شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

معجزه عشق و ایمان


معجزه عشق و ایمان

فیلم «طلا و مس» چهره ای واقعی از روحانیونی را به تصویر می کشد که در کنار مردم و مانند آنها زندگی می کنند

آقا سید فکر می‌کرد همه اینها از خستگی‌ است و زهراسادات هم فکر می‌کرد اگر شب بخوابد و استراحت کند همه این دردها می‌روند. اما نه! این علائم به نظر آنها کوچک، نشانه‌های دردی بزرگ بودند که در وجود زهرا سادات ریختند و او و آقا سید را به چالشی بزرگ فراخواندند! چالشی که عشق و ایمان، پایه‌های آن را می‌ساخت. در اصل این آقا سید بود که وارد آزمونی دشوار شد. انگار خدا می‌خواست، با سنگ مَحک «طلا را از مس جدا کند» و خُب آقا سید سربلند از این آزمون بیرون آمد و نشان داد که اگر راه طلبگی را انتخاب کرده، جوهره آن را در دل داشته و می‌خواسته این جوهره و فطرت در موقعیتی مناسب از دلش بیرون بیاورد و آن را نمایان کند.

منوچهر محمدی، تهیه‌کننده نام آشنای سینمای ایران طی ۲ دهه اخیر و با ساخت فیلم‌های مختلف نشان داده که روحانیون و طلبه‌ها را نباید جدا از مردم عادی نگه‌ داشت. نباید به دور آنها هاله‌ای از تقدس کشید، چنان‌که جرات نزدیک شدن به آنها را پیدا نکرد و همچنین نباید فکر کرد زندگی روز‌مره آنها با زندگی مردم دیگر فرق دارد. آنها درست شبیه همه مردم کوچه بازار زندگی می‌کنند با این تفاوت که انتخاب کرده‌اند علم معرفتی و مذهبی را مطالعه کنند تا هم خودشان به بینش بالایی دست پیدا کنند و هم بتوانند برای مردم چراغ راهی باشند. محمدی برای اولین بار دیدگاه‌ها خود را درباره روحانیون و طلبه‌ها با تهیه فیلم «زیر نور ماه» به نمایش گذاشت. فیلمی که رضا میرکریمی آن را کارگردانی کرد. کارگردانی که در آن زمان هنوز به شهرت امروزه دست پیدا نکرده بود. این دو در فیلم زیرنور ماه یک طلبه جوان و شهرستانی را نشان دادند که به تهران آمده بود تا درس حوزوی بخواند اما او در مواجه با مردم عامی، به شناختی جدید از دنیا و حاکمیت خداوند بر آن دست یافت. زیرنورماه سال ۷۹ با تردید مسوولان در جشنواره فیلم فجر به نمایش درآمد. انگار هنوز مدیران نمی‌دانستند که آیا درست است طلبه‌ها را هم مانند مردم عادی نشان دهند یا نه، اما وقتی فیلم در جشنواره به نمایش درآمد مورد تقدیر منتقدان و مردم قرار گرفت. زیر نور ماه اولین فیلمی بود که تلاش می‌کرد فاصله بین روحانیون و مردم را کم کند.

محمدی یک فیلم دیگر هم درباره روحانیون تهیه‌ کرده، فیلمی که به قول پرویز پرستویی حالا دیگر کمتر کسی خود را به دردسر می‌اندازد و از آن نام می‌برد! فیلم مارمولک... فیلمی که با محوریت این جمله معروف ساخته شد: «راه‌های نزدیک شدن به خدا به اندازه همه انسان‌هایی است که در روی زمین زندگی می‌کنند.» این فیلم که در قالب کمدی ساخته شد، اکران عمومی‌اش محدود بود، اما رکورد تماشاچیان سینما در ایران را جابجا کرد. البته این فیلم که اجازه نیافت به اکران خود ادامه دهد، محمدی را واداشت تا چند سالی سکوت کند و به قشر روحانی نزدیک نشود، اما ۲ سال پیش وقتی فیلم طلا و مس به کارگردانی همایون اسعدیان را مقابل دوربین برد و آن را در جشنواره فیلم فجر به نمایش گذاشت، ثابت کرد که هنوز این طیف از مردم جامعه برایش مهم هستند. این فیلم هفته گذشته از شبکه یک سیما به روی آنتن رفت.

بعد از نمایش طلا و مس در جشنواره، برخی از منتقدان گفتند این فیلم می‌خواهد هاله‌ای از تقدس دور روحانیون بکشد و نشان دهد آنها بهترین‌های جامعه هستند و گرنه به جای مرد روحانی هر مرد دیگری می‌توانست شوهر زهرا سادات باشد، اما این‌ گفته را نمی‌توان پذیرفت. اگر آقا سید یک مرد عادی بود مانند همه مردهای دیگر کشمکش‌های دراماتیک در داستان شکل نمی‌گرفت. درام‌هایی معمولا موفق هستند که قهرمان و شخصیت اول آنها یک فرد خاص باشد. فردی که ویژگی‌های منحصر به فرد دارد که او را از دیگر مردم متمایز می‌کند و در فیلم طلا و مس، انتخاب یک طلبه جوان که از شهرستان برای ادامه تحصیل همراه زن و ۲ بچه‌اش به تهران آمده‌اند موقعیت متمایز بودن را هم برای نویسنده و هم برای کارگردان به وجود آورده است. از طرفی با دیدن فیلم طلا و مس بیننده با دغدغه منوچهر محمدی هم‌سو می‌شود؛ برخی از مردم واقعا قشر روحانی را تافته جدا بافته از جامعه می‌دانند، اما‌ آیا باید این نگاه ادامه پیدا کند یا می‌توان آن را تعدیل کرد و بین روحانیون و اکثر مردم آشتی برقرار کرد؟ در جایی از فیلم که آقا سید به همراه وانت دوستش به سمت حوزه می‌روند، دوستش خطاب به او می‌گوید: عمامه‌ات را بردار تا ما هم بتوانیم امروز کاسب شویم! همین دوست، مدام به آقا سید می‌گوید به خانمت بگو برای من دستی بالا بزند تا من هم بتوانم مثل تو صاحب همسر و بچه بشوم.

او می‌گوید: هر جا می‌روم خواستگاری تا می‌فهمند طلبه هستم می‌گویند باید فکر کنیم.... و این فکر کردن آنقدر ادامه پیدا می‌کند تا او ناامید می‌شود! حتی عاطفه، دختر آقاسید هم از روحانی بودن پدرش فرار می‌کند، وقت او با عبا و عمامه عاطفه را به مدرسه می‌برد، دختربچه، نزدیک مدرسه خودش می‌دود و می‌رود تا دوستانش نبینند، پدر او روحانی است. خانم پرستار بیمارستان هم نگاه کاملا انتقادی به آقاسید دارد و هیچ ابایی ندارد که با زخم‌زبان‌هایش او را برنجاند...

در فیلم طلا و مس انگار خانم پرستار نمادی از عموم مردم است. او چند روزی مدام با آقا سید رودررو می‌شود و این آشنایی با خصلت‌های اخلاقی و رفتاری باعث می‌شود تا او نگاهش به این روحانی تغییر کند. آنچه پرستار را تحت تاثیر قرار می‌دهد، عشقی است که‌ آقا سید به همسرش دارد. البته پرستار هم به این روحانی جوان صراحتا راه و روش عاشقی را یاد می‌دهد و از او می‌خواهد عشقش را به همسرش به زبان بیاورد و از این ابراز عشق نترسد.

طلا و مس، هوشمندانه معصومیت زنان را به تصویر می‌کشد. زنی که طبق سنت و اخلاق خانوادگی که ریشه در مذهب دارد آموخته است باید با انجام کارهای خانه از خانواده‌اش حمایت کند به یکباره زمینگیر می‌شود و بیماری«ام اس» او را فلج می‌کند.

زن که تا به امروز همه کارهای خانه و فرزندداری را مدیریت می‌کرده و از این کار هم لذت می‌برده حالا دیگر هیچ‌کاری نمی‌تواند انجام دهد. او فقط اشک می‌ریزد، از خدا طلب مرگ می‌کند و ناامیدی و یاس همه وجود او را فرامی‌گیرد. اسعدیان در سکانسی که زهرا سادات تصمیم می‌گیرد برای عاطفه‌اش ماکارونی بپزد اما نمی‌تواند، همه عصیان او در برابر دردی که باید تحمل کند را به نمایش گذاشت و در این شرایط تنها یک نفر می‌تواند به زهرا‌سادات اعتماد به نفسش را برگرداند و آن‌هم آقا سید است و او ثابت می‌کند که وقتی عشق و ایمان در کنار هم قرار می‌گیرند، انسانیت بروز می‌کند و اینجاست که خداوند می‌تواند در قرآنش با افتخار بگوید که انسان بهترین مخلوقش است.

طاهره آشیانی



همچنین مشاهده کنید