جمعه, ۲۹ تیر, ۱۴۰۳ / 19 July, 2024
آش
مامان داشت آش می پخت. من خیلی آش دوست داشتم، برای همین از صبح کنار مامان در آشپزخانه نشسته بودم تا وقتی آش پخته شد، بخورم. نزدیک ظهر بود که مامان گفت: آش حاضر است و زیر قابلمه آش را خاموش کرد و گفت: چند دقیقه صبر کن تا آش سرد شود. بعد برایت یک کاسه می کشم تا بخوری. اما من می خواستم زود زود آش بخورم، برای همین وقتی مامان از آشپزخانه بیرون رفت تا تلفن را جواب بدهد، با عجله رفتم کنار اجاق گاز تا به آش ناخنک بزنم، اما قدم نمی رسید. برای همین مجبور شدم بروم روی کابینت. اما چشمتان روز بد نبیند تا آمدم سر قابلمه آش را بردارم یک دفعه دستم سوخت.
دستپاچه شدم و سر قابلمه را پرت کردم. وای قابلمه آش در یک چشم به هم زدن روی زمین چپ شد و همه آش ها ریخت. مامان وقتی توی آشپزخانه آمد حسابی عصبانی شد و زود دست من را پانسمان کرد. وای چه کار بدی کردم، حالا دستم حسابی می سوزد. تازه دیگر از آش هم خبری نیست. نباید یواشکی به آش ناخنک می زدم.
تعمیرکار درب برقی وجک پارکینگ
دورههای مدیریتی دانشگاه تهران
فروش انواع ژنراتور دیزلی با ضمانت نامه معتبر
مسعود پزشکیان دولت چهاردهم ایران محمدجواد ظریف پزشکیان دولت انتخابات ظریف رئیس جمهور علی باقری رهبر انقلاب علیرضا زاکانی
هواشناسی سازمان هواشناسی سراوان آتش سوزی تهران اربعین پلیس قتل شهرداری تهران پشه آئدس گرما وزارت بهداشت
واردات خودرو خودرو قیمت خودرو حقوق بازنشستگان بازنشستگان دولت سیزدهم قیمت طلا بازار خودرو قیمت دلار دلار سازمان تامین اجتماعی مالیات
کربلا اوشین فضای مجازی تلویزیون سینما امام حسین (ع) امام حسین سینمای ایران دفاع مقدس فیلم صداوسیما
دانشگاه تهران آزمون سراسری
رژیم صهیونیستی یمن دونالد ترامپ اسرائیل آمریکا جو بایدن غزه ترامپ فلسطین روسیه جنگ غزه چین
فوتبال پرسپولیس استقلال علی علیپور لیگ برتر باشگاه پرسپولیس لیگ برتر ایران سپاهان تراکتور علیرضا بیرانوند مهدی طارمی رئال مادرید
ناسا سیاره هوش مصنوعی اینترنت عیسی زارع پور سرعت اینترنت اپل وزیر ارتباطات و فناوری اطلاعات
چاقی گرمازدگی رژیم غذایی کاهش وزن بارداری گیاهان دارویی صبحانه سکته قلبی