جمعه, ۲۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 17 May, 2024
مجله ویستا

سرود انسان امروز


سرود انسان امروز

۷۶ سال پیش از این نیما یوشیج علی اسفندیاری, ۱۳۳۸ ۱۲۷۶ شمسی منظومه افسانه, نخستین شعر نو فارسی را سرود و تجددی در حوزه شعر فارسی پدید آورد این نوگرایی حاصل کوشش های فرهنگی نواندیشانی بود که از اوایل مشروطیت ۱۳۲۴ قمری در اندیشه نو کردن بنیان ها و مظاهر اجتماعی ایران بودند

۷۶ سال پیش از این نیما یوشیج (علی اسفندیاری، ۱۳۳۸-۱۲۷۶ شمسی) منظومه افسانه، نخستین شعر نو فارسی را سرود و تجددی در حوزه شعر فارسی پدید آورد. این نوگرایی حاصل کوشش‌های فرهنگی نواندیشانی بود که از اوایل مشروطیت (۱۳۲۴ قمری) در اندیشه نو کردن بنیان‌ها و مظاهر اجتماعی ایران بودند.

همزمان با نیما، نواندیشانی برای ایجاد دگرگونی در شعر سنتی با قدمتی هزار ساله، دست به تجربه‌های گوناگونی زده بودند، از آن میان، نیما با سختکوشی، تداوم آزمون‌های متنوع توفیق یافت که شعر نو ایران را چه از لحاظ نظریه‌پردازی و چه در زمینه‌های تجربی بر بنیادی طبیعی و رشدیابنده پایه‌گذاری کند. در آغاز آن را یک تنه پیش ببرد. بعدها ذهن‌های مستعد نوآور را با خود همراه سازد و تا آخرین روزهای عمرش در تعالی و تعمیق شعر امروز ایران بکوشد.امروز که به شعر نو ایران می‌نگریم، با نگاهی تاریخ‌نگرانه، روند گسترش این پدیده را با برخوردی نقادانه، در نظر می‌آوریم می‌توانیم به جرات بگوییم که شعر امروز ایران دو بنیادگذار جدی دارد، نیما و

بار دیگر شاملو. شعر سنتی ایران یک بار با نیما متحول و بار دیگر با احمد شاملو شکوفا شد.اگرچه نیما راهگشای شعر امروز ایران است اما با حفظ نوعی وزن و قافیه بند ناف خود را با ادب قدیم حفظ کرد، الف بامداد اگرچه تاریخا بعد از او می‌آید و مدتی به اقتفای او کار می‌کند اما زمانی بعد آزادسازی شعر از قیود سنتی وزن عروضی و تبعات آن را ضروری می‌بیند و از عروض نیمایی نیز عدول و تجربه شعر سپید ایران را قانونمند می‌کند و سامان می‌بخشد و دوره جدیدی در شعر فارسی آغاز می‌شود که به مشخصات آن خواهیم پرداخت. اندکی به پیشینه کار و کوشش‌های نیما برای پی افکندن زمینه تجددشعر ایران بپردازیم.در کشورهایی که سنت فرهنگی پیشینه‌یی نیرومند و دیرپا دارد نوآوری‌های ادبی دشوار و کند

● در این ۷۰ سال

در هر دهه شعر ایران یک وجه غالب شعری داشته که جریان اصلی شعر را در آن دوره مشخص کرده است با این توضیح که جز آن وجه غالب، جریان‌های دیگری هم با ارزش و حقانیت مساوی یا برتر اما به آن کثرت و تعمیم وجود داشته است.

در دو دهه نخستین فقط تجربیات نیما قابل اعتناست که حسب حال شاعری طبیعتگرا را در برخورد با تجدد و نیازهای جدی جامعه نشان می‌دهد. در دهه سوم تنوع تجربه‌ها مطرح می‌شود. دو قطب افراطی آن هوشنگ ایرانی با شعر پرهیاهوی اروپایی مآبش و شعر اسلامی ندوشن با فاصله اندکش از قطعه‌های مرسوم سنتی، نشانگر جست‌وجوهای پراکنده در فراخنای شعر نیماست. در این دهه شعر نو برای اثبات حقانیت خود می‌جنگد، مقالات و نظرات ادبی در دفاع از شعر امروز انتشار می‌یابد. هنوز دیدگاه‌های محافظه‌کارانه رایج در سطحی فروتر از ابداعات و نوآوری‌های نیما تبلیغ می‌شود.

در دهه چهارم جز آنها که نظرات ادبی و شعرشان در دهه پیشین تداوم نوآوری را نشان می‌دهد چهره‌های دیگری در افق شعر پدیدار می‌شوند چون

مهدی اخوان ثالث، حسن هنرمندی، محمد زهری، منوچهر آتشی و فروغ فرخزاد که رونقی به عرصه تجدد ادبی می‌دهند. می‌توان شعرهای این دهه را به پیش از سال ۳۲ و بعد از آن تقسیم کرد. شعرهای سیاسی معترض پیش از کودتا، چشم‌انداز نوینی از صلح و آینده روشن را می‌گستراند و مرثیه‌های شکست که پس از کودتا سروده می‌شود، بسیاری از چهره‌های شعری را در افقی از نومیدی و حسرت و انتحار غرقه می‌کند. غالب منتقدان ادبی، دهه پنجم شعر ایران را که سال‌های ۵۰-۴۰ را دربرمی‌گیرد پربارترین ادوار شعری خوانده‌اند. در این دهه به رغم غیبت جسمانی نیمای نام‌آور، بسیاری از شاعران تراز اول راه و رسم او را گسترش و غنا می‌بخشند. در این دهه مشخص‌ترین چهره شعر ایران احمد شاملو است. در کنار او شاعر دیگر اخوان ثالث مرثیه شکست و اعتراضیه انهدام ارزش‌های اصیل انسانی را با بیانی شکوهمند و درد آشنا می‌سراید.

در جوار دو جریان حماسه و سوگ، جریان عظیم رمانتیسیسم انقلابی یا عاطفی شاعران بسیاری را مطرح می‌کند که بخش اعظم این رمانتیسیسم انقلابی و پرخاشگر است و پاره‌یی دیگر عاشقانه و سودایی‌وش. در واقع آرمانگرایی شیفته‌واری بر شعرهای دهه مستولی است که رهایی انسان در بند و گمگشته را به امید فردایی بهتر، در فضای عاشقانه یا هوای صلح‌آمیز آینده تصویر می‌کند. این درد مشترک نسلی است که برای ساختن آینده‌یی روشن، به همراه ملت خود، به قلب ناشناخته یورش برده اما با سد تحجر و استبداد رویارو شده است، بی‌آنکه امید خود را به یافتن آزادی و بهروزی از دست داده باشد.

اما آنچه کار شاعرانی چون شاملو، اخوان، فروغ، رویایی، م-‌آزاد، سپهری وانشی را از شعر دیگران ممتاز می‌کند، حضور ذهنیت نوآور یا معماری استوار فرم شعری آنهاست. بسیاری از شاعران جوان این دوره می‌کوشند تا از درون فضای نیمایی راهی و شیوه‌یی خاص خرد برگزینند. بعضی به یافتن و تکمیل اسلوب تازه توفیق می‌یابند و جمعی دیگر با اولین یافته‌های خود راضی‌اند و مضمون‌های عاطفی حب حال خود را عین شعر می‌شمرند.

جز احمد شاملو، مهدی اخوان ثالث، فروغ فرخزاد، یدالله رویایی. م-‌ آزاد، سهراب سپهری، نادر نادرپور، منوچهر آتشی، اسماعیل شاهرودی، باید از شاعران دیگری چون فریدون مشیری، محمد زهری، مفتون امینی، بیژن جلالی، سیاوش کسرایی، هوشنگ ابتهاج، نصرت رحمانی، فرخ تمیمی، محمود کیانوش، رضا براهنی، محمد حقوقی و از جوان‌ترها شفیعی کدکنی، اسماعیل خویی، م – آزرم، حمید مصدق، م. ع. سپانلو، منوچهر نیستانی، طاهره صفارزاده، احمدرضا احمدی و منصور اوجی یاد کرد و اینها جز چند صد نفری هستند که هفته‌نامه‌های ادبی و جنگ‌ها را از شعرهای قابل اعتنای خود پر کرده‌اند. در دهه ششم به جز اینها که نام‌شان آمد، کاظم سادات‌اشکوری، جواد مجابی، علی باباچاهی، موسوی گرمارودی، محمد مختاری و عمران صلاحی شعر را به صورت حرفه‌یی و آگاهانه ادامه دادند.

در پایان این دهه، انقلاب ۵۷ محوری است که شعرهای دو، سه سال پیش پس از خود را متحول می‌کند، شور انقلابی، گرایش به زبان ساده مردمی، پرداختن به مضامین اجتماعی و سیاسی، گزینش فرم‌های ساده، شعر را در پایان این دهه سرشار از حماسه‌های خون و باروت، علیه ظلم و خودکامگی و بهره‌کشی می‌کند و گرایش شاعران بیشتر مصروف صراحت بیان، ارتباط‌گیری گسترده با توده انقلابی و بهره‌گیری از شعر به عنوان ابزار آگاهی بخش رنجبران و مبارزان ملت می‌شود.

در فاصله دهه ۶۰ تا ۷۰، شعر ایران دو بخش کاملا مجزا دارد. آثار پاره‌یی از شاعران واجد محتوای ایدئولوژیک، دفاع از آرمان‌های انقلاب و دفاع مقدس و تبلیغ آیین است و بخش اعظم شعر ایران که ادامه تکاملی تجربه‌های نوآورانه است از سوی شاعرانی دنبال می‌شود که نام‌شان را یاد کردیم. به دلیل عدم انتشار آثار، در حوزه‌یی محدود محفلی و قرائت و نقد آن در جمع کوچک شاعران و هنرمندان عملی می‌شود. هنوز بخش اعظم این شعرها، در پایان دهه هشتم چاپ و منتشر نشده است.از نظر فرم و محتوا، دو نوع شعر متمایز خلق می‌شود: شعرهای کوتاه حسی و عاطفی که لحظه را بازتاب می‌دهد و منظومه‌ها و شعرهای بلند که ابعاد مختلف جهان‌بینی شاعر را ترسیم می‌کند. تاملات شگرفی که با تجارب عظیم و حوادث هول‌انگیز حدوث انقلاب و جنگ ‌زاده شده بود عرصه مناسبی برای بیان این فضای بغرنج می‌طلبید. شعرهای بلند، در کنار رمان‌های عاطفی و اندیشگی محملی برای بیان فضای جدید و تجربه‌های نوینی بود که ریشه در تحولات اجتماعی و دگرگونی ارزش‌ها داشت. در کنار این گرایش‌های عام، رجعتی به شکل‌های سنتی دیده می‌شود که هدف شاعران از به کارگیری این قالب‌های مانوس شوق ارتباط‌گیری با مخاطبان انبوه‌تر است. زبان شعر در دهه‌های پس از انقلاب، در یک جمع‌بندی کلی ساده‌تر و فرم‌ها عادی و عام‌ شده است. بگذریم از تجربه چند شاعر نخبه که هنوز هم شعر را به عنوان هنری دشوار برای رسیدن به قلمرو ناشناخته و شگرف جان آدمی که هم بافته با جان جهان و هستی لایتناهی است مطرح می‌کنند و شعر کمال خود را مدیون این پیامبران نوآور نواندیشه است.

جواد مجابی