یکشنبه, ۲۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 12 May, 2024
مجله ویستا

درگذشته « فقر » فرهنگی را نشان می دادیم


درگذشته « فقر » فرهنگی را نشان می دادیم

تاملی بر رواج فرهنگ تجمل گرایی در رسانه ملی

۳۰ اکتبر ۱۹۳۸ «ارسون ولز» با همکاری گروه تئاترمرکوری، نمایشنامه ای را با نام «جنگ جهانی» تنظیم و اجرا کرد

● داستان تخیلی

حمله ساکنان کره مریخ به کره زمین. در برنامه تبلیغی این نمایشنامه که در جشن روز هالوین پخش می شد، این برنامه قطع و خبری به این مضمون پخش شد که: «مریخی ها به سمت زمین حرکت کرده اند و به زودی در محلی به نام «گروورس میل» در ایالت نیوجرسی آمریکا به زمین می رسند.» اگرچه این پیام به یک آگهی بازرگانی مربوط بود، اما باعث وحشت و اضطراب ناگهانی شد و همه چیز را به هم ریخت. از ۱۲ میلیون شنونده این پیام، دست کم یک میلیون نفر آن را باور کردند که یک موجود بیگانه، از فضا به زمین خواهد آمد؛ ترس و وحشت جامعه را فراگرفت؛ برنامه های مذهبی کلیساها به هم خورد؛ ترافیک و رفت و آمد مردم مختل شد؛ سامانه های ارتباطی قطع گردید؛ مردم خانه هایشان را رها کردند به مناطق امن و روستاها پناه بردند؛ مغازه های خواربار فروشی و مواد غذایی غارت شد و هرج و مرج و بی نظمی شهرها را فراگرفت. همه اینها، حاصل یک پیام رادیویی بود.«مارشال مک لوهان» در کتاب «برای درک رسانه ها» به مقاله ای از «ادیت فرون»

اشاره می کند که در آن تلویزیون به علت آن که نمی تواند عمیقاً به موضوعات بپردازد و قادر نیست گفتگوهای عمیق و خیلی خاص را با شدت لازم ارایه کند، «غول خجالتی» نامیده شده است. در این عنوان، واقعیتی نهفته است که تدقیق در ابعاد وجوه آن، می تواند ویژگی های این «رسانه سرد» را بیش از پیش بنمایاند. تلویزیونی که از منظر مک لوهان باید رسانه عکس العمل ها خوانده شود تا رسانه عمل ها و نتیجه رسیدنها. از همین روست که مک لوهان، تماشاگر تلویزیون را به مسافری نشسته درزیردریایی تشبیه می کند که از درون محیط امن و نفوذ ناپذیر زیردریایی، با دریای تصاویر گنگ، مبهم و اعجاب برانگیز خارج، بمباران می شود.

مخاطبان و تاثیر و درک پیامهای ارتباطی بر فرهنگ اجتماعی آنها نیزواقعیتی است انکار ناپذیر که باید بدان اذعان داشت. در کنار نقشهای هدایت و راهنمایی، آموزشی، خبری و تفریحی و تبلیغی، اثرات مخرب این پیامها را باید تناقض نامبارکی دانست که مخاطب را بیش از هر زمان دیگر متاثر از خود ساخته است. «تجمل گرایی و رواج روحیه مصرف گرایی» نیز از جمله پیامدهای زیانباری است که زندگی اجتماعی و فرهنگ مخاطبان پیامهای رسانه ای را دستخوش تغییر و تحول ساخته است.این گزارش پس از پرداختن به این مقدمه، سعی دارد به بخشی از تأثیرهای پیامهای بصری رسانه ملی بر روی مخاطبان در این خصوص اشاره کند.

● در گذشته فقر فرهنگی را نشان می دادیم

ابوالفضل جلیلی، فارغ التحصیل کارگردانی و بازیگری از دانشکده هنرهای دراماتیک شاید به قول خودش تنها فردی در دنیاست که در شهر زندگی می کند، اما دوازده سال است که درخانه اش تلویزیون ندارد. جلیلی ۵۰ ساله می گوید: در گذشته به ما می گفتند در فیلمها و آثارتان فقر را نشان ندهید، نمی خواستیم فقر را نشان بدهیم تا مثلا بگوییم چقدر فقیر هستیم. من بیش از هر مسأله ای «فقر فرهنگی» را نشان می دادم.

جلیلی که وضعیت مالی اش در نوجوانی از محل درآمد تابلو نویسی به قدری خوب بود که در مقطعی به زعم عده ای میلیاردر شده بود، ادامه می دهد: پدرم می گفت فکر نکن پولدار شدن انسانیت و شخصیت می آورد؛ پولدار بودن، فرهنگی را می طلبد که ابتدا باید آن را یاد بگیری.

کارگردان ۵۰ ساله سینما می گوید: می ترسیم واقعیات را بیان کنیم و بنابراین از بیان آنها فرار می کنیم. می ترسیم بگوییم وقتی قرار است مبلی را برای منزل خود خریداری کنیم، ابتدا باید فرهنگ روی آن نشستن را یاد بگیریم. درست کردن یک موضوع با حل کردن آن متفاوت است. می گوییم حالا بگذرد تا بعد...

می گویند همه باید شیک باشند، روی میز غذا بخورند و... اما وقتی نگاهی به زندگی معمولی مردم می کنیم، می بینیم زندگی آنها این گونه نیست. باید مشخص شود کار تلویزیون درس دادن و هدایت افکار عمومی است و یا اینکه باید به حوزه مسایل مادی و معنوی مردم وارد شود. مهمترین مشکل امروز ما این است که همه مسایل مادی شده است و جبران آن زمان زیادی را می طلبد؛ شاید ۴۰ - ۵۰ سال دیگر زمان لازم است تا دوباره به روزهایی برگردیم که راه خودکفایی و مصرف خودی را می پیمودیم.

جلیلی بیش از ۱۴ فیلم ساخته است که برخی از آنها از معتبرترین جشنواره های دنیا جایزه گرفته است، در حالی که فیلمهایش در ایران به نمایش در نمی آیند. وی می گوید: در فیلمهای من نوعی صداقت جاری است.

کسانی که با من کار می کنند، می دانند پول آنچنانی ندارم به آنها بدهم؛ تنها عشق به کار است که به ما انگیزه می دهد. جلیلی اضافه می کند: در فیلم «دان» به خانه زن و مرد فقیری رفتیم که تنها یک اتاق در اختیار داشتند؛ اما به قدری اتاق آنها زیبا بود که تصور می کردیم آن را یک طراح صحنه چیده است. اما گاهی می بینید هشت اتومبیل در پارکینگ منزلی پارک شده است؛ بر روی صندلی یکی رب گوجه ریخته، شیشه دیگری آن قدر کثیف است که نمی شود بیرون را دید و... پس معلوم می شود فرهنگ مصرف را هم نداریم و باید تلاش کنیم به گونه ای این فرهنگ را ایجاد کنیم.

● اصلا لوکیشن چه اهمیتی دارد؟

جابر قاسمعلی که کار فیلمنامه نویسی اش در سینما را پانزده سال پیش با «جای امن»، آغاز کرده است، طرح سوژه ما را طرح بحثهای بی ربط در مقوله درام و داستان پردازی می داند و این گونه استدلال می کند: این مقوله ها؛ مباحث خارج از کار سریال و داستان است که به کار ما تحمیل می شود. واقعا چه باید بکنیم، باید کدام حرف منتقدان و یا سیاستگذاران را بپذیریم؛ گاهی می گویند تجملگرایی را مطرح کنید، از سویی وقتی واقعیات را مطرح می کنیم، به تلخ نمایی و سیاه نمایی متهم می شویم. من را متهم می کنند که آدم تلخ اندیشی هستم، در صورتی که اتفاقاً آدمی هستم که دنبال تجملات نمی رود.این موضوع در «راه شب» و سایر کارهای من مشخص است. چه باید کرد؟ آیا از ترس اینکه به ترویج تجمل گرایی متهم نشویم، باید به سراغ بیان این موضوعات نرویم.

قاسمعلی که روزنامه نگاری را نیز از شانزده سال پیش با نشریه «گزارش فیلم» تجربه کرده است، می گوید: من معتقدم هیچ یک از این مسایل مهم نیست؛ مهم این است که شما می خواهید داستانی را تعریف کنید که بیان کننده پندها، عبرتها و آموزه هایی برای مردم باشد، حالا می خواهد داستان در «زعفرانیه» یا در «میدان غار» اتفاق بیفتد. اصلاً لوکیشن چه اهمیتی دارد؛ مهم این است که چه می گویید.

● تجمل گرایی، دامنگیر جامعه

فرج ا... سلحشور نویسنده، بازیگر، کارگردان و در نهایت تهیه کننده ای که فعالیت هنری اش را در سینما با بازی در فیلم به یادماندنی «توبه نصوح» محسن مخملباف آغاز کرده و از نخستین افرادی است که در شکل گیری و تأسیس حوزه هنری شرکت داشته است، تجمل گرایی را واقعیتی می داند که دامنگیر جامعه شده است.

سلحشور می گوید: بخشی ازدلایل تجمل گرایی به تبلیغات رسانه ها اعم از تلویزیون، سینما و مجله های خانوادگی و تبلیغات بیلبوردها و پلاکاردها و بخشی از آن به عملکرد دولتهای سابق برمی گردد؛ یعنی وقتی از یک سو بازار فروش اجناس زنانه و لوازم آرایش را ایجاد و از سوی دیگر درآمدی مکفی برای زنان در جامعه فراهم می کنید، طبیعی است که خانمها برای تأمین سلیقه ها و خواسته های خود، به سوی تجمل گرایی می روند و به رونق این بازار دامن می زنند.

وی ادامه می دهد: وقتی الگوی جامعه و خانواده ها که از سوی رسانه ها تبلیغ می شود غرب و زندگی غربی می شود، طبیعی است که ظاهر و باطن ساختمانها شکل غربی به خود بگیرد و همین مساله است که باعث بیشتر شدن چشم و هم چشمی ها می شود.

سلحشور همچنین، رسانه ها و نوع سیاستگذاری، تجارت و مدیریت دولتها را عامل تجمل گرایی می داند و اضافه می کند: دولتها و شهرداران سابق ما نیمی از ایران را به بازار اجناس لوکس وارداتی تبدیل کردند؛ علاوه بر اینکه تولیدات داخلی را از بین بردند، زمینه وابستگی بیشتر را به خارج فراهم کردند. این کاری بود که رسانه های خارجی نیز به آن پرداختند و رسانه های داخلی نیز آن را رواج دادند.

به گونه ای که می بینید، یک هنرپیشه در یک فیلم چند بار لباس تعویض می کند. در یک خانه، چند گونه مبل به نمایش گذاشته می شود. در آشپزخانه این منزل لوکس ترین لوازم جای گرفته است. وقتی خانمها پولدار شدند و پولشان را صرف مخارج خانه نکردند، به دنبال تجمل گرایی خواهند رفت.

رسانه ملی باید ساده زیستی را ترویج کند و از نمایش فیلمهایی که با نشان دادن رنگ و لعاب می خواهند برای مردم جذابیت ایجاد کنند، جلوگیری کند.

از آنجا که خیلی از فیلمها محتوا ندارند و کارگردان توان آن را ندارد که در فضایی عادی مخاطب خود را جذب کند، می کوشد از رنگ و لعابهای کاذب برای مقصود خود استفاده کند. حتی برای رسیدن به مقصود خود از رنگهای نامانوس استفاده می کند.

این مساله از بی لیاقتی و ضعف کارگردان و طراح صحنه است.

سلحشور از جمله کارگردانانی است که سینما را هم رسانه ملی می داند. علاوه بر تلویزیون، سینما هم در این مساله دخیل است.او می گوید: بدتر از تلویزیون سینماست که به این ماجرا دامن می زند. لازمه مقابله با این مساله این است که مسؤولان در هنگام تهیه این فیلمها بر آنها نظارت کنند.

متاسفانه در صدا و سیما این نظارت وجود ندارد و تنها وقتی فیلم ساخته شد، مدیران سیما مجبورند برای آنکه سرمایه آنها حیف و میل نشود، آن را پخش کنند؛.در صورتی که باید قبل و در حین ساخت شرایط لازم را برای تهیه کننده توضیح دهند.

● تجمل گرایی را به عنوان واقعیتهای جامعه قبول کنیم

علیرضا افخمی نویسنده و کارگردان سینما و تلویزیون که «تب سرد»، «زیر زمین» و «او یک فرشته بود» جزیی از کارهای ماندنی او در رسانه ملی است، از ما می خواهد تجمل گرایی را به عنوان جزیی از واقعیتهای جامعه قبول کنیم و اضافه می کند: از منظر رسانه، شما با داستانی مواجه هستید که چند شخصیت مستضعف و متوسط و چند شخصیت از طبقه مرفه در آن حضور دارند بنابر این نمی توان از برنامه ساز تلویزیونی انتظار داشت وقتی قرار است رفاه ثروتمندان جامعه را منعکس کند، دوربین خود را به داخل خانه های معمولی ببرد.

تنها در صورتی می توان پذیرفت رسانه ملی از انعکاس و به تصویر کشیدن تجملات به عنوان واقعیت جامعه منع شود که بگوییم فیلمنامه نویسان فیلمنامه هایی بنویسند که در آن شخصیتهای پولدار وجود نداشته باشند، اما اگر این شخصیتها وجود داشته باشند برنامه ساز نیز موظف است آنها را به درستی معرفی کند.

رویکرد سازمان صدا و سیما باید به گونه ای باشد که تجمل گرایی را نشان دهد، اما باید در مذمت آن بکوشد و تلاش کند فاصله طبقاتی را نقد کند. بنابر این از این منظر که زندگی های اشرافانه به نقد گذاشته شود، انعکاس این گونه زندگی ها نه تنها بد نیست که اتفاقا جزو وظایفی است که رسانه ملی باید به آن بپردازد.

جواد صبوحی