چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
تلاقی چشمان تر از عشق
وقتی كه برگه احضاریه دادگاه را دید، كم مانده بود قبض روح شود یارای حركت نداشت. اگر مامور ابلاغ نبود، شاید ساعتها به همان حال ایستاده به برگه خیره میماند. بدون اینكه به كسی چیزی بگوید، مستقیم به اتاقش رفت. حتی جواب مادرش را نداد. در آن لحظه دلش میخواست جواب یك سوال را از كسی كه به اندازه تمام ستارههای آسمان دوست داشت و دیوانهوار به او عشق میورزید، بشنود. بیاختیار به طرف تلفن رفت و شمارهیی را گرفت. از طرف دیگر صدای زنی را شنید. من من كنان سلام كرد و گفت: «مادر میتونم با نسرین صحبت كنم.»
زن پشت تلفن كه گویا مادرزنش بود، با عصبانیت جواب داد: «نسرین با تو حرفی نداره! تمام حرفها تو دادگاه زده میشه و بس. این همه اذیتش كردی كافی نیست! حتماً باید رو تخت مرده شورخونه ببینیش تا راحت شی؟!» بعد گوشی را قطع كرد.
داشت دیوانه میشد. افكار شیطانی یك لحظه او را رها نمیكرد. به این فكر افتاد كه خودكشی كند. اما سریع از این كار منصرف شد . به یاد روز اولی افتاد كه در دانشگاه استاد، دانشجویان را گروهبندی كرد و هر گروه باید تحقیقی جمعی را تحویل استاد میدادند. نسرین و او در یك گروه بودند. كمكم این همكاری جای خود را به دوست داشتن، عشق و محبت داد. البته قضیه به این آسانی نبود. خانواده رضا یك خانواده كاملا سنتی بودند با عقاید و افكار سنتی متعصب و در مقابل ، خانواده نسرین كاملا امروزی و مدرن بودند.
اما رضا و نسرین بدون توجه به این تفاوت فاحش فرهنگی و اختلافات فكری خانوادهها را تحت فشار قرار دادند. حتی كار به جایی رسید كه پدر رضا حاضر به شركت در مراسم خواستگاری و عقد و عروسی نشد و تا لحظهیی كه نسرین با رضا زندگی میكرد یك بار هم پا به خانه آنها نگذاشت. وقتی هم كه رضا و همسرش به خانهاش میآمدند، به بهانهیی به خانه نمیآمد. از طرفی خانواده نسرین هم، خواهرش به دلیل اینكه فكر میكرد، رضا هم شان خانواده آنها نیست، همیشه درصدد بود كه بهانهیی به دست بیاورد و شخصیت رضا را زیر سوال ببرد.یك سال اول خوب بود. رضا در یك شركت كار میكرد و نسرین هم كارمند بانك شده بود. زندگی خوبی داشتند و علیرغم فشارهای دو خانواده، با هم مشكلات را پشت سر میگذاشتند. اما قضیه از آنجا شروع شد كه به رضا یك ماموریت جنوب كشور خورد و این ماموریت مقارن شد با تولد نسرین. اصرار بر رفتن رضا و ماندن نسرین، آغازی برای ایجاد مشكلات بود و رفتن رضا، با دامن زدن به مشكلات توسط خانواده نسرین همراه بود.از سوی دیگر یكی دوماهی بود كه خانواده رضا، زمزمه بچهدار شدن را آغاز كرده بود ولی نسرین اعتقاد داشت تا زمانی كه زندگیشان سروسامان ندارد، بچهدار نشوند. این هم یكی دیگر از مشكلاتی بود كه حلقه را برای رضا و نسرین تنگ كرد و باعث شد كه نسبت به رفتارهای هم واكنشهای منفی نشان دهند. كمكم كار به جایی رسید كه با كوچكترین مساله كه با حرف ساده حل میشد، دعوا و جروبحث بالا میگرفت و به قهر و رفتن از خانه میانجامید.
روز دادگاه فرارسید. اصلا دلش نمیخواست از خانه خارج شود. زمانی كه برادرش به دنبالش آمد، پی بهانه میگشت كه نرود، اما نمیشد. به راهروی دادگاه كه رسیدند، نسرین، خواهرش و مادرش نیز آنجا بودند. وقتی چشمش به نسرین افتاد دریافت كه نسرین هم حالی بهتر از او ندارد. منشی دادگاه اسم آنها را خواند و وقتی روی صندلی نشستند و قاضی توضیحات آنان را شنید و اصرار بر طلاق را، رای به حكمیت داد. به راستی گرفتن دو داور از دو طرف میتوانست مشكل آنها را حل كند؟ مسلما نه! چرا كه آنها گمان میكردندفقط با گرفتن طلاق مشكلاتشان حل میشود.بالاخره روز موعود فرا رسید و دوباره به دادگاه رفتند به همراه داور و با اصرار و پافشاری رای بر طلاق صادر شد. زمان خروج از دادگاه، تنها چیزی كه از عشق آنها باقی مانده بود، تلاقی دو نگاه آماده باریدن بود كه از ورای چشم هم، آینده مبهم پیش روی را میكاویدند. آیندهیی كه در نظر هر دو تاریك و بیروح بود. پس كجا رفت آن همه شور و عشق!؟
پرستو بزازی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست