یکشنبه, ۱۴ بهمن, ۱۴۰۳ / 2 February, 2025
نهادگرایی نئولیبرال بخش اول Neoliberal Institutionalism Part one
● مقدمه
بررسی علمی مباحث روابط بین الملل بعد از جنگ جهانی اول ابتدا در دانشگاه بریستویت در ویلز سپس در لندن و بسیاری از دانشگاههای آمریکایی آغاز گردید. نظریات آرمان گرایی (Idealism) و واقع گرایی (Realism) دو نظریه ای بودند که بلافاصله به عنوان نظریه های جریان اصلی (Mainstream) در روابط بین الملل مطرح گردیدند. نظریه آرمان گرایی بعد از جنگ جهانی اول و طرح اصول چهارده گانه ویلسون طرفداران بسیاری را در میان دانشمند و سیاست مداران بدست آورد. (۱) این دو مکتب فکری در پردازش نظریات خود به تعارضاتی رسیدند؛ نقطه اوج تقابل این دو رویکرد، در مقطع زمانی بین دو جنگ ظاهر شد که به مناظره اول در روابط بین الملل معروف گردید و سر انجام این مناظره با پیروزی واقعگرایان پایان یافت.
با وجود تفوق نظریه واقع گرایی، این قالب فکری بدون چالش و مخالفت نظری نبود و از لحاظ مبانی هستی شناسی و معرفت شناسی دارای مشکلات عدیده ای بود که به وسیله نظریه های جدید روابط بین الملل به چالش طلبیده شد. عمده این چالشها از سوی نظریات مختلفی در چهارچوب آرمانگرایی جدید یا آنچه بعد از جنگ جهانی دوم «لیبرالیسم» خوانده شد، صورت پذیرفت. نظریات همگرایی منطقه ای در برگیرنده کارکردگرایی، نوکارکردگرایی، فدرالیسم و ارتباطات، نظریه وابستگی متقابل و نظریه رژیم ها، نمونه هایی بارز از چالش های لیبرالیسم با واقع گرایی می باشند. اما در اواسط دهه هشتاد این چالش نظری وارد مرحله نوینی شد. از این زمان به بعد ادبیات روابط بین الملل، شاهد ظهور نظریه جدیدی است که به نهادگرایی نئولیبرال یا نئولیبرالیسم مشهور شد. این نظریه، بر خلاف واقعگرایی معتقد است که روابط بین الملل ماهیتاً مناقشه برانگیز و خشونت آمیز نیست و جنگ نیز یک استثناء است. بنابراین، حتی در شرایط بی نظمی و فقدان یک حکومت مرکزی در سطح جهان، می توان با کمک نهادها و سازمانهای بین المللی به همکاریهای بین المللی دست یافت.(۲)
● ریشه یابی نظریه نهادگرایی نئولیبرال
با آشکار شدن ناتوانی دولتها در تامین امنیت رفاهی جامعه، بیان مطالبات مردم نسبت به حکومتها روز به روز اضافه تر می شود. گروهی از دانشمندان با عدول از بدبینی فلسفی واقعگراها و روی آوری به خوش بینی فلسفی، در اندیشه یافتن راه حل مناسب برای امنیت شهروندان و جلوگیری از بروز جنگ مجدد و ویرانی شدند. اولین مدل وصف و تفسیر تحولات جدید از آن صاحب نظران همگرایی است که حدود دو دهه در مورد همکاری میان دولتها به بحث پرداختند.(۳) دیوید میترانی به عنوان یکی از متقدمان نظریه همگرایی، همکاری فراملی را برای حل مسائل مشترک ضروری می دانست وی یادآور گردید که همکاری در یک بخش می تواند به سایر بخش ها تسری یابد. بر این اساس هر چه دولتها به صورت عمیق تری وارد فرایند همگرایی شوند بهای دور ماندن از همکاری بیشتر رو به افزایش خواهد گذاشت. از نظر محققانی مانند هاس نهادهای بین المللی و منطقه ای همتای ضروری دولتهای مستقل بودند که ظرفیت شان برای ادامه هدف های رفاهی رو به کاهش گذارده بود. کارهای افرادی نظیر هاس و میترانی انگیزه های لازم را برای همکاری نزدیک تر میان دولت های اروپایی فراهم آورد که یکی از نتایج آن ایجاد جامعه فولاد و ذغال در اروپا در سال ۱۹۵۲ میلادی بود.
در اواخر دهه ۶۰ و اوایل دهه ۷۰، بر اثر ناکامی نظریات همگرایی، تمایل نظریه پردازان نسبت به نظریه نوکارکردگرایی کاهش یافت و نا امیدی و یاس از کارایی و مطلوبیت نوکارکردگرایی باعث پردازش نظریه وابستگی متقابل شد. نظریه پردازان وابستگی متقابل سعی کردند همگرایی را در قالب وابستگی متقابل جهانی توضیح دهند. اصول این نظریه و گستره آن متفاوت از نظریه همگرایی بود و توسعه و محدوده وابستگی متقابل محدوده خاصی نداشت. بطوریکه از بطن نظریه وابستگی متقابل نظریه رژیم ها ایجاد شد. در حقیقت نظریه پردازان وابستگی متقابل معتقد بودند در شرایط وابستگی متقابل، رژیم ها برای تنظیم روابط بین دولتها شکل می گیرند. در واقع در یک وضعیت بی نظم که حکومت مرکزی وجود ندارد تا اصول و قواعد رفتاری را ایجاد کند، رژیم های بین المللی، که در برگیرنده ترتیبات، قواعد، هنجارها و نهادهای تنظیم کننده روابط بین دولتها می باشد، برای انجام این کار شکل می گیرند. رژیم های بین المللی از مصادیق همکاری بین المللی محسوب می شوند. به عبارت دیگر، نظریه رژیم ها برای پرداختن به موضوع همکاری های بین المللی و نهادسازی در یک نظام بی نظم متشکل از کشورهای دارای حاکمیت که در تلاش اند تا منافع و قدرت شان را به حداکثر برسانند ارائه گردید. بنابراین، نظریه رژیمها منجر به ارائه نظریه نهادگرایی نئولیبرال شد. البته نظریه رژیم ها به طور قابل توجهی توسط نئولیبرالها تعدیل و اصلاح گردید. به طور کل می توان گفت سلف بلافصل نهادگرایی نئولیبرال، نظریه رژیم های بین المللی است که خود ریشه در نظریه وابستگی متقابل دارد. (۴)
● بررسی مقایسه ای نهادگرایی نئولیبرال با نظریات دیگر
نظریه نئولیبرالیسم در برخی از اصول با نئورئالیسم شباهت دارد. فی الواقع می توان نئولیبرالیسم را تلفیقی از نوکارکردگرایی و نوواقعگرایی دانست. در همین رابطه رابرت کیوهین یکی از نظریه پردازان نهادگرایی نئولیبرال، مفروضات پایه واقعگرایی را بدین شکل می پذیرد:
الف. نظام بین الملل آنارشیک است و اصل خودیاری بر آن حاکم می باشد.
ب. دولتها کنشگران اصلی در روابط بین الملل هستند و برای دولتها توانمندی اهمیت دارد.
پ. دولتها به شکل کنش گرانی یکپارچه و عقلانی و بر اساس تامین منافع ملی رفتار میکنند.
ت. میان ایجاد رژیم های بین المللی و قدرت ارتباط وجود دارد.
ج. قدرت و وابستگی متقابل از هم مستقل نیستند و وابستگی متقابل نامتقارن نوعی از قدرت است.
اما کیوهین علیرغم اینکه به این نکته واقف بود که واقعگرایان بر تعارضات و ظرفیت پایین نهادهای بین المللی برای پیشبرد همکاری، بر پایه مفروضات خود بیش از اندازه اهتمام دارند لکن کوشید تا با دیدی نو نسبت به نهادها یک نظریه همکاری بین المللی ارائه نماید، یعنی نشان دهد چگونه به رغم وجود همان خصوصیاتی که نو واقع گرایان برای نظام بین الملل و واحد های تشکیل دهنده آن قائلند، می توان با فرمولی خاص میان دولت های مختلف توسط نهادهای بین المللی ارتباط و همکاری ایجاد کرد.(۵)
در این زمینه کیوهین در اثر معروف «پس از هژمونی» خود متذکر می شود که وی با بینش واقع گرایان درباره نقش قدرت و آثار سیادت آن موافق است اما استدلال اصلیش بیشتر بر اساس سنت نهادگراها پیش می رود، وی تاکید دارد که فقط با این استدلال است که این سنت می تواند تحت شرایطی بر پایه منافع مکمل توسعه یابد و نهادها در یک تعریف کلی می توانند بر طبق الگوهای همکاریی که بوجود می آیند اثر بگذارند. کیوهین همچنین متذکر می شود که آنچه استدلالش را از ساختار واقعگرایی متمایز می سازد تاکید بر آثار نهادها و عملکردهای بین المللی بر رفتار دولت هاست. کیوهین در این اثر خود متذکر می شود که وی در پی رد کامل نظریه واقعگرایی نمی باشد، اما در مورد موضوع چشم اندازهای همکاری، همانند مساله نهادهای بین المللی، در پی رد نتیجه گیریهای واقعگرایان، در عین استفاده از مفروضات آنها می باشد.
نئولیبرالیسم و نوکارکردگرایی دارای وجوه اشتراک و افتراق های بسیاری هستند و آنچه نئولیبرالیسم را از نوکارکردگرایی متمایز می کند، دو مفروض مهم است: یکی دولت محوری و دیگری اعتقاد به یکپارچگی دولتهاست. وجه اشتراک این دو نظریه نیز اعتقاد به نقش و تاثیر نهادهای بین المللی در روابط بین الملل است. البته هر دو نظریه نقش سازمان ها را با تفاوت هایی پذیرفته اند ولی نقش یکسانی برای سازمان های بین المللی قائل نمی باشند.(۶) از سویی دیگر بر خلاف نئولیبرالیسم، نوکارکردگراها بر روی گروههای ذی نفوذ، احزاب سیاسی و نهادهای فراملی به عنوان بازیگرانی مهم در عرصه بین المللی تاکید می روزند. (۷)
بطور کل جوهره اصلی مدعای نهادگرایان نئولیبرال را این پرسش شکل می دهد که چگونه نهادها می توانند دولت های دارنده منافع متعدد و متنوع را تحت تاثیر قرار دهند. نقطه آغازین در پاسخ به این پرسش را چنانکه کیوهین و مارتین اظهار داشته اند، پذیرش اصل عقلانیت در رفتار دولتها شکل می دهد و اینکه دولتها بطور طبیعی مایل هستند تا از طریق همکاری به منافع شان دست یابند. البته بخاطر ساختار آنارشیک نظام بین الملل، این توافقات و همکاری ها سخت صورت می پذیرد، لذا سازمانها و نهادهای بین المللی جهت تحقق و تسهیل این روند تاسیس می شوند. (۸) سازمانها فشارهای ناشی از ساختار آنارشیک نظام بین الملل را بر دولتها کاهش می دهند، چرا که قادر به فراهم آوردن اطلاعات، سرشکن کردن هزینه ها، عملی تر ساختن ایده ها و تجمیع توانمندیها هستند.
همچنین دولتها برای غلبه بر معضل فریبکاری ناشی از ساختار آنارشیک گونه نظام بین الملل به سازمان های بین المللی متوسل می شوند و سازمانها و نهادهای بین المللی به روشهای مختلف سعی می نمایند تا بر مشکل فوق فائق آمده و زمینه همکاری موثر را فراهم سازند. از جمله روش های فوق می توان به موارد ذیل اشاره نمود:
الف. ارائه اطلاعات لازم به کلیه اعضا به گونه ای که دولتهای امضاکننده قرارداد همکاری از آنچه سایر قدرتها در حال انجام دادن هستند، مطلع می شوند. اطلاعات معتبر زمینه فریب و نا امنی ناشی از آن را از بین می برد.
ب. وضع مقررات و برخورد با بازیگران متخلف.
ج. سازمان ها راه را برای گفتگو و مذاکره باز می کنند و هزینه همکاری را کاهش می دهند. (۹)
در یک جمع بندی کلی در کنکاوی در مناظره میان نئولیبرالیسم و نئورئالیسم می توان به نکات ذیل دست یافت:
۱. هر دو معتقدند که نظام بین الملل هرج و مرج گونه است. نئورئالیست ها معتقدند که هرج و مرج محدودیت بیشتری را برای سیاست خارجی بوجود می آورد و نئولیبرالها اهمیت بقاء را بعنوان هدف هر دولت کم اهمیت جلوه می دهند. نئولیبرالها همچنین معتقدند که نئورئالیست ها اهمیت وابستگی متقابل بین المللی، جهانی شدن و رژیم هایی که به منظور کنترل این تعاملات ایجاد شده اند را کم اهمیت جلوه می دهند.
۲. نئورئالیستها معتقدند که همکاریهای بین المللی بدون اقدام و اراده دولتها نمی تواند به وقوع بپیوندد.آنها معتقدند دستیابی به اینگونه همکاریها مشکل و حفظ آن دشوار و وابسته به قدرت دولت می باشد. نئولیبرالها همچنین معتقدند که همکاری در حوزه هایی که دولتها در آنها منافع متقابل دارند آسانتر به دست می آید.
۳. نئولیبرال ها معتقدند که بازیگران بین المللی با منافع مشترک به دنبال آنند تا منافع مطلق خود را افزایش دهند و در مقابل نئورئالیستها ادعا می کنند که نئولیبرالها اهمیت منافع نسبی را نادیده می گیرند. ولی در واقع نئولیبرالها به دنبال آنند تا میزان کلی منافع را برای همه گروههای دخیل افزایش دهند، در حالیکه نئورئالیستها معتقدند هدف اصلی دولتها در رابطه همکاری جویانه این است که جلوی منافع بیشتر دیگران گرفته شود.
۴. نئورئالیستها بیان می کنند که هرج و مرج دولتها را وادار به تفکر درباره قدرت نسبی، امنیت و بقاء در نظام بین المللی رقابت آمیز می کند. در مقابل نئولیبرالها بیشتر درگیر موضوع رفاه اقتصادی یا اقتصاد سیاسی بین المللی هستند و به دیگر موضوعات غیر نظامی مانند دغدغه های محیط زیست بین الملل نیز توجه دارند.
۵. نئورئالیستها بر توانمندیهای دولت ها (قدرت) بیشتر از تمایلات و منافع آن ها تاکید دارند و معتقدند که توانمندیها برای دستیابی به امنیت و استقلال بسیار حیاتی می باشد و عدم اطمینان دولتها در مورد تمایلات دولتهای دیگر، آنها را وادار می کند تا بر توانایی های دیگران تمرکز داشته باشند. ولی نئولیبرال ها بر خلاف نئورئالیستها بر تمایلات و منافع تاکید دارند.
۶. نئولیبرال ها نهادها و رژیم ها را نیروهای مهم در روابط بین الملل می دانند. اما نئورئالیست ها معتقدند نئولیبرال ها تاثیر رژیم ها و نهادها بر رفتار دولت را بیش از حد بزرگ جلوه می دهند. همچنین نئولیبرالها ادعا می کنند که رژیم ها و نهادها همکاری ها را تسهیل می سازند ولی نئورئالیستها می گویند که نهادها و رژیم ها تنها اندکی هرج و مرج های حاکم بر همکاری را کاهش می دهند. (۱۰)
به طور کلی برخی از پژوهشگران معتقدند که تفاوت بین این دو نظریه در این است که هر یک از آن ها در دنیاهای متفاوتی بسر می برند. نهادگرایان نئولیبرال مطالعه خود را روی موضوعات اقتصاد سیاسی، محیط زیست، حقوق بشر و سیاستهای نازل متمرکز می کنند؛ در حالیکه نئورئالیستها بر حوزه مطالعات امنیتی حاکمند. آنها موضوعات امنیت بین الملل یا به اصطلاح موضوعات سیاست عالی را مطالعه می کنند. بسیاری از نئورئالیستها فرض می کنند که آنچه مطالعه روابط بین الملل را از علوم سیاسی متمایز می کند، تاکید بر موضوع بقاست. بعلاوه موضوع سیاست عالی، موضوعاتی واقعی هستند و سیاست نازل مربوط به رفاه اقتصادی و دیگر موضوعات زندگی مناسب است که در روابط بین الملل کم اهمیت تر از دیگر موضوعات در نظر گرفته شود. از نظر نهادگرایان نئولیبرال سیاست خارجی امروزه بیشتر در باب کنترل وابستگی متقابل پیچیده و فرایندهای متعدد جهانی شدن است و همچنین در مورد پاسخ به مسائلی است که رفاه اقتصادی مردم جهان را تهدید می کند.
دیدگاه نئورئالیستها درباره سیاست خارجی بیشتر دولت محور است. آنها روابط بین الملل را روابط همکاری و درگیری می دانند همچنین معتقدند که همانند اسلاف رئالیست سنتی خود سیاست خارجی را بر پایه موضوعاتی مانند امنیت ملی و بقاء می دانند. همچنین معتقدند که تهدید به استفاده از زور، مؤثرترین ابزار حکومت داری است و حتی در دوره جهانی شدن، دولت ها باید به دنبال منافع خود باشند. به بیان نئورئالیست ها تمام دولت ها بصورت خودخواهانه در پی ارتقاء ارزشهای خود هستند. نئورئالیست ها معتقدند که در حوزه هایی که منافع متقابل وجود دارد و منافع امنیت ملی در خطر قرار نمی گیرد، احتمالاً این نهادها از اهمیت بیشتری برخوردار خواهند شد. به هر حال تاکیدی را که دولتها بر منافع نسبی قرار می دهند رشد نهادها را محدود و همواره همکاری را دشوار خواهد ساخت. از نظر نئورئالیستها مسئله مهم این نیست که همه ما از این همکاری بهره ببریم، بلکه مسأله این است که چه کسی بیشتر بهره خواهد برد.(۱۱)
مهدی تاجیک
منابع :
(۱). فیروزی، علیرضا، (۱۳۸۷)، «مناظره اول در روابط بین الملل»، سایت ایران دیپلماسی.
(۲). دهقانی فیروزآبادی، سید جلال، (۱۳۸۷)، «نظریه نهادگرایی نئولیبرال و همکاریهای بین المللی»، مجله سیاست خارجی، سال دوازدهم، شماره ۳، صص ۵۶۶-۵۶۷.
(۳). سیف زاده، سید حسین، (زمستان ۱۳۸۳)، «اصول روابط بین الملل (الف و ب)»، تهران: انتشارات میزان، چاپ چهارم، ص ۱۳۲.
(۴). دهقانی فیروزآبادی، سید جلال، پیشین، صص ۵۶۸-۵۶۹.
(۵). مشیرزاده، حمیرا، (۱۳۸۴)، «تحول در نظریه های روابط بین الملل»،تهران: انتشارات سمت، ص۶۶.
(۶). دهقانی فیروزآبادی، سید جلال، «نظریه های مختلف در روابط بین الملل»، جزوه درسی دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه علامه طباطبایی، ص۴۴.
(۷). دهقانی فیروزآبادی، سید جلال، پیشین، ص ۵۷۱.
(۸). افتخاری، اصغر، (۱۳۸۱)، «مراحل بنیادین اندیشه در مطالعات امنیت ملی»، تهران: انتشارات پژوهشکده مطالعات راهبردی، ص۱۶۷.
(۹). همان منبع، ص ۱۶۹.
(۱۰). بیلیس، جان؛ اسمیت، استیو، (۱۳۸۳)، «جهانی شدن سیاست: روابط بین الملل در عصر نوین»، ترجمه ابوالقاسم راه چمنی و دیگران، تهران: ابرار معاصر، جلد اول، صص ۴۳۰-۴۳۱.
(۱۱). همان منبع، صص ۴۳۲-۴۳۵.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست