یکشنبه, ۱۴ بهمن, ۱۴۰۳ / 2 February, 2025
سینما و اقتصاد
ما جزو معدود كشورهایی هستیم كه سینمای تولیدیمان، انصافا ارزان است. باید گفت سینماگران ما اصلا بلد نیستند فیلم گران قیمت بسازند.فیلمهای اكشن ما در حد برخورد دو ماشین است كه غالبا هم خوب از كار درنمیآید. ما بلد نیستیم فیلم اكشن تولید كنیم، نه در ژانر فیلمهای ترسناك و نه در حوزه سینمای تجاری.مجموعه عوامل دست به دست هم دادهاند كه ما توانایی تولید آثار گرانقیمت سینمایی را نداشته باشیم. باید گفت همه چیزمان به هم میآید; ما نه توانایی نوشتن فیلمنامههای اكشن را داریم و نه اقتصاد سینمایمان به ما امكان عرضه فیلمهای گران قیمت را میدهد. البته برخی از سینماگران ایرانی مدعیاند كه در صورت داشتن امكانات مناسب توانایی رقابت با فیلمهای پرفروش و اكشن غربی را دارند، اما همین جا باید به ایشان گفت: سینمای ایران چیزی بیش از آنچه نشان میدهد نیست. كارگردانان میتوانند یك فیلم را با ۶۰، ۱۲۰ یا ۳۰۰ میلیون تومان هزینه بسازند، تنها تفاوت عمدهای كه پیش میآید آن است كه در فیلمهای با قیمت پایینتر، هانیه توسلی به ایفای نقش میپردازد و در فیلمهای گرانتر، هدیه تهرانی!سینمای ما یك سینمای خطی و مشخص است.
سینمایی كاملا ایرانیزه شده كه به سادگی میتوان ژانر فیلمها را مشخص كرد و با هزینهای معمول آنها را بست. دراین میان پول چندانی هم گیر تهیهكننده و كارگردان نمیآید; چرا كه فیلم قادر است حداكثر دخل خود را با خرجش هماهنگ نماید، سینمای ما آنقدر قوه و بنیه ندارد كه بتواند در بخش خصوصی روی پای خود بایستد و توقعی از دولت برای كمك نداشته باشد.سینمای ما دارای امكانات محدودی است كه حداكثر سعی سینماگران بر آن است كه این امكانات را نسوزانند.در واقع باید بگوییم سینمای ایران چیزی بین صنعت و فرهنگ است نه مكانیسمها و سازوكارهای صنعت را به خوبی میداند كه بتواند به شكلی خود آئین پول در بیاورد و زمینههای رشد اقتصادی خود را فراهم كند و نه فرهنگ است كه تنوع بالایی داشته باشد و توان پوشش نحلهها و اصحاب مختلف اجتماعی را در بطن خود به وجود آورد.آنچه كه در غرب به صنعت فرهنگ مشهود است و منتقدانی چون آدورنو به نفی و نقد آن مشغولند، در ایران محلی از اعراب ندارد. صنعت فرهنگ در ایران به وجود نیامده است كه بتوان آن را نقد كرد. هنر نمیتواند ابزار و لوازم بالندگی اقتصادی خود را فراهم آورد تا در بطن آن قادر به باز تولید خودش باشد. هنر، وجهی انضمامیاست كه اگر نتواند امكان بازیابی و تكثیر اقتصادی را فراهم آورد، محكوم به زوال است.ما قادر نیستیم كار متفاوتی حتی در حوزه قصه ایجاد كنیم.
فیلمهای خوب ایرانی از لحاظ محتوا غالبا به یكدیگر نزدیكند و جز معدود آثار فاخری از برخی سینماگران، بقیه قصهها گویی از روی یكدیگر تقلب كردهاند. بسیاری از قصهها نیز ایرانیزه شده فیلمنامههای دیگران هستند و جالب آن است كه كارگردانها نیز تمایلی ندارند بگویند فلان فیلم خوب خارجی را ایرانیزه كردهاند. آنها مایلند نشان دهند كه همه چیز از جمله انتخاب فیلمنامه براساس خلاقیت خودشان شكل گرفته است.دراین میان كارهای میدانی جدی درمورد شناخت سینمای تجاری نیز انجام نشده است. ما باید به این نكته توجه كنیم كه بین سینمای تجاری و ملودرامهالیوود تفاوت عمدهای وجود دارد. فیلمسازان مستقل نمیتوانند در سینمای ایران عرض اندام كنند. حتی ما كمتر به تجربههای مشترك فیلمسازی با كارگردانهای دیگر كشورها رو آوردهایم تاكتیكهای جدید فیلمسازی از آنها بیاموزیم و افق تازهای را پیش روی سینمای خود بگسترانیم.ما تنها سعی كردهایم در ژانرهای محدودی به كار سینمایی بپردازیم و ترسیمی از ژانرها را مدنظر قرار ندادهایم قالب عمومیفیلمها، ژانرهای خانوادگی خاصی را تشكیل میدهند كه بیش از هر چیز به روابط كلیشهای دختر و پسر، خواستههای فمینیستی زنان و زیادهخواهیهای مردان اختصاص دارند.دوست دارم در این مورد ابتدا تعریفی از ساختار بدهم و در ادامه بگویم ساختار سینمایی ایران بیشتر یك ساختار سلبی است تا ایجابی. ساختار عبارتست از نظام اجتماعی اقتصادی كه خودش را تحت هر شرایطی و مستقل از كنش، خواست یا اراده افراد اعمال میكند. در واقع ساختار اجتماعی از نظر عدهای از منتقدان آنقدر جبری است كه كنشگران توانایی آن را ندارند در برابر آن ساختار، خلاقیتی از خود نشان دهند.حال میپردازم به ساختار سینمایی ایران. جالب است بدانید سینمای ایران مجبور است خود را با وضعیت و حمایت خاص اقتصادی دولت سامان دهد. بالطبع كسانی كه خارج از ژانرهای مورد حمایت دولت فیلم میسازند، كمترین بهره را از كمكهای دولتی میبرند، فیلمهایشان در سدهای ممیزی گیر میكند و حتی هنگام نمایش با مشكل روبهرو میشود.
آری، ساختار سینمایی ایران تك ساختار متكی به اقتصاد دولت است. بخش خصوصی نیز (دقیقا مثل همه حوزههای دیگر) آنقدر توانایی ندارد كه بتواند خود را در عرصه رقابت با دولت قرار دهد، از دیگر سو، كادر ممیزی كنندگان از جانب دولت تعیین میشوند، بنابراین بخش خصوصی نمیتواند ریسك كند و هزینه سنگینی برای فیلمی بپردازد كه احتمال میدهد در عرصه ممیزی با اشكال روبهرو شود، جالب آن است كه در فیلمها حتیالامكان نقد به خود ممیزی وجود ندارد.پردازش دغدغهمند و انتقادی نسبت به ساختار اجتماعی با بزرگترین ممیزیها روبهرو میشود. نقد، بزرگترین جرم است، به همین دلیل سینماگران یا عطای تولید فیلمهای انتقادی را به لقایشان میبخشند و یا مجبور میشوند فیلمهای نقادانه خود را با هزینههای شخصی بسازند كه پر واضح است فیلمی كه كارگردان با هزینه شخصی میپردازد، نمیتواند فیلم گیشهای قدرتمند باشد، به همین دلیل كارگردانها از كار گیشهای منتقدانه صرفنظر میكنند و رو به تولید فیلمهای هنری خاص مدنظر جشنوارههای كن و لوكارنو میآورند. با این تفاسیر، هر ساله فیلمهای ایرانی با موفقیتهای بزرگی در جشنوارههای بینالمللی مواجه میشوند، اما امكان به روی صحنه رفتن این فیلمها در اكران عمومیمحال است. این فیلمها حداكثر یك بار در جشنواره فجر به اكران درمیآیند، ضمن آنكه ساخت این فیلمها جشنواره پسند است و اگر هم به اكران عمومیدرآیند، نمیتوانند موفقیت چندانی در جذب گیشه داشته باشند.به این ترتیب فیلمهای پر خرج انتقادی در كشور ساخته نمیشود و فیلمهای گیشهای نیز غالبا بیانگر یك روایت طنزآمیزند. جالب آن است كه اكثر فیلمهای گیشهای ایران، كمدی هستند یا رگه هایی از خنداندن را در درون خود دارند. آیا این بدان سبب نیست كه كارگردانها سعی میكنند با دوگانهگویی و بهرهگیری از قابلیت غیرجدی طنز، حرفهایشان را به خورد تماشاگران بدهند، در واقع چون سینماگر امكان این را ندارد كه به توصیف، تفسیر، تشریح و تنقید وضعیت اجتماعی بپردازد. ناچار است با خندادن تماشاگر او را به سمت گیشه رهنمون شود; طنزی كه بعضا بسیار كممایه و ابتدایی است.
بنابراین ساختار ممیزی چنان به بدنه فیلمسازی ایرانی فشار آورده كه نتوانستهایم بنیه قوی، جدید و انتقادی برای فیلمها به وجود آوریم. فیلمها كلیشهایاند، چرا كه اگر بخواهند از كلیشههای ملودرامیك یا طنزآگین خارج شوند، بالفور با رگههای ممیزی روبهرو میگردند.از دیگر سو ما عادت نكرده ایم فیلمهای گران قیمت بسازیم. جلوههای ویژه(special effect) در سینمای ایران بسیار ضعیفاند، بدلكاران متخصص در موتور یا ماشین سواری یا پرش از ارتفاع نداریم، همه اینها از دو سو باعث شدهاند فیلمهایمان، ارزان قیمت و غیرتجاری گردند و دخلشان چیز زیادی بیش از خرجشان نباشد، این شاید واقعیت سینمای ایران باشد و با نوشتن هزاران چون این مقاله هیچ اتفاق جدیدی حاصل نشود.
امین فیروزگر
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست