دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

آن که اندوهناک ترین سرنوشت را داشت


آن که اندوهناک ترین سرنوشت را داشت

از آنجا که مادر و پدر پل تصمیم داشتند بهترین تربیت را به فرزندشان هدیه کنند, نام او را در مدرسه تعلیم اصول مسیحی نوشتند پس از آن او را به مدرسه شبانه روزی لندری فرستادند

می گرید در دلم

چونان که باران بر شهر

چیست این اندوه

که در دلم میخلد؟

تو ای آوای شیرین باران

بر زمین و بر بامها

برای قلبی دلتنگ

تو ای ترنم باران

می گرید بی بهانه

در دلی آزرده

عجبا که بی هیچ خیانتی

چه ماتم بی بهانه ای

اندوهناک ترین غم این است

که نمی دانم چرا

بی عشق و بی کینه

دلم چنین پردرد است

اولین و بهترین نویسنده زندگینامه پل ورلن بیشک خود ورلن است؛ او در «خاطرات مرد همسر از دست داده» (۱۸۸۶)، «اعتراف ها» (۱۸۹۵) و چند کتاب دیگرش که به نثر نوشته شده، زیر و بم زندگی خود را برای خوانندگان آثارش شرح داده است. به ویژه در «شاعران نفرین شده» (مقاله یی انتقادی که نخستین بار در سال ۱۸۸۳ در نشریه ادبی لوتس منتشر شد و پس از آن به صورت کتاب درآمد) خود را با نام للیان بیچاره به مخاطبان معرفی کرده و سرگذشت ها و ارتباطاتش با شاعران نفرین شده۲ آن روزگار را به تفصیل بیان کرده است؛ «للیان بیچاره، آن که اندوهناک ترین سرنوشت را داشت.» پل ماری ورلن شاعر فرانسوی که به ملک الشعرا شهرت دارد، روز ۳۰ مارس ۱۸۴۴ در متز به دنیا آمد. پدرش همانند پدر آرتور رمبو افسر ارتش و مادرش زنی بسیار مهربان بود. از آنجا که مدت ها در خانواده ورلن از فرزند خبری نبود، پل دوره کودکی بسیار راحتی داشت که خود از آن به عنوان «دوران خوش» یاد می کرد. هم مادر و هم دخترعموی یتیمش که هشت سال از او بزرگ تر بود، هر دو او را بسیار دوست داشتند و هر آن چه را که می خواست برایش مهیا می کردند. در سال ۱۸۵۰ در حالی که هشت سال بیشتر نداشت، پدرش بازنشسته شد و همراه با خانواده به پاریس آمدند.

از آنجا که مادر و پدر پل تصمیم داشتند بهترین تربیت را به فرزندشان هدیه کنند، نام او را در مدرسه تعلیم اصول مسیحی نوشتند. پس از آن او را به مدرسه شبانه روزی لندری فرستادند. پل از همان ابتدا بیشتر کلاس ها را نمی رفت و درس نمی خواند. اما به بودلر علاقه خاصی پیدا کرده بود. پس از اتمام دوره دبیرستان، در یک دوره حسابداری شرکت کرد و کارمند بیمه شد. در همان زمان یعنی در سال ۱۸۶۴ در آزمون استخدام اداری شرکت کرد و نمره قبولی گرفت. پس از آن رسماً کارمند شهرداری شده و از این طریق با اشخاص سرشناس معاشرت کرده و پایش به محافل آنها باز شد.

یک سال بعد یعنی در سال ۱۸۶۵، مقاله مفصلی درباره بودلر در نشریه آرت منتشر کرد. مرگ پدر، یک ماه پس از منتشر شدن مقاله اش، و همچنین مرگ ناگهانی دخترعمویش در سال ۱۸۶۷، او را از نظر فکری به هم ریخت. در این میان با دختری شانزده ساله به نام ماتیلد آشنا شد. دختر جوان نیز از جمله کلیشه یی «من عاشق شاعران هستم» برای ورود به قلب ورلن استفاده کرد، که البته فقط تا اندک زمانی موفق به این کار شد. در همان زمان، پل ورلن عضو انجمن پارناسیان معاصر شده و «اشعار غم انگیز» را منتشر کرد. در این مجموعه شعر، الهام از بودلر به وضوح دیده می شد. در سال ۱۸۶۹ «اعیاد عشرت» را چاپ کرد و یک سال بعد «ترانه خوش» را سروده، به ماتیلد تقدیم کرد.

