سه شنبه, ۱۶ بهمن, ۱۴۰۳ / 4 February, 2025
مجله ویستا

غلطیدن در دامن شعر


غلطیدن در دامن شعر

«کمال شفیعی» نخستین مجموعه شعرش را در سال ۸۶ با عنوان «می خواهم دست به کار بزرگی بزنم» توسط نشر «نگیما» منتشر کرد و سپس دومین مجموعه شعرش با عنوان «گوزن های پابه ماه» را توسط نشر «داستان» منتشر کرد

کمال بعد از این دو مجموعه به امضای خاص خود، زبان، لحن و ساز و کارهای اجرایی ویژه خود در شعر رسیده است. درکلیت شعر شفیعی سادگی، روانی، صداقت و زلالی شگفتی که با نگاه تازه، متفاوت، عمیق و سرشار از لحظه‌های ناب شاعرانه‌ای آمیخته شده است، موج می‌زنداما شفیعی درمجموعه اخیرش به بیانی فراگیرترنسبت به طرح مسائل انسانی رسیده و هم صراحت، کمال و همچنین ظرافت بیشتری دربیان استعاری که از قبل هم درکارش جاری بود، رسیده است . اینکه در بیانی موجز و صریح وبا قاطعیت تمام و در لفافه نگاهی استعاری به طرح حرف‌هایی می‌پردازد که باید تلویحی به آنها پرداخت چرا که این جوهر و خاصیت شعراست . با این وصف گنگی نا مانوس و تصنعی درکارش اصلا دیده نمی‌شود و مخاطبی که با زبان و بیان شعری آشناست به برداشت خود از ذهنیات شاعر ودرونمایه‌های شعرش می‌رسد. البته شفیعی دربرخی از شعرها هم از این بیان استعاری

رمز آلود اما تکان دهنده و ضربتی گریخته و بیشتربه درگیری‌های عواطف وتخیلات خود ازطریق نگاه توصیفی مبتنی برحفظ معادلات و قواعد شعری و تصویرگرایی، پرداخته است. تالم و تامل منحصر به فردی نیز در شعر کمال شفیعی با رجعت وی به وقایع و زندگی آدم‌های اطرافش جاری شده اما جالب آنجاست که این شاعر کام مخاطب را به‌رغم بیان وقایع تلخ، رنج‌ها و حوادث تراژیک، چندان تلخ نمی‌کند و اتفاقا به آرامش و سکنایی شگفت هم می‌رساند؛ انگار که با شعر همدلی ‌برانگیزش و همچنین نوع نگاهش به زندگی و پدیده‌های آن، مخاطب را تسکین داده و زمینه ذهنی پذیرش قضایای تلخ را در او پدید می‌آورد.

در واقع مخاطب اندوهناک از قضایا را با شعری ناب که سرشار از کشف‌ها و لحظه‌های دیده نشده و استثنایی است به عالمی شاعرانه می‌کشاند و بدین ترتیب، قدرت و ظرفیت ذهنی درک و دریافت و هضم این تالمات را در وی افزایش می‌دهد. شفیعی از همان مجموعه اولش، رویکردی نو و متفاوت به مسائل اجتماعی انسان امروز با تکیه بر جغرافیایی که خود در آن زیسته داشت و به زبانی جدید دراین عرصه هم دست یافته که روی نگاه لطیف به قضایا و پدیده‌ها استوار است اما این نگاه دراین مجموعه تا حدودی از حصار یک جغرافیا و جهان خاص تا حدی بومی در آمده و این شاعر در ساحت گسترده تری به طرح مسائل، با توجه به موضع گیری‌های خاص خود، پرداخته است. وی در این زمینه به تعارض‌ها و تناقض‌ها نیزاشاراتی تامل‌برانگیز دارد ولی مغلوب این تعارض‌ها و تناقض‌ها نشده و به‌ نقطه‌نظرات قطعی خود با پیشه‌کردن صبری شاعرانه رسیده است. باید اضافه کرد که عبور وی ازاین رهگذربا تکیه بر پارادوکس‌نگاری‌ها و حسن‌نیت‌اش به مسائل میسر شده است.

«شفیعی» زهرمشاهدات و تجربه‌های خود را با پدیدآوردن لحظه‌های زیبا و شگفت در شعرش گرفته و بدین ترتیب جهان تلخ درونی‌اش را برای مخاطب شعرش مطبوع، دلپذیر و قابل‌تحمل می‌نماید. البته صداقت کلام شفیعی و رهنمودهای راهگشای او برای عبور از زجرها و تلخی‌ها بسیار موثر و تو را چون موجی با خود می‌برد. شعر«کمال شفیعی» ازساختارخاصی نیزبرخوردار است چرا که این شاعر عناصر شعری اش را به‌نحو بسیار مطلوب و قابل‌توجهی درکنار هم چیده، به قرینه‌سازی مبتنی بر علم منطق اما درساحت شعر پرداخته و سپس به نتایج پایانی خوبی رسیده که هرکدام از این نتیجه‌ها، حکم کشفی ناب را دارند که مخاطب با مشاهده این کشف‌ها به دریافت‌هایی جدید از پدیده موردنظر شاعر رهنمون می‌شود. شعر «شفیعی» دارای خصیصه‌های مدرنی نیز هست که این مدرن بودن در جاهایی حاصل آشنایی‌زدایی وی از پدیده‌هاست. به عنوان مثال در شعرذیل از «سیمرغ» که عنصری اسطوره‌ای در شعر کلاسیک است، جلوه‌ای امروزی و عام ارائه می‌دهد. علاوه بر این، تلمیح‌هایش بر اساطیر و روایت‌ها را نیز وجهی امروزی بخشیده است. «سیمرغ مجروح/ با چراغ/ خسته از قایم‌باشک بازی قاف/ برمی‌گشت» . شفیعی موضوعات را در لفافه پیچیده و به ایهام‌ها، استعاره‌ها و کنایه‌هایی برای تبیین مسائل مدنظرش روی می‌آورد که رمزگشایی از آنها، به خاطر سطحی و کلیشه‌ای نبودن‌شان، آسان و قابل دسترس نیست و همین خصیصه شعر شفیعی را از لایه‌های پنهان و عمیق مضمونی و مفهومی برخوردار کرده و در جاهایی جنبه‌هایی فلسفی به آن داده است. «شفیعی»توجهی ویژه نیزبه عناصرماهوی موسیقی شعر نیزدارد و از این طریق به ضرباهنگ و ریتم خاصی که انگار از یک خط ملودیک موسیقایی پیروی می‌کند، در شعرش رسیده است.

گاهی بندهای شعرهای وی ریتمی پینگ‌پنگی پیدا کرده و شاعر در چینش آنها و دیالوگ‌محوری‌ که دارد؛ به القای مفاهیم مدنظرش به مخاطب روی آورده است. «شفیعی» شیطنت‌هایی دن کیشوت وار نیزدر شعرش دارد که وجه طنزآمیزی به شعرش داده است. فضاهای شعری«شفیعی» بسیار متنوع و متفاوت هستند؛ انگار چون فیلمسازی در لوکیشن‌های متنوع به تصویر دغدغه‌هایش پرداخته است. نوستالژی درشعر این شاعر نیز جایگاه خاصی دارد و بدین ترتیب نقبی به کودکی‌هایش می‌زند و همین جریان، باعث تلقی کودکانه بودن از شعروی شده است و این در صورتی است که «شفیعی از زاویه بزرگسالی فیلسوف و در عین حال معصوم و ساده به مسائل نگریسته است و می‌نگرد. البته این خصیصه بیشتردرمجموعه‌های اول و دوم این شاعر نمایان است و باید گفت که کمال شفیعی دراین مجموعه تا حدودی از آن کودکی‌ها فاصله گرفته و به نگاهی که مبتنی برمناسبات دنیای جدید آکنده ازپیچیدگی وتلخی است، رسیده است اما در لابلای پرداخت به این دغدغه‌های جدید باز هم ارجاعاتی به آن کودکی‌ها و نوستالژی دارد .

اینکه باز از پدر ودنیای او حرف می‌زند . پدری که قطعه‌ای از ذهنیت شاعر را تشکیل می‌دهد وشاعر آن را درساحت مبهمی گذاشته است که مخاطب را به ورای این واژه می‌برد و از آن استعاره‌ای گنگ ومبهم و شاید هم یک نماد ساخته است. با این حال، نگاه نوستالژیک شفیعی تا حدودی شبیه به «فروغ» است و کودکانگی‌ها را با رویکردی نوستالژیک در شعرش دنبال کرده است. حسرت عاشقانه رازناکی هم گاه و بیگاه، در شعر «شفیعی» پدیدار می‌شود و چون خاطره‌ای مطبوع از قعردریای ذهن شاعر به سطح بی‌کرانه و آبی شعرش می‌آید که همین حسرت بربار نوستالژیک شعر وی افزوده است. در پایان باید گفت که در شعر کمال شفیعی، تمام امور به دامن شعر غلتیده‌اند و ناممکن‌های غیرقابل تصور، با جادوی شعر ممکن شده‌اند. در واقع «شفیعی» با کلمات دستپاچه، جهانی متکثر و وسیع از روایت‌ها و تلقی‌های شاعرانه آفریده است.

مختار شکری پور