دوشنبه, ۱۵ بهمن, ۱۴۰۳ / 3 February, 2025
مجله ویستا

روشنفکری دینی در افغانستان


روشنفکری دینی در افغانستان

شاید عدم آگاهی مناسب و گاهن به عمد از جامعه شناسی افغانی و روانکاوی دقیق و عمیق فرهنگی آن فرهنگ های وارداتی به علت عدم تناسب و همخوانی با هنجار های دینی و سنن بومی در این اواخر به نوعی شاهد پرخاشگری نهاد های مختلف جامعه بودیم

از زمان ورود جامعه های جهانی در افغانستان تا به حال شاهد ورود فرهنگ ها و نظام های متکثر در این کشور بوده ایم که ابتدا با غلط اندیشی تحول فرهنگی و حالا هم با درک بحران فرهنگی در روانکاوی و حل آن همچنان وا مانده ایم.

شاید عدم آگاهی مناسب و گاهن به عمد از جامعه شناسی افغانی و روانکاوی دقیق و عمیق فرهنگی آن؛ فرهنگ های وارداتی به علت عدم تناسب و همخوانی با هنجار های دینی و سنن بومی در این اواخر به نوعی شاهد پرخاشگری نهاد های مختلف جامعه بودیم.

رسانه های دیداری و نوشتاری و شنیداری به علت نبود دستگاه فرهنگی مجهز به سواد دینی و دانش روز در حقیقت نتوانستند ولو اندک جامعه افغانی را به هدف مطلوبش حتا نزدیک کند. اما با کارکردها هایشان در دایره ی فنون رسانه داری مانند سرگرم کردن مردم به علت بازرگانی بودن "رسانه" توانستند در نشاط بخشی روحیه ی جامعه درجا بزنند! یعنی رسانه داران با شعار های آزادی گرایانه به راحتی مسولیت اجتماعی را نادیده گرفتند و با مصرف فرهنگ های غیر افغانی برای احیای مقاصد شخصی خویش شروع به فعالیت کردند.

از طرفی نیز فقط به علت شکل گرفتن نهاد های افغانی اما عدم تعریف اساسی و ضابطه مند از انها مانند حکومت و مشرعیت – جامعه ی مدنی – دموکراسی – تعریف نهاد دین در کارکرد های آکادمیک افغانی – قانون اساسی و بعضی پدیده های های اجتماعی مانند "زن"؛ نیاز به یک دستگاهی است که بتواند هنجار های موجود را بررسی کند و با خرد نقادانه ی خویش؛ و با نظارت بر احوالات جامعه به هدف تامین نیاز ها و خواست های شهروند امروزی پتانسیل ها و ظرفیت های موجود را مدیریت کرده و در فرایند تولید اندیشه، کاربردی ترین تئوری را ارائه دهد.

اما روشنفکری دینی در افغانستان. حقیقتا نمیشود گفت که در پیشینه‌ی افغانستان جریانات روشنفکری ابدا نبوده و با عدم افراد روشنفکر روبه رو بودیم – نه. جریانات فوق العاده ناتوان بوده و کارایی نیز صورت گرفته و مباحثی مطرح شده – مشروطه خواهی هایی شبهه مند و ورود مدرنیته به بازارهای افغانی (روزنامه ها – دانشگاه – مکاتب و...) با عناوین مختلفی بوده؛ اما من چندان قائل به ارایه ی مسایل تاریخی در این زمینه نیستم چون به گفته ی عوام فکر می کنم بررسی تاریخی دخلی به نقد روشنفکری فعلی افغانی آنهم از نوع کاملا متفاوت و راه انداری این موتور نمیکند.

البته بررسی های تاریخی و تحلیل آنها در این موضوع کار تاریخ کاران است نه درد شناسان جامعه ی فعلی افغانی.

البته که روشنفکری و کارایدولوژیکی از پدیده های تجدد و نو گرایی است و غالبا در کشور های اسلامی نه به صورت خود جوش در جامعه ی آکادمیک (ارائه ی تفسیر نوین از متون دینی و بسط مولفه های آن) بلکه با انگیزه ی ایجاد حصار و یا بهتر بگویم حفظ ارزش ها پا به عرصه ی جوامع نهاد.

از تاریخی ترین تحولات فرهنگی در جوامع مسلمان شرقی ورود "نو شدن غربی" با لپ "آزادی غربی" می باشد که پاسدران اندیشه ی اسلامی ازان تا با الان به عشوه گری و ظنازی هایی و چاره اندیشی ها یی به "مدرنیته ی اسلامی" یاد کردند.

رویارویی فرهنگ های بیگانه و مشکلات اجتماعی امروزی از یک طرف و وجود تفاسیر کهن از دین از طرف دیگر در افغانستان امری مسلم است که افرادی با نقد شرایط فرهنگی (تبادل یا تهاجم)؛ جایگاه حکومت اسلامی و مشروعیت – تعریف نظام افغانی – جریانات سیاسی موجود در نظام – سیستم نظارت و مدیریت، مجموعه‌ای پرسش هایی خواهد بود که پیش روی طیف دانشجو و اندیشه‌گر افغانی می تواند قرار بدهد.

زنده کردن ارزش های اسلامی – خالص سازی فرهنگ بومی – مستلزم درک سالم از دین و دستور العمل های اسلامی و مردم شناسی افغانی است و در واقع مقوله ی "عصری کردن دین" در همین فرایند امکان پذیر است که اول فرد متخصص قرائتی اکادمیک از دین داشته و سپس "مسئله" ی مهم اجتماعی را با گذر از کنال دستور العمل های دین اسلام به عنوان یک "حکم دینی" ناظر به مشکلات روز به مخاطب ارائه دهد.

اصولا یک فرد، روشنفکر است چون دیدگاه عقلانی و انتقادی به پدیده ها در شناخت و تحلیل آنها برای انسان دارد و در آنها نیاز ها و خواست ها و حقوق و ارمان های او را در برنامه ی پژوهشی خود مد نظر گرفته و تلاش برای مصحلت عمومی و هدایت جامعه میکند و در کل درد شناس انسان و جامعه است.

اما مقوله ی روشنفکری دینی برای این است که فرد روشنفکر مسلما به باور های دینی ایمان دارد و "داوری دین" را جزء اصلی کار خود می داند. یعنی روشنفکر دینی به گزاره ی وجود خداوند تبارک و تعالی و فرستادگان او و جهان بینی دینی (هدفمند بودن نظام هستی) و اخلاقی بودن نظام ایمان دارد. پس او به عنوان کار شناس علوم انسانی و اجتماعی مطابق با خواست ها و نیاز های شهروندان جامعه، دست به تحلیل و نقد مسایل و حل انها با گذر از سیستم عقلی و متون دینی، به تولید تئوری کارساز می زند و در سطح بالا برای جامعه ی اسلامی ساختمانی محکم با پایه های دینداری – مردم سالاری می سازد و در سطح پایین به نقد و بررسی و حل بحرانهای موجود در حوزه های فرهنگ (بحران هویت فرهنگی – برنامه ریزی فرهنگی) می پردازد.

همچنین او جایگاه و سیستم اقتصادی را مطالعه کرده و گاهن ارائه ی پیشنهاد هایی برای باز کردن گره های آن از طریق برنامه ریزی "فرهگ توسعه" ارائه می دهد و روشنفکران سیاسی با همان خرد نقادانهی خویش با گوشزد کردن کارگزاران سیاسی از شرایط شان و جریان های سیاسی شان با مطالعه ی الزامات اسلامی و راهبردی در کشور و منطقه به ثبات نظام کمک می کنند.

دقیقن نقد شرایط منتقدان "نقد منتقد" در افغانستان حوصله ای دیگر می طلبد گرچه فعالان فکری امروزی چه در عرصه ی اندیشه گی و چه در عرصه ی جنبش های سیاسی – اجتماعی بیشتر مخالف اند تا منتقد اما در فضایی اینچنین با ساختمانی ویران و روحیه ای نامتعادل نمی توان انتظاری بیش از این داشت و در نوع خود از باب شروع این جریان گرچه سطحی و روبنایی خوب است!!

روشنفکر جامعه ی اسلامی دقیقا از نگاه جایگاه، ناظر بیرونی است که بر احوالات و و جریانات مسلط است و جدا از اینکه همیشه با خلق اندیشه های خود منجر به ایجاد ظرفیت های نوین پیشرفت و توسعه می شود اما گاهن در صورت بروز مشکله ای در خرد یا بدنه ی جامعه به نقد و حل ان می پردازد. و در کل دستگاه روشنفکری با پیشرفت احوالات جهان در گذر زمان با بسط تئورریکی هر چه بیشتر نظام و جریانات آن، به انعطاف و پویایی و پایداری نظام کمک می کند.

نویسنده: یاسر - محسنی

منبع: سایت - باشگاه اندیشه - به نقل از http://www.afghanpress.af