شنبه, ۱۳ بهمن, ۱۴۰۳ / 1 February, 2025
«سندرم استکهلم» واقعا چیز عجیبی است
بهار سال ۱۹۹۸ ناتاشا کامپوش ۱۰ ساله راهی مدرسه بود که ناگهان یک ون جلوی پایش توقف کرد و مردی حدود ۴۴ ساله که بعدها معلوم شد نامش ولفگانگ پریکلوپیل است، او را ربود و این تازه آغاز داستان بود. باوجود آنکه ناتاشا فکر میکرد به زودی با پرداخت پول به آدمربا آزاد خواهد شد، این اتفاق هرگز رخ نداد و در نهایت سال ۲۰۰۶ خود ناتاشا موفق به فرار از دست آدمربا شد. ولی نکته قابل تامل در این آدمربایی حس عاطفی بود که بین ناتاشا به عنوان گروگان و ولفگانگ با کسوت گروگانگیر ایجاد شده بود. شاید همین حس عاطفی بود که ناتاشا را برای ۸ سال نزد ولفگانگ نگه داشت.
مشابه این اتفاق نه تنها در واقعیت که حتی در بسیاری از فیلمها و کارتونها سوژه قرار میگیرد. نمونه مشهور این اتفاق، داستان دیو و دلبر است؛ دلبری که به قصر دیو میرود و دیو او را زندانی میکند و پس از گذشت مدتی از زندانیکردن او، عاشقش میشود و ... این نشانههای همدردی و فداکاری و مهربانی در اصطلاح علمی با نام «سندرم استکهلم» معروف است، سندرمی که در آن گروگان و گروگانگیری نشانههایی از حس همدردی را از خود نشان میدهند که همین میتواند کل ماجرای آدمربایی را تغییر دهد، مانند اتفاقی که در دیو و دلبر رخ داد.
● ادامه داستان ناتاشا...
ناتاشا به محض اینکه داخل ون قرار گرفت فهمید که ربوده شده است. او ابتدا شروع به فریاد کشیدن کرد اما طولی نکشید که مرد ۴۴ ساله دهانش را بست تا صدایش به جایی نرسد. با این حال ناتاشا تصور میکرد بهزودی از دست او خلاص خواهد شد. او مدتی را در انبار خانه آدمربا که بعدها فهمید نامش «ولفگانگ» است، سپری کرد تا اینکه فهمید پلیس دست از تلاش برای پیدا کردن او برداشته است. او چند بار اقدام به فرار کرد اما هر بار ناموفق بود. آدمربا او را تهدید میکرد که درصورت بروز هرگونه حرکت خلافی از او، فرد کمککننده به ناتاشا و خود را خواهد کشت. مدتی گذشت. بهنظر میآمد ولفگانگ به نوعی از ناتاشا مراقبت میکند. همین جا بود که ناتاشا هم احساس میکرد دلش میخواهد به او کمک کند.
● شرایط برای ناتاشا چگونه بود؟
بهنظر میآمد ناتاشا هم حس همدردی با ولفگانگ پیدا کرده است. بعد از گذشت یک سال، ولفگانگ ناتاشا را مجبور کرد نام جدیدی برای خود انتخاب کند. او به ناتاشا گفت که پدر و مادرش قبول نکردند پول لازم را برای آزادیاش پرداخت کنند و پدر و مادرش از اینکه از شر او راحت شدند، خوشحالند. ناتاشا چندبار تصمیم بهخودکشی گرفت و چند باری هم خواست که فرار کند اما در همه این موارد ناموفق بود. هرچند علائم این سندرم که همان حس همدردی بود، در او دیده میشد زیرا ناتاشا او را به نوعی تحسین میکرد. ۳ویژگی مهم این سندرم که شامل احساسات منفی گروگان در برابر پلیس، احساسات مثبت گروگان نسبت به آدمربا و احساسات مثبت آدمربا دربرابر گروگان است، در این حادثه گروگانگیری به وضوح دیده میشد. از سوییناتاشا با او همدردی میکرد و از سوی دیگر ناتاشا از ولفگانگ خواهش میکرد شبها برایش قصه بگوید و او را آرام کند و گاهی آدمربا از ناتاشا میخواست آنچه را نیاز دارد، مطرح کند و او نیز خواستههایش را مطرح میکرد و ولفگانگ آنها را برآورده میکرد.
● ناتاشا چگونه درگیر شد؟
ولفگانگ به نوعی شرایط را برای ابتلای ناتاشا به این بیماری فراهم کرده بود. او نشان داد که بین او و ناتاشا قدرت نابرابری وجود دارد که مشخص میکند او چه کاری را میتواند انجام دهد و چه کاری را نمیتواند. آدمربا ناتاشا را تهدید به مرگ و آسیب فیزیکی کرده بود و به همین دلیل ناتاشا تصور میکرد نمیتواند فرار کند.
او در این حادثه دریافته بود که اگر به حرفهای آدمربا گوش نکند ممکن است مورد خشونت رفتاری و فیزیکی قرار گیرد یا حتی کشته شود. بنابراین برای ناتاشا فرار یک گزینه نبود چون ممکن بود به قیمت جان او تمام شود. تنها شانس او اطاعت بود. او با تبعیت از دستورات او میتوانست اعتمادش را جلب کند و به این ترتیب به او نزدیکتر شودو شاید بتواند راه فراری پیدا کند.
● سرانجام ناتاشا
با اینکه ناتاشا خود را در برابر آدمربا ناتوان میدید، بعد از آخرین فرار ناموفق بهخود قول داد روزی که قدرت پیدا کرد خود را از چنگ ولفگانگ نجات دهد و سرانجام آن لحظه در سال ۲۰۰۶ اتفاق افتاد؛ زمانی که ناتاشا مشغول تمیز کردن ماشین ولفگانگ بود. او ناگهان متوجه شد آدمربا حواسش جای دیگری است و او موقعیت فرار دارد. در همین لحظه او پا به فرار گذاشت. بعد از فرار ناتاشا، ولفگانگ اقدام بهخودکشی کرد. ناتاشا مورد معاینه قرار گرفت و مشخص شد علائم استرس حاد و اختلال استرس پس از سانحه در او دیده میشود. او بعد از شنیدن خبر مرگ آدمربا بهشدت اندوهگین شد که نشانی از اثبات وجود سندرم استکهلم در او بود. پزشکان برای درمان ناتاشا بهدلیل آنکه اختلال خواب نیز داشت، به او دارو تجویز کردند.
● سندرم استکهلم چیست؟
سندرم استکهلم نامی است که برای توصیف این موقعیت به کار میرود: وقتی بین گروگان و گروگانگیر حالتی عاطفی بهوجود میآید. در این حالت گروگانها ممکن است با گروگانگیرها حس همدردی پیدا کنند و خود را تسلیم گروگانگیرها کنند. در اصل این سندرم، پاسخ فیزیولوژیک گروگانهای ربوده شده است. این نشانههای مهربانی و همدردی تا آنجا میتواند پیش برود که گروگان با وجود تمام خطرهایی که ممکن است تهدیدش کند با اختیار کامل خود را تسلیم گروگانگیر میکند. این سندرم در موارد دیگری مثل همسرآزاری، تجاوز یا سوء استفاده از اطفال هم ممکن است دیده شود.
● چرا نام این سندرم استکهلم است؟
در سال ۱۹۷۳ و از ۲۳ تا ۲۸ آگوست گروگانگیری در کردیت بانک شهر استکهلم سوئد روی داد و چند نفر از کارمندان بانک به گروگان گرفته شدند اما بر خلاف سایر گروگانگیریها این واقعه شهرت جهانی پیدا کرد و باعث شد بیماری جدید روانی یعنی سندرم استکهلم کشف شود. برخلاف انتظار، گروگانها از نظر احساسی جذب دزدها شدند و حتی بعد از آزادی، از آنها دفاع کردند و حاضر نشدند علیه آنها، شهادت بدهند. بعدها، یکی از دزدها با یکی از خانمهای کارمند ازدواج کرد! و به این ترتیب سندرم استکهلم متولد شد.
● ویژگیهای این سندرم چیست؟
هر سندرمی علائم و مشخصاتی دارد و سندرم استکهلم هم از این قاعده مستثنی نیست. در حالی که با توجه به نظرات متفاوت محققان، فهرست روشنی در این مورد وجود ندارد اما میتوان برخی از آنها را برشمرد:
- احساسات مثبت قربانی به گروگانگیر یا زندانبان
- احساسات منفی قربانی نسبت به خانواده، دوستان و مقاماتی که سعی در نجات آنها دارند و موفق هم میشوند.
- پشتیبانی از دلایل و رفتارهای گروگانگیر
- احساسات مثبت زندانبان یا گروگانگیر نسبت به قربانی
- رفتارهای حمایتی قربانی در زمانی کمک به زندانبان.
لازم به ذکر است که این سندرم برای همه گروگانگیرها و گروگانها پیش نمیآید.
● فرایند روانی این سندرم چگونه است؟
در این سندرم هیچ قصد قبلی نه در زندانی و نه در زندانبان مبنی بر ایجاد رابطه دوستانه با فرد مقابل وجود ندارد. از دید روانشناسی ذهن انسان مسئول فراهم کردن مکانیسم دفاعی برای افراد است و به آنها کمک میکند از خطر دوری کنند.
در وضعیت گروگان و گروگانگیر، ذهن سالم به دنبال بقاست و در این حالت سندرم استکهلم شکل میگیرد. بعضی از متخصصان میگویند زندانی در این حالت به دوران نوزادی خود بازمیگردد که برای غذا گریه میکند و در وضعیت وابستگی است. در مقابل زندانبان در نقش مادری که کودکش را از تهدید محافظت میکند، قرار میگیرد. قربانی سپس برای بقا تلاش میکند. در این حالت انگیزه زندگی برای قربانی مهمتر از متنفر بودن از فردی است که او را در وضعیتی دشوار قرار داده است.
● چیزی شبیه شستوشوی مغز
اگــر چیزی دربـــاره شستوشوی مغز شنیده باشید متوجه شباهت روند آن با سندرم استکهلم خواهید شد. هر دوی اینها تحتتأثیر روابط ناشی از قدرت هستند. در این حالت گروگانگیر مدام توهم توطئه دارد و فکر میکند پلیس یا زندانی در حال طرح نقشهای برای خلاصی هستند و میخواهند او را از آنچه حالا برای او قدرت خوانده میشود، خلا کنند. به این ترتیب گروگانگیر سعی میکند با دروغهایی مانند اینکه خانوادهاش او را دوست ندارند و نمیخواهند مبلغ لازم را پرداخت کنند یا حتی پلیس دست از تلاش برای یافتن او دست برداشته است ذهن زندانی را به خود معطوف کند.
● روند همدردی چگونه شکل میگیرد؟
در وضعیتهای تهدید و بقا همه به دنبال روزنه امید هستند؛ نشانهای هر چند کوچک برای اثبات امید. وقتی گروگانگیر به قربانی کمی محبت نشان میدهد حتی اگر به نفع گروگانگیر باشد، قربانی آنها را به عنوان صفات مثبت زندانبان درک میکند. اجازه استفاده از حمام و خوردن و نوشیدن کافی است تا علائم سندرم بروز کند.
در رابطه بین گروگانگیر و گروگان ممکن است هر کدام از آنها درباره گذشتهشان صحبت کنند اینکه چگونه درباره آنها بدرفتاری شده، مورد آزار قرار گرفتهاند یا به آنها ظلم شده است. در این حالت همدردی نسبت به گروگانگیر اتفاق میافتد و به همین دلیل بیشتر اوقات قربانیان سندرم استکهلم اغلب از گروگانگیر دفاع میکنند. با جملاتی مثل «میدانم او فک من را خرد کرده است اما او دوران کودکی بدی داشته است.» در سندرم استکهلم قربانی برای نجات خود سعی می کند همه چیز را از دریچه چشم گروگانگیر ببیند و بنابراین سعی میکند آنچه او را خوشحال میکند، انجام دهد. در حقیقت در این حالت گروگان در حال تلاش برای به حداقل رساندن تماس با موقعیتهایی است که ممکن است او را هدف سوءاستفاده لفظی یا خشونت قرار دهد.
● نمونه مشهور سندرم استکهلم
مثال مشهور سندرم استکهلم، مورد ربوده شدن «پتی هرست» دختر یک میلیونر است. او در سال ۱۹۷۴ توسط عدهای آدم ربا اسیر شد اما در نهایت با ارسال یک نوار صوتی اعلام کرد به آدمربایان پیوسته است. او با آدمربایان سمپاتی پیدا کرده بود و حتی بعدها در سرقت از یک بانک با آنها همکاری کرد که نتیجه آن محکوم شدن به ۲ سال حبس بود.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست