سه شنبه, ۱۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 7 May, 2024
مجله ویستا

گل زندگی


گل زندگی

روزی استاد و دانشجو در زیر سایه سار درخت تنومند پارک کنار دانشگاه مشغول استراحت بودند. دانشجو که سخت غرق در افکار خود بود به استادش گفت: استاد،چطور می‌توانم همسری که تکه جدا …

روزی استاد و دانشجو در زیر سایه سار درخت تنومند پارک کنار دانشگاه مشغول استراحت بودند. دانشجو که سخت غرق در افکار خود بود به استادش گفت: استاد،چطور می‌توانم همسری که تکه جدا شده روح من است را بیابم؟ استاد گفت: سؤال جالب و البته آسانی بود. بلند شو و به سوی آن طرف پارک برو. جایی که دیگر چمن‌ها کمتر و کمتر می‌شوند. یکی از گل‌هایی را که در میان این چمن‌ها روییده بکن و برای من بیاور.

سعی کن قشنگ‌ترین و بهترین گل را انتخاب کنی. فقط فراموش نکن که تو حق داری یک گل را انتخاب کنی. اگر از گلی رد شدی دیگر نمی‌توانی بازگردی و آن را بچینی. دانشجو راهی شد و پس از چند دقیقه بازگشت. استاد گفت: ببینم که چه گلی برایم آورده‌ای. دانشجو گفت: متأسفانه نتوانستم گلی بیابم. در مسیرم فقط چند گل زیبا دیدم. با خود گفتم بگذار کمی جلوتر بروم تا بلکه بتوانم گل زیباتری بیابم. شما هم که گفته بودید نمی‌توانم به عقب بازگردم.

این شد که دست خالی بازگشتم. استاد گفت: پسرم این صحنه دقیقاً در زندگی ما نیز وجود دارد هنگامی که تو دنبال همسر مورد علاقه‌ات می‌گردی، چمن‌ها همان مردم می‌شوند. گل‌های زیبای روی چمن، انسان‌هایی می‌شوند که تو را جذب می‌کنند و زمینی که چمن بر آن روییده همان وقت توست. اگر گل مورد علاقه‌ات را دیدی شک نکن چون شاید پس از چند قدم دیگر چمنی نباشد و وقتت به سر آید. تلاش بی جا فقط تو را زودتر به پایان خط می‌رساند. قلبت را صاف و گل زندگی‌ات را انتخاب کن.

مترجم: آرش میری خانی

منبع: ‏ummah.com