پنجشنبه, ۴ بهمن, ۱۴۰۳ / 23 January, 2025
مجله ویستا

وزن و شعر


وزن و شعر

تصور غالب بر این است كه وزن, رشته ای است كه ابزار و ادوات شعر را به هم مرتبط می سازد و از بیشتر شعرها اگر عنصر وزن, حذف شود چیزی باقی نمی ماند

۱. تصور غالب بر این است كه وزن، رشته ای است كه به ابزار و ادوات شعر را به هم مرتبط می سازد و از بیشتر شعرها اگر عنصر وزن، حذف شود چیزی باقی نمی ماند. بنابراین باید شعر را از شر این آفت نجات داد تا آثار، حیاتی ماندگار بیابند. بر این قضاوت باید درنگ كرد به عبارتی صدور این حكم را به دادگاه تجدید نظر می كشانیم! من پیشاپیش در خلوت «بیت» خودم طبعاً با خود خودم می گویم راستی اگر از «بیت»ی،وزن گرفته شود و چیز ظاهراً دندان گیری از آن باقی نماند، «شعریت»ی در میان نبوده و صرفاً وزن، یعنی رفیق بد، ذوق ما را به انحراف و اعتیاد كشانده است؟ با ذكر نمونه یا در واقع با آزمایش خون وزن یكی دو بیت شعر شاید به نتایجی برسیم. خب! این هم چند سی سی- نخست از شعر موزون سعدی! و بعد بی درنگ و با سرنگ، سراغ ابیاتی از مثنوی معنوی می رویم.

سعدی:

الف)پیش از این گویند سعدی دوست می دارد تو را‎/ بیش از آنت دوست می دارم كه ایشان گفته اند

(كلیات سعدی- صفحه۴۹۲)

ب)حسن تو نادرست در این عهد و شعر من‎/ من چشم بر تو و همگان چشم بر من اند

(كلیات سعدی- صفحه ۵۰۰)

حالا مولانای «مثنوی معنوی» خودش را آماده كند:

آن شغالی رفت اندر خم رنگ‎/ اندر آن خم كرده یك ساعت درنگ‎/ پس برآمد پوستش رنگین شده‎/ كاین منم طاووس علیین شده

(مثنوی معنوی نیكلسون- جلد سوم-صفحه ۴۱)

ظاهراً حكم، درست صادر شده! آن هم به این دلیل كه اگر از ابیات این سروران گرانقدر، وزن را حذف كنیم، با این جمله های معمولی روبه رو می شویم: می گویند سعدی تو را دوست می دارد، اما من بیش از آن كه مردم می گویند تو را دوست می دارم! تكلیف آن دو بیت مثنوی معنوی هم كه از پیش روشن است! ضرورتاً این پرسش جدی مطرح می شود: آیا سعدی شیرازی با وزن ما را به «بازی» گرفته است؟ پاسخ من مثبت است، اما شاید در تعریف بازی با هم اختلاف داشته باشیم.از منظر من در اینجا بازی، درگیرشدن یا به كار گرفتن ظرفیت های نهفته در كلماتی است كه از حق حیات هنری محروم مانده اند. در اینجا سعدی با نوعی بازی زبانی روایی و نه حكایی با كلماتی رایج كه مبتنی بر وزنی است كه در این بازی شركت می كند، به كلمات استفاده هنری می رساند، پیداست كه كلمات، عبارات و حتی وزن به بازی زبانی گرفته شده اند. در جایی نوشته ام: شعر، فرایندكاركرد ویژه زبان است. یك شاعر می تواند با مفردات و تركیباتی خاص، جنبشی در ساختار و لذتی در متن پدید آورد كه شاعری دیگر با مفردات و تركیباتی دیگراز عهده آن بر نمی آید.۱و اما چرا آن دو بیت «مثنوی معنوی» از شعریت فاصله گرفته اند و وزن، در نقش مصالح شعر پدیدار شده است؟ اشتباه اگر نكنم فلسفه وجودی دو بیت مورد نظر مبتنی بر تعقل و استدلالی است كه وجه حكایی شعر را تثبیت می كند، از طرفی این وجه حكایی هدفمند، مستعد و محتاج بازی های زبانی ای كه در شعر سعدی به چشم می خورد نیست.

۲. این نوشتار كم و بیش نظر به نقض برخی احكام كلی در زمینه وزن دارد، از این رو فرارَوی از وزن عروضی را از بدیهیات می شمرد و تجدیدنظر در كانون نظام ارزشی وزن، نفی بت گونگی و مقدس بودگی و همچنین هم زیستی اشكال متكثر وزن را نقطه عزیمت خود قرار می دهد. درنگ بر نوعی جزمیت گرایی در دیدگاه نیما و شاملو در خصوص وزن و بی وزنی از همین منظر قابل درنگ است. نیما می گوید: «شعر بی وزن به آدم برهنه می ماند» و شاملو معتقد است كه: «... [شعر سپید] گویی شكنجه دیده ای سر به زیر است كه به عمد می خواهد عریان بماند تا چشم های تماشاگران داغ های شكنجه را بر تن او ببینند و راز سر به زیری او را دریابند...۲ پوشیدگی (موزونیته نیمایی)، عریانی (بی وزنی شاملویی) خبر از تقابلی می دهد كه شعر و شعور فرهنگی ما با آن در آمیخته است؛ یا این (وزن) یا آن (بی وزنی)! آیا این تأكیدات، نشانه جزمیتی نیست كه در پشت سر مقولات فرهنگی- فلسفی مدرن می خواهد خود را پنهان كند؟فكر می كنم شعر فروغ فرخزاد حدوداً از جزمیت شعر نوع نیمایی و شاملویی رهاست. گرچه فروغ این رهایی را از شاملو می آموزد كه در گفتار (اظهارنظر)- و نه در نوشتار (شعر)- از گرایش های تقابلی رها نیست. فروغ بر وزن تأكید دارد: وزن را فراموش نكن!۳ و همچنین می افزاید: «تا می توانی نگاه كن و زندگی كن و آهنگ این زندگی را درك كن. تو اگر به برگ های درخت ها هم نگاه كنی می بینی كه با ریتم مشخصی در باد می لرزند...»۴

من تجربه بی وزن را به عنوان شعر قبول نمی كنم... وزن باید مثل نخی باشد كه كلمه ها را به هم مربوط می كند.۵حرف های فروغ، مدارا (گفتمان؟) با وزن را پیشنهاد می كند. تصادفی نیست كه م.آزاد در مورد شعرهای او می گوید: «وزن را در شعر فرخزاد «وزن گفتاری» یا «حسی» بنامیم، وزنی كه كمترین حالت و لازم ترین حالت وزنی را دارد، به «بیان» نزدیك تر است نه به نثر معمول، فقط حالت گفتار را كلمات شعری و حالات شعری تغییر می دهد.»۶ از طرفی «وزن پیوندی» می تواند نام دیگری برای «وزن گفتاری» فروغ باشد. گرچه او حداكثر دو وزن مضارع و مجتث را با هم آشتی داده و تا حدی از مطلق نگری به وزن پرهیز كرده است.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 3 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.