سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا

اولین لیگ ایران خاطره و حقیقت ها


اولین لیگ ایران خاطره و حقیقت ها

لیگی كه به آرامی و به تدریج ۱۶ تیم را در خود جای داد و گسترش آن به لحاظ استانی و داشتن نمایندگی از آنها, از امروز كمتر نبود

اولین باری كه لیگ سراسری فوتبال در ایران دایر و اجرا شد، اوایل دهه ۱۳۵۰ بود و اگر دقیق تر بخواهید سال ۱۳۵۲ را می گذراندیم. تا آن زمان لیگ های شهری و استانی تمام دار و ندار فوتبال ما بود و همان ها جای لیگ سراسری را گرفته بود و لیگ تهران واقعا چنان خصلتی داشت و حضور بزرگان تهرانی در آن باعث می شد كه رقابت ها در اوج باشد و كم و كاستی خاص به چشم نخورد و رقابت قرمز و آبی و سبز و همچنین حضور دارایی در سال های آخر دهه ۱۳۴۰ و ابتدای دهه ۱۳۵۰ به گونه ای بود كه هیچ كس جای خالی هیجان را در فوتبال باشگاهی ما حس نكند و لیگ های استانی مثل خوزستان، اصفهان و آذربایجان هم برای خود لیگ های جذابی بودند و حق مطلب را لااقل برای استان های مربوطه ادا می كردند اما...... اما لزوم وجود و انجام یك لیگ سراسری همه گیر و صاحب گسترش در تمامی سطح استان ها در همان سال ها نیز حس می شد و به همین دلیل بود كه جام تخت جمشید به راه افتاد.

لیگی كه به آرامی و به تدریج ۱۶ تیم را در خود جای داد و گسترش آن به لحاظ استانی و داشتن نمایندگی از آنها، از امروز كمتر نبود.با این حال قضیه به همین سادگی ها هم نبود و باید معادلات و مسائلی صورت می گرفت تا پایه های كار و مقدمات برگزاری لیگ فراهم شود. در آن زمان هم پول از اصول مهم بود، اما قضیه اصولا ابعاد امروز را نداشت و نیاز اول برنامه ریزی و تامین و جمع آوری مشخصه های كاری و تعیین اصول و پایه های كار بود و باید برای هر استانی جهت حضور در لیگ برنامه ریزی می شد و تهران و سایرین تكلیف خود را می شناختند.در آن موقع نه نهادی تحت عنوان سازمان لیگ در دل فدراسیون وجود داشت تا كارها را رتق و فتق كند و نه مسائل و ابزارهای دیگری در كار بود كه امروز آنها را در خدمت می بینیم.

نه اسپانسرهای پرشماری را در میدان می دیدیم و نه ابزار و ادوات كنونی در اختیار فوتبال بود. میدان كوچكی بود كه باید بزرگ می شد و برترین تیم های كشور را در خود جای می داد. اینچنین بود كه بزرگان تهران از لیگ این شهر خارج شدند و به جام تخت جمشید پیوستند و بزرگان شهرستانی نیز چنین كردند و كلید اولین دوره مسابقات در سال ۱۳۵۲ زده شد.

● زمین های غیراستاندارد

به رغم تمام تفاوت های شاخصه های امروز با زمان مذكور و با این كه ۳۳ سال از آن ایام می گذرد، شباهت هایی هم بین دو عصر وجود دارد كه بیشتر اسباب تاسف است. در آن زمان هم تیم ها مثل امروز استادیوم اختصاصی نداشتند و با اینكه امروز نیمی از تیم های لیگ صاحب زمین شخصی هستند، اما اكثر این زمین ها از منظر بین المللی استاندارد نیستند و تعدادی از تیم های دیگر نه فقط مثل سال های ۱۳۵۱ و ۱۳۵۲ هنوز در استادیوم مركزی شهرستان به میدان می آیند، بلكه طی این مدت مدید این لزوم و اجبار را هم حس نكرده اند كه به سمت كاری عمرانی و ضروری بروند و سنگ بنای ورزشگاهی اختصاصی را برای خود بگذارند.

در نتیجه قسمتی از فضا و تعریف و مشخصه های لیگ كنونی همانی است كه در گذشته بود. ملوان در انزلی در همان استادیومی بازی می كرد كه امروز می كند و تبریزی های لیگ كه اینك لیگ یكی هستند نیز در ورزشگاه باغشمال به میدان می آمدند. درست است كه در این حدفاصل استادیوم هایی تازه در تبریز و شیراز و اصفهان دایر شده و نام چند استادیوم قبلی این شهرها تغییر یافته اما بنای كار همانی است كه قبلا بود و استادیوم های جدید اصفهان و شیراز و مشهد به رغم میزبانی ده ها مسابقه هنوز هم كامل نشده اند و چند فاز كارشان باقی مانده است. یعنی به رغم گذشت سی وچند سال از اولین دوره لیگ سراسری آنچه اینك به چشم می بینیم، بازنمای یك لیگ كامل لااقل به لحاظ امر استادیوم سازی و «ورزشگاه داری» نیست و از همه تاسف بارتر این كه سرخابی با این همه ادعا و به رغم داشتن میلیون ها طرفدار هنوز هم زمین تمرین متعلق به خود ندارند و اگر كمك های سازمان تربیت بدنی در كار نبود، معلوم نبود سرنوشت دو تیم به كجا می كشید و تكلیف آنان چه می شد و این حقیقتی است كه انگار كسی دوست ندارد پیرامون آن صحبت كند.

