس این نظریه در عصر غیبت, فقیه به حكم شرع موظف به حكومت كردن و تشكیل حكومت است و مردم هم وظیفه متابعت دارند; نه نیابت در كار است و نه وكالت از سوی امام یا مردم. بدین سان حكومت و ولایت فقیه از احكام شرعی مستقلی تلقی می شود.(۹)

ب) دیدگاه خلافت - دولت:

این دیدگاه به نظریه اهل سنت درباره حكومت می پردازد و به مبانی شورا و بیعت در ایجاد مشروعیت سیاسی حكومت در اسلام تإكید می كند كه به دلیل رعایت حوزه بحث از توضیح آن خودداری می شود.

گذشته از این مباحث تئوریك, مقصود بیان جایگاه مردم در تشكیل حكومت دینی و نظام سیاسی بر اساس بینش و منش حكومتی امام علی بود. در این زمینه با نگاهی به عملكرد (سیره عملی) و بیانات حضرت علی در نهج البلاغه, چنین استفاده می شود كه از دید آن حضرت مردم مسلمان در قبال حكومت دینی پنج مسوولیت خطیر و مهم بر عهده دارند كه در ذیل به آنها اشاره می شود:

۱) تإسیس و برپایی حكومت دینی منوط به پذیرش قانون و حاكم اسلامی از جانب مردم است: صرف نظر از تمایز مشروعیت و مقبولیت و داوری در زمینه آن, فی الجمله این حق برای مردم وجود دارد و باید كه حاكمان اسلامی را خود انتخاب كنند و پس از انتخاب از آنان آگاهانه حمایت و تبعیت نمایند. حضرت امیر در جای جای نهج البلاغه و كتب دیگر به این موضوع پرداخته اند ; برای نمونه به چند مورد اشاره می كنیم.

و الواجب فی حكم الله و حكم الاسلام علی المسلمین بعد ما یموت امامهم إو یقتل ضالا إو مهتدیا, مظنونا كان إو ظالما حلال الدم إو حرام الدم, إن لا یعلموا عملا و لا یحدثوا حدثا و لا یقدموا یدا إو رجلا و یبدوا شیئا قبل إن یختاروا لانفسهم اماما عفیفا عالما ورعا عارفا بالقضإ و السنه یجمع إمرهم و یحكم بینهم ما یإخذ للمظلوم من الظالم و... ;(۱۰) بر مسلمانان به حكم الهی و اسلامی واجب است كه پس از كشته شدن یامردن رهبرشان - اعم از این كه رهبر گمراه باشد یا اهل هدایت, مورد ستم یا ستمگر, خونش حلال باشد یا حرام - قبل از هر كار و اقدام, به انتخاب رهبری برای خویش اقدام كنند كه پاكدامن, عالم, پرهیزكار و آشنا به احكام قضایی و سنت نبوی باشد و سبب وحدت آنان و حكومت (استقرار نظم) در جامعه آنان شود و داد مظلوم از ظالم بستاند.

یا إیها الناس عن ملإ و اذن هذا إمركم لیس لاحد فیه حق الا من إمرتم و قد افترقنا بالامس علی إمر, فان شئتم قعدت لكم و الا فلا اجد علی إحد;(۱۱) ای مردم, كسی در امر حكومت حقی ندارد مگر آن كس كه شما مإمور به حكومت كنید. دیروز بر سر مسإله ای از هم جدا شدیم و اینك اگر دوست دارید و بخواهید به امر حكومت شما می پردازم و در غیر این صورت از كسی هم گله مند نیستم.

در سیره حكومتی امام علی چنین مرسوم بود كه به فرمانداران یا استانداران اعزامی خود می گفت حكم حكومتی را بر مردم بخوانید, سپس می فرمود:

فان ولوك فی عافیه و اجمعوا علیك بالرضا فقم فی إمرهم و ان اختلفوا علیك فدعهم و ما هم فیه;(۱۲) اگر با رضایت شما را تبعیت كردند و وفاق عمومی بر حكومت شما پیدا شد به امر حكومت آنان بپرداز و در غیر این صورت امر آنان را رها كن.

