سه شنبه, ۱ خرداد, ۱۴۰۳ / 21 May, 2024
مجله ویستا

لذت از دیدگاه شیخ اشراق


لذت از دیدگاه شیخ اشراق

بررسی آثار سهرودی به خوبی نشان می دهد كه این فیلسوف اشراقی براساس اصول فلسفی خود, لّذتهای حسّی را صنم و سایه ای از لّذتهای عقلی دانسته , و با تمسّك به اشراقات انوار و عقول , نظام آفرینش را تفسیر كرده است

بررسی‌ آثار سهرودی‌ به‌ خوبی‌ نشان‌ می‌دهد كه‌ این‌ فیلسوف‌ اشراقی‌ براساس‌ اصول‌ فلسفی‌ خود، لّذتهای‌ حسّی‌ را صنم‌ و سایه‌ای‌ از لّذتهای‌ عقلی‌ دانسته‌، و با تمسّك‌ به‌ اشراقات‌ انوار و عقول‌، نظام‌ آفرینش‌ را تفسیر كرده‌ است‌.

● نور ناقص‌ و نور تام‌

شیخ‌ به‌ دنبال‌ عبارت‌ خود درباره‌ی‌ نور ناقص‌ و نور تامّ، امر به‌ فهم‌ و تأمّل‌ كرده‌ و با این‌ سخن‌ اهمیت‌ مسئله‌ و عظمت‌ آن‌ را یادآور شده‌ است‌. مقصود وی‌ این‌ است‌ كه‌ آنچه‌ در عالم‌ علوی‌ موجود است‌ در عالم‌ سفلی‌ نیز دارای‌ أشباه‌ و نظایر می‌باشد. شناختن‌ موجودات‌ عالم‌ علوی‌ از طریق‌ شناختن‌ اشباه‌ و نظایر آنها در این‌ عالم‌ امكان‌پذیر خواهد بود.

●لذت‌ جسمانی‌، منشأش‌ نوری‌ و عقلانی‌ است‌

بزرگان‌ اهل‌ معرفت‌ بر این‌ عقیده‌اند كه‌ آنچه‌ در عالم‌ ملك‌ و شهادت‌ مشهود است‌ آیت‌ و نشانه‌ای‌ است‌ از آنچه‌ در عالم‌ معنی‌ و ملكوت‌ موجود می‌باشد. روایتی‌ از حضرت‌ رضا(ع‌) نقل‌ شده‌ كه‌ مضمون‌ این‌ سخن‌ را در آن‌ می‌توان‌ یافت‌. روایت‌ به‌ این‌ صورت‌ نقل‌ شده‌ است‌: «قد علم‌ اولو الألباب‌ ان‌ ما هُنا لك‌ الاّ بما ههُنا» یعنی‌ ارباب‌ عقول‌ و صاحبان‌ بصیرت‌ دریافته‌اند كه‌، آنچه‌ در آنجاست‌ جز از طریق‌ آنچه‌ در اینجاست‌ معلوم‌ نمی‌گردد. سهرودی‌ براساس‌ اصول‌ اشراقی‌، و با استناد به‌ آنچه‌ در مورد نور ناقص‌ و نورتامّ بیان‌ داشت‌، به‌ این‌ نتیجه‌ رسیده‌ است‌ كه‌ لّذت‌ عقلی‌ به‌ هیچ‌ وجه‌ با لّذتهای‌ حسّی‌ قابل‌ مقایسه‌ نمی‌باشد، وی‌ می‌گوید چگونه‌ ممكن‌ است‌ لّذت‌ عقلی‌ را با لّذتهای‌ حسّی‌ به‌ میزان‌ سنجش‌ وترازوی‌ قیاس‌ گذاشت‌ در حالی‌ كه‌ همه‌ی‌ لذتهای‌ حسّی‌ و جسمانی‌ از یك‌ امر نوری‌ و عقلانی‌ ناشی‌ شده‌ و در افراد و اشخاص‌ ساری‌ و جاری‌ گشته‌ است‌.

