یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا

طبقه متوسط در دوره مشروطه


طبقه متوسط در دوره مشروطه

۹ آبان ۱۳۰۴ طی لایحه یی که در مجلس به تصویب رسید احمدشاه از سلطنت عزل شد و بساط حکومت قاجاریه کاملاً برچیده شد

۹ آبان ۱۳۰۴ طی لایحه یی که در مجلس به تصویب رسید احمدشاه از سلطنت عزل شد و بساط حکومت قاجاریه کاملاً برچیده شد. در همین روز سردارسپه رضاخان به عنوان سرسلسله پهلوی به پادشاهی رسید. سلطنت پهلوی به لحاظ سیاسی، اقتصادی و فرهنگی پیامدهای بسیاری در تاریخ ایران داشته و عوارضی به بار آورده که هنوز در جامعه ما رسوخ دارد. در نوشته زیر نگاهی به این مقطع تاریخی می شود که امیدواریم خوانندگان فرهیخته نیز نگاه های دیگری را در معرض دید دیگران قرار دهند.

در نیمه دوم قرن سیزدهم دو عامل اساسی سبب ساز تحولات اساسی اقتصادی و سیاسی در جامعه ایران شد. فرآیند اول آغاز روند ادغام در بازار جهانی سرمایه داری بود. ایران برخلاف بسیاری از کشورهای مشرق زمین به طور مستقیم مورد استعمار قرار نگرفت اما به سبب ساختار ضعیف اقتصادی و سیاسی پیشاسرمایه داری خود ناچار شد به نفوذ اقتصادی و سیاسی غرب و در واقع سلطه آنها تن دهد. طی این قرن حجم تجارت با غرب تا هشت برابر افزایش یافت. واردات عبارت از تولید انبوه منسوجات، سخت ابزار، شیشه و همچنین شکر، چای و ادویه از دو میلیون پوند در سال ۱۲۰۹ به بیش از پنج میلیون پوند در سال ۱۲۷۹ رسید و صادرات عبارت از پنبه خام، ابریشم، گندم، برنج، توتون، پوست و فرش در همان دوره دومیلیون پوند به سه میلیون و هشتصد هزار پوند رسید. (آبراهامیان، ۱۳۷۷؛ ۴۷) در حالی که در آغاز قرن ایران نسبت به اقتصاد جهانی در انزوا بود، در پایان قرن به سوی ادغام در شبکه اروپایی تجارت بین المللی حرکت کرد. نفوذ اقتصادی غرب بازار ایران را تهدید کرد و به این ترتیب به تدریج علایق تجاری مناطق پراکنده را واداشت تا در یک طبقه متوسط فرامنطقه یی که برای نخستین بار به نارضایی مشترک خویش آگاه بود، گرد هم آیند. همان طور که قبلاً اشاره کردیم پیشتر همبستگی و نفوذ سیاسی طبقه متوسط بازاری همچون بقیه طبقات اجتماعی در ایران تحت الشعاع اختلافات گروهی بود. موقعیت جغرافیایی شهری را از شهر دیگر بیگانه ساخت و در خود هر شهر نیز رقابت های فرقه یی، صنفی و زبانی بخشی از بازار را از بخش دیگر جدا می کرد.

اما این وضع با نفوذ غرب و نوع پاسخ دولت قاجار بدان تغییر اساسی کرد. راه اندازی خطوط تلگراف، ترمیم راه های قدیم، احداث جاده های جدید، انتشار روزنامه ها و راه اندازی شبکه پستی در دهه ۱۲۵۰ ارتباط را آسان تر ساخت و بنابراین فاصله بین مراکز شهری را کاهش داد. پیوستن ایران به اقتصاد جهانی موجب ادغام بازارهای محلی در اقتصاد ایران گشت. واردات کالاهای ساخته شده، تجارت داخلی را افزایش داد. صادرات محصولات کشاورزی خوداتکایی گروه های محلی را از بین برد، تجاری شدن کشاورزی را به ارمغان آورد و برخورد بین شهر و روستا، بین صادرکنندگان و روستاییان و بین نزولخواران و کشاورزان را شدت داد. اتخاذ تصمیمات مهم اقتصادی در تهران، به خصوص واگذاری امتیازات و تشکیل یک ضرابخانه مرکزی در ۱۲۵۶ توجه اغلب شهرهای ایالات را به پایتخت جلب کرد.

سرازیر شدن انبوه کالاهای ساخته شده به ویژه منسوجات، صنایع سنتی را متزلزل ساخت. (محمودی و سعیدی، ۱۳۸۱؛ ۳۰) و مآلاً برای بسیاری از بازارها دشمن مشترکی پدید آورد که نامش «خارجی» بود. در مقابل سیاست منفعلانه دولت قاجار در مقابل نفوذ اقتصادی غرب و امتناع از وضع تعرفه های حمایتی، خصومت تولیدکنندگان محلی را شدت داد. امتیازات اعطایی به بازرگانان خارجی نه تنها به تولیدکنندگان محلی بلکه به تجار داخلی نیز صدمه زد. مثلاً یک واردکننده اروپایی البسه نخی در مرز پنج درصد عوارض می پرداخت اما واردکننده ایرانی همان کالا مجبور بود هفت تا هشت درصد به عنوان عوارض اضافی، عوارض بازار، مالیات محلی و عوارض راه بپردازد. این وضعیت بسیاری از تجار بومی را ناگزیر می کرد یا دست از کار بکشند یا به تابعیت خارجی درآیند. بنابراین در نیمه دوم قرن نوزدهم شاهد تقسیم طبقه متوسط متمول به دو بخش متمایز هستیم. از یک طرف رشد تجارت خارجی سبب ظهور بورژوازی کمپرادور کوچک اما ثروتمند شد و از طرف دیگر سرازیر شدن کالا، سرمایه و بازرگانان خارجی موجبات زوال بورژوازی بومی را فراهم آورد. این زوال که به همه اقشار به یکسان لطمه زد، همراه با بهبود ارتباطات، در سرتاسر بازارهای کشور احساس نارضایی مشابهی ایجاد کرد.

عامل دوم تاثیرات ذهنی و فرهنگی تماس با غرب بود. این ارتباط از طریق نهادهای نوین آموزشی، مفاهیم جدید، آرزوهای جدید، مشاغل جدید، طبقه متوسط شغلی جدیدی موسوم به روشنفکران پدید آورد که جهان بینی آنان با جهان بینی روشنفکران سابق درباری تفاوت اساسی داشت. آنان نه به حق الهی پادشاهان، بلکه به حقوق سلب ناشدنی انسان معتقد بودند. نه از مزایای استبداد سلطنتی و محافظه کاری سیاسی، بلکه از اصول لیبرالیسم، ناسیونالیسم و حتی سوسیالیسم دفاع می کردند. علاوه بر آن اینان نه فقط تعداد زیادی واژه غربی مثل دسپوت، فئودال، پارلمان، سوسیال دموکرات و آریستوکرات را وارد واژگان زبان معاصر کردند، بلکه بر بسیاری واژه های قدیم معنای نو تزریق کردند. برای مثال معنی استبداد از «سلطنت» به «سلطنت مطلقه»، ملت از «جماعت مذهبی» به «ملت غیرمذهبی» و مردم از معنایی عاری از هر مفهوم ضمنی سیاسی به معنایی دموکراتیک و میهن پرستانه، تغییر یافت. نکته عجیب تاریخی اینکه این قشر روشنفکر با عقاید رادیکال غیرمذهبی و حتی گاهی ضدمذهبی به همراه طبقه متوسط سنتی با عقاید شیعی ضددولتی اش سبب ساز پیروزی انقلاب مشروطه شدند. اینکه برخلاف اروپا که در آن مذهب و نهاد مذهبی همواره در موقعیت محافظه کار و حافظ نظم موجود قرار داشتند، در ایران مذهب در برهه انقلاب مشروطه حالت اپوزیسیون به خود گرفت به نوع رابطه تاریخی مذهبی شیعه با حکومت ها و نیز نوع برخورد متفاوت جوامع شرقی با مدرنیته و مدرنیزاسیون مربوط است؛ در جوامع شرقی مدرنیته حالتی دوگانه داشت؛ هم حاوی مفاهیم رادیکال و رهایی بخش بود و هم به هر حال همراه با مهاجمان نیرومند غربی وارد شده بود و طبقه حاکم وابسته به غرب واردکننده جنبه های دیگری از آن بود و بالاخره اینکه فرهنگ بومی و سنتی را تهدید می کرد. این حالت نسبتاً متناقض جنبه مهمی از حیات سیاسی، اجتماعی این گونه جوامع را در دهه های بعد تشکیل می دهد. تنها به این نکته دقت کنید که مروجان آزادی زنان در غرب جنبش های رادیکال و چپ بودند اما در ایران حکومت استبدادی رضاخان مبلغ این امر بود. طبقه متوسط سنتی اما تحت نفوذ روحانیون بود. روحانیون یکی از گروه های مهم قدرت در دوران قاجار بودند. آنان در مقایسه با دیگر گروه های اجتماعی عمده آن عصر از حقوق و مصونیت اجتماعی بیشتری برخوردار بودند. همواره در ایران قدرت سیاسی و قداست مذهبی عجین بوده اند و هرگاه میان این دو افتراقی پدیدآمده، قدرت سیاسی تا حدودی مشروعیت خود را از دست داده است.