● به آرامی

در آن سال ها ورزشگاه آزادی تهران تازه به راه افتاده و سنت برگزاری بازی های این دو تیم در این استادیوم جدیدا دایر شده بود و اگر ورزشگاه امجدیه شیرودی فعلی هنوز خانه و مامن اصلی آنها بود، به آرامی كوچ آنان به ورزشگاه آزادی هم شكل می گرفت و تماشاگر می پذیرفت كه بازی های آنان را در این استادیوم بزرگ تر ببیند. پاس به راستی ضلع سوم مثلث قدرت بود و با داشتن امثال حبیبی، هوشنگی، دانایی فرد، صادقی، دینورزاده و میرزاحسن پابه پای سرخابی می آمد و حتی دوبار پیاپی نیز طی آن سال های نخست قهرمان لیگ شد.

شهرستانی ها بیشتر در پی شركتی محترمانه تر در لیگ بودند و آرزوی قهرمانی نداشتند و فاقد اینگونه سوداها بودند، ولی در همان زمان نیز بازی كردن در تبریز و انزلی و اصفهان و شیراز كار هر كسی نبود و بارها اتفاق افتاد كه سرخابی در برابر سد سپاهان، ذوب آهن و ملوان توقف كنند و كم بیاورند.سال اول لیگ به خاطر پایه گذاری تمام این مسائل و نكات و شكل گیری همه رقابت های اولیه، یك سال كلیدی برای لیگ بود و تردیدی هم در این خصوص وجود نداشت.

اجتماع سرخابی و دیگر تیم های مطرح كشور در لیگ سراسری جذابیتی خاص را به آن میدان بخشیده بود، اما آن قضیه به قیمت تهی شدن لیگ های داخلی و شهری از تیم ها و نیروهای مستعد و محو هیجان در آن لیگ ها تمام می شد. چیزی كه در سال های نخست برای عده ای محسوس نبود، اما به آرامی اثرگذاری اش را محسوس می ساخت و كار را برای شهرهای بزرگ و لیگ های استانی دشوار می ساخت و به عنوان مثال لیگ تهران را به لیگ اشباح بدل می كرد.

● سرند بهترین ها

رقابت قرمز و آبی در آن سال ها ۵۱ و ۵۲ به شكل و ابعاد امروز نبود و شدت و حدت كنونی را اصلا نداشت ولی موجود بود و رو به فزونی می رفت. در آن زمان نوع برخوردها در ارتباط با این دو تیم فرق می كرد و ماجراها به گونه ای دیگر بود. با این وجود هر دو تیم مثل امروز سعی داشتند بهترین نیروها و نفرات فوتبال كشور را سرند و آنها را به شایسته ترین شكل ارنج و راهی زمین كنند.

علی پروین قرمزترین مرد دنیا هافبك راست پرسپولیس بود و در كنار او برادران وطنخواه، ابراهیم آشتیانی، جعفر كاشانی، فریدون معینی، ایرج سلیمانی، اسماعیل حاج رحیمی پور، صفر ایرانپاك، همایون بهزادی، حسین كلانی و همچنین در مقاطعی جهانگیر فتاحی و محمد نورایی بازی می كردند و درون دروازه را هادی طاووسی پوشش می داد و اگر فقط بخواهید از تركیب پرسپولیس در سال نخست مطلع شوید، فتاحی و نورایی را حذف كنید.

آبی ها هم با حجازی، جانملكی، كارگرجم، حق وردیان، طالبی، برادران مژدهی و روشن پای در میدان می گذاشتند و اگر پروین تازه می رفت كه پایه حكومت سال های بعدی اش را در جمع قرمزها بگذارد و پروین شود، در جمع آبی ها علی جباری دقیقا این وضعیت را داشت و جواد قراب سرپرست كنونی استقلال، در آن هنگام هافبك وسط و طراح و بازی ساز آبی ها بود و بازیكن خوبی هم بود و برخلاف امروز، انبوهی از موهای مشكی داشت و تركه ای و چالاك بود به طوری كه هواداران كنونی استقلال قادر به باور وضعیت و سیمای ۳۰ سال پیش وی نخواهند بود. با این حال مسائلی مهم و حساس باعث می شد كه دو تیم رقابتی شدید و خطیر همچون امروز را نداشته باشند و حتی وقتی در آخرین ماه از تابستان سال ۵۲ پرسپولیس آن «۰۶» عجیب را در برابر استقلال كسب كرد، به جای اینكه تمام شهر و كشور به هم بریزد، ماجرا در عرض چند روز سبك شد و از یادها رفت. از یك سو پرسپولیس بیرون آمده.

از دل شاهین سابق و موقتا منحل شد در اواخر دهه ۱۳۴۰ بود و حتی یك مورد انشعاب و بیرون آمدن از دل پیكان را نیز تجربه كرده بود و بنابراین ریشه و قدمتی طولانی نداشت كه حساسیت های امروز را برانگیزد و هنوز پرسپولیس نشده بود. استقلال نیز همان باشگاه «دوچرخه سواران» سابق بود كه به آرامی صاحب كسوت و سابقه لازم در فوتبال و رقابت های باشگاهی می شد و باید حق داد كه وقتی در دهه ۱۳۴۰ رقابت اصلی بین دارایی و شاهین و تا حدی تهرانجوان بود، قرمز و آبی نمی توانستند وضعیت بسیار محكم و پرسابقه ای داشته باشند و قادر نبودند به سابقه یك رقابت مثلا پنجاه و چندساله ببالند كه چنین رقابتی به واقع وجود نداشت.

وصال روحانی


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.


همچنین مشاهده کنید