دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

برخی از ابعاد فرهنگ بازار


برخی از ابعاد فرهنگ بازار

اگر سابقة پیدایش بازارها را بطور اجمالی مرور کنیم متوجه خواهیم شد که سرآغاز فعالیتهای اقتصادی انسانها پس از یکجانشینی , شروع دورة کشاورزی است

? مقدمه‌

اگر سابقهٔ‌ پیدایش‌ بازارها را بطور اجمالی‌ مرور کنیم‌ متوجه‌ خواهیم‌ شد که‌ سرآغاز فعالیتهای‌ اقتصادی‌ انسانها پس‌ از یکجانشینی‌ ، شروع‌ دورهٔ‌ کشاورزی‌ است‌. «این‌ نقطهٔ‌ شروع‌ و پیدایش‌ دهکده‌ها و شهرهاست‌ ، غذای‌ بدست‌ آمده‌ از این‌ زمین‌ها بیش‌ از مصرف‌ یکبار بوده‌ و در نتیجه‌ مازاد محصول‌ در مکانی‌ انبار می‌شد. مشاغل‌ تنوعی‌ می‌یابد و زندگی‌ انسان‌ها دستخوش‌ دگرگونی‌ بزرگی‌ می‌شود. همچنین‌ بنیان‌ اجتماعی‌ و اقتصادی‌ تغییر می‌کند و طبقات‌ مختلف‌ مردم‌ بوجود می‌آیند ، صنایع‌ دستی‌ و پیشه‌های‌ مختلف‌ رشد می‌کند» (دورانت‌ ، ۱۳۳۷ ، ۱۳). پس‌ از دستیابی‌ انسان‌ به‌ تولید مازاد بر نیاز ، مبادله‌ و تجارت‌ آغاز گردید (گیرشمن‌ ، ۱۳۴۶ ، ۳۰۲). ظاهراً تجارت‌ در ابتدا توسط‌ دست‌فروشان‌ و دوره‌گردان‌ صورت‌ می‌گرفته‌ و با تکامل‌ فعالیتهای‌ اقتصادی‌ و تولیدی‌ ، تجارت‌ رونق‌ گرفته‌ و با اختراع‌ ارابه‌ این‌ رونق‌ فزونی‌ یافته‌ است‌. بتدریج‌ در روستاها مکانی‌ ثابت‌ برای‌ انجام‌ مبادلات‌ و رفع‌ نیازهای‌ عمومی‌ بوجود می‌آید و روستاهایی‌ با موقعیت‌ جغرافیایی‌ برتر یا جمعیت‌ بیشتر بصورت‌ مرکز خدماتی‌ و تجاری‌ برای‌ روستاهای‌ اطراف‌ درمی‌آیند (راوندی‌ ، ۱۳۴۱ ، ۸۲). بتدریج‌ با افزایش‌ نیازهای‌ مردم‌ مشاغل‌ و حرف‌ گوناگون‌ بوجود می‌آیند و در این‌ مکانها مشاغل‌ خدماتی‌ مانند فروشندگی‌ کالاها تا سازندگی‌ و تولید کالا و یا ساخت‌ صنایع‌ و کارهای‌ دستی‌ رونق‌ و موجب‌ جذب‌ عدهٔ‌ زیادی‌ از طالبان‌ کار و شغل‌ می‌شود.

محیط‌ بازار ، خرید و فروش‌ها و تعامل‌ روزمرهٔ‌ مردم‌ با یکدیگر همواره‌ برای‌ بسیاری‌ جاذب‌ و صاحب‌ کشش‌ بوده‌ است‌. به‌ مرور زمان‌ گروهی‌ که‌ در بازار مشغول‌ فعالیتهای‌ کسبی‌ بودند به‌ بازاریان‌ و قشر بازاری‌ معروف‌ گشتند. بازاریان‌ و کسبه‌ هر یک‌ صاحب‌ شغل‌ ، هنر ، صنعت‌ و پیشه‌ای‌ خاص‌ بودند که‌ اغلب‌ هنر و شغل‌ خود را تا چندین‌ نسل‌ بعد به‌ فرزندان‌ و اخلاف‌ خود منتقل‌ کرده‌ ند. پژوهش‌ حاضر به‌ بررسی‌ نحوه‌ و چگونگی‌ شیوه‌های‌ ورود کسبه‌ به‌ بازار می‌پردازد و نوع‌بندی‌ از آن‌ را ارائه‌ می‌کند.

? شیوه‌های‌ مختلف‌ بازاری‌شدن‌

کسبه‌ ، معمولاً به‌ روش‌های‌ متفاوتی‌ وارد بازار شده‌ و به‌ مشاغل‌ کسبی‌ روی‌ آورده‌اند. گروهی‌ از بازاریان‌ ، نسل‌ در نسل‌ به‌ کسب‌ خاصی‌ مشغول‌ بوده‌ و در بازار دارای‌ شجره‌نامه‌ شغلی‌ می‌باشند. عده‌ای‌ نیز از کودکی‌ به‌ بازار آورده‌ شده‌اند و پس‌ از سالها فعالیت‌ و تلاش‌ در آن‌ ماندگار شده‌اند و بالاخره‌ ، نوکاسبان‌ هستند ، که‌ بدون‌ هیچ‌ تجربه‌ یا پیشینه‌ای‌ و تنها به‌ دلایل‌ اقتصادی‌ و یا جذابیت‌های‌ دیگر بازار ، قدم‌ در این‌ عرصه‌ گذاشتند و به‌ این‌ ترتیب‌ می‌توان‌ کسبه‌ بازار ، را در سه‌ دسته‌ جای‌ داد:

