سه شنبه, ۱ خرداد, ۱۴۰۳ / 21 May, 2024
مجله ویستا

کنکاش های مفهومی و نظری درباره جامعه ایران


کنکاش های مفهومی و نظری درباره جامعه ایران

گزارشی از گردهمایی جامعه شناسان

حدود هفتاد سال از حضور جامعه‌شناسان و رویکردهای جامعه‏شناسی در کشور ما می‏گذرد. پس از این سال‏ها بحث‏های زیادی در مورد چگونگی عملکرد این رشته علمی و میزان کارایی آن در شناخت جامعه ایران و حل مسائل و مشکلات اجتماعی آن مطرح شده است.

در این زمینه، نقد و بررسی رویکردها و عملکردهای گذشته و یافتن راهکارهایی برای دست یافتن به نتایجی بهتر در آینده، مسأله‏ای است که اصحاب علوم اجتماعی، خود نیز آن را مورد توجه قرار داده و برای رسیدن به این هدف مهم، فراهم کردن عرصه‏هایی برای گفت‌وگو و تبادل نظر بیشتر را از جمله مهم‏ترین و مفیدترین راه‏حل‏ها ارزیابی می‏کنند.

در همین راستا، جامعه‏شناسان ایرانی بنابر سنت چند سال اخیر خود، در دو روز هیجدهم و نوزدهم اردیبهشت ماه سال جاری، گرد هم آمدند تا در قالب همایشی با عنوان ”کنکاش‏های مفهومی و نظری درباره جامعه ایران“، در رابطه با مسائل اجتماعی کشور و چگونگی تحلیل و بررسی آن و همچنین موانع موجود در سر راه به بحث و گفت‌وگو با یکدیگر بنشینند.

این همایش که توسط انجمن جامعه‏شناسی ایران، به عنوان بزرگترین نهاد غیردولتی حوزه علوم اجتماعی در کشور برگزار شد، طرح مباحث گوناگونی را با دیدگاه‏های مختلف و در حوزه‏های متفاوت در بر داشت. دکتر محمدامین قانعی‌راد دبیر علمی همایش کنکاش‌های مفهومی و نظری درباره جامعه ایران، پیش از این در خبرها اعلام کرده بود که از جمله مهم‌ترین اهداف برگزاری این همایش، ارتقای سطح دانش نظری و مفهومی، ارزیابی چالش‌های نظری موجود در مسیر تولید و ترویج دانش اجتماعی ایران، طرح و ارزیابی دیدگاه‌های متنوع در مورد چیستی جامعه ایران در سطح کلان تاریخی و اجتماعی و در قلمروهای مطالعاتی تخصصی، بررسی جامعه‌شناختی وضعیت جامعه‌شناسی نظری در ایران و ارزشیابی و نقد دیدگاه‌های موجود است.

در راستای دستیابی به این اهداف، در روز نخست این همایش، پس از مراسم افتتاحیه، سمینارهایی با عناوین ”جامعه‏شناسی و نظریه اجتماعی“، ”اقتصاد و نظریه اجتماعی“، ”سیاست و نظریه اجتماعی“، ”جنبش‏های تاریخی و نظریه اجتماعی“، ”تاریخ و نظریه اجتماعی“‏ و ”چالش‏های نظریه اجتماعی“ برگزار شد که طی آنها، علاوه بر بررسی مسائل جامعه ایران با استفاده از تئوری‏های جامعه‏شناسی، این موضوعات از زوایای برخی دیگر از شاخه‏های علوم انسانی نیز مورد توجه قرار گرفته و در عین حال،‏ بر لزوم همکاری بیشتر میان رشته‏ها و حوزه‏های مختلف تأکید شد.

علاوه بر این، برگزاری سمینارهای دیگری با عناوین ”فرهنگ و نظریه اجتماعی“ و ”نظریه اجتماعی و جامعه ایرانی“ در روز دوم، فضا را مهیا کرد تا علاوه بر طرح نظریاتی جدید، نقد و بررسی بیشتری در خصوص مباحث مطرح شده طی دو روز این همایش صورت گیرد.

در همایش کنکاش‌های مفهومی و نظری درباره جامعه ایران که در کنار سخنرانی بسیاری از چهره‌های مطرح علوم اجتماعی از جمله غلامعباس توسلی، فرامرز رفیع‌پور، محمد عبداللهی، محمد توکل، ابوالحسن تنهایی، پرویز پیران، باقر ساروخانی، سارا شریعتی، ناصر فکوهی، نعمت‌الله فاضلی، تقی آزادارمکی، هادی خانیکی، هما زنجانی‌زاده و حمیدرضا جلایی‌پور، برخی از دیگر اصحاب علوم انسانی نیز شرکت داشتند و مسائل اجتماعی ایران را از دیدگاه علم خود مورد بررسی قرار دادند.

