سه شنبه, ۱۵ خرداد, ۱۴۰۳ / 4 June, 2024
مجله ویستا

ازدواج با فرزندخوانده در تعارض با هدف قانونگذار


ازدواج با فرزندخوانده در تعارض با هدف قانونگذار

یکی از نهادهای ارزشمند و قابل دفاع در جامعه نهاد فرزندخواندگی است پذیرش کودکی بی سرپرست و تعیین سرپرست و ایجاد خانواده برای او و انتخاب محلی امن برای رشد و پرورش او یکی از بهترین اقدامات و ایجاد رابطه بین این طفل و والدین و یکی از زیباترین روابطی است که بین افراد ایجاد می شود

یکی از نهادهای ارزشمند و قابل دفاع در جامعه نهاد فرزندخواندگی است. پذیرش کودکی بی‌سرپرست و تعیین سرپرست و ایجاد خانواده برای او و انتخاب محلی امن برای رشد و پرورش او یکی از بهترین اقدامات و ایجاد رابطه بین این طفل و والدین و یکی از زیباترین روابطی است که بین افراد ایجاد می‌شود. با بررسی گذشته و تاریخ ایجاد این نهاد پی می‌بریم که این نهاد یعنی امر فرزندخواندگی و قبول فرزند همواره با تحسین همگان و تایید جامعه و اطرافیان مواجه بوده و از دید همه افراد با هر عقیده و اعتقادی که داشته‌اند همواره امری مبارک و پسندیده تلقی شده است و همگان با دید احترام به این رابطه ایجاد شده برخورد کرده‌اند. همه ما در اطراف خود به موارد زیادی از فرزندخواندگی برخورد کرده‌ایم و شاهد رشد و تربیت و پیشرفت چنین فرزندانی توسط افراد علاقه‌مند خصوصا کسانی که از نعمت داشتن فرزند بی‌بهره بوده‌اند، بوده و شاهد ذوق و شوق آنها به جهت داشتن چنین امکانی بوده و بارها آرزو کرده‌ایم که ‌ای کاش ما نیز چنین قدرت و توانی می‌داشتیم. با پیدایش و ایجاد چنین احساس لطیف و زیبا یعنی رابطه پدر و فرزندی هرگز تصور تغییر احساس پاک و عاطفی و مقدس پدر و فرزندی در او به وجود نیامده است.

کودک بی‌سرپرست به خانواده‌یی سپرده می‌شود که در محیطی مشابه خانواده طبیعی خود پرورش یابد و به روابط پاک و همبستگی افراد یک خانواده که به دور از زشتی‌ها و هوسبازی‌باشد، آشنا شود و در سایه چنین تربیتی پرورش یابد. زن و مردی که کودک بی‌سرپرستی را در خانواده خود می‌پذیرند باید چون فرزند خود به او بنگرند و تنها به سعادت او بیندیشند. تصور تغییر چنین اندیشه‌یی همراه با تصور همسری با چنین موجودی، خانواده را به کانون عشق‌پروری و هوسبازی تبدیل می‌کند و نظم عمومی و جامعه را به خطر می‌اندازد و قطعا نتیجه مطلوبی که از فرزند خواندگی مورد نظر باشد، حاصل نخواهد شد.

امکان زناشویی با کودکی که به فرزندی پذیرفته شده با هدف قانونگذار از تاسیس این نهاد حقوقی تعارض دارد و فلسفه به وجود آمدن چنین نهادی و اقدام افرادی که به این مهم اقدام کرده‌اند بسیار دور از چنین اندیشه‌یی است. در خانواده طبیعی نیز یکی از دلایل ممنوع بودن نکاح با محارم همین ملاحظات اخلاقی است. اخلاق عمومی نمی‌تواند زن و شوهری کسانی که در حکم پدر و فرزند بوده و در اوراق هویت خود نیز به همین عنوان به جامعه معرفی می‌شوند بپذیرد.

صدور شناسنامه طفل به نام زوج کنایه از این نیست که قانون او را در حکم فرزند خانواده بداند. همان طور که قانون درباره حرمت نکاح با خویشان رضاعی نیز حکم می‌کند اگر شیر خوردن یک فرزند به مدت یک شبانه‌روز در آغوش زنی او را در حکم مادر طفل قرار می‌دهد. دلیل پرورش یافتن در دامان او برای روزها و سال‌ها بر مبنای تصمیم دادگاه می‌تواند نوع این رابطه را تغییر دهد. طبق قانون: هر زن و شوهر ایرانی مقیم ایران می‌توانند با توافق یکدیگر طفلی را با تصویب دادگاه و طبق مقررات این قانون سرپرستی کنند. این سرپرستی برای تامین منافع مادی و معنوی طفل برقرار می‌شود ولی از موجبات ارث نخواهد بود. روشن است که نیت قانونگذار از تصویب قانون حمایت از کودکان بدون سرپرست حمایت از طفل و کمک به او با حفظ منافع مادی و معنوی او بوده است و این منافع ایجاب می‌کند که در جهت تقویت روحیه‌یی که حاکم بر روابط پدر و مادر و فرزندان است، تلاش شود و به تسری این روحیه به والدین فرزندخوانده کمک شود.

با این توضیحات و با علم به اینکه فرزندخواندگی ایجاد قرابت لازم را نمی‌کند. چرا و به چه دلیل درصدد شکافتن و باز کردن این موارد و برهم زدن باورهای جامعه براییم؟ از تصویب این تبصره چه انگیزه‌یی را دنبال می‌کنیم ؟و چرا امکان کسب اجازه از دادگاه را برای ازدواج با فرزند خوانده فراهم کنیم کدامین نیاز جامعه ما را بر این اقدام وادار کرده است؟ چرا رابطه پر از صفا و محبت والدین با فرزند خوانده را که قطعا به شخصیت و هویت او کمک شایانی می‌کند و به بیانی دیگر سازنده شخصیت معنوی او است را با اندیشه و احساسی دیگر چون ازدواج آمیخته کنیم؟ آیا تا به حال امر فرزندخواندگی بدون چنین تجویزی با مشکل و مانعی برخورد کرده بود و اساسا چه نیازی به تصویب چنین مصوبه‌یی بود؟ آیا این مصوبه به صلاح فرزند است یا صلاح افراد دیگر در آن مورد توجه و نظر بوده است؟

تردیدی نیست که این مصوبه با به هم زدن قداست رابطه والدین با فرزندخوانده مستقیما منافع مادی و معنوی طفل را خدشه‌دار کرده و حتی اگر کسب اجازه برای ازدواج نهایتا نیز به ازدواج نینجامیده لطیف‌ترین احساس را که عاطفه و علاقه بین والدین و فرزند خوانده است را مخدوش خواهد کرد و در این میان فرزند یک عاطفه و رابطه ارزنده و یک پشتیبان را از دست خواهد داد. چه خوب است که تا زیان‌های مادی و معنوی در این میان حادث نشده است به فکر چاره باشیم و از تصویب نهایی آن جلوگیری کنیم و در نهایت چه خوب است که مصالح طفل و فرزند خوانده بیش از این مورد توجه و عنایت قانونگذاران واقع شود.

فریده غیرت

وکیل دادگستری