در سیره حكومتی امام علی اهمیت حضور مردم در برپایی حكومت دینی - هر چند مشروعیت الهی آن به رإی مردم نیست - بسیار مورد تإكید قرار گرفته است. زمانی كه پس از قتل خلیفه سوم, مردم به سراغ حضرت آمدند و از او مصرانه تقاضای قبول خلافت و رهبری امت اسلامی را كردند فرمودند: مكرر نزد من آمدید و رفتید شرطی دارم, اگر قبول كنید كار شما را می پذیرم و گرنه نیازی به آن ندارم. گفتند: هر چه بگویی می پذیریم. حضرت فرمود: بیعت من باید در مسجد و با رضایت مسلمانان باشد. صبح گاه همه در مسجد حاضر شدند. حضرت به منبر رفت و فرمود: خلافت شما را خوش نداشتم, ولی اصرار كردید كه خلیفه باشم. آن گاه امام پس از ذكر شروط خود, خطاب به مردم فرمود: آیا رضایت می دهید؟ گفتند: آری. فرمود: خداوندا, بر آنها شاهد باش, و آن گاه با آنها بیعت كرد.(۱۳)

همچنان كه گفته شد, اعلام رضایت مردم برای رهبر و حكومت اسلامی از سوی حضرت امیر به عنوان حق مسلمانان به رسمیت شناخته شده است و امام اخذ رضایت مردم برای حكومت بر آنان را نه یك امر تشریفاتی كه به مثابه شیوه صحیح حكومت داری تلقی می كرده اند و جزء اعتقاد امام بوده است كه مردم باید به حكومت رضایت دهند و از این رفتار امام چنین استفاده می شود كه كارآمدی نظام اسلامی حتی در صورت قرار گرفتن معصوم در رإس آن حكومت و نظام, تنها با مشروعیت الهی تحقق نمی یابد و محتاج مقبولیت مردمی نیز هست. حتی امام در مواردی به بیعت مردم با خویش به عنوان مبنای استدلال و برهان در مقابل مخالفان استناد كرده اند و در اولین نامه ای كه به معاویه نوشته, آمده است:

مردمی كه با ابوبكر و عثمان بیعت كردند, به همان شكل نیز با من بیعت كرده اند. (۱۴)

یعنی اگر دلیل مشروعیت خلافت آنها رإی مردم بوده است در مورد حكومت من هم چنین مبنایی وجود دارد و مخالفت با آن مخالفت با رإی مردم است.

۲) نظارت بر حاكمان منتخب در نظام اسلامی حق دیگر مردم در یك نظام مردم سالاری محسوب می شود:

از آن جا كه قدرت سیاسی می تواند به فساد, دیكتاتوری و استبداد از سوی حاكمان بینجامد, مسإله نظارت بر كار حكومت از مهم ترین مسائل و در عین حال پیچیده ترین امور در نظام های سیاسی گذشته و حال بوده است و حتی مسإله تفكیك قوا كه در نظام های جمهوری مورد پذیرش قرار گرفته و مبنای تقسیم وظایف حكومت است, به عنوان یك ساز و كار نظارتی مورد توجه قرار می گیرد ; همچنین قوانین اساسی كشورها به اشكال مختلف تلاش دارند كه از یك سو, راه را بر بروز خود كامگی سد كنند و از سوی دیگر, راه الزام حكومت ها به انجام وظایفشان را هموار نمایند. آرمان مطلوب اسلامی چنین است كه انسان ها در سایه توجه به خدا و واقعیت روز جزا و این كه خداوند شاهد و ناظر بر اعمال ماست, نوعی كنترل درونی را تجربه كنند كه البته بهترین شكل نظارت با ویژگی های خاص آن همین است ; اما به عنوان راهكار عملی به ویژه در عرصه مسائل سیاسی و حكومتی قابل قبول نیست كه به صرف اعتماد به مدیران و حاكمان و این كه آنان مسلمانند و به روز جزا اعتقاد دارند, هیچ گونه نظارتی بر عملكرد آنان اعمال نشود. از مهم ترین راهكارهای عملی نظارت بر عملكرد حكومت و حاكمان, نظارت خود مردم به عنوان صاحبان اصلی حكومت است. امام علی به این حق مردم یعنی نظارت بر كار حكومت تصریح كرده اند و به مردمی كه با ایشان بیعت كرده بودند می فرمود:

الا و ان لكم عندی ان لا احتجز دونكم سرا الا فی حرب و لا إطوی دونكم إمرا فی حكم(۱۵) ; آگاه باشید كه حق شماست بر من كه چیزی را از شما مخفی ندارم مگر در مسائل نظامی و امور جنگ (كه قطعا باید پوشیده بمانند) و یا این كه كاری را مگر آن جا كه حكم شرع در كار باشد, بدون در نظر گرفتن خواست و نظر شما انجام ندهم.

سید مرتضی هزاوه ای(*)

پی نوشت ها

عضو هیإت علمی دانشگاه بوعلی سینا (همدان) و دانشجوی دكتری علوم سیاسی دانشگاه امام صادق(ع) . ۱. نهج البلاغه, ترجمه سید جعفر شهیدی (تهران: شركت انتشارات علمی و فرهنگی, چاپ هفدهم, ۱۳۷۹) نامه ۴۵, ص ۳۱۷.

Political Legetimacy .۲ . ۳. ر.ك: بقره (۲) آیه ۱۲۴.

۴. محمد بن یعقوب كلینی, اصول كافی, كتاب الحجه, باب ان الامامه عهد من الله.

۵. نسإ (۴) آیه ۵۸.

۶. همان, آیه ۵۹.

۷. ر.ك: امام خمینی, ولایت فقیه, حكومت اسلامی (قم: انتشارات آزادی, بی تا) ص ۹۶.

۸. ر.ك: صالحی نجف آبادی, ولایت فقیه, حكومت صالحان (تهران: نشر فرهنگی رسا, ۱۳۶۳) ص۵۰ ; حسینعلی منتظری, مبانی فقهی حكومت اسلامی, ج۲, ترجمه محمود صلواتی (قم: نشر تفكر) ص ۲۹۷.

۹. برای آشنایی بیشتر ر.ك: میر فتاح حسینی مراغی, العناوین.

۱۰. محمد باقر مجلسی, بحار الانوار, تصحیح محمد باقر محمودی (تهران: وزرات فرهنگ و ارشاد اسلامی, ۱۳۶۸) ج ۳۳, ص ۱۴۴.

۱۱. محمد بن جریر طبری, تاریخ طبری (بیروت: موسسه الاعلمی للمطبوعات, ۱۸۷۹ م) ج۳, ص ۴۵۶.

۱۲. جورج جرداق, الامام علی(ع) صوت العداله الانسانیه (بیروت: دار المكتبه الحیاه, ۱۹۷۰ م) ص۲۸۸.

۱۳. محمد بن جریر طبری, پیشین, ج۳, ص۴۵۰-۴۵۶.

۱۴. نهج البلاغه, ص ۲۷۴.

۱۵. نهج البلاغه, نامه ۵۰, ص۲۲۳.

۱۶. محمد باقر مجلسی, پیشین, ج ۴, ص ۱۴۴.

۱۷. نهج البلاغه, نامه ۵۳, ص ۳۲۹.

۱۸. همان, خطبه ۲۱۶, ص ۲۵۰.

۱۹. همان, نامه ۵۳, ص ۳۲۸.

۲۰. همان, نامه ۵۳, ص ۳۳۱.