● حتی‌ لذت‌ شهواتی‌ از آثار لذت‌ روحانی‌ است‌

نكته‌ای‌ كه‌ قابل‌ ذكر است‌ كه‌ این‌ فیلسوف‌ اشراقی‌ حتّی‌ لّذت‌ وقاع‌ را نیز از رشحات‌ و آثار لّذات‌ روحانی‌ دانسته‌ و برای‌ اثبات‌ آن‌ به‌ استدلال‌ پرداخته‌ است‌ وی‌ می‌گوید: جاذبه‌ و جمالی‌ كه‌ در انسان‌ موجود است‌، از نور اسپهبد ناشی‌ گشته‌ و از آثار نفس‌ ناطقه‌ به‌ شمار می‌آید. زیرا پیكر بی‌روح‌ آدمی‌ اگر چه‌ از زیبایی‌ فراوان‌ برخوردار باشد، هرگز مورد علاقه‌ و اشتیاق‌ اشخاص‌ قرار نمی‌گیرد عین‌ عبارت‌ سهرودی‌ در این‌ باب‌ چنین‌ است‌.

«و كّل‌ برزخیهٔ‌ انّما حصلت‌ بأمر نوری‌ رش‌ علی‌البرازخ‌ حتّی‌ ان‌ لّذهٔ‌ الوقاع‌ رشحٌ عن‌ الّذات‌ الحقّهٔ‌ فأن‌ الّذی‌ یواقع‌ لایشتهی‌ اتیان‌ المیّت‌.» (۲)

همان‌ گونه‌ كه‌ در عبارت‌ فوق‌ مشاهده‌ می‌شود سهروردی‌ هر گونه‌ لّذت‌ جسمانی‌ را ناشی‌ از لّذات‌ روحانی‌ دانسته‌ و حتّی‌ لّذت‌ شهواتی‌ جنسی‌ و نزدیكی‌ را نیز از این‌ قاعده‌ مستثنی‌ نكرده‌ است‌. استدلال‌ وی‌ نیز در این‌ باب‌ این‌ است‌ كه‌ چون‌ پیكر بی‌روح‌ انسان‌ مورد علاقه‌ و اشتیاق‌ واقع‌ نمی‌شود ناچار باید گفت‌ جاذبه‌ و جمال‌ آدمی‌ معلول‌ نور اسپهبد و نفس‌ ناطقه‌ی‌ وی‌ می‌باشد. جلال‌الدین‌ رومی‌ نیز در كتاب‌ مثنوی‌ معنوی‌ این‌ مسئله‌ را مطرح‌ ساخته‌ و عین‌ این‌ استدلال‌ را به‌ لسان‌ نظم‌ بیان‌ داشته‌ است‌ وی‌ در این‌ باب‌ چنین‌ می‌گوید:

آنچه‌ بر صورت‌ تو عاشق‌ گشته‌ای‌ چون‌ برون‌ شد جان‌، چرایش‌ هشته‌ای‌؟

صورتش‌ بر جاست‌ این‌ سیری‌ز چیست‌؟ عاشقا واجو كه‌ معشوق‌ تو كیست‌؟

● عشق‌ در صفیر سیمرغ‌

سهرودی‌ فصل‌ سوم‌ از رساله‌ی‌ «صفیر سیمرغ‌» خود را به‌ بحث‌ از مسئله‌ی‌ لّذت‌ و محبّت‌ اختصاص‌ داده‌ و چنین‌ می‌گوید: اما مذهب‌ متكلّمان‌ و جماهیر اهل‌ اصول‌ آن‌ است‌ كه‌ بنده‌ خدا را نشاید كه‌ دوست‌ دارد، زیرا كه‌ دوست‌ داشتن‌ عبارت‌ است‌ از میل‌ نفس‌، و میل‌ نفس‌ به‌ جنس‌ خود بود، و حّق‌ تعالی‌ متعالی‌ است‌ از آنكه‌ او با خلق‌ مجانستی‌ بود، بلكه‌ محبّت‌ عبارت‌ است‌ از طاعت‌ بنده‌ مرحق‌ تعالی‌ را؛ و اهل‌ معرفت‌ اثبات‌ كردند محبّت‌ را و لّذت‌ را...

● آن‌ كس‌ كه‌ لذت‌ را نبرد، هیچ‌ نفهمید

امّا حدیث‌ اثبات‌ لّذت‌ عبارت‌ است‌ از حاصل‌ شدن‌ كمال‌ هر چیزی‌ را و دانستن‌ حصول‌ آنكه‌، اگر كمال‌ چیز حاصل‌ گردد و یابنده‌ را خبر نبود، كمال‌ نباشد، و شریف‌ترین‌ در یابندگان‌ نفس‌ انسان‌ است‌ و حق‌ عظیم‌ترین‌ معلومات‌ است‌، پس‌ لذت‌ انسان‌ كامل‌تر و وافرتر بود، ولكن‌ عنّین‌ را از لّذت‌ وقاع‌ ] نزدیكی‌ جنسی‌ [ خبر نبود اگر نیز شنود كه‌ مردان‌ را از آن‌ قسط‌ تمام‌ است‌ و خوش‌ گفته‌ است‌ آن‌ مرد پیر: «من‌ لم‌ یذُق‌ لم‌ یعرف‌».

● خوب‌ رویان‌ و عشق‌ ظرفا در نزد شیخ‌ اشراق‌ و ملاصدرا

بررسی‌ آثار سهرودی‌ به‌ خوبی‌ نشان‌ می‌دهد كه‌ این‌ فیلسوف‌ اشراقی‌ براساس‌ اصول‌ فلسفی‌ خود، لّذتهای‌ حسّی‌ را صنم‌ و سایه‌ای‌ از لّذتهای‌ عقلی‌ دانسته‌، و با تمسّك‌ به‌ اشراقات‌ انوار و عقول‌، نظام‌ آفرینش‌ را تفسیر كرده‌ است‌. فیلسوف‌ بزرگ‌ اسلامی‌ صدرالمتألّین‌ شیرازی‌ اگر چه‌ در بسیاری‌ از مسائل‌ با سهرودی‌ به‌ مخالفت‌ برخاسته‌ مع‌ هذا با استناد به‌ اصول‌ فلسفه‌ و مبانی‌ حكمت‌ متعالیه‌ی‌ خود به‌ این‌ نتیجه‌ رسیده‌ است‌ كه‌ عشق‌ در همه‌ی‌ مراتب‌ هستی‌ساری‌ می‌باشد.

● عشق‌ به‌ خوب‌ رویان‌، ممدوح‌ است‌ یا مذموم‌؟

صدرالمتألهین‌ یك‌ فصل‌ از كتاب‌ كبیر خود را به‌ بحث‌ از عشق‌ ظرفا و خوب‌ رویان‌ اختصاص‌ داده‌ و درباره‌ی‌ ماهیت‌ آن‌ به‌ پژوهش‌ و بررسی‌ پرداخته‌ است‌. جای‌ هیچ‌ گونه‌ تردید نیست‌ كه‌ بسیاری‌ از ظرفا به‌ خوب‌ رویان‌ عشق‌ ورزیده‌ و به‌ دیدار شمائل‌ آنان‌ سخت‌ مشتاق‌ می‌باشند. در مورد ماهیّت‌ این‌ عشق‌ و ممدوح‌ بودن‌ یا مذموم‌ بودن‌ آن‌، میان‌ حكما اختلاف‌ فراوان‌ وجود دارد. برخی‌ از حكما این‌ عشق‌ را مذموم‌ دانسته‌ و بدیهای‌ آن‌ را یادآور گشته‌اند. گروهی‌ دیگر آن‌ را از جمله‌ فضائل‌ نفسانی‌ به‌ شمار آورده‌ و در این‌ باب‌ محاسن‌ بسیاری‌ نیر ذكر كرده‌اند. جماعتی‌ از حكما در این‌ مورد به‌ توقف‌ قائل‌ شده‌ و از درك‌ علل‌ و اسباب‌ آن‌ عاجز مانده‌اند. كسانی‌ از حكما نیز این‌ عشق‌ را یك‌ نوع‌ بیماری‌ نفسانی‌ خوانده‌اند. و بالأخره‌ گروهی‌ دیگر آن‌ را یك‌ جنون‌ الهی‌ دانسته‌اند.- اما صدرالمتألّهین‌ (به‌ عنوان‌ یك‌ حكیم‌ الهی‌ كه‌ همواره‌ امور عالم‌ را در ارتباط‌ با اسباب‌ كلّیّه‌ و مبادی‌ عالیه‌ و غایات‌ فلسفی‌ آنها مورد بررسی‌ قرار می‌دهد) عشق‌ ظرفا را به‌ خوب‌ رویان‌ جهان‌، از جمله‌ امور ممدوح‌ و نیكو به‌ شمار آورده‌ است‌.

وی‌ می‌گوید: عشق‌ ورزیدن‌ به‌ خوب‌ رویان‌ به‌ عنوان‌ یك‌ امر طبیعی‌ و بدون‌ هر گونه‌ تكلّف‌ و به‌ خود بستن‌، در دل‌ و روان‌ بسیاری‌ از اقوام‌ و ملل‌ موجود است‌. صدرالمتألّهین‌ منشأ پیدایش‌ این‌ نوع‌ عشق‌ را استحسان‌ شمائل‌ محبوب‌ به‌ شمار آورده‌ و ارباب‌ علوم‌ و صنایع‌ مستظرفه‌ را به‌ خصوص‌ در میان‌ برخی‌ از اقوام‌ و ملل‌، از آن‌ بی‌بهره‌ ندانسته‌ است‌. وی‌ می‌گوید: ما كسی‌ را نیافتیم‌ كه‌ دارای‌ قلب‌ لطیف‌ و طبع‌ دقیق‌ و ذهن‌ صاف‌ و بالأخره‌ روان‌ رحیم‌ بوده‌ باشد، ولی‌ در عین‌ حال‌ در تمام‌ مّدت‌ عمر خود از این‌ نوع‌ محبّت‌ بی‌بهره‌ به‌ شمار آید. بی‌بهره‌ بودن‌ از این‌ نوع‌ محبّت‌ برای‌ دلهای‌ سخت‌ و طبایع‌ خشك‌ به‌ خصوص‌ در میان‌ برخی‌ از اقوام‌ و ملل‌ امكان‌ تحقّق‌ داشته‌ و قابل‌ مشاهده‌ می‌باشد (۳) .

این‌ فیلسوف‌ بزرگ‌ درباره‌ی‌ غایت‌ و فوائد این‌ عشق‌ نیز به‌ بررسی‌ پرداخته‌ و بر این‌ عقیده‌ است‌ كه‌ ادب‌ آموختن‌ به‌ خردسالان‌ و تربیت‌ كردن‌ كودكان‌ و همچنین‌ آموختن‌ علوم‌ و معارف‌ مختلفه‌ به‌ آنان‌، از فوائد این‌ نوع‌ محبّت‌ می‌باشد، خردسالان‌ اگر چه‌ از تربیت‌ پدارن‌ و مادران‌ خود برخوردار و بهره‌مند می‌باشند ولی‌ هنوز به‌ معلّمان‌ مشفق‌ و استادان‌ مهربان‌ و عالم‌ نیازمند خواهند بود به‌ همین‌ جهت‌ است‌ كه‌ عنایت‌ ازلی‌ پروردگار رغبت‌ به‌ كودكان‌ و محبّت‌ به‌ خردسالان‌ و عشق‌ به‌ خوب‌ رویان‌ را در دل‌ و روان‌ بزرگان‌ قرار داد تا از این‌ طریق‌ باب‌ تعلیم‌ و تربیت‌ مفتوح‌ بماند و بزرگان‌ در مورد تعلیم‌ و تربیت‌ خوب‌ رویان‌ حّداكثر كوشش‌ را به‌ عمل‌ آورند.

● خوب‌ رویان‌، تجلی‌گاه‌ جمال‌ خدایند

به‌ این‌ ترتیب‌ وجود این‌ نوع‌ علاقه‌ و محبّت‌ در دل‌ علما و ظرفا بیهوده‌ نبوده‌ و دارای‌ فوائد بسیار می‌باشد. در واقع‌ می‌توان‌ گفت‌ عشق‌ ظرفا به‌ خوب‌ رویان‌ چیزی‌ جز اشتیاق‌ و علاقه‌ به‌ رؤیت‌ جمال‌ انسانیّت‌ نمی‌باشد، جمال‌ انسانیّت‌ نیز چیزی‌ است‌ كه‌ بسیاری‌ از آثار جمال‌ و جلال‌ خداوند در آن‌ ظاهر است‌. در قرآن‌ شریف‌ آمده‌ است‌: «لقد خلقنا الأنسان‌ فی‌ احسن‌ تقویم‌» و نیز در همین‌ باره‌ آمده‌ است‌: «ثم‌ انشأناه‌ خلقاً آخر فتبارك‌ اللّه‌ احسن‌ الخالقین‌».

● باز هم‌ عشق‌ به‌ خوب‌ رویان‌، منطقی‌ است‌

صدرالمتألّهین‌ می‌گوید: اعّم‌ از اینكه‌ مقصود از «خلق‌ آخر» در این‌ آیه‌ی‌ مباركه‌، صورت‌ ظاهر و كامل‌ انسان‌ باشد، یانفس‌ ناطقه‌، باز هم‌ عشق‌ ظرفا به‌ خوب‌ رویان‌ قابل‌ توجیه‌ است‌. زیرا ظاهر همواره‌ عنوان‌ باطل‌ بوده‌ و صورت‌ پیوسته‌ مثال‌ حقیقت‌ می‌باشد. به‌ عبارت‌ دیگر می‌توان‌ گفت‌ بدن‌ انسانی‌ با همه‌ی‌ خصلتها و خصوصّیاتش‌ طراز نفس‌ و صفات‌ آن‌ بوده‌، و مجاز قنطره‌ای‌ است‌ كه‌ به‌ سوی‌ حقیقت‌ كشیده‌ شده‌ است‌. به‌ این‌ ترتیب‌ می‌توان‌ گفت‌ عشق‌ و علاقه‌ به‌ خوب‌ رویان‌، اگر از شهوت‌ حیوانی‌ ناشی‌ نشده‌ باشد و مبدء آن‌ را تنها استحسان‌ شمائل‌ معشوق‌ تشكیل‌ دهد نه‌ اینكه‌ از صفات‌ مذموم‌ نیست‌، بلكه‌ از جمال‌ فضائل‌ انسانی‌ نیز به‌ شمار می‌آید. مّلاصدرا می‌گوید: این‌ فضیلت‌ از جمله‌ فضائلی‌ است‌ كه‌ قلب‌ و دل‌ آدمی‌ را نرم‌ و رقیق‌ كرده‌ و ذهن‌ وی‌ را از امور ناشایسته‌ پاك‌ و پیراسته‌ می‌گرداند، نفس‌ ناطقه‌ را نیز آگاه‌ و بیدار كرده‌ و آن‌ را برای‌ ادراك‌ امور شریفه‌ مهیّا می‌سازد. به‌ هیمن‌ جهت‌ است‌ كه‌ بسیاری‌ از مشایخ‌ در راه‌ سلوك‌ مریدهای‌ خود را در آغاز به‌ این‌ نوع‌ عشق‌ توصیه‌ كرده‌ و آنان‌ را به‌ داشتن‌ این‌ صفت‌ ترغیب‌ می‌نمایند.

● همیشه‌ عاشق‌ خوب‌ رویان‌ و معطل‌ آنان‌ شدن‌ هم‌ صحیح‌ نیست‌

باید توجه‌ داشت‌ كه‌ صدرالمتألّهین‌ عشق‌ نفسانی‌ را در انسان‌ از جمله‌ فضائل‌ به‌ شمار آورده‌ ولی‌ در عین‌ حال‌، این‌ فضیلت‌ را به‌ طور مطلق‌ در همه‌ی‌ اوقات‌ و در همه‌ی‌ حالات‌ و برای‌ همه‌ی‌ اشخاص‌ ممدوح‌ و نیكو ندانسته‌ است‌. وی‌ بر این‌ عقیده‌ است‌ كه‌ این‌ نوع‌ محبّت‌ در اواسط‌ سلوك‌ عرفانی‌، برای‌ بیرون‌ كشیدن‌ انسان‌ از دریای‌ شهوتهای‌ حیوانی‌ مفید و مؤثر می‌باشد ولی‌ پس‌ از استكمال‌ نفس‌ به‌ علوم‌ الهی‌ و اتّصال‌ به‌ عالم‌ قدس‌ اشتغال‌ به‌ این‌گونه‌ اموردون‌ شأن‌ انسان‌ بوده‌ و شایسته‌ی‌ مقام‌ رفیع‌ وی‌ نمی‌باشد. شیخ‌ مصلح‌ الدین‌ سعدی‌ شیرازی‌ نیز در یك‌ بیت‌ چنین‌ می‌گوید:

كه‌ گفت‌ بر رخ‌ زیبا نظر خطا باشد؟ خطا بود كه‌ نبینند روی‌ زیبا را

منبع: /www.iptra.i ۱/۶/۸۵


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.