۱) کسبه‌ با مشاغل‌ موروثی‌ ،

۲) کسبه‌ای‌ که‌ قبلاً شاگرد بوده‌اند

۳) کسبهٔ‌ جدید و متفرقه‌ که‌ در مورد هر یک‌ به‌ شرحی‌ می‌پردازیم‌:

? کسبه‌ با مشاغل‌ موروثی‌

در حقیقت‌ ، بخش‌ زیادی‌ از کسبهٔ‌ امروز بازار ، فرزندان‌ کسبهٔ‌ قدیم‌ می‌باشند ، که‌ شغل‌ خود را از پدر یا پدران‌ خود به‌ ارث‌ برده‌اند. سابقاً هر کاسبی‌ که‌ صاحب‌ فرزند ذکور می‌گردید ، در سنین‌ کودکی‌ او را به‌ بازار و به‌ حجرهٔ‌ خود می‌آورد و حرفه‌ و رموز کسب‌ خود را به‌ او می‌آموخت‌. تا نیم‌ قرن‌ پیش‌ ، نهاد آموزش‌ و پرورش‌ هنوز چندان‌ گسترش‌ نیافته‌ بود و یا مانند امروز ، مراکز تخصصی‌ برای‌ فراگیران‌ حرفه‌های‌ گوناگون‌ بوجود نیامده‌ بود ، تا مردم‌ از طریق‌ تحصیل‌ و یا مراکز دیگر با مشاغل‌ مورد علاقهٔ‌ خود آشنا و از آن‌ طریق‌ به‌ یادگیری‌ حرفهٔ‌ مورد علاقهٔ‌ خود بپردازند. همچنین‌ ، مشاغل‌ اداری‌ بسیار محدود بود. و بر این‌ اساس‌ ، آینده‌ شغلی‌ فرزندان‌ با توجه‌ به‌ شغل‌ پدر ، تعیین‌ می‌شد. حتی‌ اگر پدری‌ صاحب‌ چند فرزند پسر بوده‌ یا در حد امکان‌ آنها را به‌ حجرهٔ‌ خود می‌آورد و یا پس‌ از مدتی‌ برای‌ هر یک‌ مکانی‌ مستقل‌ در بازار تهیه‌ می‌کرد ، تا در همان‌ شغل‌ پدر ، ادامهٔ‌ کسب‌ دهد. بدلیل‌ اینکه‌ این‌ افراد از کودکی‌ با شغل‌ پدر ، مأنوس‌ می‌شدند ، کمتر اتفاق‌ می‌افتاده‌ که‌ بدنبال‌ شغل‌ دیگر بروند. و منتهای‌ رضایت‌ آنها در آینده‌ این‌ بود که‌ بتوانند در همان‌ شغل‌ ، در بازار ، صاحب‌ نام‌ و اعتباری‌ شوند و نام‌ پدر را به‌ این‌ طریق‌ ، زنده‌ نگه‌ دارند. بخصوص‌ اگر حرفهٔ‌ پدری‌ یا صنعت‌ و یا هنری‌ نیز در ارتباط‌ بود ، تمایل‌ به‌ حفظ‌ آن‌ بیشتر می‌شد. در بازار اصفهان‌ ، با صاحبان‌ مشاغل‌ هنری‌ و صنایع‌ دستی‌ بسیاری‌ روبرو هستیم‌ که‌ غالباً هنر و شغل‌ خود را از پدران‌ خود آموخته‌اند. به‌ همین‌ سبب‌ ، در مواردی‌ به‌ تشابه‌ نام‌خانوادگی‌ افراد و کسبه‌ در بازار برمی‌خوریم‌ که‌ در یک‌ حرفهٔ‌ خاصی‌ فعالیت‌ می‌کنند که‌ یا برادرند ، یا پدر و پسر و یا نسبت‌های‌ خانوادگی‌ دیگر ، که‌ حکایت‌ از موروثی‌ بودن‌ شغل‌ در میان‌ آنها دارد مانند (جواهریان‌ در شغل‌ زرگری‌) و... همین‌ شباهت‌ و یگانگی‌ مشاغل‌ ، سبب‌ شده‌ تا میان‌ زندگی‌ خویشاوندی‌ و زندگی‌ شغلی‌ و اجتماعی‌ آنها پیوندهای‌ عمیق‌تر و مستحکم‌تری‌ برقرار شود و نسبت‌ به‌ شغل‌ خود دارای‌ تعصب‌ بیشتری‌ شوند. در گذشته‌ این‌ تعصبات‌ تا به‌ حدی‌ بود که‌ پدران‌ سعی‌ می‌کردند دختران‌ خود را به‌ همسری‌ هم‌پیشه‌گان‌ خود دربیاورند.

به‌ هر حال‌ ، اینگونه‌ تفکرات‌ و موروثی‌ بودن‌ کسب‌ ، موجب‌ تداوم‌ و استمرار یک‌ حرفه‌ و یا صنعت‌ در طی‌ قرنها ، در بازار می‌گردید زیرا همواره‌ ، فرزندان‌ ادامه‌دهنده‌ شغل‌ پدر ، (که‌ حالا خود نیز در آن‌ مهارت‌ کافی‌ داشتند) ، بودند و اگرچه‌ در چند دههٔ‌ اخیر ، مشاغل‌ اداری‌ رواج‌ پیدا کرده‌ و برخی‌ از فرزندان‌ کسبه‌ در پی‌ تحصیلات‌ عالیه‌ به‌ مشاغل‌ دولتی‌ روی‌ آورده‌اند ، معذالک‌ افرادی‌ نیز وجود دارند که‌ با همان‌ تحصیلات‌ به‌ دلایلی‌ چون‌ علاقه‌ ، ریشه‌های‌ عمیق‌ شغلی‌ در خانواده‌ و فامیل‌ و یا بدلیل‌ موقعیت‌ اقتصادی‌ بهتر ، دنباله‌روی‌ کار پدر گشته‌اند. که‌ البته‌ این‌گونه‌ افراد بیشتر به‌ کار تجارت‌ و فروشندگی‌ در بازار مشغول‌ می‌باشند. کسب‌ در مشاغل‌ هنری‌ و صنایع‌ دستی‌ ، نیازمند علاقهٔ‌ وافر و کارکشتگی‌ و سالها تلاش‌ و ممارست‌ می‌باشد و معمولاً بیرون‌ از توان‌ ، از راه‌ رسیدگان‌ است‌.

? کسبه‌ای‌ که‌ قبلاً شاگرد بوده‌اند

در بین‌ مردم‌ اصفهان‌ ، از قدیم‌ مرسوم‌ بوده‌ که‌ فرزندان‌ خود را ، از سنین‌ کودکی‌ به‌ یادگیری‌ صنعت‌ و یا هنری‌ تشویق‌ کرده‌ و به‌ صاحبان‌ هنر بسپارند و بازار با وجود مشاغل‌ و حرفه‌های‌ متنوع‌ ، مکانی‌ بوده‌ که‌ نظر آنها را جلب‌ می‌کرده‌ است‌. اگر کسی‌ ، کاسبی‌ را در بازار می‌شناخت‌ و شغل‌ او را مناسب‌ می‌دید ، فرزندش‌ را به‌ شاگردی‌ پیش‌ او می‌فرستاد و چنانچه‌ شغل‌ یا صنعت‌ دیگری‌ را در نظر داشت‌ ، کاسب‌ آشنا را واسطه‌ می‌ساخت‌ تا فرزندش‌ به‌ نزد صاحب‌ هنر رفته‌ و کار بیاموزد به‌ هر طریق‌ ، آنها فرزندان‌ خود را وارد بازار می‌کردند ، تا از آینده‌ شغلی‌ آنها مطئمن‌ شوند. برخی‌ از شاگردان‌ به‌ نزد تجار بزرگ‌ رفته‌ و پس‌ از یادگیری‌ کسب‌ و تجارت‌ ، اگر صاحب‌ تجارتخانه‌ نشدند ، ولی‌ صاحب‌ حجره‌ای‌ در بازار شدند. برخی‌ دیگر ، هنرهای‌ مختلف‌ ، چون‌ قلمزنی‌ ، قلمکاری‌ و... آموختند ، سالهای‌ زیادی‌ در این‌ راه‌ شاگردی‌ کردند تا سرانجام‌ به‌ استادی‌ رسیدند و جایگاهی‌ برای‌ خود در بازار یافتند.

جریان‌ استاد و شاگردی‌ ، در امور کسب‌ و بازار دارای‌ قدمتی‌ طولانی‌ است‌ ، زیرا همانقدر که‌ شاگردان‌ نیاز به‌ یادگیری‌ داشتند ، صاحبان‌ حجره‌های‌ بزرگ‌ نیز برای‌ انجام‌ امور داخلی‌ مغازه‌ به‌ فرد یا افرادی‌ نیاز داشتند و از طریق‌ جذب‌ شاگردان‌ ، مشغله‌ آنها کاهش‌ یافت‌. برخی‌ از شاگردان‌ با مساعدت‌ استادکار خود و یا از طریق‌ ایجاد پیوندهای‌ خویشاوندی‌ ، به‌ ادامهٔ‌ کسب‌ و کار در بازار تشویق‌ می‌شدند. شاگرد پس‌ از سالها تلاش‌ و آموختن‌ فوت‌ و فن‌ کسب‌ و رسوم‌ بازار ، از صاحب‌ مغازه‌ با محیط‌ بازار کاملاً مأنوس‌ می‌گشت‌ و بتدریج‌ ، یا در کنار استاد می‌ماند و شریک‌ شغلی‌ او محسوب‌ می‌شد و یا در بخشی‌ از بازار به‌طور مستقل‌ به‌ فعالیت‌ می‌پرداخت‌ و معمولاً به‌ دلیل‌ اینکه‌ این‌ دسته‌ از کسبه‌ ، موقعیت‌ خود را از کودکی‌ و با تلاش‌ بسیار به‌ دست‌ آورده‌ بودند ، بیش‌ از سایرین‌ قدر کسب‌ و کاسبی‌ خود را می‌دانستند و هر روز با علاقه‌ و پشتکار زیادی‌ به‌ صنعت‌ ، هنر و فعالیت‌ خود ادامه‌ می‌دادند. بخصوص‌ در سالهای‌ اولیهٔ‌ کسب‌ ، سعی‌ داشتند تا در بازار و بین‌ بازاریان‌ ، برای‌ خود از لحاظ‌ اقتصادی‌ ، اجتماعی‌ ، پایگاه‌ مناسبی‌ بدست‌ آورند و برای‌ تحکیم‌ موقعیت‌ خود ، رفتاری‌ شایسته‌ ، پای‌بندی‌ به‌ آداب‌ و رسوم‌ بازار و تلاش‌ بی‌وقفه‌ را در نظر داشته‌ باشند.

بسیاری‌ از آنها از ابتدا قواعد و رسوم‌ بازار را به‌ درستی‌ آموختند ، در حال‌ حاضر ، از صاحبان‌ صنعت‌ ، هنر و تجارت‌ در بازار می‌باشند و خود دارای‌ شاگردانی‌ هستند.

? کسبهٔ‌ جدید و متفرقه‌

گذشته‌ از دو شیوه‌ یاد شده‌ و معمول‌ برای‌ بازاری‌ شدن‌ ، در یکی‌ دو دههٔ‌ اخیر (به‌ دلایل‌ مختلف‌) کسانی‌ که‌ ، قرابت‌ چندانی‌ نیز با کسب‌ و تجارت‌ نداشتند ، قدم‌ به‌ این‌ عرصه‌ گذاشته‌اند.

انباست‌ سرمایه‌ها ، تمایل‌ به‌ افزایش‌ سرمایه‌ها و یا عدم‌ وجود مشاغل‌ مناسب‌ و درآمدساز در سالهای‌ اخیر ، باعث‌ شده‌ تا عدهٔ‌ زیادی‌ به‌ مشاغل‌ کسبی‌ در بازار و بیرون‌ بازار ، روی‌ بیاورند. اغلب‌ کسانی‌ که‌ به‌ این‌ صورت‌ وارد بازار شده‌اند به‌ تجارت‌ یا فروشندگی‌ ، مشغول‌ می‌باشند و کمتر جذب‌ فعالیت‌های‌ صنعتی‌ ، هنری‌ شده‌اند. انگیزهٔ‌ این‌ افراد صرفاً کسب‌ سود بیشتر است‌ و با مشاغلی‌ مانند تولیدات‌ صنایع‌ دستی‌ که‌ از مشخصه‌های‌ بازار اصفهان‌ است‌ ، کمتر خود را مرتبط‌ ساخته‌اند.

از آنجایی‌ که‌ ، موفقیت‌ در هر شغلی‌ ، نیاز به‌ شناخت‌ مبانی‌ آن‌ شغل‌ دارد ، کسبه‌ جدید ، گاه‌ در ابتدا ، از طریق‌ شراکت‌ وارد محیط‌ بازار شده‌ و پس‌ از مدتی‌ ، با بررسی‌ جوانب‌ کار و آشنایی‌ با رموز کسب‌ و تجارت‌ ، خود به‌ تنهایی‌ در پهنهٔ‌ بازار به‌ فعالیت‌ مشغول‌ می‌شوند.

همانطور که‌ گفته‌ شد در قدیم‌ ، لازمهٔ‌ بازاری‌ شدن‌ ، فراگیری‌ کسب‌ از کودکی‌ در محیط‌ بازار ، زیرنظر اساتید فن‌ بود که‌ موجب‌ می‌شد تا هر کس‌ ، بتدریج‌ قواعد بازار و بازاری‌ شدن‌ را بیاموزد. ولی‌ در حال‌ حاضر ، کسبهٔ‌ متفرقه‌ از هر سنی‌ ، وارد بازار شده‌ که‌ بالطبع‌ در آغاز ، تجربهٔ‌ چندانی‌ برای‌ کسب‌ ندارند و به‌ دلیل‌ عدم‌ تجربه‌ و بدلیل‌ اینکه‌ یک‌ شبه‌ می‌خواهند ره‌ صد ساله‌ را طی‌ کنند ، در بین‌ آنها موارد زیادی‌ دیده‌ شده‌ که‌ با شکست‌ سرمایه‌ روبرو شده‌اند. عده‌ دیگری‌ از این‌ نوکاسبان‌ نیز به‌ دلیل‌ اینکه‌ صاحب‌ ثروت‌های‌ راکد بوده‌اند ، توسط‌ دوستان‌ و آشنایان‌ خود در بازار ، به‌ کسب‌ و تجارت‌ ، ترغیب‌ شده‌اند و حضور آنها در بازار ، صرفاً بدلیل‌ سرمایه‌گذاری‌های‌ آنهاست‌ و فعالیت‌ کسبی‌ دیگری‌ را انجام‌ نمی‌دهند.