سال بعد، ورلن در کمون پاریس شرکت کرده و توسط حکومت سرکوب شد. پس از آن از ترس پیامدهای شرکت در کمون و از دست رفتن زندگی اش، همراه با همسرش ماتیلد پاریس را ترک کرد. اما پس از اندکی دوباره به پاریس بازگشت و در همین زمان بود که کم کم با آرتور رمبو آشنا شده و زندگی خانوادگی اش زیر و رو شد. در سال ۱۸۷۱ ورلن همسرش را ترک کرد و با رمبو جوان به انگلستان و بلژیک سفر کرد. در همین سفر بود که قسمتی از «آوازهای بی کلام» را نوشت. در سال ۱۸۷۳، پس از بحث و جدلی با مادرش، او را به باد کتک گرفت؛ در پی آن دو گلوله به طرف رمبو شلیک کرد. یکی از گلوله ها به مچ دست رمبو خورد و او را مجروح کرد. ورلن بلافاصله پشیمان شد، تا حدی که به دست و پای رمبو افتاد تا او را بکشد. پس از التماس و گریه و زاری، ورلن در حالی که اسلحه اش را در دست گرفته بود، سر به کوچه و خیابان گذاشت. این گونه شد که رمبو از ترس هر اتفاق دیگری، او را به پلیس معرفی کرد.

با اینکه رمبو شکایت خود را پس گرفت، اما به دلیل دامن زدن مطبوعات به این ماجرا و ربط دادن این قضیه به مشکلات اخلاقی، دائم الخمر بودن و انحرافات جنسی ورلن، او را به دو سال زندان محکوم کردند. ورلن که دوران محکومیت خود را در زندان های بروکسل و مون می گذراند، بن مایه های مجموعه شعری عظیم را در سر می پروراند. او که از کودکی عادت داشت به تنوع رنگ ها و شکل های اطراف خود به دقت نگاه کند، در زندان و در مقابل روزنه کوچکی که اندک نوری از آسمان را برایش به ارمغان می آورد، نمی توانست بی احساس بماند. با اینکه در این میان همسرش تقاضای طلاق کرده و موفق به جدا شدن از او شد، ورلن در زندان نهایت سعی خود را می کرد تا زندگی دوباره یی را آغاز کند. او در همان زندان تغییر مذهب داد و کاتولیک شد. پس از این تغییر مذهب که در روحیه اش تاثیر فراوانی گذاشت، مجموعه های جدید به فکر او رسوخ کرده و کم کم «فرزانگی»، «گذشته و به تازگی» و «موازی» را نوشت.

پس از آزادی از زندان دوباره به انگلستان بازگشت و زندگی منظم و شرافتمندانه یی را شروع کرد. اندکی پس از آزادی، مقاله «شاعران نفرین شده» را منتشر کرد که شهرت فراوانی برایش به ارمغان آورد. در سال ۱۸۸۴ «گذشته و به تازگی» را چاپ کرد و با اینکه اشعار این مجموعه بیشتر درونی و شخصی بود، ولی ورلن را دوباره به صحنه ادبیات بازگرداند. همان سال او را به محفل بزرگ ادبی دعوت کرده و بهترین جایگاه را به او اختصاص دادند. پس از آن به طور غیررسمی ریاست مدرسه یی را به او پیشنهاد کردند. در سال ۱۸۸۶ همکاری خود را با نشریه روو کنتامپورن (به معنای مجله معاصر) آغاز کرد. در سال ۱۸۸۷ که شهرت او روزبه روز بیشتر می شد، ورلن با دست خود، خود را در دام فلاکت و بدبختی انداخت. او که هنوز هم از تولیدات ادبی سال های گذشته اش تغذیه می کرد، این سال ها را بین بیمارستان و کافه در رفت و آمد بود. پس از مست کردن های پی درپی و مشکلات اخلاقی، این بار با کتک زدن مادرش که به طرز دردناکی در سال ۱۸۸۶ مرد، بازداشت شد.

پس از آزادی بیمار شد و از این بیمارستان به بیمارستانی دیگر منتقل می شد. در سال ۱۸۹۴ لقب «ملک الشعرا»ی فرانسه را از آن خود کرد و به کمک دیگران توانست در یک مهمانخانه اتاق بگیرد. چرا که ته مانده اندوخته اش را خانواده همسرش به زور از چنگش درآورده و او را در همان مهمانخانه رها کردند. ورلن که بسیار ضعیف و فرسوده شده بود، در ژانویه سال ۱۸۹۶ در سن ۵۲ سالگی درگذشت. وزیر هنرهای زیبا نماینده یی برای مراسم دفن او فرستاد و فردای روز خاکسپاری نیز عناوین عجیب روزنامه ها مخاطبان را شگفت زده کرد؛ در نیمه شب روزی که پل ورلن را تشییع کردند، دست مجسمه شعر، که بر سردر اپرا نصب بود، شکسته و با چنگی که در دست داشت به محلی سقوط کرد که ماشین حمل جنازه ورلن از آنجا عبور کرده بود...

او را در بخش بیستم قبرستان باتینیول در پاریس دفن کردند. اما در سال ۱۹۸۹ قبرش را به بخش یازدهم، ردیف اول میدان مرکزی منتقل کردند.

سمیه نوروزی

پی نوشت ها؛

۱- شعری از مجموعه آوازهای بی کلام

۲- شاعران نفرین شده به زعم ورلن شش تن بودند؛ تریستان کوربیر، آرتور رمبو، استفان مالارمه، مارسلین دبورد- والمور، یلیه دولیل آدام و للیان بیچاره

منبع؛ سایت اختصاصی پل ورلن