۲۱. این عنوان به دفعات در گفتار معصومین: وارد شده است.

۲۲. برای مطالعه در این زمینه ر.ك: محمد سروش محلاتی, ((نصیحت إئمه مسلمین)), مجله حكومت اسلامی, سال اول, شماره اول (پاییز ۱۳۷۵) ص ۱۶۹.

۲۳. نهج البلاغه, خطبه ۳۴, ص ۳۵.

۲۴. وقفوهم انهم مسئولون ((صافات (۳۷) آیه ۲۴)) و و لتسئلن یومئذ عن النعیم ((تكاثر (۱۰۲)آیه۸)).

۲۵. نهج البلاغه, نامه ۵۳, ص ۳۳۸.

۲۶. همان, نامه ۴۰, ص ۳۱۳.

۲۷. همان, خطبه ۲۱۶, ص ۲۴۹-۲۵۰.

۲۸. همان, كلمات قصار, شماره ۱۶۵, ص ۳۹۱.

۲۹. شیخ مفید, الجمل, تحقیق سید علی میر شریفی (قم: مكتب الاعلام الاسلامی, ۱۳۷۱) ص ۴۲۰.

۳۰. محمد باقر مجلسی, بحارالانوار, ج ۳۲, ص ۲۷, باب ۱, ح ۹.

۳۱. همان, ج ۳۳, ص ۵۳۵.

۳۲. نهج البلاغه, نامه ۵۰, ص ۳۲۳.

۳۳. از جمله كتاب مقدمه ای بر جهان بینی استاد شهید مطهری, جلد سوم, بحث پیرامون اهداف بعثت انبیا.

۳۴. نهج البلاغه, خطبه ۳۳, ص ۳۴.

۳۵. ر.ك: جورج جرداق, الامام علی صوت العداله الانسانیه (بیروت: دارمكتبه الحیاه, ۱۹۷۰ م).

۳۶. نهج البلاغه, حكمت ۴۳۷, ص ۴۴۰.

۳۷. همان, خطبه۳ (شقشقیه), ص ۱۱.

۳۸. همان, خطبه ۲۲۴, ص ۲۵۹.

۳۹. محمد باقر مجلسی, بحار الانوار, ج ۹, ص ۵۰۳.

۴۰. ابن شهر آشوب, مناقب, ج ۲, ص ۱۰۷ (با اندكی تلخیص).

۴۱. محمد بن جریر طبری, پیشین, ج ۴, ص ۱۲۰.

۴۲. نهج البلاغه, خطبه ۱۵, ص ۱۶.

۴۳. همان, نامه ۵۳, ص ۳۲۷.

۴۴. همان.

۴۵. به نقل از كتاب المنهج التقویم لتعلم لغه القرآن الكریم (تهران: سمت, ۱۳۷۲) ص ۶۷.

۴۶. قصص (۲۸) آیه ۲۶.

۴۷. نهج البلاغه, نامه ۵۳, ص ۳۳۲.

۴۸. همان.

۴۹. همان, ص ۳۳۱.

۵۰. همان, ص ۳۳۰.

۵۱. به نقل از: حمید رضاكناش, یكصد و ده درس زندگی از سیره امام علی(ع) (تهران: نشر عابد, ۱۳۷۹) ص ۷۵ و ۷۶.

۵۲. فضل الله كمپانی, علی كیست؟ (تهران, دار الكتب الاسلامیه, ۱۳۳۶) ص ۲۷.

۵۳. تذكره الخواص, ص ۱۱۰.

۵۴. آیه الله مظاهری, زندگانی چهارده معصوم, ص ۵۹.

۵۵. محمد عبده, شرح نهج البلاغه, ج ۱, ص ;۴۴۸ نهج البلاغه, خطبه ۲۰۷.

۵۶. محمد باقر مجلسی, بحار الانوار, ج ۴۱, ص ۳۲.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 4 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.