شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا

تقدیم به شهدای راه آزادی پوینده ومختاری


تقدیم به شهدای راه آزادی پوینده ومختاری

سیمون دوبوار می گوید ‹‹نام نویسنده برازنده کسی است که مسئول باشد مسئول دربرابر خود ودربرابر همه دل واپسی هایی که دراین جهان رنجور وجود دارد ›› و پوینده و مختاری به راستی چنین بودند که اگر نبودند چه بسا که امروز در میان ما بودند همان گونه نوشتند که ‹‹باید›› می نوشتند

درخلوت روشن با تو گریسته ام

برای خاطر زندگان

ودرگورستان تاریک با تو

خوانده ام

زیباترین سرودها را

زیراکه مردگان این سال

عاشق ترین زندگان بوده اند

(احمد شاملو)

سیمون دوبوار می گوید:‹‹نام نویسنده برازنده کسی است که مسئول باشد. مسئول دربرابر خود ودربرابر همه دل واپسی هایی که دراین جهان رنجور وجود دارد .›› و پوینده و مختاری به راستی چنین بودند که اگر نبودند چه بسا که امروز در میان ما بودند. همان گونه نوشتند که ‹‹باید›› می نوشتند. بدان سان که نزار قبانی میگوید:

من می نویسم

تا اشیاء را منفجرکنم ،نوشتن انفجار است

می نویسم

تا روشنایی را بر تاریکی چیره کنم

می نویسم

تا خوشه های گندم بخوانند

تا درختان بخوانند

می نویسم

تا گل سرخ مرا بفهمد

تا ستاره ، پرنده

گربه ،ماهی و صدف

مرا بفهمد

می نویسم

تا دنیا را از دندان های هلاکو

از حکومت نظامیان

از دیوانگی اوباشان

رهایی بخشم

می نویسم

تا واژه رااز تفتیش

از بوکشیدن سگ ها

و تیغ سانسور برهانم

‹‹واجب است در هشیاری بر هشیاران که چون توانند نگویند .لازم است بر مستان که چون توانند بگویند .برهد آن که نگوید ونرهد آن که بگوید. از خود گویند وبا خود گویند چون با خود باشند.اگر بی خود باشند با همه گویند .چون عاقل بوند،در کلام بخیل باشند .چون از عشق بی عقل شوند ،در گفت سخی باشند .›› (روزبهان بقلی شیرازی)

وآنان از تبار عاشقان بودند.ازآن دسته که در گفتار ‹‹سخی›› هستند واز همین رو نرهیدند .از این رو که ‹‹گفتند›› وزخمه اسرار را به صدا درآوردند .آنان از دسته آن مرغان قفس شکنی بودند که جامه حریت پوشیده و بر ‹‹فرهنگ بی چرا›› شوریدند. مرگشان پوزخندی بود بر تلاش های مذبوحانه قومی که به سوی آزادی آتش گشوده‌اند. قومی منجمد که بر اثر تابش آفتاب در حال ذوب شدن هستند.

از دیر باز روشنفکران در زیر شدید ترین فشارها ،شکنجه ها و جفاها بوده اند. تمامی قرون واعصار آکنده است از شکنجه و کشتار پیامبرانی که پیامی نو ،حرفی تازه واندیشه‌ای جدید و مغایر با افکار رایج را ترویج می کردند . نواندیشان ،شاعران وهنرمندان هیچ گاه از تحقیرها ، ناسزاها و تنبیه های سنت پرستان در امان نبوده اند. به خاطر آن که اندیشه و سخن جامعه به گونه ای است واندیشه و سخن روشنفکران به گونه‌ای دیگر.

درآستانه صد و چندمین سالگرد انقلاب مشروطه ارزشهایی چون تامین امنیت شهروندان، حق آزادی بیان وعقیده بدون هیچ محدودیتی ،حق ایجاد تشکل های صنفی و سیاسی و سلطه مطلق آرای مردم درانتخابات سیاسی بدون هیچ گونه حذف و گزینشی که از مبدأ انقلاب مشروطه دراین صد سال اخیر سرلوحه مبارزات ملت بوده است و تمام حقوقی که دراعلامیه حقوق بشر به رسمیت شناخته شده،

ازجمله ارزش هایی هستند که جهان شمول می باشند . ما نیز می توانیم و حق داریم که ازآن دسته از ارزشهای مدرنیته که آزادی ،عدالت ،امنیت ،خلاقیت ،نبوغ ،اندیشه و شرافت انسان را گسترش و تعالی می بخشد ،بهره گیریم .

تلاش های شهیدانی چون محمد مختاری ومحمد جعفر پوینده در راستای نهادینه کردن این ارزشها ، پاسخی است در مقابل آن دسته از ارزشهای جهان شمولی که درغرب نهادینه شده است.

روزی که شب پرستان پوینده راه آزادی را ربودند و با مفتولی مسی گلویش را فشردند .غافل ازآن بودند که کتاب اعلامیه جهانی حقوق بشر –که همان روزانتشار یافته بود- زمانی که صدایش ازحنجره ای خون آلود برآید ،پژواکی عظیم خواهد یافت .اماآنها می دانستند که مردانی چون پوینده و مختاری هیچ گاه در طریقی که درآن پا گذاشته اند قدم سست نخواهند کرد . طریقی که آزادی وعدالت غایت مقصود آن است .آنان از زمره کسانی بودند که تحقق آزادی وعدالت را بدون هیچ گونه عافیت طلبی و محافظه کاری و در کمال سادگی و معصومیت ،درتلاش های ‹‹امروزشان›› جستجو می کردند .محمد مختاری می گوید:‹‹هنرمندان کسانی هستند که تحقق آزادی وعدالت راهم اکنون در ابداع شان جستجو می کنند ورعایت می کنند .مثل سیاست مداران همه چیز را به فردا حواله نمی کنند . به همین دلیل هم به همه حقایق باید بپردازند . پس ساختن همین امروز ، پیداکردن تعادل برای همین امروز چیزی است که می توان از هنر فرا گرفت .››

پوینده نیز مانند ماهی سیاه ‹‹صمد››راه دریا را نشان داد و به دریا رسید . مقایسه صمدو پوینده چنان دور از ذهن و بی ربط نیست .هر دو از اعماق اجتماع واز دل روستاهای دوردست برخاسته و پایگاه طبقاتی و فکری آنها یکی بود . پوینده مانند بزرگانی چون گورکی ،زاهاریا استانکو وچارلی . بیشتر فرهیخته ‹‹دانشکده های زندگی›› بود تاتحصیلات آکادمیک خود.در روزگاری که غم نان امان همه را بریده و بازار نشر به کسادی وابتذال و به قول خودش دچار مرگ فرهنگی شده بود ،او بی اعتنا به تفکر بازاری حاکم بر جامعه به ترجمه کتاب ها و مقالاتی پرداخت ،که کمتر کسی جرأت نزدیک شدن به آنها را داشت و کمتر ناشری چاپ آن ها را قبول می‌کرد.

قتل مظلومانه محمد مختاری و محمد جعفر پوینده نقاب از رخ ریا و تزویر برکشید و همچون فریادی در دل تاریکی خواب خفتگان خوش باور را بر آشفت . یکی از دوستان محمد مختاری در این باره می گوید: ‹‹نه مختاری و نه پوینده هیچ یک صاحب اتومبیل نبودند، که اگر بودند چه بسا به دام آدم ربایان نمی‌افتادند›› دست کم در اینجا فقر و محرومیت پاداش کسانی است که عمر خود را در پای فرهنگ وادب می گذارند آیا قتل هم ثمره دیگر آن است ؟ . واقعیت عرصه ضرورت است وهنر عرصه آزادی.

اما تاریخ ما گواهی می دهد که زندگی نویسندگان و شاعران متفکر این سرزمین چیزی کمتر از یک ‹‹حماسه تراژیک›› نبوده است.

فی‌القصه، چشم بر هم نهادیم و ۹ سال گذشت و در این ۹ سال ‹‹ما با نگاه نا باور فاجعه را تاب آوردیم.››.

خسرو صادقی بروجنی

www.koukh.blogfa.com