جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

ملاحظاتی انتقادی در باب مواجهه با مسألۀ علم, دین و توسعه


ملاحظاتی انتقادی در باب مواجهه با مسألۀ علم, دین و توسعه

این مقاله شامل ملاحظاتی انتقادی در مورد دیدگاهِ رایجی است که مدعی است از طریق در نظر گرفتن شکافی عمیق بین علم سنتی و نوین می تواند تبیینی از توسعه نیافتگی ارایه دهد این ملاحظات انتقادی شامل روانشناسی گرایی, معضلات تاریخنگاری, تلقی پوزیتیویستی از علم و التزام آن به نوعی تکنوکراسی است نشان خواهم داد که چگونه ترکیبی از این معضلات موجب ارایۀ یک تبیین نامناسب و ناموجهی از رابطهٔ علم, سنت و توسعه می شود

این مقاله شامل ملاحظاتی انتقادی در مورد دیدگاهِ رایجی است که مدعی است از طریق در نظر گرفتن شکافی عمیق بین علم سنتی و نوین می تواند تبیینی از توسعه‌نیافتگی ارایه دهد. این ملاحظات انتقادی شامل روانشناسی‌گرایی، معضلات تاریخنگاری، تلقی پوزیتیویستی از علم و التزام آن به نوعی تکنوکراسی است. نشان خواهم داد که چگونه ترکیبی از این معضلات موجب ارایۀ یک تبیین نامناسب و ناموجهی از رابطهٔ علم، سنت و توسعه می شود.

در خصوص رابطۀ علم و دین و تأثیر آن بر توسعه دیدگاه های مختلفی ارایه شده است که کثرت آنها، مانع از امکان بررسی همهٔ آنها در یک مقاله است. این مقاله نیز چنین هدفی را دنبال نمی¬کند. اما قضاوت عجولانه و رایجی وجود دارد که بر اساس آن علوم عقلی، در نظر قاطبۀ مسلمانان بی¬فایده، بیگانه، و شاید هم خطرناک تلقی می شده است و نزد علمای سنتی این علوم نیاز بنیادینی را برآورده نمی ساخته و لذا از دستگاه تعلیم و تربیت کنار گذاشته شده بودند، بطوریکه در نهایت این علوم هرگز عمیقاً جزئی از فرهنگ اسلامی نشدند، بلکه در حاشیه باقی ماندند و آن مقدار فعالیت جزئی هم که صورت گرفته، اغلب حاصل محافل منفرد کسانی بوده است که از فشار علمای مذهبی در امان بودند و یا به دلایلی شخصی برخلاف جریان فرهنگی شنا کردند، و بطور خلاصه در این دیدگاه، علم درتاریخ اسلام جز فعالیتی حاشیه ای نبوده است. همراستا، و نه لزوماً همسان با چنین خط فکری، برخی نیز بر تفاوت ماهوی علم قدیم و جدید تأکید می کنند و بر این باورند که به علت یک تلقی سنتی و دینی از علم، علمِ نوین در کشورهای اسلامی رشد نکرده است. صاحبان چنین عقیده ای بر اساس چنین زمینه ای به این دیدگاه متمایل شده اند که پس ” ... عاملی ویژۀ اسلام و فرهنگ کشورهای اسلامی باید باعث این رکود و درجازدگی کشورهای اسلامی شده باشد ... [که] هیچ کدام از کشورهای اسلامی، پس از حدود ۲۰۰ سال آشنایی با غرب، هنوز نتوانسته اند از سد عقب ماندگی عبور کنند و به عنوان کشوری پیشرفته به جمع پرچم‌داران توسعه اقتصادی، علمی و فنی بپیوندند.“ (تأکید من؛ منصوری، ۱۳۸۶). در واقع، به تعبیر فلاسفۀ علم، آنان این عقیده را تبیین خوبی برای آن امر تبیین خواه ، یعنی ’رکود و درجازدگی و عقب ماندگی کشورهای اسلامی‘ که واقعیتی تاریخی، اجتماعی و فرهنگی انگاشته می شود، می دانند. در اینجا قبل از اینکه به بررسی انتقادی تبیین مذکور بپردازم، ابتدا ببینیم، موضوع مورد تبیین یا تبیین خواه، تا چه حد صحت و واقعیت دارد.

عنوان فایل
ملاحظاتی انتقادی در باب مواجهه با مسألۀ علم، دین و توسعه application/pdf
831cc2c42e793cb4e4f0a1d557ff38eb. Science_religion.pdf
612 KB
دانلود

نویسنده: علیرضا منصوری

عضو هیأت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی

منبع: در فصلنامۀ حوزه و دانشگاه، ۱۳۸۷، ش ۵۴، صص. ۱۱۴-۸۷