قدرت اجتماعی علما و روحانیون در عصر صفویه و قاجاریه افزایش یافت و امتیازات اقتصادی، اجتماعی، حقوقی و سیاسی آنها به عنوان یک شأن اجتماعی گسترش پیدا کرد. ( کمالی، ۱۳۸۱؛ ۸۴) در این دوره رواج و رعایت قانون شرع، اشغال مناصب قضایی و آموزشی توسط روحانیون و گسترش املاک وقفی بر قدرت ایشان افزود. شاهان قاجار نیز روحانیت رسمی خود را ایجاد کرده بودند و در هر شهری شیخ الاسلامی گماشته بودند، اما بی شک وابستگی روحانیون به مردم و بازاریان از هر حیث بیشتر بود تا به حکومت و اغلب هم به علت نفوذی که روحانیون در بین مردم داشتند، پادشاهان رویه سهل گیرانه یی نسبت به ایشان در پیش می گرفتند. کوشش های حکام قاجار برای نوسازی ایران به شیوه غربی، واکنش هایی در بین روحانیون برانگیخت و در واکنش به آن نوعی ناسیونالیسم شیعی ایرانی در بین روحانیون و پیروان ایشان پدیدار شد که بعدها به یکی از گرایش های ایدئولوژیک اصلی در ایران تبدیل شد.

حسین بشیریه معتقد است این مساله که این اقدامات غرب گرایانه از طرف حکومتی انجام می گرفت که از دیدگاه علمای دینی اصالتاً مشروعیت سیاسی نداشت، نقش مهمی در این مخالفت ها داشت و احتمالاً اگر خود دستگاه دینی نقش سیاسی برجسته تری در آن روزگار داشت، ضرورت اتخاذ برخی از وجوه تمدن غربی را بهتر درک می کرد و تعارض میان سنت و تجدد چندان ریشه دار نمی شد.( بشیریه، ۵۸؛۱۳۸۱) قدرت روحانیون نوعی دوگانگی آمریت و اقتدار ایجاد کرده بود. حتی می توان گفت وفاداری اصلی مردم بیشتر متوجه نهاد مذهب بود تا نهاد دولت و در صورت بدبینی روحانیون نسبت به حکومت این بدبینی به سرعت در بین عامه مردم رواج می یافت. روی هم رفته علما و روحانیون در نظام قدیم ایران بیش از همه دارای مصونیت گروهی، انسجام، وحدت و سازماندهی بودند و به عنوان یک گروه صاحب نفوذ قدرت رویارویی با شاه و دربار را دارا بودند.

انقلاب مشروطه نقطه عطف مهمی در حرکت ایران به سمت سرمایه داری و مدرنیزاسیون بود. مطابق فرمان مشروطیت قوای مقننه، مجریه و قضائیه تفکیک شدند و بیشتر مسوولیت ها و وظایف پادشاه از جمله داشتن حق تصمیم گیری نهایی درباره همه قانون ها، احکام، معاهدات و بودجه ها به مجلس ایران داده شد. هدف انقلاب مشروطه تحدید قدرت خودکامه و تفکیک قوا و اختیارات حکومتی و ایجاد دیگر جلوه های حکومت لیبرال بود اما در بستر تاریخ سیاسی ایران این انقلاب مبین آغاز تکوین ساخت دولت مدرن مطلقه در ایران بود. طبعاً چنین ساخت قدرتی را نمی توان به طور ذاتی از انقلاب مشروطه استنتاج کرد. لیکن این انقلاب معطوف به ایجاد دولت مدرن و متمرکزی بود که به لحاظ وضعیت تاریخی و شرایط توسعه اجتماعی و اقتصادی ایران قهراً حالت مطلقه به خود می گرفت. ایدئولوژی انقلاب مشروطه طبعاً لیبرالی بود اما دینامیسم قدرت سیاسی به دلایلی به سوی پیدایش ساخت دولت مطلقه سیر می کرد.

در این میان ایدئولوژی مشروطیت تنها در ایجاد اپوزیسیون برای حکومت مطلقه موثر افتاد. خواست های عمده انقلاب مشروطه یعنی حکومت قانون و پارلمان و مشارکت آزاد گروه ها در زندگی سیاسی با تکوین ساخت دولت مطلقه غیرقابل اجرا شدند اما خواست های دیگر آن انقلاب، به ویژه اصلاحات بوروکراتیک و مالی و آموزشی، نوسازی فرهنگی و گسترش نوعی ناسیونالیسم ایرانی، در نتیجه تکوین ساخت دولت مطلقه مجال تحقق یافتند. عوامل دیگری همچون جنگ جهانی اول، دخالت خارجی و هرج و مرج شدید داخلی زمینه ناکامی اهداف لیبرالی انقلاب مشروطه و ضرورت ایجاد ساخت دولت مطلقه را تقویت کرد. اما اینها تنها دلایل اتفاقی تکوین ساخت دولت مطلقه در ایران به شمار می روند. دلایل ساختاری این فرآیند پیچیده ترند؛ لازمه نوسازی ایران با توجه به عدم پیدایش انگیزه های درونی برای دگرگونی تا پیش از تماس با تمدن غربی پیدایش ساخت دولت مطلقه بود.

● سیر رشد سرمایه داری در ایران پیش از دوران رضاشاه

تاجران و بازاریان قشری بودند که در اواخر قرن نوزدهم تلاش کردند در ایران صنایع بزرگ تاسیس کنند. آنان در ماجرای «امتیاز تنباکو» ثابت کردند تا حدودی صاحب آگاهی طبقاتی شده اند. نخستین کوشش سازمان یافته آنان برای دفاع از منافع خود در مقابل حکومت، تاسیس مجلس وکلای تجار در زمان ناصرالدین شاه (۱۸۸۴) بود. آنان توسط این مجلس درخواست کردند دولت مالکیت خصوصی و امنیت جانی همه شهروندان را تضمین کند. آنها استدلال می کردند دست اندازی دولت به حریم مالکیت خصوصی و نیز رقابت محصولات ساخته شده خارجی جلوی توسعه واقعی در ایران را گرفته است. (آدمیت، ۱۹۷۶؛ ۳۲۰- ۲۹۹) در کشورهای غربی صنعتگران و بازرگانان در شهرها زندگی می کردند، در حالی که پادشاهان و اربابان در قلعه های مستحکم شان در روستاها می زیستند. استقلال شهر از روستا و تقسیم کار بین شهر و روستا نقش مهمی در رشد سرمایه داری در اروپا ایفا کرد. به عکس در ایران حضور اربابان و پادشاهان در شهر، فقدان امنیت برای مالکیت خصوصی و دخالت دائمی دولت در فعالیت های بازرگانی، مانعی مهم در راه تحول بورژوازی سنتی ایران به یک بورژوازی مدرن ایجاد می کرد.

