شنبه, ۲۰ بهمن, ۱۴۰۳ / 8 February, 2025
مجله ویستا

قصه مارکوپولوی ایرانی


قصه مارکوپولوی ایرانی

اگرچه تولید فیلم‌های فاخر و سوپر پروداکشن یک نیازضروری در سینمای امروز ایران است، اما تجربه ساخت همین تعداد انگشت شمار فیلم‌هایی مثل ملک سلیمان و راه‌آبی ابریشم نشان می‌دهد، …

اگرچه تولید فیلم‌های فاخر و سوپر پروداکشن یک نیازضروری در سینمای امروز ایران است، اما تجربه ساخت همین تعداد انگشت شمار فیلم‌هایی مثل ملک سلیمان و راه‌آبی ابریشم نشان می‌دهد، توجه به سویه تکنیکی و قدرت فنی سینما همه داستان نیست و تا زمانی که یک فیلمنامه خوب نداشته باشیم، نمی‌توانیم دلمان را به جلوه‌های ویژه و میدانی یا زیباشناختی بصری و تکنیکی اثر خوش کنیم. در واقع بدون قصه خوب همه این تمهیدات و سرمایه‌ها به هدر می‌رود. محمد بزرگ‌نیا بار دیگر به سراغ کشتی و دریا می‌رود تا بعد از کشتی آنجلیکا و جنگ نفتکش‌‌ها این بار راه‌آبی ابریشم را طی کند.

این فیلم داستان سفر دو کشتی ناخدا سلیمان (داریوش ارجمند) و ناخدا ادریس (رضا کیانیان) را روایت می‌کند که برای اولین بار می‌خواهند مال‌التجاره بسیار با ارزش خود را از میان دریا عبور داده و از طریق اقیانوس هند آن را به کشور چین برسانند. این در حالی است که پیش از این دریانوردان جرات گذر از میانه دریا را نداشته‌اند و همیشه از کناره سواحل برای رسیدن به مقصد خود استفاده می‌کرده‌اند که این بسیار بیشتر از وقت معمول به طول می‌انجامیده است. ‌راه آبی ابریشم واجد یک ساختار و روایت کلاسیک در سینماست که برساخته نوع نگاه و گرایش بزرگ‌نیا در فیلمسازی است و نشانه و عناصر مشترکی را بین آثار او می‌توان یافت که او را به کارگردانی صاحب سبک بدل کرده است.

بالطبع فیلم را می‌توان یک داستان سفرنامه‌ای دانست که واجد اتفاقات و فراز و نشیب‌های مختلفی است و تعلیق قصه نیز به واسطه تجربه همین فرآیند رخ می‌دهد. با این حال فیلم را می‌توان قصه‌ای شخصیت‌محور نیز قلمداد کرد که در موقعیتی دوگانه به تعامل و مرزکشی موازی بین آدم‌های خوب و بد تقسیم شده و پیش می‌رود؛ هرچند این نگاه سیاه‌و‌سفید به شخصیت‌ها را می‌توان ضعف قصه برشمرد. البته شخصیت‌ها واجد هویت دراماتیک بوده و تعامل و نسبت بین آنها بخش عمده‌ای از جذابیت قصه را شامل می‌شود، اما این سفر طولانی و پرخطر به رغم رخدادهای گوناگون، گویی فاقد قصه بوده و هیچ چیز خاصی رخ نمی‌دهد. مثل ۲خط موازی که یکدیگر را قطع نمی‌کنند. اگرچه ظاهرا کارگردان به واسطه روایت این قصه قرار است به بازنمایی فرهنگ و تمدن ایرانی در بستر تاریخ بپردازد، اما چنین اتفاقی دست‌کم در تجربه حسی مخاطب هم رخ نمی‌دهد و ریتم کند قصه نیز گاهی حوصله وی را سر می‌برد. شاید تنها این نکته را که ایرانیان در دریانوردی صاحب تجربه و سابقه تاریخی هستند و از این طریق می‌خواهند یک نوع خودباوری فرهنگی را در خود بپرورانند بتوان درلایه‌های درونی‌تر فیلم پیدا کرد که نسبت به زحماتی که برای فیلم کشیده شده چندان هم قابل توجه نیست.

بزرگ‌نیا مثلا در آثار قبلی خود تلاش کرده تا از بازیگران مشهوری استفاده کند و در اینجا با قرار دادن ‌۲نسل از بازیگران میانسال و جوان تلاش کرده تا ترکیب بازیگرانش از تنوع و جذابیت برخوردار باشد.

حضور ستاره‌ای مثل بهرام رادان نقطه عطف این انتخاب است، اما این انتخاب چندان در خدمت قصه و موقعیت درام نیست و بازی بهرام رادان با شخصیت شازان چندان تناسبی نداشته و حتی شمایل ظاهری او نیز با آن دوره تاریخی منطبق نیست. واقعیت این است که چون قصه از ساختار قدرتمندی برخوردار نیست و بیشترین تکیه فیلم بر سویه تکنیکی آن قرار گرفته، بازی‌ها چندان هم به چشم نیامده و تاثیر گذار نیست. با این حال باید قدر فیلمی ‌مثل راه آبی ابریشم و محمد بزرگ‌نیا را دانست که دست‌کم با تولید آثاری از این دست، سطح استاندارد فیلمسازی در ایران را بالا می‌برند.

سیدرضا صائمی