سه شنبه, ۱۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 7 May, 2024
مجله ویستا

لیبی سرزمین فراموش شده


لیبی سرزمین فراموش شده

لیبی از جمله کشورهای عربی بود که همزمان با سایر کشورهای عربی شمال آفریقا, برای سرنگونی نظام حاکم به پا خاست

لیبی از جمله کشورهای عربی بود که همزمان با سایر کشورهای عربی شمال آفریقا، برای سرنگونی نظام حاکم به‌پا خاست.

هفدهم فوریه ۲۰۱۱ مردم لیبی برای پایان دادن به حاکمیت قذافی، حرکت سراسری را آغاز کردند.

هرچند که تحولات لیبی با تحولات کشورهایی مانند مصر، تونس، اردن، یمن، عربستان، بحرین شباهت‌هایی داشت، اما یک تفاوت عمده در آن مشاهده می‌شود و آن آغاز اعتراض‌های مردمی به صورت مسلحانه و غیرمسالمت‌آمیز و دیگری مداخله گسترده غرب با ادعای حمایت از مردم بود.

کشورهای غربی که همچنان در برابر درد و رنج ملت‌های بحرین و عربستان سکوت کرده‌اند در قبال لیبی فریاد مردم‌دوستی سرداده و در نهایت نیز با قطعنامه ۱۹۷۳ شورای امنیت عملیات نظامی علیه لیبی را آغاز کردند.

در این چارچوب،‌ کشورهای غربی از تمام امکانات نظامی و اطلاعاتی خود برای پایان دادن به حاکمیت قذافی استفاده کردند و هرگز حاضر به حتی اصلاحی در ساختار رفتاری وی نشدند. عملکردهای غرب چنان بود که صرفا یک هدف را برای خود تعریف کرده بودند و آن نابودی قذافی بود.

سرانجام آبان ۱۳۹۰ خبر مرگ قذافی اعلام شد تا مردم گام‌های بعدی برای رسیدن به اهداف قیامشان را بردارند.

هرچند بسیاری بر این عقیده بودند که لیبی به دلیل برخورداری از موقعیت جغرافیایی مناسب و نیز منابع نفتی سرشار، کانون تحولات جهانی قرار می‌گیرد، ولی پس از مرگ قذافی جایگاه لیبی کمرنگ و کمرنگ‌تر شد؛ به گونه‌ای که محافل رسانه‌ای و سیاسی غرب نیز کمتر به آن پرداختند.

هرچند در هفته‌های نخستین سرنگونی قذافی مقامات اروپایی و آمریکایی دیدارهایی از لیبی داشته‌اند، اما به مرور این روند نیز کاهش‌یافته؛ در حالی که رسانه‌ها نیز کمتر به آن توجه می‌کنند.

اکنون بخش اندکی از اخبار جهان به لیبی اختصاص می‌یابد و چنان رفتار می‌شود که گویی این کشور در امنیت کامل است.

در حالی سوریه و مصر کانون توجهات رسانه‌ها و سیاستمداران غرب قرار گرفته است که لیبی این روزها رنگ آرامش به خود نمی‌بیند و هر روز بخشی از این کشور با درگیری‌های مسلحانه همراه است؛ به گونه‌ای که برخی از تجزیه این کشور به چهار منطقه شمالی، جنوبی، شرقی و غربی خبر می‌دهند.

با توجه به این مساله عدم پردازش به شرایط این کشور در محافل رسانه‌ای غرب امری سوال‌برانگیز شده است. بررسی شرایط درونی لیبی نشان می‌دهد این کشور با مجموعه‌ای از چالش‌ها مواجه است.

لزوم بازسازی کشور که به اذعان سازمان ملل ۴۸۰ میلیارد دلار است، چگونگی برگزاری انتخابات پارلمانی و تشکیل دولت، تشدید حملات و فعالیت‌های القاعده، روند رو به رشد جدایی‌طلبی در میان قبایل و طوایف که می‌رود تا لیبی را به چند منطقه تجزیه کند و... از جمله تحولات لیبی است.

مجموع این تحولات نشان می‌دهد لیبی در جایگاه خبری در جمع مناطق مهم جهان است لذا عدم پردازش آن از سوی محافل رسانه‌ای و سیاسی غرب نمی‌تواند منطقی باشد.

بررسی نگاه غرب به لیبی نشان می‌دهد که این کشورها از ابتدا چند هدف را برای لیبی در نظر گرفته‌اند که سلطه به منابع نفتی به عنوان نزدیک‌ترین نقطه به اروپا،‌ تکه‌تکه‌کردن لیبی تحت ادعای فدرالیسم در چارچوب اجرای پروژه بالکانیزه‌کردن آفریقا و جهان اسلام و استفاده از لیبی برای حضور گسترده در آفریقا از آن جمله است.

این سناریو مطرح است که اکنون آنها با بایکوت رسانه‌ای آنچه در لیبی روی می‌دهد، تلاش دارند تا فضای این کشور را آرام نشان داده تا در لوای آن، سیاست‌های خود را اجرا کنند. نکته اساسی آن‌که آنها با کشاندن افکار عمومی به دیگر مناطق جهان بر جنایاتی که ناتو در لیبی صورت داده سرپوش می‌گذارند.

براین اساس می‌توان گفت لیبی سرزمینی با مشکلات گسترده‌ای است که براساس منافع غرب از اذهان عمومی به دور مانده و غرب تلاش دارد تا در این فضا، سلطه و غارت ثروت‌های این کشور را اجرایی سازند.

در حالی که در فرافکنی آشکار چنان وانمود می‌سازند که فضای این کشور در امنیت است و به نوعی اقدام آنها در سرنگونی قذافی به نفع مردم این کشور بوده است.

آنها برآنند تا لیبی را به مدلی برای سایر کشورها مبدل سازند که شاید توجیه جنگ علیه سوریه بخشی از آن باشد؛ در حالی که حقیقت آن است که لیبی به واسطه دخالت‌های غرب امروز در شرایط نامطلوب امنیتی قرار دارد و هر لحظه احتمال انتشار خبر تجزیه این کشور دور از ذهن نیست.

قاسم غفوری