یکشنبه, ۱۴ بهمن, ۱۴۰۳ / 2 February, 2025
مجله ویستا

علی ع خلیفه خدا و جان پیغمبر ص


علی ع خلیفه خدا و جان پیغمبر ص

یاد کرد مجسمه تقوا و عدالت, جان پیامبر و شخصیت بی بدیل بشریت «حضرت مولی الموحدین علی بن ابیطالب ع » ماه ضیافت و مهمانی خدا را در سکوت مبهم غمی توانفرسا و سوگی بس عظیم فرو می برد

یاد کرد مجسمه تقوا و عدالت، جان پیامبر و شخصیت بی بدیل بشریت؛ «حضرت مولی الموحدین علی بن ابیطالب(ع)» ماه ضیافت و مهمانی خدا را در سکوت مبهم غمی توانفرسا و سوگی بس عظیم فرو می برد.

اضطراب شیعیان از سحرگاهی که مولای عارفان، شقی اولین و آخرین را از خواب تاریک خود بیدار کرد؛ سحرگاهی که ندای (فزت و رب الکعبه) از کرانه مسجد کوفه به گوش رسید و افق عبودیت حق از خون مطهر سید الاوصیاء گلگون شد، به موازات شب های قدر همچنان باقی است.

به مناسبت ایام شهادت حضرت امیر(ع)، خلاصه یکی از سخنرانی های ارزشمند حکیم متأله و علامه ذوالفنون «حضرت آیت الله جوادی آملی (دامت برکاته)» که به مناسبت این رخداد تلخ تاریخ ایراد شده را با هم ازنظر می گذرانیم.

● علی(ع)، مظهر تام خلافت خدای سبحان

آن مقداری که بشر از کمال چیزی می فهمد، در دعای امام باقر- که باقر علوم اولین و آخرین است- به عنوان دعای سحر جلوه کرده است. صدر و ساقه این دعای سحر، اوصاف کلی و جزئی خداست. از بهاء و کمال و جمال و جلال گرفته تا به جبروت ختم شده؛ اینها کمالات خداست. همه این کمالات منتها بالعرض، نه بالذات؛ بالتّبع نه بالاستقلال در «خلیفه الله» که علی(ع) مظهر تام خلافت است، محقق است. زیرا همه اسمای الهی را خدا به خلیفه اش که انسان کامل است، داد.

آنچه را که شما در دعای سحر به نحو بالذات و استقلال درباره خدا سراغ دارید، به نحو تبع و عرض در خلیفه الله، علی بن ابیطالب(ع) می یابید.

● آشنایی امیرمؤمنان(ع) به راههای آسمان «معنوی» بیشتر از امور (عادی)

وقتی به سخنان خلیفه الله، علی بن ابیطالب(ع) مراجعه می کنید، می بینید او شجاعتش را در این نمی داند که عمربن عبدود و مانند آن را به خاک انداخت، او شهامتش را در این نمی داند که در قلعه خیبر را کند؛ او شهامتش را در علم و عمل دیگری می داند. آنجا که بخواهد خود را معرفی کند، با این بیان ذکر می کند که: سلونی قبل ان تفقدونی قلانا بطرق السماء أعلم منی بطرق الأرض(۱)، هرچه خواستید از من بپرسید. این یک تحدّی جهانی است؛ این حرف را غیر علی(ع) هیچ کس نگفت، مگر اینکه رسوا شد! و از غیر خلیفه الله هم ساخته نیست که چنین تحدی کند.

فرمود: راههای آسمانی را من بهتر از راههای زمینی بلدم. منظور از این آسمان همان است که به روی مؤمنین باز است و به چهره کافران بسته است؛ نه این آسمان نجومی و ریاضی! این آسمانی که فرمود: لا تفتح لهم ابواب السماء(۲)، نه این آسمان مادی که هم اکنون سفینه ها مرتب در ترددند! فرمود: آن آسمانی که درش هرگز به روی کافر باز نمی شود، من راههای آن آسمانها رابهتر از راههای زمینی بلدم. چون یک انسان ملکوتی، ملکوتش قوی تر از ملک است؛ برای اینکه ملکوت قوی تر از ملک است.