رهبری کوشش های تاجران ایرانی برای صنعتی کردن کشور در سال های پایانی قرن نوزدهم برعهده حاج حسن امین الضرب و پسرش حاج حسین بود. آنها چندین کارخانه از جمله یک کارخانه شیشه سازی، یک کارخانه برق و یک کارخانه آجرسازی در تهران تاسیس کردند.

همراه با امین الضرب ها، بازرگانان دیگر نیز در زمینه صنعتی شدن کشور دست به کار شدند. برای نمونه محمدحسن رشتی یک کارخانه ابریشم بافی در گیلان بنا کرد. یک کارخانه صابون سازی توسط ربیع زاده و شرکایش تاسیس شد و حاج میرزاحسین سپهسالار یک شرکت چراغ گاز در تهران تاسیس کرد اما به خاطر رقابت خارجی و فقدان حمایت دولت به زودی فعالیت بیشتر این کارخانه ها متوقف شد. تنها آن کارخانه هایی به فعالیت خود ادامه دادند که مکمل تولیدات اروپایی بودند. (اشرف، ۱۹۸۰؛ ۶- ۸۲) پس از مشروطه اعضای بازاری مجلس اصلاحات سیاسی و اقتصادی متعددی را برای مدرن سازی کشور پیشنهاد کردند. اعطای هرگونه امتیاز به کشورهای خارجی را رد کردند و از دولت درخواست کردند یک بانک ملی تاسیس کند تا جایگزین بانک های روسی و انگلیسی شود. آنان همچنین قوانینی در جهت کاهش حقوق خانواده سلطنتی گذراندند و نظام تیول داری را ملغی ساختند. اما حضور زمینداران در مجلس تاثیری منفی بر اقدامات اصلاحی و آزادی فعالیت وکلای بازاری داشت. نتیجه فوری این وضعیت آن بود که در حالی که یک برنامه اصلاحات ارضی برای توسعه سریع اقتصادی مورد نیاز بود، مجلس در این زمینه کاری انجام نداد. یکی از مسائل قابل توجه در مورد انقلاب مشروطه آن است که این انقلاب تغییری در موقعیت زمینداران و روابط تولید در روستاها و کشاورزی ایران ایجاد نکرد و این مساله اهمیتی بسزا در مسیر حرکت آتی جامعه و تاریخ ایران دارد. موقعیت زمینداران در مجلس پس از کودتای محمدعلی شاه تقویت شد و این به معنای ضعیف تر شدن موقعیت بازاریان بود. در حالی که در مجلس یکم و دوم اربابان و خان های ایلات حدود ۲۵ درصد وکلا را تشکیل می دادند، بعد از مجلس سوم شمار آنان به ۵۵ درصد افزایش یافت. (امجد، ۱۳۸۰؛ ۴۷) و بازاریان دیگر نقشی برجسته در مجلس ایفا نکردند.

گرچه نفوذ اقتصادی غرب در ابتدا به رشد مبادلات تجاری و توسعه صنعتی کمک کرد اما به دلایل زیر بر رشد سرمایه داری در ایران تاثیر منفی گذاشت.

اول، کالاهای تولیدی اروپایی بسیاری از صنایع و تولیدات ایرانی را نابود کرد. دوم، رقابت تاجران اروپایی با یکدیگر از یک سو و با تاجران ایرانی از سوی دیگر از رشد سرمایه داری در ایران جلوگیری کرد. سوم، منظور شرکت های اروپایی صنعتی شدن ایران نبود. آنچه آنها می خواستند این بود که ایران به واردکننده کالاهای تولیدی و صادرکننده مواد خام تبدیل شود. چهارم، ایران به عرصه نبرد دو دولت قدرتمند اروپایی یعنی روسیه و انگلیس تبدیل شد که ایران را به کشوری آسیب پذیر با موقعیت نیمه استعماری تبدیل کرد. بنابراین در این شرایط توسعه سرمایه داری در ایران نتیجه نیازهای سیاسی، اقتصادی و استراتژیک اروپا بود. در مجموع هم شرایط به گونه یی بود که توسعه سرمایه داری به طور عمده توسط سرمایه خارجی و دولت رخ داد.