شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا

نكوهش غیبت از دید شرع


نكوهش غیبت از دید شرع

یكی از صریح ترین آیات در نكوهش غیبت كه آن را گناهی كبیره دانسته, این آیه از سوره حجرات است یا ایها الذین امنوا اجتنبوا كثیرا من الظن ان بعض الظن اثم و لاتجسسوا و لایغتب بعضكم بعضا ایحب احدكم ان یاكل لحم اخیه میتا فكرهتموه

‏یكی‏از صریح‏ترین آیات در نكوهش غیبت كه آن را گناهی كبیره دانسته، این آیه از سوره حجرات است:

یا ایها الذین امنوا اجتنبوا كثیرا من الظن ان بعض الظن اثم و لاتجسسوا و لایغتب بعضكم بعضا ایحب احدكم ان یاكل لحم اخیه میتا فكرهتموه. [۱]

ای كسانی كه ایمان آورده‏اید! از بسیاری گمان‏ها در حق یكدیگر بپرهیزید كه برخی از گمان‏ها گناه است و درباره یكدیگر تجسس نكنید و برخی از شما از دیگری غیبت نكند. آیا هیچ یك ازشما دوست دارد گوشت برادر مرده اش را بخورد؟ البته از آن كراهت دارید.

گوشت های بندگان حق خوری غیبت ایشان كنی كیفر بری

[۲]

یكی از راه‏های شناخت بزرگ بودن گناه، مقایسه آن با دیگر گناهان بزرگ (معاصی كبیره) است. در این آیه، غیبت، با خوردن مردار مقایسه شده كه از گناهان بزرگ به شمار می‏رود. اگر مردار، گوشت گوسفند باشد، حرام است؛ چه رسد به این كه گوشت انسان باشد و از آن مهم‏تر این كه انسان با مرده، رابطه برادری هم داشته باشد.

از این مقایسه می‏توان دریافت كه غیبت تا چه اندازه زشت و ناپسند است!

پیشوای یازدهم، حضرت عسكری (ع) در این باره می‏فرماید:

اعلموا ان غیبتكم لاخیكم المومن من شیعه آل محمد (ص) اعظم فی التحریم من المیته. [۳]

بدانید كه غیبت شما از برادر مؤمنتان كه از شیعیان اهل بیت است، از خوردن گوشت مرده حرام‏تر است.

از رسول خدا (ص) چنین روایت شده است:

ان الغیبه اشد من الزنا. [۴]

به درستی كه غیبت كردن از زنا بدتر است.

روشن است كه زنا از گناهان بزرگ شمرده می‏شود؛ پس غیبت هم كه از آن بدتر است، گناه بزرگ (معصیت كبیره) خواهد بود.

راه دیگر برای شناخت بزرگ بودن گناه، بیم و وعید الاهی به عذاب دردناك است. آن جا كه خداوند، جزای رفتار زشتی را عذاب دردناك معرفی كند، آن رفتار از گناهان بزرگ خواهد بود.

خداوند متعالی در قرآن كریم می‏فرماید:

ان الذین یحبون ان تشیع الفاحشه فی الذین امنوا لهم عذاب الیم. [۵]

همانا برای كسانی كه دوست دارند زشتی در بین كسانی كه ایمان آورده اند شایع شود، عذاب دردناكی است.

كه مفسران، عبارت «ان تشیع الفاحشه» در آیه كریمه را به غیبت تفسیر كرده‏اند.

حضرت رضا (ع) از پدر بزرگوارش موسی بن جعفر (ع) نقل می‏كند كه امام صادق (ع) فرمود: ان الله یبغض البیت اللحم.

خداوند خانه‏ای را كه در آن گوشت وجود دارد، دشمن می‏دارد.

به امام عرض كردند كه ما گوشت را دوست داریم و خانه هایمان از آن خالی نیست. حضرت فرمود: انما البیت اللحم البیت الذی تؤكل فیه لحوم الناس بالغیبه. [۶]

خانه گوشت، خانه‏ای است كه در آن گوشت مردم با غیبت، خورده می‏شود.

در روایتی دیگر از حضرت آمده است كه پیامبر اكرم (ص) در شب معراج به آتش جهنم نظر افكند و دید گروهی مشغول خوردن مردار هستند. به جبرئیل فرمود: این‏ها چه كسانی هستند؟

جبرئیل پاسخ داد: این‏ها كسانی هستند كه گوشت مردم را می‏خورند. [۷]

از آن جا كه در قیامت، اعمال انسان تجسم می‏یابد؛ اگر عمل، گناه و سیئه باشد، شكل حیوانات را به خود می‏گیرد و اگر حسنه باشد، مفرح است و به شكل حوریه و غلمان درمی‏آید و صالحان در قیامت عمل خود را به شكل حورالعین در آغوش می‏گیرند و اهل غیبت، در دوزخ مردارخوارند.

امیرمؤمنان علی (ع) می‏فرماید: الغیبه قوت كلاب النار. [۸]

غیبت، خوراك سگ‏های آتش است.

در روایت دیگری با همین مضمون از پیامبراكرم (ص) آمده است:

اجتنبوا الغیبه فانها ادام كلاب النار. [۹]

از غیبت بپرهیزید، چرا كه خورش سگ‏های جهنم است.

ابعاد غیبت از دیدگاه روایی

به غیبت از سه بعد می‏توان توجه كرد:

۱. بعد عملی: در روایت پیشین به بعد عملی غیبت اشاره داشت.

۲. بعد درونی (روانی): امام علی (ع) می‏فرماید:

الأم الناس المغتاب. [۱۰]

پست‏ترین مردم كسی است كه غیبت می‏كند.

حضرت در این روایت به بعد درونی و روانی غیبت نظر دارد؛ به این معنا كه حال درونی شخص غیبت كننده را بیان می‏كند.

۳. بعد معنوی (الهی): حضرت در روایت دیگری به تأثیر منفی غیبت در بعد معنوی اشاره دارد و رابطه خداوند با اهل غیبت را روشن می‏سازد:

ابغض الخلائق الی الله المغتاب. [۱۱]

مبغوض ترین مردم در نظر خداوند كسی است كه غیبت می‏كند.

رسول اكرم (ص) می‏فرماید: یا معشر من آمن بلسانه و لم یؤمن بقلبه لاتغتابوا المسلیمن. [۱۲]

ای گروهی كه به زبان ایمان آورده‏اید، اما دل‏های شما ایمان نیاورده است، از مسلمانان غیبت نكنید.

رسول خدا (ص) با صراحت ابراز می‏دارد كه غیبت كننده، فاقد ایمان قلبی است؛ زیرا فردی كه با زبان، به وحدانیت خداوند و رسالت پیامبر اقرار كند، مسلمان است؛ ولی اگر وابستگی قلبی، یعنی ایمان نداشته باشد و از مسلمانان غیبت كند، بعد معنوی‏اش ضعیف می‏شود؛ بنابراین مسلمان واقعی كسی است كه قلب و زبانش، هر دو معتقد، و از غیبت به دور باشند.

●بدترین نوع غیبت

غیبت از هر مسلمانی زشت و ناروا است؛ اما غیبت از خوبان و صالحان، بسی زشت تر و ناپسندتر است. در روایات آمده است: انسانی كه عیوب و نقایص نیكان را مطرح، و پشت سرشان غیبت كند، دچار یكی از زشت ترین پستی‏ها شده است: من اقبح اللؤم غیبه الاخیار. [۱۳]

از زشت‏ترین پستی‏ها غیبت كردن از نیكان است.

غیبت كردن از اخیار، برگزیدگان و نیكان از نظر دنیایی، پیامدهای منفی در زندگی انسان به بار می‏آورد. عمر را كوتاه می‏كند و گرفتاری‏های بسیاری پیش می‏آورد و انسان را از خوبی‏های دنیا و آخرت محروم می‏سازد.

●حكم غیبت از نظر فقهی

پشتوانه احكام در فقه شیعی، ادله اربعه (كتاب، سنت، اجماع و عقل) است و بسیاری از فقیهان شیعی در بحث غیبت می‏فرمایند:

الغیبه حرام بالادله الاربعه. [۱۴]

غیبت به ادله اربعه حرام است؛

یعنی فتوای ایشان به هر چهار مرجع، مستند شده است كه بر قوت و استحكام فتوای مورد نظر می‏افزاید. از آن جا كه این بحث فقهی به طور گسترده در این مجال نمی‏گنجد، فقط به ذكر روایتی از امام صادق (ع) در این مورد بسنده می‏شود كه می‏فرماید:

الغیبه حرام علی كل مسلم أ و الغیبه تأكل الحسنات كما تأكل النار الحطب. [۱۵]

غیبت بر هر مسلمانی حرام است و غیبت نیكویی‏ها را می‏خورد، همان گونه كه آتش هیزم را نابود می‏كند.

رفیقی كه غایب شد ای نیك نام دو چیز است از او بر رفیقان حرام

یكی آن كه مالش به باطل خورند دوم آن كه نامش به غیبت برند [۱۶]

شرایط حرمت غیبت حرمت غیبت از نظر فقهی، شرایطی دارد كه عبارتند از:

۱. شخصی كه انسان در غیاب او، عیبش را بازگو می‏كند، مؤمن باشد؛ یعنی بینشان اخوت ایمانی وجود داشته باشد؛ همان گونه كه خداوند متعالی در آیه شریفه سوره حجرات، غیبت را به خوردن گوشت برادر مؤمن تشبیه فرمود.

در همین زمینه، روایتی از امام صادق (ع) به نقل از عبدالرحمن سیاب آمده است: ان من الغیبه ان تقول فی اخیك ما ستره الله علیه. [۱۷]

غیبت این است كه درباره برادر مؤمنت عیبی را كه خدا برای او پوشانده است، بگویی؛

بنابراین، اگر عیب كافر پشت سرش گفته شود، غیبت به شمار نمی‏آید.

مؤمن كسی است كه به همه اصول دین (توحید، عدل، نبوت، امامت و معاد) اعتقاد داشته باشد.

۲. از نظر شرعی، غیبت هنگامی‏پیش می‏آید كه پشت سر فرد، «عیب و نقص» او را بازگو كنند؛ ولی اگر كمالش را بگویند (راضی باشد یا نباشد) غیبت شمرده نمی‏شود.

۳. عیب و نقصی كه شخص در غیاب برادر یا خواهر مؤمنش می‏گوید، نزد عموم ناخوشایند و ناپسند باشد؛ از این رو اگر عامه مردم آن عیب را زشت بشمارند؛ ولی خود فرد غایب به بازگفتن آن راضی باشد، غیبت به شمار می‏رود.

پیش تر از رسول اكرم (ص) در بحث «تفاوت بهتان و غیبت» روایتی آورده شد كه حضرت در تعریف غیبت فرمود: «ذكرك اخاك بما یكره». مقصود ار «یكره» در این حدیث، این نیست كه آن چه را فقط برادرت خوش ندارد، ذكر كنی؛ بلكه منظور، امری است كه به طور طبیعی و نزد عامه ناخوشایند باشد، زیرا خداوند متعالی راضی نیست آبروی مؤمن در اجتماع بریزد. در روایات هم آمده است:

قوا اعراضكم. [۱۸]

آبروهایتان را حفظ كنید.

امیرمؤمنان (ع): لیس للمؤمن ان یذل نفسه. [۱۹]

مؤمن حق ندارد خودش را خوار كند.

پیامبر اكرم (ص): ان الله تبارك و تعالی فوض الی المؤمن كل شیء الا اذلال نفسه. [۲۰]

خداوند بلندمرتبه همه چیز، جز ذلیل كردن نفس را به مؤمن تفویض كرده است.

امام صادق (ع): پس اگر مؤمن، عیب برادر مؤمن خود را كه ناپسند تلقی می‏شود، پشت سرش بگوید و آن فرد هم راضی باشد، رضایتش موجب برداشته شدن حرمت این عمل نمی‏شود.

۴. عیب و نقصی در غیاب فرد بازگو شود كه از مردم پوشیده بوده است؛ بنابراین اگر فردی به داشتن عیبی نزد مردم معروف باشد، بازگفتن آن نزد كسی كه از آن آگاهی دارد، حرام نیست.

حضرت موسی بن جعفر (ع) فرمود: من ذكر رجلا من خلفه بما هو فیه مما عرفه الناس لم یغتبه و من ذكره من خلفه بما هو فیه مما لایعرفه الناس اغتابه. [۲۱]

كسی كه پشت سر شخصی چیزی را یادآور شود كه همه مردم می‏دانند، غیبت نیست و اگر كسی پشت سر شخصی نقص یا عیبی را بگوید كه مردم نمی‏دانند، غیبت است.

۵. قصد انتقاص وجود داشته باشد؛ یعنی شخص با بازگفتن عیب دیگری، قصد كاستن از وجهه و شخصیت او را داشته باشد؛ پس اگر بازگفتن عیب، برای درمان و برطرف كردن آن باشد، مثل آن كه انسان، حالات مریضی را به پزشك بگوید، چون قصد انتقاص ندارد، رفتار او غیبت به شمار نمی‏آید.

۶. شنونده داشته باشد؛ پس اگر انسانی تنها نشسته باشد و از روی ناراحتی یادآور عیوب دیگری شود، چون شنونده ندارد، رفتار او حرام نیست و غیبت به شمار نمی‏رود.

منابع

http://mathclub.schoolnet.ir/projects/members/۰۲.html

پاورقی:

[۱]. حجرات (۴۹): ۱۲.

[۲]. مولوی: مثنوی معنوی، دفتر سوم، قصه خورندگان پیل بچه.

[۳]. محدث نوری: مستدرك الوسائل، ج ۹، ص ۱۱۳، ح ۱۰۳۸۹.

[۴]. حر عاملی: وسائل الشیعه، ج ۱۲، ص ۲۸۰، ح ۱۶۳۰۸.

[۵]. نور (۲۴): ۱۹.

[۶]. حر عاملی: وسائل الشیعه، ج ۱۲، ص ۲۸۳، ح ۱۶۳۱۶.

[۷]. محدث نوری: مستدرك الوسائل، ج ۹، ص ۱۲۵، ح ۱۰۴۳۱.

[۸]. آمدی: غررالحكم، ص ۲۲۱، ح ۴۴۲۴.

[۹]. محدث نوری: مستدرك الوسائل، ج ۹، ص ۱۲۱، ح ۱۰۴۱۹.

[۱۰]. آمدی: غررالحكم، ص ۲۲۱، ح ۴۴۲۷.

[۱۱]. همان، ح ۴۴۲۸.

[۱۲]. محدث نوری: مستدرك الوسائل، ج ۹، ص ۱۱۹، ح ۱۰۴۱۲.

[۱۳]. آمدی: غررالحكم، ص ۲۲۱، ح ۴۴۳۳.

[۱۴]. شیخ انصاری: مكاسب محرمه، باب غیبت.

[۱۵]. محدث نوری: مستدرك الوسائل، ج‏۹، ص ۱۱۷ و ۱۱۸، ح ۱۰۴۰۷.

[۱۶]. سعدی: بوستان.

[۱۷]. حر عاملی: وسائل الشیعه، ج ۱۲، ص ۲۸۲، ح ۱۶۳۱۳.

[۱۸]. محدث نوری: مستدرك الوسائل، ج ۱۵، ص ۲۶۸.

[۱۹]. همان، ج‏۱۲، ص ۲۱۰، ح ۱۳۹۰۸.

[۲۰]. كلینی: كافی، ج ۵، ص ۶۳، ح‏۳.

[۲۱]. همان، ج ۲، ص ۳۵۸، ح ۶.

[۲۲]. حر عاملی: وسائل الشیعه، ج ۱۲، ص ۲۸۲، ح ۱۶۳۱۲.

[۲۳]. محدث نوری: مستدرك الوسائل، ج ۹، ص ۱۳۳، ح ۱۰۴۶۳.

[۲۴]. همان، ص ۱۲۱، ح ۱۰۴۲۰.

[۲۵]. همان.

[۲۶]. همان، ص ۱۳۳، ح ۱۰۴۶۲.

[۲۷]. ابن ابی جمهور: عوالی اللآلی، ج ۲، ص ۲۲۴، ح ۳۶.

[۲۸]. كلینی: كافی، ج ۲، ص ۳۵۸، ح ۷.

[۲۹]. حر عاملی: وسائل الشیعه، ج ۱۲، ص ۲۹۴، ح ۱۶۳۴۰.

[۳۰]. مجاری «بول و غائط».

[۳۱]. حر عاملی: وسائل الشیعه، ج ۱۲، ص ۲۹۶، ح ۱۶۳۴۵.

[۳۲]. كلینی: كافی، ج ۲، ص ۳۵۷، ح ۲.

[۳۳]. علامه مجلسی: بحارالانوار، ج ۷۲، ص ۲۲۶.

[۳۴]. حر عاملی: وسائل الشیعه، ج ۱۲، ص ۲۹۱، ح ۱۶۳۳۲.

[۳۵]. همان، ح ۱۶۳۳۳.

[۳۶]. همان، ص ۲۹۲، ح ۱۶۳۳۶.

[۳۷]. همان، ص ۲۸۲، ح ۱۶۳۱۲.

[۳۸]. محدث نوری: مستدرك الوسائل، ج ۹، ص ۱۳۳، ح ۱۰۴۶۲.

[۳۹]. حر عاملی: وسائل الشیعه، ج ۱۰، ص ۳۴، ح ۱۲۷۶۰.

[۴۰]. همان، ج ۱۲، ص ۲۸۰، ح ۱۶۳۰۸.

[۴۱]. همان، ص ۲۸۴، ح ۱۶۳۱۷.

[۴۲]. محدث نوری: مستدرك الوسائل، ج ۷، ص ۳۲۲، ح ۸۲۹۳.

[۴۳]. كلینی: كافی، ج ۲، ص ۳۵۷، ح ۴.

[۴۴]. محدث نوری: مستدرك الوسائل، ج ۱۲، ص ۱۰۳، ح ۱۳۶۳۷.

[۴۵]. همان، ج ۹، ص ۴۵، ح ۱۰۱۶۰.

[۴۶]. حر عاملی: وسائل الشیعه، ج ۱۲، ص ۲۰۸، ح ۱۶۱۰۳.

[۴۷]. همان، ص ۲۱۲، ح ۱۶۱۱۴.

[۴۸]. محدث نوری: مستدرك الوسائل، ج ۹، ص ۱۲۸، ح ۱۰۴۴۸.

[۴۹]. همان، ص ۱۲۹، ح ۱۰۴۵۳.

[۵۰]. همان، ص ۱۲۸، ح ۱۰۴۴۹.

[۵۱]. آمدی: غررالحكم، ص ۴۶۳، ح ۱۰۶۱۲.

[۵۲]. حر عاملی: وسائل الشیعه، ج ۱۲، ص ۲۸۹، ح ۱۶۳۲۷.

[۵۳]. همان، ح ۱۶۳۲۸.

[۵۴]. محدث نوری، مستدرك الوسائل. ج ۸، ص ۴۶۱، ح ۱۰۰۱۲.

[۵۵]. نساء (۴): ۱۴۸.

[۵۶]. شوری (۴۲): ۳۹ و ۴۱.

[۵۷]. سعدی: بوستان.

[۵۸]. مستشیر به كسی گفته می‏شود كه خواهان مشورت باشد.

منبع:/www.pasokhgoo.ir


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 4 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.