البته‌ گروهی‌ از افراد نیز به‌ دلیل‌ علاقه‌مندی‌ به‌ مشاغل‌ کسبی‌ و فراهم‌ بودن‌ زمینه‌ آن‌ در بازار ، جذب‌ آن‌ شده‌اند و در طی‌ چندین‌ سال‌ خود را با شرایط‌ و فرهنگ‌ بازار سازگار کرده‌اند و قسمتی‌ دیگر از این‌ کسبه‌ ، با وجود تحصیلات‌ در رشته‌های‌ مختلف‌ ، به‌ دلیل‌ اینکه‌ نتوانسته‌اند شغلی‌ متناسب‌ با تحصیلات‌ خود بدست‌ آورند ، به‌ کسب‌ در بازار جذب‌ شده‌اند و اغلب‌ به‌ فروشندگی‌ اشتغال‌ دارند.

بافت‌ سنتی‌ و قدیمی‌ بازار ، همچنان‌ دارای‌ جذابیت‌های‌ خاص‌ خود می‌باشد و افراد متفاوت‌ را به‌ خود جذب‌ کرده‌ است‌. اگرچه‌ ، موقعیت‌های‌ اقتصادی‌ بهتر ، همواره‌ زمینه‌ساز ورود افراد و اشتغال‌ آنها در بازار بوده‌ است‌ ، معذالک‌ ، بافت‌ مذهبی‌ ـ فرهنگی‌ و اجتماعی‌ حاکم‌ بر بازار نیز آنطور که‌ اشاره‌ شد ، برای‌ گروهی‌ از عوامل‌ انتخاب‌ بازار است‌.

برخی‌ از افراد ، به‌ دلیل‌ مذهبی‌ بودن‌ ، ترجیح‌ می‌دهند سرمایه‌های‌ خود را در محیطی‌ متناسب‌ با شرایط‌ اعتقادی‌ خود بکار گیرند و انتخاب‌ بازار نیز به‌ همین‌ منظور است‌. همچنین‌ محیط‌ تقریباً همگن‌ بازار ، عرصه‌ را برای‌ فعالیت‌های‌ اجتماعی‌ آنها بهتر فراهم‌ می‌سازد.

اگر تا چند دههٔ‌ قبل‌ به‌ دلیل‌ عدم‌ تحرک‌ اجتماعی‌ ، مشاغل‌ درون‌ بازار و شغل‌ تجارت‌ و کسب‌ جنبهٔ‌ موروثی‌ داشت‌ و از پدر به‌ پسر منتقل‌ می‌شد ، امروز بازار شاهد تغییر و تحولاتی‌ در این‌ زمینه‌ می‌باشد و کسبه‌ در بازار صرفاً فرزندان‌ تجار نیستند و برخی‌ از افراد براساس‌ استعدادهای‌ ذاتی‌ و شایستگی‌های‌ فنی‌ قدم‌ در این‌ راه‌ گذاشته‌ و بسیار موفق‌ هم‌ بوده‌اند.

? بررسی‌ بخشی‌ از خرده‌فرهنگ‌ بازاریان‌

? پوشاک‌ بازاریان‌

بازاریان‌ در حال‌ حاضر هر نوع‌ لباسی‌ را که‌ مایل‌ باشند ، می‌پوشند. در بین‌ آنها افرادی‌ با کت‌ و شلوار و وضعیت‌ آراسته‌ تا اشخاصی‌ ملبس‌ به‌ پوشاک‌ قدیم‌ دیده‌ می‌شود. ولی‌ در یک‌ سدهٔ‌ قبل‌ ، پوشاک‌ بازاریان‌ به‌ گونه‌ای‌ دیگر بود.

برای‌ آشنایی‌ با پوشاک‌ قدیم‌ در بازار ، مطالبی‌ از یکی‌ از تجار قدیمی‌ ، مسن‌ و باتجربه‌ به‌ اختصار نقل‌ می‌گردد. با بررسی‌ پوشاک‌ ، برخی‌ از مطالب‌ دربارهٔ‌ زندگی‌ اجتماعی‌ افراد و پایگاه‌ اجتماعی‌ آنها ، آشکار می‌گردد.

? کلاه‌

کلاهها انواع‌ مختلفی‌ داشته‌ و رایج‌ترین‌ آنها ، کلاه‌ پوستی‌ ، کلاه‌ بیگی‌ (مانند کلاه‌ دراویش‌) قزاقی‌ ، عرقچین‌ و کلاه‌ شاپو یا شابگاه‌ بوده‌ است‌. گذاشتن‌ کلاه‌ پهلوی‌ از اوایل‌ سلطنت‌ پهلوی‌ متداول‌ شده‌ است‌. بازاریان‌ ، در تابستان‌ ، غالباً از کلاه‌ عرقچین‌ که‌ کلاه‌ نازکی‌ از جنس‌ پارچه‌ای‌ و انواع‌ آن‌ دارای‌ نقش‌ و نگار و شکل‌ مرغ‌ و گنبد داشته‌ ، استفاده‌ می‌کردند.

بچه‌ها در بازار (شاگردها) کلاه‌ طاسی‌ بر سر می‌گذاشتند که‌ شبیه‌ کلاه‌ نمدی‌ ، بلند و استوانه‌ای‌ بود ، بعضی‌ هم‌ سر برهنه‌ بوده‌ ولی‌ بزرگترها هرگز بدون‌ کلاه‌ در بازار ظاهر نمی‌شدند. کلاه‌ را نیز یکی‌ از پوشش‌های‌ اصلی‌ می‌پنداشتند که‌ با استفاده‌ از انواع‌ گوناگون‌ آن‌ از سرما و گرما خود را محافظت‌ می‌کردند. در قدیم‌ کسبه‌ ، موی‌ سر خود را تراشیده‌ و بعضی‌ هم‌ موها را بلند و گیس‌ می‌کردند. ریش‌تراشی‌ اصولاً زشت‌ و ناپسند بوده‌ و هنوز این‌ عقیده‌ ، در بین‌ برخی‌ کسبهٔ‌ مسن‌تر وجود دارد. دلیل‌ دیگر برای‌ استفاده‌ از کلاه‌ ، اعتقادات‌ مذهبی‌ آنها ، مبنی‌ بر پوشش‌ سر بوده‌ که‌ در مورد زن‌ و مرد بطور یکسان‌ بدان‌ معتقد بودند. امروزه‌ نیز بازاریان‌ قدیمی‌تر از کلاه‌ شاپو و عرقچین‌ استفاده‌ می‌کنند.

? عمامه‌

عمامه‌ها نیز انواعی‌ داشته‌ ، عمامهٔ‌ شیر و شکری‌ که‌ زرد و سفید و قلابدوزی‌ شده‌ بود. عامهٔ‌ بازاریان‌ و طبقهٔ‌ متوسط‌ ، این‌ عمامه‌ را بر سر می‌گذاشتند. عمامهٔ‌ دیگر سمندر لهب‌ با قلابدوزی‌ و دارای‌ ریشه‌ و منگوله‌ بود که‌ اصطلاحاً به‌ این‌ منگوله‌ها ، شرابه‌ می‌گفتند ، این‌ عمامه‌ شبیه‌ آنچه‌ تجار هندی‌ بر سر می‌گذارند ، بوده‌ است‌. این‌ عمامه‌ با زمینه‌ سفید به‌ تجار و اشخاص‌ معتبر و متمول‌ ، تعلق‌ داشته‌ است‌.

افراد روحانی‌ ، علمای‌ دینی‌ و همچنین‌ بازاریان‌ مسن‌ ، عمامهٔ‌ سفید چلواری‌ و ململ‌ بر سر می‌گذاشتند و سادات‌ بازار نیز ، عمامه‌ سبز و یا سیاه‌ می‌بستند. امروزه‌ بر سر گذاشتن‌ عمامه‌ ، خاص‌ طلبه‌ها و علمای‌ مذهبی‌ بازار در مدارس‌ و مساجد می‌باشد.

? پیراهن‌

پیراهن‌ ، سابقاً بدون‌ یقه‌ بود و دگمهٔ‌ آن‌ در یک‌ طرف‌ گردن‌ بسته‌ می‌شد. جنس‌ آن‌ برای‌ متمولین‌ معمولاً از چلوار و پارچهٔ‌ مروارید ساب‌ و برای‌ فقرا ، کرباس‌ و متقال‌ بود. زیر پیراهن‌ وجود نداشت‌. روی‌ پیراهن‌ ، جلیقه‌ می‌پوشیدند. بعد از آن‌ ، لباسی‌ بنام‌ «ارخالق‌» می‌پوشیدند. ارخالق‌ ، نیم‌ تنهٔ‌ خیلی‌ نازکی‌ بود از جنس‌ پارچه‌های‌ پنبه‌ای‌ که‌ بهترین‌ نوع‌ آن‌ ، شامی‌ نام‌ داشت‌. در واقع‌ ارخالق‌ ، یک‌ نوع‌ قبای‌ کوتاه‌ بوده‌ است‌. روی‌ ارخالق‌ ، قبای‌ سه‌ چاکی‌ می‌پوشیدند. این‌ قبا ، لباسی‌ بلند و جلوباز بوده‌ است‌. در زمستانها نیز روی‌ این‌ قبا ، پالتو یا بارانی‌ می‌پوشیدند که‌ «آبدست‌» نام‌ داشته‌ و معمولاً روحانیون‌ بر تن‌ می‌کردند. جنس‌ آبدست‌ ، نمدی‌ یا پشمی‌ و سرآستین‌ آن‌ در قسمت‌ فوقانی‌ بلندتر از قسمت‌ تحتانی‌ بوده‌ و تشکیل‌ یک‌ سه‌ گوش‌ می‌داده‌ است‌. در زمستان‌ ، بازاریان‌ معمولاً ، لباسی‌ بنام‌ «سرداری‌» از جنس‌ ماهوت‌ به‌ رنگهای‌ ، طوسی‌ و قهوه‌ای‌ می‌پوشیدند. سرداری‌ ، لباسی‌ تقریباً به‌ شکل‌ شلیته‌ بوده‌ که‌ بالای‌ آن‌ صاف‌ با برشی‌ راسته‌ و در پائین‌ ، دارای‌ چین‌ و بلندی‌ آن‌ تا زیر زانو بوده‌ است‌. در تابستان‌ نیز ، طبقات‌ پائین‌ در بازار ، تنها یک‌ پیراهن‌ و شلوار (تنبان‌) گشاد می‌پوشیدند و متمولین‌ قبای‌ سه‌ چاکی‌ با پیراهن‌ می‌پوشیدند. تنبان‌ یا شلوار ، گشاد شلواری‌ سراپا گشاد از جنس‌ دبیت‌ که‌ بهترین‌ آن‌ بوده‌ و بعدها از جنس‌ فاستون‌ که‌ پارچه‌ای‌ شبیه‌ دبیت‌ بود ، تهیه‌ می‌شد. افرادی‌ که‌ بضاعت‌ چندانی‌ نداشتند ، متقال‌ یا کرباس‌ رنگ‌ کرده‌ می‌پوشیدند که‌ قدری‌ گشادتر از حد معمول‌ بود. شلوارها دارای‌ بندی‌ بود که‌ از دو طرف‌ در ناحیه‌ کمر ، آویزان‌ بود و کمربند آن‌ محسوب‌ می‌شد.

? شال‌ کمر

چند نوع‌ وجود داشته‌ است‌. شال‌ «مسقطی‌» که‌ از ابریشم‌ بافته‌ می‌شد و دارای‌ نقش‌ و نگارهای‌ زیبایی‌ بود و شال‌ «ترمه‌» با بوته‌ و گلهای‌ زیبا که‌ این‌ دو شال‌ مخصوص‌ حاجی‌زاده‌ها و اعیان‌ بازار بوده‌ است‌. کسبهٔ‌ طبقات‌ پائین‌ و متوسط‌ نیز نوعی‌ شال‌ به‌ نام‌ «شال‌ مشهدی‌» که‌ در مشهد بافته‌ می‌شد ، می‌بستند. طلاب‌ علوم‌ دینی‌ هم‌ شال‌ چلوار سفید می‌بستند. در هنگام‌ اعیاد و جشن‌ها از نوعی‌ شال‌ زری‌ باریک‌ استفاده‌ می‌شد.

معمولاً قلمدان‌ را در لبهٔ‌ شال‌ قرار می‌دادند و از آن‌ به‌ عنوان‌ جیب‌ استفاده‌ می‌کردند ، که‌ یکی‌ از کاربردهای‌ شال‌ بود ، و دیگر آنکه‌ شال‌ ، در تزئینات‌ لباس‌ و برای‌ زیبایی‌ و آراستگی‌ بیشتر مورد استفاده‌ بوده‌ است‌. در فصل‌ سرما نیز ، از پوشاک‌ گرم‌کننده‌ که‌ روی‌ قبا بسته‌ می‌شد استفاده‌ می‌کردند. علاوه‌ بر اینها ، انواع‌ مختلف‌ شال‌ ، نمایانگر طبقات‌ مختلف‌ بازاریان‌ بوده‌ است‌. برای‌ نمونه‌ ، شال‌ سادات‌ برنگ‌ سبز و سیاه‌ بوده‌ است‌.

? جوراب‌ و کفش‌

معمولاً در تابستان‌ ، جوراب‌ پوشیده‌ نمی‌شد ، تنها در بین‌ تجار بزرگ‌ ، جوراب‌ سفید دیده‌ می‌شد در زمستان‌ نیز ، جورابهای‌ ضخیم‌ که‌ یا بافته‌ شده‌ توسط‌ زنان‌ بود و یا جورابهای‌ کار مشهد در رنگهای‌ مختلف‌ و از جنس‌ کاموای‌ ضخیم‌ با طرح‌ زیبا بود.

کفش‌ها نیز دارای‌ انواعی‌ بود. در زمستان‌ کفشی‌ بنام‌ «اُرسی‌» که‌ نوع‌ کفش‌ چرمی‌ و پاشنه‌دار بود و کفش‌ دیگری‌ که‌ «گالش‌» نام‌ داشت‌ و دارای‌ پنجه‌ پهنی‌ از جنس‌ لاستیک‌ مشکی‌ و در نوع‌ مرغوبتر آن‌ چرمی‌ بود ، مورد استفاده‌ قرار می‌گرفت‌. در تابستان‌ ، معمولاً همهٔ‌ بازاریان‌ گیوه‌ می‌پوشیدند که‌ در دو نوع‌ ، گیوه‌ معمولی‌ و گیوه‌ ملکی‌ بود. جنس‌ هر دو نخی‌ و از جنس‌ کتان‌ و کنف‌ بود و تفاوت‌ آنها در کیفیت‌ نخ‌ آنها بود. همچنین‌ گیوه‌ ملکی‌ نوکی‌ برگشته‌ و باریک‌ داشت‌. کفش‌ها مانند امروز از تنوع‌ شکل‌ برخوردار نبوده‌ و تنها در نمونه‌های‌ ذکر شده‌ بافت‌ می‌شد و مرغوبیت‌ آنها ، تنها نقطه‌ تمایز آنها بود که‌ کسبه‌ به‌ فراخور حال‌ از آن‌ استفاده‌ می‌کردند.

? عصا ، تسبیح‌ و ساعت‌

اگرچه‌ عصا از پوشاک‌ محسوب‌ نمی‌شود ، اما در پاره‌ای‌ موارد از تزئینات‌ مکمل‌ لباس‌ به‌ حساب‌ می‌آمده‌ است‌. سابقاً دو دسته‌ از مردم‌ عصا به‌ دست‌ می‌گرفتند ، یکی‌ آنها که‌ دچار پادرد و یا درد کمر بودند و دیگر اشخاصی‌ که‌ به‌ اصطلاح‌ می‌خواستند دارای‌ ابهت‌ بیشتری‌ باشند. به‌ هر حال‌ اغلب‌ کسانی‌ که‌ در بازار از آن‌ استفاده‌ می‌کردند ، افراد مسن‌ بودند که‌ از آن‌ به‌ عنوان‌ تکیه‌گاه‌ بهره‌ می‌بردند. عصایی‌ بنام‌ «تعلیمی‌» بود که‌ دارای‌ سر نقره‌ای‌ یا فیروزه‌ای‌ بوده‌ و تجار بزرگ‌ ، بیشتر آن‌ را بکار می‌بردند. این‌ عصا بسیار سبک‌ وزن‌ بوده‌ است‌. تسبیح‌های‌ معمول‌ هم‌ عبارت‌ بود از: شاه‌ مقصودی‌ ، فیروزه‌ ، عباس‌آبادی‌ و پادزهر که‌ دو نوع‌ اول‌ مرغوبتر بود. شاه‌ مقصود ، تسبیحی‌ گرانبها به‌ رنگ‌ طوسی‌ بوده‌ ، پادزهر هم‌ نوعی‌ سنگ‌ معدنی‌ بوده‌ است‌.

انگشترهایی‌ که‌ از جنس‌ عقیق‌ ، نقره‌ و فیروزه‌ بوده‌ بیشتر تجار بدست‌ می‌کردند و انگشترهایی‌ که‌ شبیه‌ یاقوت‌ بوده‌ و به‌ آن‌ انگشترهای‌ سنگ‌ نو و یاقوت‌ می‌گفتند در بین‌ سایرین‌ معمول‌ بوده‌ است‌.

ساعتهای‌ معمول‌ در بازار که‌ جیبی‌ یا بغلی‌ بوده‌ است‌ و آنرا با کلید کوک‌ می‌کردند توسط‌ زنجیری‌ به‌ جا دکمهٔ‌ جلیقه‌ لباس‌ آن‌ وصل‌ می‌شده‌ ، این‌ زنجیر معمولاً از جنس‌ نقره‌ بود و به‌ اشکال‌ مختلف‌ مارپیچ‌ و چهارگوش‌ ساخته‌ می‌شده‌ است‌. ساعتها دارای‌ جلدی‌ از ترمه‌ یا مخمل‌ بوده‌ و به‌ اسامی‌ سه‌ خط‌ هندی‌ ، شکاری‌ و حمیدی‌ طلایی‌ معروف‌ بوده‌ است‌. این‌ ساعتها غروب‌ کوک‌ می‌شده‌ و برای‌ محاسبه‌ وقت‌ دسته‌ یا عقربه‌ آن‌ ملاک‌ بوده‌ است‌. مثلاً می‌گفتند ، دو ساعت‌ از دسته‌ گذشته‌ است‌ ، یعنی‌ ساعت‌ دو است‌.

امروزه‌ ساعتهای‌ مچی‌ و دیواری‌ جایگزین‌ آن‌ ساعتها شده‌ ، اما تسبیح‌ گرداندن‌ و انگشتر عقیق‌ هنوز جای‌ خود را حفظ‌ کرده‌ است‌.

(اعظم اطیابی)

منابع‌

۱ـ دورانت‌، ویل‌، ۱۳۳۷. «تاریخ‌ تمدن‌»، کتاب‌ اول‌، مشرق‌ زمین‌ گاهواره‌ تمدن‌، ترجمة‌ احمد آرام‌، تهران‌، انتشارات‌ اقبال‌.

۲ـ راوندی‌، مرتضی‌، ۱۳۴۱. تاریخ‌ اجتماعی‌ ایران‌، تهران‌، انتشارات‌ امیرکبیر.

۳ـ گیرشمن‌، رمان‌، ۱۳۴۶. هنر ایران‌، ترجمة‌ دکتر عیسی‌ بهنام‌، تهران‌، انتشارات‌ بنگاه‌ و ترجمه‌ نشر کتاب‌.

۴ـ مصاحبه‌ با کسبه‌ بازار اصفهان‌.

خانم‌ اعظم‌ اطیابی‌، مدرس‌ دانشگاه‌، پایان‌نامة‌ مردم‌شناسی‌ خود را به‌ بازار و فرهنگ‌ رایج‌ بازاریان‌ اختصاص‌ داده‌ و چند مقالة‌ آن‌ را برای‌ فصلنامه‌ ارسال‌ کرده‌اند. ضمن‌ تشکر از ایشان‌ به‌ سبب‌ محدود بودن‌ صفحات‌ فصلنامه‌ دو مقالة‌ «شیوه‌های‌ مختلف‌ بازاری‌ شدن‌» و «پوشاک‌ بازاریان‌» تقدیم‌ خوانندگان‌ می‌شود. امید آنکه‌ در آینده‌ از دیگر مقالات‌ ایشان‌ بهره‌ ببریم‌.

این مقاله نخستین بار در فصلنامه فرهنگ مردم شماره ۲۱-۲۲ بهار و تاستان ۱۳۸۶ به چاپ رسیده و به وسیله سردبیر بری تجدید انتشار ر اختیار «انسان شناسی و فرهنگ» قرار داده شده است.