جمعه, ۵ بهمن, ۱۴۰۳ / 24 January, 2025
مرگ بر عقل زنده باد مرگ
در فلسفه هایدگر از سویی پرسش های فلسفی اساسی مطرح می شود که راه اندیشیدن را در فلسفه وی باز می گذارد و از سوی دیگر بعدی «ویرانگر» وجود دارد که همچون آتشی سوزان و پردامنه بخشی از عالم سیاست را دربر می گیرد. به طرزی که حیرت آدمی را برمی انگیزد، که چگونه فیلسوفی که به اساسی ترین مقولات فلسفی از جمله «هستی» و «وجود» پرداخته مبلغ اندیشه یی ویرانگر نیز بوده است.
هایدگر در تفسیر دازاین (تلقی وی از انسان در زبان فلسفی اش) به دازاین «متوسط» اشاره می کند که متصل و متوسل به دوران خود است و از جهان نیز پس می افتد. دازاین متوسط وی اشاره به «عوام» دارد. وی انسان ها را همچون افلاطون در طبقه بندی «عام» و «خاص» قرار می دهد. همین ایده پایه ساز طبقه بندی اجتماعی مورد نظر او در قرن بیستم در آلمان دوره نازی است. پیشوای وی «آدولف هیتلر» و اطرافیانش قطعاً در جایگاه «چوپانان» و «خواص» جامعه قرار دارند و سایرین «گله وار» باید از پیشوا پیروی کنند؛ دیدگاهی که اساساً شالوده توتالیتاریستی اندیشه وی را شامل می شود.
از دید هایدگر مرگ نیز به دو دسته «قابل ستایش» و «بی اهمیت» تفکیک می شود. مرگ سربازان آلمانی (به سبب نژاد آریایی) برای وی همچون مرگ اسطوره های تاریخ قلمداد می شد به طوری که در سخنرانی های دانشگاه آن را حماسه گونه تفسیر می کرد و در کنار آن کشتار یهودیان و کمونیست ها از دید وی مرگ «بی ارزش ها» بود و تا حدی بیهوده بوده است که ارزش آن را نداشته تا کلامی در مورد آن سخن بگوید و شاید سکوت وی بی سبب نبوده و از سر رضای خاطر بوده است؛ کشتاری که برای رسیدن به اهداف مندرج در «وجود و زمان» وی که منطبق با مرامنامه «حزب ناسیونال سوسیالیست آلمان» بود، قطعاً ضروری بوده است، ضدیت وی با یهودیان و کمونیست ها (در کل مخالفان هیتلر) تا جایی پیش رفته بود که هوسرل (فیلسوف) پیوستن هایدگر به حزب نازی و ضدیت وی با مخالفان نظام فاشیستی و موافقت وی با کشتار آنها را از تلخ ترین تجربیات زندگی اش می دانست. هوسرل از اعتمادی که به هایدگر و شخصیت وی کرده بود ابراز پشیمانی کرد.
در اگزیستانسیالیسم هایدگر افقی در جهت «اومانیسم» (انسان گرایی) وجود ندارد به طوری که هایدگر اومانیسم را مفهومی «مردود» می پندارد. از این نظر اگزیستانسیالیسم وی در نقطه مقابل اگزیستانسیالیسم انسانی سارتر قرار دارد. سکوت وی در قبال جنایات نازی ها ریشه در همین عدم اعتقاد وی به اومانیسم دارد. بالطبع اگزیستانسیالیسم هایدگر از جنس پیروی است نه از جنس اختیارگرایی مورد قبول سارتر. سارتر انسان را دارای آزادی و اختیار می داند تا گام به گام راه خود را از میان شرایط سهل و دشوار بیابد. سارتر منطبق شدن فرد با «قرارداد های زائد» اجتماعی را تلف شدن وقت انسان می داند، آنجا که هر فرد باید با زدن نقابی در نقشی اجتماعی قرار گیرد و از وجود خود دور شود. در حقیقت هایدگر نیز اسیر قرارداد ها و ارزش های سیاسی و اجتماعی دوران خود شد؛ فیلسوفی که به «فیلسوف بودن» خود و جایگاه «استادی» خود در دانشگاه افتخار می کرد و با زیر پا گذاشتن شأن هر دو مقام خود با جهل توده یی همراه شد و در خط «فاشیسم» هیتلری قرار گرفت.
از جمله مهم ترین ویژگی های «فاشیسم» که هایدگر نیز تئوریسینی در آن جبهه بود، انکار آرمان های انسان دوستانه (به ویژه برابری انسان ها) است. ویژگی فاشیسم تاکید بر خشونت است که در پی همین تاکید خون و «مرگ» جذابیتی شهوانی به دست می آورند. روش فاشیستی یعنی خشونت، شست وشوی مغزی، ترور، سانسور اندیشه و قتل عام؛ روش هایی که در طول تاریخ از سوی فاشیست ها همواره برای حفظ نظم کهن، حفظ شیوه زندگی سنتی و حفظ ارزش های طبقه یی خاص به کار گرفته شده است.
در نظر هایدگر دازاین تنها با مرگ است که «هستی غیراصیلش» به ساحت «اصیل» در می آید. اما در این بین دیدگاه وی با دیدگاه الهیون متفاوت است. وی مرگ را حد پایانی زندگی می داند و نه همچون الهیون معبری برای ورود به سرزمینی دیگر. فریبندگی فلسفه وی در زمینه «مرگ» در اینجاست که می گوید؛ من نمی توانم بگویم کیستم زیرا هنوز تمام نشده ام. در اینجا این پرسش مطرح است که در عدم اعتقاد وی به جهانی دیگر چگونه می توان از کیستی بودن خویش آگاه شد؟ آری، اعتقاد وی به «مرگ اندیشی» و تقدس بخشی به مرگ خوراک ایدئولوژیکی لازم برای قدرت مداران نازی را فراهم آورد. برای تشویق جوانان حزب نازی نیاز به ایدئولوژی تحریک کننده برای رهسپاری به سوی میدان جنگ و کشته شدن در راه آرمان های فاشیستی بود. هایدگر می داند که مرگ اندیشی قدرت انتخاب و آزادی را از انسان می گیرد، به این ترتیب گفتار وی صرفاً جستاری برای کشف حقیقت مرگ نبود بلکه در عمل نشان داد به دنبال «تحمیق توده ها» بوده است. وی می دانست تنها با منفعل ساختن و سلب آزادی از مردمان یک جامعه می توان آنان را گله وار تابع «پیشوا»ی فاشیست ساخت.
هایدگر مرگ را بنیاد تمامیت و هویت زندگی می داند، به آن وجهه حماسی و تراژیک می بخشد زیرا معتقد است تنها و تنها «مرگ» از آن من است. گویی تولد، آغاز حیات و زیبایی زایش از آن «من» نیست و نمی تواند باشد بلکه صرفاً «میرایی» و پاشاندن بذر سیاه آن در یک جامعه می تواند از آن «من» باشد. تئوریسین حزب نازی تقدس سازی پیرامون مرگ را تا جایی پیش می برد که پرسش اصلی را مطرح می سازد مرگ برای چه و در چه راهی؟ در نهایت پاسخ مورد نظر وی این است؛ مرگ در راه میهن و آرمان های ناسیونال سوسیالیسم، قربانی دادن در پای پیشوای یگانه. وی می گوید؛ «عزم ها و تصمیم های اصیل تنها در قبال مرگ اندیشی اتخاذ می شوند.»
روح ویرانگری و میراننده فاشیستی را در کلام موسولینی بیابیم؛ «ما آن نوع زندگی را خواستاریم تا فرد از طریق قربانی کردن منافع خصوصی خود و از طریق مرگ خویش آن وجود روحانی کامل را تحقق بخشد؛وجودی که ارزش او در مقام انسان در آن قرار دارد.» آیا روح حاکم بر سخن موسولینی پیشوای فاشیست ایتالیا با روح حاکم بر سخنان هایدگر فیلسوف آلمانی یکسان نیست و از یک آبشخور تامین نمی شود؟ و آیا نمونه بارز و عصاره این تفکر را در شعار معروف و کوتاه فاشیست های اسپانیایی نمی توان یافت که می گفتند؛ «مرگ بر عقل، زنده باد مرگ،»؟
گویی حیات فاشیسم به آموزش دائمی با مرگ و اندیشه مرگ اندیش بستگی دارد. از این رو مرگ چون افق قوام بخش قوم و ملت لحنی تراژیک و حماسی را بر هایدگر غالب می سازد که در عمل نتایج فاجعه بار سیاسی برآمده از آن دیده شد.
اگر پشت کردن بشر به مرگ اندیشی نبود؟ آیا تمدن بشری می توانست پا بگیرد و رشد یابد؟ آیا اگر غرب دائماً در پی مرگ اندیشی بود می توانست به پیشرفت های تکنولوژیکی دست یابد؟ تفکر دائمی پیرامون مرگ و فراتر از آن تقدیس و همانند نهادن آن مفهوم در جایگاه یک «الهه» چیزی جز «موت پیش از فوت» را برای انسان ها فراهم نمی آورد. زندگی سراسر همراه با ترس و اضطراب اگزیستانسیالیستی (البته از نوع هایدگری،) به همراه اندوه و ناامیدی دائمی.
هایدگر بر تکنولوژی و مدرنیته نقدهایی وارد ساخته که در مواردی سنجیده است اما از سویی دیگر دستاوردهای تمدن بشری را نفی می کند و در پی برنامه ریزی برای ساختن سیاره یی دیگر است. سیاره یی که به گمان وی پیشوا (هیتلر) قادر به پی افکنی آن است، سیاره یی که مستقل از سرمایه داری امریکایی و کمونیسم شوروی باشد و تکنولوژی را در این جهت به تسخیر خود درآورد؛ پنداری کودکانه که پایان آن با مرگ عملی نازیسم نوشته شد.
در مورد پیامد های مرگ بار فلسفه مرگ اندیش فاشیسم که هایدگر از سردمداران فکری آن بود پل هوهنر فلد می نویسد؛ «این کتاب ها (کتاب های هایدگر) که معنایشان هنگامی که منتشر می شدند به دشواری قابل فهم بود، بلعیده می شدند و تعداد سربازان جوان آلمانی که در جنگ جهانی دوم در روسیه یا آفریقا جان می سپردند در حالی که در کوله پشتی هایشان پر از کتاب های هولدرلین (شاعر مورد علاقه هایدگر) بود شمارش ناپذیر بود. گویا اصطلاحات کلیدی فلسفه هایدگر برای آنان اموری دور از دسترس نبود،» در ستایش همان سربازان پیرو تئوری های هایدگر، وی در سال ۱۹۳۲ در دهمین سالگرد یکی از شاگردانش به نام «آلبرت لئو شلاگتر» که در عملیات خرابکاری علیه ارتش فرانسه کشته شده بود، گفت؛ «یک قهرمان جوان آلمانی که یک دهه پیش به دشوارترین و عظیم ترین مرگ ها مرد،»
تنها اعتقاد و التزام به فلسفه مرگ اندیش و ضداومانیستی است که قادر است از یک فیلسوف «موجودی» بسازد که در مراسم کتاب سوزان جوانان نازی، در پروژه اخراج استادان یهودی، در نصب پلاکاردهای ضدیهودی شرکت جوید و در معرفی مخالفان به عوامل نازی نیز نقش ایفا کند. تنها اعتقاد به چنین فلسفه یی است که می تواند آدمی را وادارد که مکانیسم عمل «اتاق های گاز اردوگاه های مرگ» نازی ها را با مکانیسم دستگاه های کشاورزی صنعت تولید غذا یکسان پندارد، (در مصاحبه یی که با نشریه اشپیگل انجام داد به این شباهت اشاره کرد،)
عدم توجه به زایش پدیده ها، پویایی و حیات انسان ها و ارزش حیات انسانی و اعتقاد به نفی حقوق بشر پیامد های گریز ناپذیر چنین تفکری خواهد بود. تفکر مرگ اندیش و معتقد به حذف مخالف آثار مرگ آسای خود را این چنین برجای می گذارد که هایدگر بگوید؛ «وجود این همه استاد فلسفه بی معناست، در سراسر آلمان باید دو یا سه استاد نگه داشت.» و به دنبال آن بگوید؛ «فرهنگ و تربیت مهم نیست، به دست های جذاب پیشوا نگاه کنید.» چه سیاه دورانی که استاد دانشگاه و فیلسوف زمانه اعتقادی به «فرهنگ» نداشته باشد. گویا در ماشین فاشیسم خواهی نخواهی باید به سوی قطب «اوباش» متمایل شد و حتی کار را به اتحاد «نخبگان و لمپن ها» رساند، سیاه زمانه یی که به سبب ناآگاهی مردمان روی می دهد. آیا به قول یاسپرس «تفکر فلسفی در ارتباط با عمل صاحب فکر» در برهه یی از تاریخ نیست؟ آیا فیلسوفی که از جنایتکار حمایت می کند و با آن همراه می شود می تواند تفکری ژرف و گره گشا و مهم تر از همه «انسانی» ارائه دهد؟
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست