شنبه, ۲۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 11 May, 2024
مجله ویستا

چه کنیم تا جوانان و نوجوانان گرایش بهتر و بیشتری به دین پیدا کنند


چه کنیم تا جوانان و نوجوانان گرایش بهتر و بیشتری به دین پیدا کنند

نوجوانان و جوانان نقش مهم و تعیین کننده ای در ساختن جامعه به عهده دارند لذا شناخت ویژگیهای آنها می تواند کمک شایانی به والدین, مربیان و مسؤولان امور, در نحوه برخورد با آنان, داشته باشد

نوجوانان و جوانان نقش مهم و تعیین کننده‏ای در ساختن جامعه به عهده دارند؛ لذا شناخت ویژگیهای آنها می‏تواند کمک شایانی به والدین، مربیان و مسؤولان امور، در نحوه برخورد با آنان، داشته باشد.

سنین نوجوانی و جوانی در دیدگاهها و نظریات مختلف، متفاوت است، اما معمولاً بین ۱۲ تا ۲۵ سالگی را شامل می‏شود (۱۲ تا ۱۸ سالگی نوجوانی و ۱۸ تا ۲۵ سالگی جوانی). این دوره از نظر تربیت، دوره نسبتا دشوار زندگی و یکی از بحرانی‏ترین مراحل آن می‏باشد و با بلوغ جنسی همراه است ؛ به بیان دیگر، بلوغ جریانی است که زمینه‏اش از بدو تولد شروع می‏شود و نوجوانی پایان بسیار طولانی و پیچیده آن است که ضمن آن، نوجوان هویت فردی خود را جدا از هویت خانوادگی‏اش پی‏ریزی می‏کند.

همزمان با تحولات فیزیکی و جسمانی دوران بلوغ، تحول عواطف و احساسات نیز، جهش واقعی به خود می‏گیرد؛ عواطف و احساسات پرشوری در درون شخص ایجاد می‏گردد و خلق و خوی او را دگرگون می‏سازد. افکارش با واقعیات زمان تطابق کمتری می‏یابد ؛ رؤیایی، ایده‏آلی و در برابر مسائل حساس می‏شود.

از لحاظ فکری دوره نوجوانی شروع دوره تفکر انتزاعی یا عملیات منطق صوری است. در دوره کودکی، کودک بر اساس عینیات و واقعیات، تفکر و استدلال می‏کند. ولی در دوره نوجوانی، شخص عملیات ذهنی خود را وسعت می‏دهد و علاوه بر منطق عینی، بر اساس فرضیات نیز، استدلال و استنتاج می‏کند و به آزمون جنبه‏های عملی ایده‏آلها و حقیقت فرضیه‏ها در قبال واقعیت خارجی و نظریات دیگران می‏پردازد. در حالی که کودک در زمان حال زندگی می‏کند، نوجوان بالغ در تفکر خود پدیده زمان را به دو زمان گذشته و آینده امتداد می‏دهد. فعالیت سیر در گذشته و تفکر به آینده علاقه او را به حال کاهش می‏دهد و از این جهت نیروی انطباق او با زمان حال اندکی ضعیف‏تر می‏گردد.

دنیای نوجوانان و جوانان با بزرگسالان متفاوت است. این دوره را می‏توان "تولدی دوباره" نامید؛ زیرا دگرگونیهای عمیقی در شخصیت نوجوان و جوان پدیدار می‏گردد؛ فرد نه کودک است و نه بزرگسال، اما برای مرحله بزرگسالی آماده می‏شود و با تمام توان می‏خواهد به سمت کمال قدم گذارد که این حرکت و جهش ممکن است با اشتباهات و لغزشهای بسیاری همراه باشد.

از لحاظ مذهبی نوجوان و جوان می‏خواهد بر اساس تفکر و برهان عقلی و دلایل منطقی، مطالب و مسائل مذهبی را بررسی و قبول کند. به احساس مذهبی دوره کودکی، در نوجوانی، دانش و در جوانی، بینش مذهبی نیز اضافه می‏گردد. مسائل مذهبی غالبا در دوره نوجوانی و جوانی ارزش واقعی پیدا می‏کنند و در نظامهای زندگی ادغام می‏شوند. در این مرحله انسان از خود می‏پرسد: زندگی چیست؟ من کیستم؟ برای چه زنده‏ام؟ به کجا می‏روم؟ چرا و چگونه باید بروم؟... آیا پس از مرگ زندگی دیگری وجود دارد؟... اگر وجود دارد، چگونه است؟... جهان‏بینی نوجوان و جوان با یافتن پاسخهایی مناسب برای سؤالاتش شکل می‏گیرد و اگر جواب این سؤالات را دریافت نکند، دچار احساس پوچی، از خود بیگانگی، تنهایی، غربت و بی پناهی و عدم برقراری ارتباط صحیح با دیگران می‏شود که از نظر ساخت شخصیتی خطرناک است.

همراهان همیشگی مشکوة‏النور! با توجه به اهمیت آنچه در مقدمه ذکر گردید در این شماره مصاحبه‏ای را با جوانان دانشجو همراه با طرح سؤالی در این زمینه به عمل آورده‏ایم که امید است نکات ارزنده و مفیدی را برای شما عزیزان در بر داشته باشد.

چه کنیم تا نوجوانان و جوانان گرایش بهتر و بیشتری به دین پیدا کنند؟

خانم ر.عبدی در پاسخ به این سؤال می‏گوید :

به عقیده من نشان دادن واقعیتهای دینی به جوانان در گرایش بیشتر آنان به مذهب مؤثر است؛ چرا که در واقع عدم شناخت درست جوانان از دین باعث شده که آنها کمتر به دین گرایش یابند. اصولاً وقتی ما از چیزی اطلاع نداریم و یا اطلاع کمتری داریم، دیدگاهمان بدان چندان نزدیک به واقعیت نیست ؛ مخصوصا الآن که با تبلیغات علیه دین سعی می‏گردد تا دین به صورتی غیر واقعی به جوانان نشان داده شود، توجه به این مهم احساس می‏شود... .

دانشجوی دیگری که در کتابخانه دانشگاه مشغول مطالعه کتابی فلسفی است و خود را دانشجوی این رشته معرفی می‏کند چنین پاسخ می‏دهد:

نوجوانی و جوانی زمان شک در اعتقادات و باورهاست. یعنی شخص با طرح سؤال، نیاز به پاسخهای استدلالی و منطقی دارد تا بتواند خویش را از ورطه شک و شکاکی برهاند.

شکهای مذهبی نیز از همین سنین آغاز می‏شود، شک در اعتقادات خود و والدین خود، شک در تعلیمات مذهبی، شک در حقانیت پیامبران که آیا از سوی خدا آمده‏اند؟ شک در زندگی بعد از مرگ، شک در آفرینش انسان از طرف خداوند، شک در عدالت خدا و حتی شک در وجود خدا! او می‏خواهد با دلایل عقلی و منطقی همه اینها را قبول و یا رد کند و از طرفی می‏ترسد که این شک را با دیگران مطرح نماید؛ چرا که ممکن است او را به لاقیدی و لامذهبی متهم کنند. و در واقع مشکل از همین‏جا ایجاد می‏گردد که نوجوانان در شکهای خود باقی بمانند و یا برای پاسخگویی به این شکها و شبهات به افراد ناصالح و کجرو وبی‏اطلاع رجوع کنند و سر از لامذهبی و بی‏بند و باری و بی خدایی درآورند که اکثرا در اثر پیدایش یک خلاء مذهبی دچار سرگشتگی و حیرانی شده و به پوچ‏گرایی می‏رسند؛ لذا توجه به این مسأله که باید پاسخهای مناسبی را برای سؤالات، شبهات و شکیات جوان و نوجوان یافت و در اختیار آنان قرار داد، نکته‏ای بسیار مهمی در گرایش بیشتر و یا بهتر جوان به مذهب می‏باشد.

به قسمت دیگری از کتابخانه مراجعه می‏کنم ؛ خواهر دانشجوی دیگری سرگرم ورق زدن روزنامه‏ها و نشریات موجود در این بخش است و اتفاقا مطلبی را از یک نشریه مربوط به جوانان مطالعه می‏کند. وی ضمن تشکر از طرح چنین مسائلی در نشریه "مشکوة‏النور" خود را زهرا. ع معرفی کرده؛ پاسخ می‏دهد:

امروزه در جامعه‏ای همانند کشور اسلامی ما که هر لحظه مورد هجوم و توطئه دستگاههای تبلیغاتی و مسموم قرار می‏گیرد و نوک تیرهای زهرآگین فساد، جوانان ما را نشانه گرفته است، عقیده من به عنوان یک دانشجوی جوان که دغدغه مسائل اسلامی را دارد آن است که وظیفه نویسندگان، اندیشمندان، اسلام‏شناسان، علما و خانواده‏ها آن است که برای مسائل جوانان دردشناس باشیم و در برابر گرایشهای آنان آسیب شناس! یعنی باید آفتهایی را که شخصیت، روان، اخلاق، مذهب و... جوان را بیمار می‏کند بشناسیم و آنگاه داروی مناسب را برای درمان بموقع تجویز کنیم. اگر جوان ما مشکلات و سؤالاتی را در زمینه مذهبی دارد هر یک از ما باید قدمی را برای پاسخگویی مناسب بر داریم؛ مثلاً یک فیلم مذهبی، یک تئاتر، نمایش، کتاب، داستان، تابلوی نقاشی می‏تواند حرفهای زیادی را برای او داشته باشد و مطمئنا نفس سلیم و فطرت پاک جوان در برخورد با پاسخهای مناسب گرایش بیشتر و بهتری را پیدا می‏کند؛ در انتها بعنوان مثال شهید مطهری را مطرح می‏کنم که ایشان معلومات و عمر شریفشان را در راستای اعتلای فکر جوان و نوجوان و نوشتن کتابهای مفید که پاسخگوی سؤالات آنها باشد، صرف نمودند.

از دوست دانشجویمان سؤال می‏کنم که: "چگونه عدم پاسخگویی مناسب به شبهات، موجب لامذهبی جوان می‏شود؟" و او ادامه می‏دهد:

وقتی نوجوان یا جوان در محیطهای مختلف اجتماع، در مقابل شبهات و القائات فکری مکاتب و فلسفه‏های مختلف و افراد گوناگون قرار بگیرد و جواب منطقی و مستدل نداشته باشد، برای حفظ غرورش خود را بیگانه با مذهب معرفی می‏کند و با این روش بر احساس حقارت خود به خاطر این ناتوانایی‏ها در مقابل دیگران سرپوش گذاشته و اندک اندک واقعا به نفی مذهب کشیده می‏شود.

به بخش دیگری از کتابخانه دانشگاه مراجعه می‏کنم تا پاسخ سؤالم را از زبان دانشجوی دیگری بشنوم؛ اوراق ۴A بر روی میز مطالعه پخش شده و تقریبا چیزی از میز مشخص نمی‏باشد؛ چند قلم بر روی برگه‏ها ولو شده و او در گرما گرم تحقیق و زیر و رو کردن کتابها، به خواهش بنده پاسخ مثبت داده، به جهت فرصت کمی که دارد ضمن معرفی خود با نام ف.بهفر، فرمولی را در پاسخ به سؤال مورد مصاحبه ارائه می‏دهد:

به عقیده بنده مهمتر از گرایش، "ایجاد انگیزه" است ؛ پس از ایجاد انگیزه، داشتن یک برنامه‏ریزی درست منهای افراط، خود بخود گرایش را ایجاد می‏کند.

(انگیزه+ برنامه)ـ افراط =گرایش ــــ هدف!

او را ضمن تشکر، با تمام اشتغالش رها می‏کنم و به فضای باز محوطه دانشگاه قدم می‏نهم ؛ کمی جلوتر در کنار تک درخت بید، دانشجویی که مشغول حفظ کردن دروس خویش است، بدون آنکه نامش را به من بگوید از این سؤال استقبال نموده و می‏گوید:

من معتقدم نباید دین را سخت جلوه دهیم! اشخاص دیندار باید بیشتر در اجتماع و در بین مردم و بخصوص جوانان حضور داشته باشند و حضور آنان در مکانهایی مثل پارک‏ها، کوه و استخر و دیگر اماکن تفریحی که جایگاه جوانان است باید پررنگتر شود! باید لطایف دینی برای جوانان بیشتر تبیین گردد و زندگینامه معصومان و پیامبران« علیهم‏السلام »با اوضاع روز و با زبان حال جوان توضیح داده شود! و نهایت آنکه جوانان مذهبی ما باید با جوانان غیر مذهبی اختلاط و ارتباط بیشتر را در قالب گردهماییها و اردوهای تفریحی ـ آموزشی داشته باشند.

من نیز این دانشجوی ساعی و کوشا را که تا ساعتی دیگر امتحان دارد، به حال خویش گذاشته برایش آرزوی موفقیت می‏کنم.

گویا وصف مصاحبه مشکوة‏النور در دانشگاه دهان به دهان پیچیده بود و در حالی که من فارغ از مصاحبه امروز به سوی دفتر نشریه می‏رفتم، چند تن از دوستان دانشجو خواستند تا نظرات آنان را نیز در این موضوع،انعکاس دهیم و من با تکرار این سؤال که: "چه کنیم تا جوانان و نوجوانانمان گرایش بهتر و بیشتری به دین پیدا کنند؟" پاسخهای آنها را می‏شنوم؛

خانم فاطمه ـ ف نکته جالبی را در این خصوص مطرح می‏کند:

به نظر من تعصبات مذهبی عده‏ای از اطرافیان نوجوان و جوان، و اصرار و پافشاری برای قبولاندن آن تعصبات غلط به آنها و انجام اعمال خلاف توسط عده‏ای از مذهبی نماها نیز باعث سرخوردگی آنان از مذهب و مذهبی‏ها می‏گردد. ضعف عقیدتی، ضعف منطق و عدم رشد کافی، اعمال خلاف افراد و عقاید خرافی و آداب و رسومی که ارتباطی با مذهب ندارند ولی توسط افراد به مذهب منتسب می‏گردد باعث می‏شود که جوان و نوجوان همه آنها را به حساب مذهب گذاشته، دست از مذهب بکشد و یا حتی علیه آن قیام کند. نوجوانان و جوانان بسیاری را حتی از خانواده‏های مذهبی سراغ دارم که به خاطر همان دلایلی که بر شمردم پشت به مذهب کرده و حتی ضد مذهب شده‏اند.

دوست دیگر دانشجــو خانم رـحسینی با اشتیاق فراوانی در جمع کوچک و صمیمی ما شروع به سخن می‏کند و می‏گوید:

گاهی اوقات در مدارس و دبیرستانها و حتی در برخی دانشگاهها که علوم دینی، بینش مذهبی و قرآن را آموزش می‏دهند...، به علت عدم تفهیم صحیح مطالب یا عدم صلاحیت معلم و استاد و یا عدم توانایی در پاسخ دادن به سؤالات دانش‏آموز ودانشجو، بدبینی به مذهب در آنان تقویت می‏شود و نوجوان یا جوان ظاهرا احساس می‏کند که دروس دینی را خوانده و خوب فهمیده‏است؛ اما در واقع اثری نداشته تا او را جذب و جلب نماید. لذا از حرکت و رفتن و جریان داشتن باز می‏ماند... این است که او از مذهب روی گردان شده، به طغیان در برابر آن بر می‏خیزد. پس نقش مثبت معلمان همراه با آگاهی کامل، در گرایش جوان به مذهب مؤثر است.

دانشجو فریباـ الف نیز بر روی عنصر خانواده تأکید فراوان دارد و در ادامه کلام دوستانش اضافه می‏کند:

به عقیده من خانواده و تربیت مذهبی جوان و نوجوان دو مسأله بنیادین و کاملاً مرتبط به یکدیگر می‏باشند. خانواده‏ای که مذهب در آن جایگاه خوبی را یافته و پدر و مادر و دیگر افراد خانواده اعتقادات منطقی و عقلانی مذهبی دارند، این اعتقادات و باورهای مذهبی را در تربیت فرزندان خویش بکار می‏برند؛ لذا جوان از کودکی گوشت و خونش با تربیت دینی آمیخته شده و کمتر حجابها و موانع بازدارنده، پرده‏ای را بر روی فطرت سلیم و مذهب‏پذیر او ایجاد می‏نمایند و در برخورد با شبهات و شکیات کمتر از جوانانی که در خانواده‏های بی‏مذهب و لاابالی رشد کرده‏اند، مورد تهاجم قرار می‏گیرد.

این مصاحبه صمیمانه با جواب زیبای یکی دیگر از عزیزان دانشجو خانم طاهره‏ـ ج پایان می‏پذیرد:

در پاسخ باید بگویم عده‏ای از نوجوانان و جوانان نیز به خاطر تهمتها و برچسب‏هایی که بدانها می‏زنند، ممکن‏است دست‏از مذهب بکشند. وقتی نوجوانی و یا جوانی به علت جهل و نادانی، ضعف عقیدتی و یا تحت تأثیر افراد و یا گروهها به انحراف کوچکی کشیده شده است، اطرافیان به جای این که دلسوزانه و منطقی با او وارد بحث و گفتگو شوند و او را راهنمایی کنند، بلافاصله با زدن برچسبی او را محکوم و مطرود و منزوی می‏سازند و همین عمل، خود عاملی می‏شود برای این که نوجوان و جوان یا به خاطر گرفتن انتقام و یا برای اثبات درستی طرز تفکرش، آن حجاب و پرده‏ای را که تا کنون حفظ نموده است پاره کرده، از مسیر مذهب خارج شود؛ لذا برخورد درست با جوانان در گفتار و یا رفتار می‏تواند عامل مهمی در گرایش بیشتر آنان به مذهب باشد.

از جمع دوستانه آنان و نکات زیبایی که در این مصاحبه بیان داشتند، تشکر کرده ضمن آرزوی موفقیت برای ایشان به دفتر نشریه مراجعه نمودم تا در این فرصت کوتاه که تا چاپ نشریه مشکوة‏النور شماره ۹ باقی است، مطالب را جمع‏بندی کنم.

نکات زیر حاصل جمع بندی این مصاحبه است:

۱) والدین و مربیان نقش بسیار مهمی در تثبیت اعتقادات مذهبی صحیح و جهت دهی نوجوانان و جوانان در پیروی از اصول مذهبی و اخلاقیات پسندیده ایفا می‏کنند.

۲) طرز ارائه مسائل مذهبی به نوجوانان و جوانان بسیار اهمیت دارد. باید دانست که چه مسائلی را در این دوره باید به آنها گفت که از دین زده نشوند و در عین حال باید آن مسائل را با زندگی تطبیق داد. این موضوعات باید طوری ارائه شود که آنها احساس کنند، امور مذهبی در زندگی روزمره قابل اجراست و حتی ایشان می‏توانند احتیاجات روانی خود را با این امور برطرف سازند. باید مسائل دینی را با تجربه و عمل توأم کرد تا به این زودیها از فکر جوان خارج نشود و اثرش در رفتار او ثابت بماند؛ آنچنان که امام صادق« علیه‏السلام »می‏فرمایند: "کونوا دعاة الناس بغیر السنتکم ".

۳) باید دین و علم را با هم به آنان آموزش داد و تذکر این امر برای آنها لازم است که این دو از یکدیگر جدا نیستند، بلکه زوجی هستند که باید یکدیگر را درک کنند. نیز باید به آنها آموخت که دین و علم و عقل با یکدیگر هماهنگند.

۴) نوجوان و جوان نیازمند یک تکیه‏گاه نیرومند و قوی است؛ تکیه‏گاهی که در همه حوادث بتواند به آن پناه برد، از او کمک بخواهد و به اتکای آن، آرام و مطمئن زندگی کند. اگر تکیه‏گاهش تنها خداوند قادر باشد هیچگاه سقوط نمی‏کند و در زندگی دچار تزلزل و شکست نمی‏گردد؛ پس این باور را باید در او تقویت کرد.

۵) کسانی که در مورد دین با نوجوانان و جوانان صحبت می‏کنند، خود باید الگوی واقعی دین باشند ؛ خصوصا استادان و معلمان دینی باید احاطه علمی کافی به آنچه که می‏باید گفته شود داشته باشند و اعمال خود را با اهداف مذهبی تطبیق دهند و خرافات را از اعتقادات صحیح دینی جدا سازند، بر نفس خود غالب بوده مهربان، با اخلاص، با حوصله، صبور و با تدبیر، و در ضمن آراسته و تمیز باشند که جوان قطعا تحت تأثیر چنین فردی قرار می‏گیرد.

۶) فلسفه اصول عبادی را برای آنان باید بخوبی و بطور مطلوب و جذاب بیان کرد و در مواقع دعا، دلیل علمی و روانی این درخواستها و توسلها را گفت.

۷) بردن نوجوان و جوان به مجالس و اماکن مذهبی که مطالب مطرح شده آن مجالس درخور سن و سال و فهم و دانش آنها باشد.

۸) وبالاخره عبور دادن منطقی آنان از احساسات خام مذهبی به بینش مذهبی تثبیت شده که با تعقل و تفکر همراه باشد و کمک در ایجاد ارتباط آنان با هستی خود، دیگران و خدا؛ اینها همه در گرایش بیشتر و بهتر جوان و نوجوان به مذهب مفید و مؤثر می‏باشند.

در انتها گزارش این مصاحبه را با جمله‏ای زیبا و دلنشین از حضرت زین‏العابدین امام سجاد« علیه‏السلام »: "زینت می‏بخشیم که فرمود: "خداوندا! مرا چنان از راه حق بهره‏مند فرما که هرگز آن را ترک نگویم. "