در میان نظرات مطرح شده، برخی مانند پرویز پیران و حمیدرضا جلایی‌پور به طرح دیدگاه‌های خود درباره جامعه ایران پرداختند و بسیاری دیگر، علل ناکامی‌های این حوزه علمی را در شناخت دقیق مسائل اجتماعی و یافتن راه‌حل‌هایی برای آنها مورد بررسی قرار دادند. در این زمینه، گاه برخی سخنرانان آن‌قدر شدید علوم اجتماعی در ایران را مورد انتقاد قرار دادند که دیگران را به واکنش واداشتند، چنان‌چه حتی در جایی قانعی‏راد به عنوان دبیر همایش، با تأکید بر اینکه تمامی سخنرانان علقه حرفه‏ای نسبت به رشته جامعه‏شناسانی دارند؛ مسائل مطرح شده در این نشست را به نوعی در دل‏های جامعه‏شناسان با یکدیگر دانست و در این زمینه متذکر شد که مخاطبان این همایش، نه سیاستمداران و نه افکار عمومی؛ بلکه اصحاب این رشته هستند به همین دلیل، آنچه مطرح می‌شود، نوعی نقد درونی برای پیشبرد هر چه بیشتر اهداف این علم است.

در لابه‌لای دیدگاه‌های ارائه شده درباره علل توسعه‌نیافتگی علوم اجتماعی در ایران، "فقدان کار گروهی و عدم انسجام در میان فعالیت‌های فردی"، "ضعف در شناخت مسأله برای کار جامعه‌شناسی"، "نبود عشق در کار و عدم توجه به فردیت‌ها و خلاقیت‌های فردی"، "ضعف جامعه دموکراتیک و مدنی"، "گسترش تعابیر سیاسی از امر اجتماعی"، "شکاف میان حوزه‌های فرهنگی، آکادمیک و سیاسی"، "چالش‌های زبانی" و مسائل دیگری از این دست، به عنوان مهم‌ترین علل ناکامی‌ها مورد توجه و بررسی قرار گرفت.

این همایش در ظهر روز نوزدهم اردیبهشت‏ماه به کار خود پایان داد و جامعه‏شناسان ایران پس از مشارکت در انتخابات هیأت مدیره انجمن جامعه‏شناسی ایران، سالن ابن خلدون دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران را ترک کردند تا شاید با رویکردهای جدیدی برای شناخت جامعه ایران تلاش کرده و برای حل مسائل و مشکلات آن گام بردارند.

● جامعه‌شناسی و نظریه اجتماعی

نخستین میزگرد همایش کنکاش‌های مفهومی و نظری درباره جامعه ایران که بعد از سخنرانی قانعی‌راد دبیر همایش و خیر مقدم دکتر سعید معیدفر رئیس انجمن برگزار شد، "جامعه‌شناسی و نظریه اجتماعی" نام داشت که به برخی از پیشکسوتان جامعه‌شناسی ایران اختصاص یافته بود. در این میزگرد، غلامعباس توسلی، فرامرز رفیع‌پور، محمد عبداللهی، محمد توکل و ابولحسن تنهایی به طرح دیدگاه‌های خود پرداختند. دکتر غلامعباس توسلی، استاد جامعه‌شناسی دانشگاه تهران، به عنوان نخستین سخنران این همایش، در سخنان خود، به صورت نسبتاً قاطعانه‌ای انتظار نظریه‌پردازی از جامعه‌شناسان را در شرایط فعلی، انتظاری زود هنگام دانست. او بحث خود را با طرح این پرسش که اساساً نظریه در جامعه‌شناسی چیست و چه هدفی را دنبال می‌کند، آغاز کرد و در پاسخ، هدف اصلی نظریه را وحدت بخشیدن به یک حوزه مشخص دانست و به دلیل تعدد و تکثر نظریه‌ها در حوزه علوم اجتماعی، بر اهمیت کار فرا نظری در این رشته تأکید کرد و در عین حال، این همایش را گامی در این عرصه شمرد.

وی در بخش دیگری از سخنانش، با انتقاد از کسانی که به دنبال نظریه‌ای عام و جامع برای توضیح مسائل گسترده و پیچیده جامعه ایران هستند، گفت: اولاً که در هیچ جامعه دیگری نیز چنین نظریه جامعی وجود ندارد که گذشته و حال و ابعاد مختلف زندگی اجتماعی را در بر گیرد و ثانیاً به نظر من، جامعه‌شناسان ایران هنوز آن‌طور که باید و شاید نظریات مهم و انسجام‌یافته متفکران جهانی را به خوبی تحلیل نکرده و مورد بهره‌برداری قرار نداده‌اند. در عین حال، نظریه‌پردازی در حوزه علوم اجتماعی مستلزم وجود فضای نقد و تعامل وسیع در میان کنشگران این علم است که متأسفانه در جامعه علمی ما هنوز این فضا وجود ندارد. حال در چنین شرایطی که با وجود نظریات پراکنده، به دلیل عدم توجه به کار جمعی، انباشتی در این زمینه صورت نگرفته؛ به عقیده من، ما نباید به دنبال نظریه‌پردازی‌های کلان ابتکاری باشیم و با استفاده از نظریات موجود می‌توانیم به تحلیل جامعه بپردازیم.

دکتر تنهایی عضو هیأت علمی دانشگاه آزاد اسلامی سخنران دیگر این میزگرد بود که مقاله خود را با عنوان "چشم‌اندازهای تاریخی جامعه ایرانی: با رویکردی در کنش متقابل‌گرایی نمادی ریشه‌ای" ارائه داد. وی در این مقاله با طرحی فرانظری در پارادایم نظری تفسیرگرایی ریشه‌ای و با تأکید بر نظریه جنبش‌های اجتماعی بلومر راه‌های شناخت و برون‌رفت از ضعف‌های جنبش‌های اجتماعی جامعه ایرانی را مورد بررسی قرار داد.

در ادامه این میزگرد، دکتر فرامرز رفیع‌پور استاد دانشگاه شهید بهشتی، ضمن تأکید بر عدم شناخت صحیح مسأله در پژوهش‌های اجتماعی ایران به عنوان یکی از مهم‌ترین مشکلات این علم، اعلام کرد که زمان آن رسیده که گام‌های موثرتری در این عرصه برداشته شود. او در بحث خود، ابتدا با اشاره به تاریخچه پیدایش رشته جامعه‌شناسی در کشور، گفت: تا آنجا که من می‌دانم، در ایران جامعه‌شناسی رشته‌ای بود در کنار رشته‌های دیگری که زمانی قرار شد در ایران شکل بگیرند و به این منظور، عده‌ای بورسیه شده و به خارج فرستاده شدند تا در این زمینه تحصیل کنند.

وی در ادامه با اشاره به تفاوت‌های موجود در خصوص شیوه مطالعه در این رشته میان کشورهای مختلف و به‌ویژه تفاوت‌های بین آمریکا و اروپا که به نوعی از ساختاری سیاسی- اجتماعی این کشورها نشأت گرفته، پراکندگی در ایده‌ها و طرز تفکر مجموعه افراد تحصیل کرده‌ای که از نقاط مختلف به ایران آمدند و عدم انسجام آنها در یک مدل خاص را از جمله مهم‌ترین دلایل کندی پیشرفت این علم در کشور معرفی کرد.

رفیع‌پور در ادامه تصریح کرد: هدفاندیشمندان و دانش‌آموختگان غرب از تحقیقات جامعه‌شناسانه، حل مسأله است اما هدف ما تنها ایجاد یکرشته است. روند پیدایش مفاهیم و نظریه‌ها در آنجا این‌گونه است که آنها ابتدا به عنوان مشاهده‌گر پدیده‌ها را می‌بینند و پس از بررسی روابط میان آنها، ابتدانظریه‌های دارای برد کوتاهو متوسط و سپس نظریه‌های جامع را تولید می‌کنند؛این در حالی است که من در میان جامعه‌شناسان امروز ایران، مسأله‌ای نمی‌بینم. البته این بدان معنا نیست که مامسأله‌اینداریم. مسائل جامعه ایران از نظر من، بسیار گسترده‌تر از مسائل کشورهای غربی است اما در این زمینه، شناخت مسائل از طریق روش‌های تجربی، در حد بسیار محدودی انجام می‌شود. ما مسائل، نظریه‌ها، روش‌ها و مفاهیم را به صورت تمام و کمال ترجمه می‌کنیم. حال آنکه به نظر من، امروز وقتآن رسیده است که مسائل خودمان را مطرح و آنها را سازماندهی و بررسیکنیم و در این مسیر، روش‌های تحلیلی بیش از روش‌های تجربی راه‌گشا خواهند بود.

دربخش دیگری از میزگرد جامعه‌شناسی و نظریه‌های اجتماعی، دکتر محمد توکل، استاددانشگاه تهران، با تأکید بر لزوم پرداختن به مباحث "جامعه‌شناسی معرفت" برای رسیدن به اجماع نظری در مورد آسیب شناسی وضعیت نظری - مفهومی جامعه‌شناسی در ایران، سخنان رفیع‌پور را در مورد وضعیت تحصیل‌کردگان این رشته تأیید کرد و در این باره گفت: به گمانم، چندان معلوم نیست که دانشمندان حوزه علوم اجتماعی برای چه در این رشتهتحصیل کرده‌اند و اکنون در کدام نقطه اطلس دانش در کشور قراردارند و چه هدفی را دنبال می‌کنند. اگر جذب این دانش آموختگان، تصادفی و دیمیبوده، پس باید انتظار داشته‌باشیم که عملکرد و کارهایشان نیز دیمی باشد.

وی در ادامه گفت: مسأله دوم این است که متاسفانه چیزی به نام "پارادایم جامعه شناسیایران" در نگاه تاریخی ما شکل نگرفته است. در واقع نه درپارادایم اقتباس شده از غرب کار منسجمی در کشور صورت گرفتهکهبتوانیم در سایه آن موفقیتی کسب کنیم و نه توانسته‌ایم به طریق اولی،پارادایم جدیدی را طراحی کنیم. حال آن‌که به تصور من طراحی یک پارادایم جامعه‌شناسیمحلی به یک آمادگی هم جانبه نیاز دارد و در این راستا، یکی از لوازمرشد نظریه جامعه‌شناسی در کشور، رشد کمی و کیفی انجمن جامعه‌شناسی درایران است. همچنین اگر می‌خواهیمجامعه‌شناسی غرب را درک کنیم، نیازمندده‌ها جامعه‌شناس هستیم که آنچه را که درک کرده‌اند به خوبی منتقل سازند.ما باید معنای آنچه را که دیگران گفته‌اند در کنار تجربیاتمان بگذاریم تادر یک فضای معرفتی، به چارچوب تعیین کننده‌ای برسیم؛ اما متاسفانه، این مهم تاکنون در ایران رخ نداده‌است.

دکتر توکل در عین حال با اشاره به تجربیات کشورهای دیگر، بر ضرورت توجه به کار گروهی در رشته علوم اجتماعی تأکید کرد و ضعف در این زمینه را از جمله مشکلات این حوزه علمی در کشور دانست.وی سپس با اشاره به موارد ذکر شده، صراحتاً تصریح کرد که در چنین شرایطی و با وجود چنین ایراداتی که به کار کنشگران این عرصه وارد است،‌ نباید در انتظار معجزه‌ای از آنها بود و برای رفع این موانع لازم است که جامعه‌شناسان و انجمن‌های علمی جامعه‌شناسی به گذشته بازگشته وروند فعالیت‌های خود را مورد نقد و بررسی همه جانبه قرار دهند و تنها در آن زمان است که می‌توان تعریف جدیدی از جامعه‌شناسی بومی در کنارجامعه‌شناسی‌های کشورهای دیگر ارائه داد.

سخنراندیگر این نشست دکتر محمد عبداللهی، استاد دانشگاه علامه‌طباطبایی بود کهدرباره "تیپولوژی پارادایم‌ها و نظریه‌های علوم اجتماعی و چگونگی بازنماییآنها در آثار جامعه‌شناسی ایران" بحث کرد. وی با اشاره به دو حوزه فلسفه علم و جامعه‌شناسی علم، گفت: در فلسفه علم، پارادایم‌ها و الگوهایی وجود دارند که ما می‌توانیم مسیر وحرکت این الگوها را از دیرباز تا به امروز پی‌گیری کنیم. این پارادایم‌هابر اساس مجموعه به هم پیوسته‌ای از محفوظات هستی شناسانه، معرفت شناسانه وروش‌شناسانه شکل گرفته‌اند. به عبارتی، این مفاهیم بنیاد و اساس فلسفیدارند و از فلسفه به جامعه شناسی آمده‌اند. در جامعه‌شناسی هم پارادایم‌هاو الگوهایی داریم که می‌توانیم تحولات و جهت آن را در جهان پی بگیریم.

دکتر عبداللهی همچنین با اشاره به کتابی که در دو حوزه جامعه‌شناسی علم وجامعه‌شناسی هویت در مورد آثار جامعه‌شناسان ایرانی در دست تهیه دارد، توضیح داد که چگونه معیارهایی را برای بازنمایی پارادایم‌ها در جامعه‌شناسی ایران پیدا کرده است. او در ادامه، با تأکید بر اینکه معیار باید مبین باشد، به تیپولوژی برخی پارادایم‌های جامعه‌شناسی غرب پرداخت و با ذکر مثال‌هایی از جامعه‌شناسان کلاسیک،توضیح داد که چگونه جهت پارادایم‌های غرب، از دوگانگی‌های تحلیل‌گرایانه به طرف تلفیق‌گرایی حرکت می‌کنند و این حرکت در سطح کلان،میانی و خرد، همواره به چشم می‌خورد و این امر سبب شده که جامعه غربی ضمن اینکه تفکیک پیدا کرده اما انسجام هم یافته باشد.

عبداللهی در بخش دیگری از سخنان خود، با اشاره به شرایط ایران گفت: اگر تحولات ایران رابررسی کنیم، خواهیم دید که این جریان اصلی در سطح کلان ایجاد نشده است. در واقع، در جامعه ما،تفکیک انجام شده ولی این تفکیک نامنسجم بوده است؛ چنان‌چه در سطحسازمان‌ها، هر نهاد برای خود سازی می‌زنند، گروه‌ها و رشته‌ها هم به همینصورت منفک از همدیگرند. در عین حال، در سطح خرد هم این وفاق و هماهنگی ایجاد نشده است و در چنین شرایطی، ما نباید انتظار داشته باشیم که در این جامعه‌ بتوانیم از مرحله نقدبه سمت کمال حرکت کنیم.

وی افزود: من خیلی احتیاط آمیز می‌گویم که فکر نمی‌کنم پارادایم‌های ما در ایران چندان قابل تشخیص باشند و به نظر من، ما همان‌طور که در جامعهحالت آنومی داریم، در عرصه جامعه‌شناسی هم به لحاظ پارادایم‌ها دچار آنومیشده‌ایم.

استاد دانشگاه علامه طباطبایی در ادامه سخنان خود، با ذکر مثال‌هایی از شیوه برخورد جامعه‌شناسان مطرح غربی با یکدیگر، "فردگرایی‌های خودخواهانه" و "جمع‌گرایی‌های خاص‌گرایانه" را از جمله مهم‌ترین موانع تعامل کنشگران و گروه‌ها با یکدیگر و در نتیجه عدم شکل‌گیری پارادایم‌ها و همکاری و تعامل بین پارادایمی در جامعه ایران معرفی کرد..

دکتر عبداللهی در خاتمه سخنان خود تأکید کرد: جامعه‌شناسی ملی، جامعه‌شناسی‌ای است که در برگیرنده پارادایم‌های متعدد بوده و اندیشمندان بتوانند در کنار هم فعالیت علمی و کار کنند و هرکدام اززاویه‌ای عامل یا عواملی را مورد بررسی قرار دهند ولی در جمع با هم و درتعامل با هم،شناخت وسیع‌تر و جامع‌تری نسبت به جامعه‌شناسی خود بدستآورند.

● چالش‌های نظریه اجتماعی

آخرین میزگرد روز اول همایش کنکاش‌های مفهومی و نظری درباره جامعه ایران، "چالش‌های نظریه اجتماعی" نام داشت که با مدیریت دکتر قانعی‌راد برگزار شد. نخستین سخنران این میزگرد، از جمله کسانی بود که به تبیین یک نظریه خاص و کاربردهای آن در جامعه ایران پرداخت. دکتر محمدعلی زکی عضو هیأت علمی دانشگاه امام صادق بحث خود را با عنوان "کاربرد نظریه مبادله اجتماعی در تحقیقات جامعه‌شناختی ایران" ارائه داد و طی آن به دو مورد جامعه‌‌شناسی سازمان‌ها و جامعه‌شناسی جهانگردی پرداخت. او در بحث خود توضیح داد که چگونه مصداق‏های مباحث مبادله اجتماعی در جامعه‌شناسی سازمان‌ها، نسبت فرد با سازمان را در بحث تعهدات سازمانی و حمایت و عدالت سازمانی مشخص می‏کند.

همچنین به گفته زکی، در جامعه‏شناسی جهانگردی نیز که از حوزه‏های جدید علوم اجتماعی است، کاربرد این نظریه در نسبت به بین گردشگر و مردم، می‌تواند مورد توجه قرار گیرد. وی در ادامه، توضیحاتی را در مورد کار پژوهشی خود در حوزه جامعه‌شناسی توریسم در اصفهان ارائه داد.

در ادامه این نشست، نوبت به دکتر ابراهیم توفیق، مدرس دانشگاه علامه طباطبایی رسید. وی که مقاله خود را در این همایش، با عنوان "سنخ‌شناسی پژوهشگران از چیستی جامعه ایران" ارائه می‌کرد، از ابتدای بحث خود، موضع انتقادی‌اش را نسبت به جامعه‌شناسی ایران به صراحت مشخص کرد و در این باره گفت: وضعیت جامعه‏شناسی امروز ما به گونه‏ای است که راه دیگری جز انتقاد نسبت به آن، وجود ندارد. آنچه درباره جامعه معاصر ما گفته شده، از نظریاتی برگرفته شده که ربط چندانی به این جامعه نداشته و بازتابی از تجارب تاریخی و اجتماعی ما نیست. او پیش از این، در گفت‌وگو با خبرنامه انجمن نیز تأکید کرده بود که ما در حال حاضر در شرایط "امتناع تأسیس علوم اجتماعی" در ایران قرار داریم و ایجاد شرایط "امکان علوم اجتماعی" به ناچار از مسیر "نقد ایدئولوژی" عبور می‌کند.

توفیق که بیشتر در حوزه جامعه‌شناسی تاریخی فعالیت می‌کند، در بحث از سنخ‌شناسی انتقادی نظریه‌پردازان از جامعه ایران، گفت: تبیین سنخ شناختی از چیستی جامعه ایران با ورود گفتمان مارکسیستی به این جامعه آغاز شده و به شاخه‌های مختلفی تقسیم می‌شود. به طوری که تحت تأثیر مارکسیسم روسی و نظریه پنج مرحله‌ای تاریخ بشر، مارکسیست‌های ایرانی ایرانِ دوران معاصر را ذیل مفاهیمی چون نیمه فئودال-نیمه مستعمره، نیمه فئودال-نیمه سرمایه‌داری، سرمایه‌داری دولتی، سنخ شناسی می‌کردند. در نقد این سنخ شناسی و تحت تأثیر نظریه‌های وابستگی، جامعه ایران از سوی دیگر پژوهشگران با گرایش مارکسیستی، به مثابه سرمایه‌داری وابسته تحلیل شد. گرایش دیگر در نقد مارکسیسم روسی و تحت تأثیر ویتفوگل و مارکسیسم غربی، جامعه معاصر ایران را در تداوم سنت "استبداد شرقی"، جامعه استبدادی ارزیابی می‌کرد و می‌کند. "استبداد ایرانی" هما کاتوزیان را باید در تداوم انتقادی همین سنت ارزیابی کرد. از دهه ۱۹۶۰ پژوهشگران آمریکایی متأثر از نظریه مدرنیزاسیون، جامعه ایران را به مثابه جامعه دوران گذار میان سنت و تجدد ارزیابی کردند. این نظریه به‌ویژه پس از انقلاب اسلامی و فروپاشی شوروی، به نظریه غالب در میان پژوهشگران ایرانی تبدیل شد که ذیل آن، گرایش‌های متعددی را می‌توان طبقه بندی کرد.

وی همچنین تأکید کرد که تمامی این سنخ شناسی‌ها بر گرفته از مدل‌هایی نظری هستند که بر واقعیت تاریخی و معاصر ایران مبتنی نبوده و فصل مشترک آنها، تلقی جامعه ایران به مثابه جامعه دوران گذار است؛ گذاری که انجام آن یا "سوسیالیسم" و یا "سرمایه داری مدرن" خواهد بود. همچنین در نقد گفتمان جامعه دوران گذار و با تلقی مدرنیته به مثابه یک "فرماسیون اجتماعی" متشکل از جامعه-تیپ‌های مختلف که در پیوندی ارگانیک و سلسله مراتبی با یکدیگر قرار دارند، جامعه ایران معاصر جامعه‌ای مدرن ارزیابی می‌شود که از سویی متأثر از گرایش‌های ساختاری نظام جهانی مدرنیته است و از دیگر سو، تفاوت‌هایی کیفی با جامعه-تیپ سرمایه داری-صنعتی، به مثابه شکل اجتماعی هژمون در نظام جهانی مدرنیته، دارد.

مرتضی کریمی پژوهشگر پژوهشکده فرهنگ و هنر جهاد دانشگاهی، دیگر سخنران میزگرد چالش‌های نظریه اجتماعی بود که مقاله خود را با عنوان "زیست دوگانه جامعه‌شناس و تقلبی بودن واقعیت اجتماعی" ارائه داد. او در این مقاله، این بحث را مطرح کرد که شرایط گسترش جامعه‌شناسی در ایران باعث شده که جامعه‌شناسان اغلب به جای مطالعات مشخص موردی و تحلیل‌های تاریخی، به کاربست مفاهیم مبتنی بر تقابل‌های دوتایی سنت و مدرنیته و همچنین کاربرد نظریه‌های انتزاعی بپردازند. کریمی بر خلاف بسیاری از سخنرانان قبلی همایش که معتقد بودند برای فهم جامعه ایران باید شناخت درستی از نظریات جامعه‌شناسی مطرح در دنیا صورت گیرد، بر این نکته تأکید داشت که ما با تورم نظریه‏های جامعه‌شناسی در ایران مواجهیم و این امر باعث شده دچار از خود بیگانگی فرهنگی شده و در فهم جامعه خود نیز با مشکلاتی مواجه باشیم.

در ادامه آخرین نشست روز اول همایش انجمن جامعه‌شناسی ایران، دکتر محمدعلی محمدی عضو هیأت علمی دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی نیز از بحران در نظریه اجتماعی ایران سخن گفت؛ چرا که به اعتقاد او، این علم با وجود گذشت بیش از ۷۰ سال عمر در کشور، نه گفتمان خاصی مطرح را مطرح کرده و نه شارح تفسیر زندگی مردم جامعه خود بوده است و به تعبیری، جامعه‏شناسی در ایران توسط آمار به گروگان گرفته شده و امروز وضعیت به گونه‌ای است که در ایران بیشتر در جهت انجام پیمایش و سنجش نسبت به جامعه و نه فهم آن،‌ تلاش‌ می‌شود.

محمدرضا کلاهی دانشجوی دکترای جامعه‌شناسی در دانشگاه تهران نیز در مقاله‌ای با عنوان "نقد جامعه‌شناسی ایران" از عدم ساخت‌یافتگی لازم در جامعه ایران، برخلاف اروپا سخن گفت و این مسأله را به عنوان عاملی معرفی کرد که سبب شده تعامل و تعقل لازم در این جامعه شکل نگیرد و از سوی دیگر، نظریات جامعه‌شناسی غربی نیز که به نحوی منحصر به حضور ساخت‏یافتگی در آن جوامع هستند، ناتوان از توضیح ویژگی‏های عمومی جامعه ایران باشند.

اما سخنرانی دکتر محمدرضا جلالی عضو هیأت علمی دانشگاه امام خمینی قزوین در این میزگرد، با عنوان "ناشکیبایی نظری در مطالعه جامعه ایران"، با رویکردی متفاوت نسبت به چند سخنران قبلی، به نقد "احساس واگرایی نظری نسبت به اندیشه جهانی" اختصاص داشت. جلالی در چکیده مقاله‌ای که در این رابطه به دبیرخانه همایش ارائه داده بود، این ناشکیبایی را دلیلی بر نوعی خود شیفتگی تاریخی خودآگاه یا ناخودآگاه معرفی کرده بود. او در بحث خود، به ذکر نمونه‌هایی از نظریات آل‌احمد و شریعتی پرداخت که به اعتقاد وی باعث فاصله گرفتن جامعه از واقع‌گرایی شده‌اند و در عین حال، بر این نکته تأکید کرد که نظریه‏پردازی زمینه مطالعاتی می‏خواهد و هنوز فضای پرداختن به آن در جامعه ما آماده نشده است.

● فرهنگ و نظریه اجتماعی

"فرهنگ و نظریه اجتماعی" عنوان میزگرد دیگری بود که در صبح روز دوم همایش کنکاش‌های مفهومی و نظری درباره جامعه ایران برگزار شد و در آن، باقر ساروخانی، سارا شریعتی، نعمت‌الله فاضلی و ناصر فکوهی شرکت داشتند.

دکتر باقر ساروخانی استاد دانشگاه تهران، نخستین سخنران دومین روز همایش بود که موضوع صحبت خود را به بحث درباره جامعه‌شناسی خانواده اختصاص داد و طی آن، نظریه خود را با عنوان تئوری انتقال‌پذیری تفاضلی مطرح کرد. او یادآور شد که این نظریه از تئوری‌های جامعه‌شناسی تفاضلی گورویچ، عینیت تفاضلی و نظریه شبکه‌های تفاضلی نشأت می‌گیرد و بنا بر آن، ما معتقدیم که ارتباطات خانوادگی نوعی ارتباطات قراردادی هستند و عینیت در داخل شبکه جهت تأثیرگذاری خود را مشخص می‌کند.

به گفته وی، یکی از مهم‌ترین مصداق‌های این نظریه در مورد فرزندان خانواده‌های دچار آسیب‌های اجتماعی است که بر خلاف عقاید عمومی موجود در جامعه مبنی بر اینکه احتمال وجود این آسیب‌ها در آینده این افراد نیز بسیار زیاد است، بیان می‌کند که گاه ممکن است به دلیل احساس شدت و حدّت مسأله‌ای مانند طلاق توسط فرد، او تا آخر عمر در مورد این مورد بیمه شود. در چنین شرایطی می‌توان گفت که اگر چنان‌چه خانواده‌ای گسست اما این گسست احیای خانواده دیگری را در پی داشت، نتیجه طلاق چندان هم منفی نبوده است. این در حالی است که در شرایط دیگری همین آسیب می‌تواند تطابقی باشد و این امر حاکی از آن است که از آنجا که بر اساس شرایط مختلف، نتایج متفاوتی خواهیم داشت، باید به عوامل و زمینه‌های مختلف توجه کرد و بر اساس آنها متن‌های مختلف اجتماعی را مورد بررسی قرار داد.

ساروخانی در واقع با بیان تئوری خود در حوزه جامعه‌شناسی خانواده، خود را در زمره آن دسته از جامعه‌شناسانی قرار داد که بر لزوم نظریه‌پردازی در خصوص جامعه ایران تأکید دارند و در این رابطه نیز در بخش دیگری از سخنانش، تصریح کرد که ما باید از محققان خود بخواهیم که نظریه‌سازی کنند تا این نظریات بتوانند در شناخت جامعه ایران راه‌گشا باشند؛ چرا که تمام بحث‌های جامعه‌شناسان بزرگ در جهت حل یک مشکل اجتماعی خاص جامعه بوده و در واقع پاسخ آنها، خدمتی به جامعه است.

وی در این زمینه خاطرنشان کرد که انرژی‌ای که محقق در این راه می‌گذارد بسیار مهم است و به همین دلیل، مسیر تحقیق باید بر اساس اعتقادات فرد بوده و به تعبیری از دل او برخاسته باشد. در این شرایط است که وجود عشق فردی نسبت به کار و پژوهش از اهمیت بالایی برخوردار می‌شود.

دکتر سارا شریعتی عضو هیأت علمی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران، سخنران دیگر میزگرد فرهنگ و نظریه اجتماعی بود که عنوان بحثش را "حلقه مفقوده جامعه‌شناسی ایران" تعیین کرده بود. وی در آغاز سخنان خود، پیش از هر چیز در پاسخ به پرسش مستتر در عنوان مقاله‌اش که به نوعی موضوع اصلی همایش نیز بود، گفت: محور اصلی بحث من این است که حلقه مفقوده جامعه‌شناسی ایران، "مساله‌شناسی" است؛ چرا که به نظر می‌رسد ما هنوز به تشخیص و تبیین مساله خود نپرداخته‌ایم.

او سپس به توضیح بیشتری در این مورد پرداخت و در این باره گفت: همواره از دانشجویان خود می‌پرسیم که حوزه مورد علاقه شما چیست؟ و در پاسخ به این پرسش، آنها حوزه‌های مختلفی را نام می‌برند؛ مانند دین، فرهنگ، سیاست، هنر و ... . دومین پرسش ما از آنها این است: مساله شما چیست؟ به بیان دیگر، چه دلیلی وجود دارد که شما می‌خواهید به این موضوع بپردازید و به کدام مساله می‌خواهید پاسخ دهید؟ در شرایط فعلی، من فکر می‌کنم که این سوال را باید به نحوی از جامعه‌شناسی ایران نیز پرسید و این پرسش را مطرح کرد که مسالة محوری جامعه‌شناسی ایران چیست؟

وی افزود: نگاه توریستی یکی از رایج‌ترین انتقادات به برخی از تحلیل‌هاست. مثلا اینکه، فلانی در این مورد نگاه توریستی دارد به این معنا است که سطحی برخورد می‌کند اما من در اینجا می‌خواهم از نگاه توریستی به نوعی اعاده حیثیت کنم. از طرفی درست است که توریست برخوردی سطحی با مسائل دارد اما نقطه قوت نگاه توریستی در این است که چیزهایی به چشم او می‌آید که به چشم کسانی که در آن جامعه زندگی می‌کنند، نمی‌آید ومسائلی که برای ساکنانیک جامعه بدیهی و مسلم است، در نگاه توریستی سوال برانگیز جلو می‌کند و همین سوالات ما را به نسبت به واقعیتی که در آن زندگی می‌کنیم، متوجه می‌سازد. در نتیجه اینجا می‌گویم بیاییم توریستی برخورد کنیم و بپرسیم پرسش جامعه‌شناسی ما و مسأله اصلی جامعه ماکدام است؟ به عنوان مثال، در اروپا اولین چیزی که واقعیت اجتماعی بازتاب می‌دهد، تکثر فرهنگی است. اگر همین جلسه در اروپا تشکیل شده بود، تکثر فرهنگی اولین بازتابش بود، این که زردپوست و سفیدپوست و سیاه‌پوست، با لباس‌های دارای رنگ‌های مختلف و با فرهنگ های مختلف کنار هم نشسته‌اند و به حرف‌ها گوش می‌دهند. اینها چیزهایی است که برای یک توریست نمود دارد. این وجه ظاهری واقعیت‌ اجتماعی آنها، در مطالعات و تحقیقاتشان نیزانعکاس پیدا می‌کند. در نتیجه،مسأله تکثر فرهنگی به دغدغه آنها، از فیلسوف گرفته تا جامعه‌شناس و سیاست‌مدار و مردم عادی، بدل می‌شود.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.