● تفاوت علی(ع) با سائر اصحاب رسول خدا(ص)

حرف علی(ع) خیلی رساست. فرمود: من با سائر اصحاب فرقم این است که دیگران لم یکن احد من اصحابه من کان یسأله و یستفهمه، و کان لا یمر من ذلک شیء لی من ذلک الا و سألته عنه لحققته(۳). فرمود: من با سائر اصحاب فرقم این است که آنها این معارف را از رسول خدا سؤال نمی کردند؛ ولی من هیچ مطلبی پیش نمی آمد، مگر اینکه می پرسیدم و می فهمیدم و حفظ می کردم. من با او یک چنین فرقی دارم! لذا هرچه بخواهید، من می دانم.

● چگونگی «جان پیغمبر» بودن امیرمؤمنان(ع)

جان علی در جان پیغمبر قرار دارد. این نه تنها در آیه مباهله است که فرمود: علی به منزله نفس ماست، و انفسنا و انفسکم(۴)؛ بلکه از ضمیمه کردن خطبه نهج البلاغه با آیه قرآن استنباط می شود. در نهج البلاغه حضرت یک ادعائی دارد، چون معصوم است و ما ینطق عن الهوی(۵) است، مقبول است؛ و مشابه این ادعا را هم خود پیغمبر درباره علی(ع) بیان کرد.

در خطبه معروف قاصعه فرمود: انی اری نور الوحی و الرساله و اشم ریح النبوه (۶). من بوی وحی را می شنوم، من نور وحی و رسالت را می بینم و بوی نبوت را استشمام می کنم. در همان خطبه دارد که رسول اکرم به علی بن ابیطالب(ع) فرمود: یا علی! انک تسمع ما اسمع و تری ما اری الا انک لست بنبی و انک لوزیر(۷). فرمود: علی! هرچه را من می بینم، تو می بینی؛ هرچه را من می شنوم، تو می شنوی. منتها تو ولی هستی و وزیر منی و نبی نیستی؛ این مقدمه ای است که در نهج البلاغه هست.

برقراری تماس فرشته وحی با قلب مطهر پیامبر اکرم(ص)

اما آیه قرآن دارد: نزل به الروح الامین علی قلبک لتکون من المنذرین (۸). یعنی این فرشته وحی، پیام الهی را می آورد در قلب توی پیغمبر؛ با گوش دل توی پیغمبر حرف می زند. دیگران حرف فرشته را نمی شنوند، چون در درون دل توست.

پس در محرم خانه دل، یک چشم و یک گوشی است، یک بینشی است و مانند آن که بعضی دارند، بعضی ندارند. آن کاملش را انبیاء و اولیاء (علیهم السلام) دارند، ناقصش را مؤمنین دارند، و غیر مؤمن فاقد آن است که لاتعمی الابصار و لکن تعمی القلوب التی فی الصدور(۹). آنها که عمی و صم و بکم اند، خارج بحثند. مؤمنین، ضعیفش را دارند، کامل معصومش را معصومین دارند.

پس در حریم دل رسول گرامی، برای نزول فرشته ها هست؛ فرشته وحی آنجا می آید و آنجا پیام خدا را پیاده می کند. نزل به الروح الامین علی قلبک. اگر کسی در درون دل پیغمبر نباشد، چگونه حرف فرشته را می شنود؟! چگونه بوی نبوت را استشمام می کند؟! چگونه آنچه را که پیغمبر می بیند، او می بیند؟! از انضمام خطبه قاصعه و این آیه نورانی بر می آید که علی بن ابیطالب در درون جان جانان قرار دارد؛ این می شود «نفس پیغمبر».

● اشراف علم علوی بر تمامی حوادث و رخدادهای عالم تا روز قیامت

حرف علی(ع) خیلی رساست؛ فرمود: هرچه می خواهید از من بپرسید. والذی نفسی بیده لا تسالون عن شی ء بینکم و بین الساعه و لا انفعه تهدی مائه و تضل مائه الا انبتکم بناعقها و غائبها و سائقها(۰۱). قسم به ذات کسی که جان علی در دست اوست؛ حوادث الان تا روز قیامت را هرچه بپرسید، علی بلد است.

احزاب و گروه ها که مایه هدایت عده ای و گمراهی یک عده ای هستند، من می دانم رهبرانشان کیست، سائقشان کیست، قائدشان کیست، دنباله کننده کیست، جلو رونده کیست؛ همه را بلدم. این حرف را در حضور دوست و دشمن گفت؛ احدی انکار نکرد! و دوست و دشمن هم این را نقل کردند. این علی است!!

● علی(ع) همتای قرآن کریم در جمیع شئون

در اوائل نهج البلاغه هست که: والله لو شئت ان اخیر کل رجل منکم بمخرجه و مولجه و جمیع شانه لفعلت و لکنی اخاف ان تکفروا فی برسول الله (۱۱). ادعای علی(ع) این است که: قسم به خدا من سرنوشت و سرگذشت تک تک شما را می دانم، ادعائی که ذات اقدس اله در قرآن کریم از عیسی بن مریم نقل کرد، کم رنگ تر از این است. انا انبئکم بما تاکلون و ما تدخرون فی بیوتکم (۲۱)؛ محدوده ادعای عیسی به اندازه انجیل اوست! هیچ پیغمبری بالاتر از کتاب خود حرف نمی زند.

هر پیغمبری همتای کتاب خودش است؛ این یک مقدمه. علی چون جان پیغمبر است، همتای قرآن است، این دو مقدمه. و قرآن نه تنها مصدق صحف گذشته هاست، بلکه مهیمن برهمه کتابهاست؛ این سه مقدمه. کسی که همتای مهیمن است، مهیمن خواهد بود، این نتیجه یا مقدمه چهارم. ادعای عیسی طبق بیان خدا در قرآن در همین حد است؛ انبئکم بما تاکلون و ما تدخرون فی بیوتکم و مانند آن.

اما ادعای علی(ع) این است که: به سرنوشت تک تک شما آگاهم. ولی اگر بگویم، شاید آن ظرفیت را نداشته باشید و بگوئید: (معاذالله) علی از پیغمبر افضل است و همین مایه ارتداد شما بشود. ولی این را با اولیای خواص درمیان می گذارد، آنها که چنین ظرفیتی دارند. چون ان هذه القلوب اوعیه فخیرها اوعاها. (۳۱)

● (حب دنیا)، اساس و ریشه همه گناهان

این یک سخنی است که مرحوم کلینی نقل کرد، در جوامع روائی ما هست، برادران اهل سنت نقل کردند؛ یک جا و دو جا نیست، یک تعبیر و دو تعبیر نیست، ولی اصلش این است: حب الدنیا راس کل خطیئه (۴۱)، راس کل خطیئه حب الدنیا(۵۱)؛ کلینی و دیگران با تعبیرات گوناگون نقل کردند. اگر کسی دنیا را به زمین بزند، جا برای فریب و گناه می ماند؟! چون ریشه هر گناه حب دنیاست.

● ویژگی های (دنیای مذموم) و تفاوت آن با (دنیای ممدوح)

«دنیا» هم نه یعنی باغ و بوستان؛ دنیا یعنی همین عناوین اعتباری من و ما؛ که چرا من نگفتم، چرا من ندارم؛ مقام من، جاه من، پست من، میز من، اینها دنیاست. وگرنه زمین و آسمان که دنیا نیست! زمین و آسمان جزء آیات الهی و مخلوقات الهی است و حق هم هست؛ به آن جهت متجر اولیاست ۰. اینکه دنیا را خدا فقط متاع غرور و فریب می داند؛ نه یعنی باغ و راغ، نه یعنی درخت! درخت، مخلوق خداست، جزء آیات الهی است و خوب هم هست؛ احسن کل شیء خلقه ( ۷۱). این جاه طلبی و غرور که من بالاترم، من بهترم؛ این تکاثر، این اعتبارات ساخته و هم اینها دنیاست. این جز نیرنگ چیز دیگر نیست، جز سراب چیز دیگر نیست! این بد و خوب ندارد، فقط بد است. و ما الحیاه الدنیا الا متاع الغرور.(۸۱)

● اسارت شیطان توسط پیامبر(ص) و امیرمؤمنان(ع)

پیغمبر فرمود: شیطان من به دست من اسیر شد. دراین جهاد اکبر من شیطان را به اسارت گرفتم. یا شیطان اسیر می گیرد، کم من عقل اسیر تحت هوی امیر(۹۱)؛ یا انسان پیروز می شود و شیطان را به اسارت می گیرد. حضرت فرمود: من شیطان را به اسارت گرفتم.

حضرت امیر هم فرمود: شیطان را من خلع سلاح کردم. او چه جور می خواهد مرا فریب بدهد؟! فرمود: من این نیرنگ را به زانو در آوردم. انا کاب الدنیا لوجهها و قادرها بقدرها و ناظرها بعینا(۰۲). من این رأس خطیئه را به زانو در آوردم، دماغش را خاک مالی کردم، او را زمین زدم. در کشتی آن کسی که زمین می خورد، منکب است؛ می گویند: (مکبوب)؛ یعنی افتاده، آنهم به رو! حضرت امیر فرمود: من دنیا را به رو به خاک افکندم.

پس اگر من دنیا را به روبه خاک افکندم، این رأس کل خطیئه مغبون من شد. نفس اماره از درون بخواهد وسوسه کند، وسیله ندارد؛ شیطان از بیرون بخواهد گمراه کند، ابزار ندارد! رأس کل خطیئه که حب دنیاست، من این را به خاک مالیدم. این می شود «شجاعت کبری»! چون در جهاد اکبر اگر کسی ظفرمند شد، دارای شجاعت کبری است.

● شکایت علی(ع) از امت به پیامبر(ص) و نفرین آنان

درنهج البلاغه دارد که حضرت فرمود: من در سحر ماه مبارک رمضان نشسته بودم، ملکتنی عینی فسنح لی رسول الله(ص)؛(۱۲) پیغمبر را دیدم، حالا یا در خواب، یا در حالت منامی، به پیغمبر عرض کردم: از امت تو اعوجاج دیدم، انحراف دیدم، جنگ را بر من تحمیل کردند، من خیلی سختی از امتت دیدم! فرمود: ادع علیهم (۲۲)؛ نفرین بکن. اینکه پیغمبر فرمود: نفرین بکن، یعنی در این حال این دعا مستجاب است.

بهترین دعایی که حضرت درسحر نوزدهم ماه مبارک رمضان برای خودش کرد، و بدترین نفرین برای امت تبهکار، این است؛ عرض کرد: خدایا! مرا بگیر و بدتر از من به اینها بده! اینها را از من بگیر و بهتر از اینها به من برسان! این کلمه خیر و شر که دراین دعاست؛ این خیر و شر تعیینی است، نه تفضیلی. نظیر اولوالارحام بعضهم اولی ببعض (۳۲) است. نه یعنی من بدم، بدتر از من؛ نه یعنی اینها خوبند، خوبتر از اینها به من بده؛ نه. من خوبم؛ من را بگیر. بد به اینها بده. اینها بدند؛ بد را از من بگیر، خوب را به من بده. ابدلهم الله بی خیرا منهم و ابدلنی الله به شراً منی (۴۲). بهترین دعا برای ولی حق، و داشتن یک زمامدار ظالم بدترین کیفر!

● فرق حکومت علوی(ع) با سایر حکومتها

وجود مبارک حضرت امیر(ع) فرمود: فرق حکومت من با حکومت های دیگر این است؛ لقد اصبحت الامم تخاف ظلم رعاتها و اصبحت و اخاف ظلم رعیتی. (۵۲)! فرق حکومت من با دیگر حکومت ها این است که دیگران می ترسند حاکم آنها بر آنها ستم بکند، ولی مردم من از این جهت در امانند؛ می دانند من اهل ستم نیستم. من می ترسم اینها بر من ستم بکنند!! چه اینکه کردند. فرمود: فرق حکومت من با حکومت های دیگران این است. لذا آن دعا هم مستجاب شد؛ آن فرق مطهر که جای آن همه علوم و مظهر آن همه علوم بود، آسیب دید.

● اقامه (قرآن) و (عترت)؛ وصیت علی(ع) به امت اسلامی

علی(ع) در وصیتش گذشته از دستور به تقوا، همان بیان رسول گرامی را گوشزد کرد و فرمود: وصیتم درباره خدا (توحید) است، و درباره رسول گرامی (حفظ سنت) اوست. بعد فرمود: اقیموا هذین العمودین و اوقدو اهدین المصباحین (۶۲). فرمود: این دو عمود و دو چراغ؛ عمود قرآن و عمود عترت را، چراع قرآن و چراغ عترت را روشن کنید و افروخته نگه بدارید. اینها هردو عمودند، هر دو چراغند.

دشواری عمل به وصیت علوی مبنی بر اقامه قرآن و عترت

اگر در وصیت رسول گرامی آمده است: انی تارک فیکم الثقلین (۷۲) و در وصیت نامه علی(ع) آمده است: اقیموا هذین المعمودین و اوقدواهذین المصباحین؛ درصدد وصیت نامه الهی- سیاسی امام راحل هم همین حدیث نورانی انی تارک فیکم الثقلین یاد شده است. این کشور، کشور قرآن و عترت است. همه ما مأموریم که قرآن را اقامه کنیم. مسئله اقامه قرآن عترت کار سختی است! در طول تاریخ کسانی بودند که موفق شدند نماز را اقامه کنند، زکات را رواج بدهند و مانند آن. اما شما بخواهید در حضور کسی یا بر مزار کسی به استثنای اهل بیت(علیهم السلام) آنچنان شهامت داشته باشید، بگویید: اشهد انک قد اقمت القرآن، برای شما سخت است. ولی وقتی به مزار امام راحل می روید، می بینید به آسانی می توانید بگویید: اشهد انک قد اقمت القرآن و العتره. او کسی بود که در طول بیش از ۴۱ قرن به وصیت علی(ع) عمل کرد که فرمود: اقیموا هذین العمودین و اوقدو هذین المصباحین.

خلاصه سخنرانی معظم له به مناسبت سالروز شهادت حضرت امیرالمؤمنین(ع)

(۱) نهج البلاغه/ خطبه ۹۸۱

(۲) اعراف/۰۴

(۳) نهج البلاغه/ خطبه ۰۱۲- با تلخیص

۴)آل عمران/ ۱۶

۵) نجم/ ۳

۶) نهج البلاغه/ خطبه ۲۹۱(قاصعه)

۷) نهج البلاغه/ خطبه ۲۹۱- بحارالانوار/ جلد ۱۴/ صفحه ۶۷۴

۸) شعراء/ ۳۱۹ و ۴۹۱

۹) حج/ ۶۴

۰۱) بصائر الدرجات/ ۸۹۲- با تلخیص

۱۱) نهج البلاغه/ خطبه ۵۷۱

(۲۱) آل عمران/ ۹۴

(۳۱) نهج البلاغه/ خطبه ۵۷۱

(۴۱) الکافی/ ۲/۱۳۱

(۵۱) الکافی/ ۲/۵۱۳

(۶۱) برداشت از: نهج البلاغه/ کلمات قصار/ ۱۳۱

(۱۷) سجده/ ۷

(۸۱) آل عمران/ ۵۸۱

(۹۱) نهج البلاغه/ کلمات قصار /۱۱۲

(۰۲) نهج البلاغه/ خطبه ۸۲۱

(۱۲) نهج البلاغه/ خطبه۰۷

(۲۲) نهج البلاغه/ خطبه ۰۷

(۳۲) انفال/ ۵۷ و احزاب-۶

(۴۲) نهج البلاغه/ خطبه ۰۷ - با تلخیص

(۵۲) نهج البلاغه/ خطبه ۷۹

(۶۲) نهج البلاغه/ خطبه ۱۴۹ و نامه۳۲

(۷۲) وسائل الشیعه ۷۲/۴۳