شنبه, ۳۰ تیر, ۱۴۰۳ / 20 July, 2024
مجله ویستا

آدم برفی


آدم برفی

هوا سرد بود همه منتظر بودند که برف بیاید. بچه ها در حیاط بازی می کردند. یک دفعه احساس کردند که نم نم برف می آید. خوشحال شدند و بالا و پایین پریدند. زنگ سوم حسابی برف جمع شده بود. بچه …

هوا سرد بود همه منتظر بودند که برف بیاید. بچه ها در حیاط بازی می کردند. یک دفعه احساس کردند که نم نم برف می آید. خوشحال شدند و بالا و پایین پریدند. زنگ سوم حسابی برف جمع شده بود. بچه ها تصمیم گرفتند که یک آدم برفی درست کنند، ولی نشد؛ چون وسایل نداشتند.

همه با هم قرار گذاشتند روز بعد که به مدرسه آمدند، هر کس یک چیزی بیاورد تا آدم برفی درست کنند. یکی سطل، یکی هویج برای دماغ و... . روز بعد که بچه ها به مدرسه آمدند، یک آدم برفی بزرگ درست کردند. برای دماغ آدم برفی هویج گذاشتند و دو تا گردو برای چشم هایش و یک تربچه کوچولو برای دهان آدم برفی گذاشتند. آدم برفی خیلی قشنگ شده بود، همه بچه ها به نوبت با او عکس گرفتند. وای چه روز خوب و قشنگی.

شیما حاجی جعفری