پنجشنبه, ۱۶ اسفند, ۱۴۰۳ / 6 March, 2025
درباره ی فیلم "به ترتیب یا بدون ترتیب؟" عباس کیارستمی (1981)

کیارستمی کارگردانی نام آشناست. او که متولد 1319 و تحصیل کرده ی رشته ی نقاشی در دانشکده ی هنرهای زیبای دانشگاه تهران است، فیلم سازی را با امور سینمایی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان آغاز کرد. اولین فیلم او با عنوان "نان و کوچه" در سال 1349 ساخته شد(1) و آخرین کار او به نام "مثل یک عاشق" در سال 2012 معرفی شده است.
به ترتیب یا بدون ترتیب؟ 15 دقیقه، عباس کیارستمی (1981)، تهیه شده در امور سینمایی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان
کیارستمی کارگردانی نام آشناست. او که متولد 1319 و تحصیل کرده ی رشته ی نقاشی در دانشکده ی هنرهای زیبای دانشگاه تهران است، فیلم سازی را با امور سینمایی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان آغاز کرد. اولین فیلم او با عنوان "نان و کوچه" در سال 1349 ساخته شد(1) و آخرین کار او به نام "مثل یک عاشق" در سال 2012 معرفی شده است.(2)
"به ترتیب یا بدون ترتیب " حاصل 6 صحنه از تصاویر است که هر کدام از دو بخش مجزای "به ترتیب" و "بدون ترتیب" تشکیل شده اند و بی شک علاوه بر جنبه های زیبایی شناسانه ای که امضای کیارستمی را در سبک و سیاق خود حمل می کند کارکردی آموزشی دارد . فیلم در واقع مقایسه ی عمومی نظم و بی نظمی زندگی روزمره ی شهروند تهرانی در سال های ابتدایی دهه 1360 است؛ رعایت و عدم رعایت حق و حقوق هم کلاسی، هم مدرسه ای و هم شهری در صف آبخوری، اتوبوس یا هنگام رانندگی.
صحنه اول درب یک کلاس را در راهروی مدرسه ای پسرانه به ما نشان می دهند که بچه ها در صفی احتمالاً ساختگی بعد از خوردن زنگ از آن خارج می شوند و سپس نمای بدون ترتیبی از همین واقعه را پیش رو داریم که در واقع دیگر همان واقعه نیست. هل دادن ها و تنه زدن ها هنگام خروج از کلاس و هجوم پسربچه ها به سمت منبع آب خوری، سر و صدا و خشونتی که در رفتار بی قانون هر یک نمایش داده می شود در کنار صحنه بعدی "به ترتیب" از همان آبخوری با 4 لیوان پلاستیکی مشترک که به منبع آب زنجیر شده اند و کامیابی همگانی شان در رفع تشنگی در واقع همگی به ما می گویند که اگرچه مکان و اشیاء در این تصاویر کاملاً یکسان هستند اما رفتار قانونمند و بی قانون آدمی در یک محیط می تواند زندگی های دوگانه و چندگانه ای تولید کند که رقم خوردن یک واقعه را به شکلی متکثر به وقایع تبدیل کند.
"به ترتیب یا بدون ترتیب " نا آراسته و عریان است و از این جهت واقعیت را به همان شکل مورد وقوع- اگرچه با یک دستکاری کوچک مقایسه ای که حاصل بریده شدن دو پاره ی منظم و نامنظم از یک رویداد است- به ما نشان می دهد و از همین رو است که رسالت دیده شدن یک اتفاق روزمره را به این ترتیب به سرمنزل می رساند. روزمره ای که برای شهروند تهرانی یک عادت شده است و تنها اگر خود، آن کسی باشد که مورد تعدی رفتار دیگری قرار گرفته است برای مدتی کوتاه به شکل دیگری از زندگی که همان شکل "به ترتیب" است، فکر می کند.
صحنه دوم، صحنه سوار شدن "به ترتیب" پسربچه ها به اتوبوس است که در این قالب 1 دقیقه و 12 ثانیه طول می کشد و سپس شکل "بدون ترتیب" را می بینیم که زمانی در حدود 2 دقیقه و 31 ثانیه را به خود اختصاص می دهد چرا که در "بدون ترتیب"، آدمی رفتاری سرشار از حاشیه دارد. و اگر به ترتیب، آن مسیر مستقیمی است که نزدیک ترین راه برای رسیدن به مقصد تعریف می شود نقطه ی مقابل آن رفتن از کوره راه و پشت سر گذاشتن موانع است. "بدون ترتیب" عموماً در خود اتلاف انرژی دارد و آزادی عمل در آن اگرچه یکی از محرک های خلاقیت و پیش گیری از دیکتاتوری همگون سازی افراطی است اما به شکل تشدید شده، تخریب و متلاشی شدن هیئت یک پارچه ی یک رویداد را در پی دارد.
در صحنه چهارم عابر پیاده طبق رعایت و عدم رعایت قانون چراغ سبز و قرمز خیابان، از خط عابر رد می شود و نمای بعدی که قاعدتاً باید صحنه شماره ی پنج باشد، شماره ی شش اعلام می شود که ازدحام ورودی یک تونل را به نمایش می گذارد و تلاش اتومبیل ها برای ورود به آن، بدون رعایت قوانین راهنمایی و رانندگی که موجب ترافیک می شود؛ در نهایت نیز حرکت روان خودروها در شکلی منظم این قسمت را به پایان می برد.
صحنه پنجم، نقطه ی اوج و پایان بندی مناسب داستان است و احتمالاً به دلیل نوعی تأکید و تاثیرگذاری است که به قسمت انتهای فیلم منتقل شده است. چهار راهی که در آن ماشین ها و عابران پیاده نمایشی از هرج و مرج همراه با خطر را اجرا می کنند و صدای پشت صحنه که مخاطب را از اتفاقی مضحک و البته ناراحت کننده آگاه می کند: تمام صحنه ها در یک برداشت فیلم برداری می شوند و قسمت "به ترتیب" صحنه شماره ی پنج، به برداشت دوم می رسد که البته در آن هم ناموفق است. گفتگویی که به عمد از پشت صحنه بر روی فیلم در جریان است به ما می گوید که برای گرفتن نمای "به ترتیب" از این چهار راه، گروه فیلم برداری از افسر راهنمایی رانندگی کمک گرفته اند که برای دقایقی چهار راه قانونمند را به شکل ساختگی ایجاد کند که با این وجود هم ناموفق بوده اند. آن جایی که پلیس قادر به کنترل شهروندان سواره است ناگهان عابران پیاده از وسط ماشین ها سر در می آورند و این صحنه ها خود تلخ خندی به لب مخاطب می نشاند. ناخودآگاه صحنه های فیلم از ابتدا در ذهن بیننده مرور می شوند و "به ترتیب" های ساختگی، آدمی را به فکر می برند. این شاید مواجه شدن با یک نوع احساس خطر و اضطراب از درک کردن شرایط عموماً "بدون ترتیب" است که رفتار پیچیده ای را از افراد طلب می کند.
به بیان دیگر، اگرچه رعایت مقرارت، زندگی را به سمت تکرار و نظمی به ظاهر خسته کننده پیش می برند اما آیا واقعاً انتخاب حرکت مناسب در یک محیط بی قانون، پیچیده تر و فرسایش دهنده تر از تکرار یک گزاره ی تصویب شده در عمل نیست؟ شهروندی که زندگی سراسر در هم تنیده ای دارد که بر اثر هرج و مرج و بی نظمی شکل یافته است آیا هر لحظه در اضطراب حاصل از این وضعیت به سر نمی برد؟ اضطرابی که ناشی از ناخوانایی در سیمای شهر است(3) و البته این ناخوانایی بیش از آن که حاصل کالبد مصنوع شهر باشد، در نتیجه ی رفتار و فرهنگ شهروندان رقم خورده است؛ نوعی هرج و مرج که به بلاتکلیفی، رفتار نامناسب و در نهایت تخریب حیات شهری منجر می شود.
تراژدی اما تنها مواجه شدن مخاطب با 6 نمای "به ترتیب" ساختگی در یک فیلم 15 دقیقه ای مربوط به دهه ی 60 نیست بلکه سنگینی موضوع از آن جا نشأت می گیرد که پرداختن به این فیلم در تهران سی سال بعد هم چنان موضوعیت دارد و اگرچه تاکسی های نارنجی و ژیان و اتوبوس های قدیمی نوستالژی شده اند اما آن حمله و هجوم های حاصل از موقعیت های "بدون ترتیب" در صف مترو و اتوبوس و جنگ خیابانی خودروها هر روز در حال تکرار شدن اند.
کیارستمی با حالتی به عمد، در شکلی شعار زده پیام اخلاقی اش را به خوبی به مخاطب انتقال می دهد و لحظه ی پایان فیلم با آن شُک ناگهانی مواجه شدن با جهان آراسته ی ساختگیِ "به ترتیب"، پایان بندی بسیار هوشمندانه ای است چرا که بیننده ناخودآگاه نتیجه می گیرد که "(این بی نظمی) عامل رفتارهای بحرانی شده و « او را به شکنندگی موقعیت عادی خود آگاه می سازد.» " ( فکوهی؛ 1383 : 25 در سیاح پور، 1391) (4)
منابع
- ویکی پدیا، دانشنامه آزاد
- سینما و تلویزیون > سینمایایران- همشهری آنلاین: اکران آخرین فیلم عباس کیارستمی همزمان در ایران و جهان.
http://www.hamshahrionline.ir/details/173013
- لینچ، کوین (1372)، سیمای شهر، ترجمه منوچهر مزینی، انتشارات دانشگاه تهران.
- سیاح پور، فاطمه.(1391) انسان شناسی و فرهنگ .کالبد انسانی به مثابه فرهنگ در شهر.
http://anthropology.ir/node/13584
پرونده ی«عباس کیارستمی» در انسان شناسی و فرهنگ
http://anthropology.ir/node/4167
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست