دوشنبه, ۱ مرداد, ۱۴۰۳ / 22 July, 2024
مجله ویستا

نوستالژی روی آنتن شبکه سوم


نوستالژی روی آنتن شبکه سوم

مردم درباره سریال «وضعیت سفید» و زندگی آدم های دهه ۶۰ چه می گویند

درست است تماشای «وضعیت سفید» در شب‌های پاییزی از شبکه سوم سیما نیاز به یک دوجین حس علاقه به تماشای سریال‌های تلویزیونی و خوره فیلم بودن دارد، اما به زعم نگارنده یک کیلو طعم نوستالوژی و خاطره بازی نیز برای آن‌هایی که از نسل دیروز هستند، نیاز مفرطی است که سازندگان سریال «وضعیت سفید» به خوبی توانسته‌اند از پس آن برآیند و شرایط را برای بیننده تلویزیونی کاملا مهیا کنند. «وضعیت سفید» برای آن‌هایی که در روزهای جنگ و ایام دهه ۶۰ می‌زیستند، دقیقه دقیقه خاطره و لذت دارد و برای آن‌هایی که این دوران را تجربه نکرده‌اند، لحظه لحظه حلاوت و شیرینی و البته جذابیت دارد. از همین رو به سراغ ۲ نسل رفتیم تا دو دیدگاه متفاوت را در گزارش میدانی مان با آن‌ها به کنکاش بنشینیم. نخست آن‌ها که دوران جنگ و روزهای دهه ۶۰ را تجربه کرده‌اند تا چه اندازه روایت سازندگان این سریال را از آن روزها مطابق با واقعیت قلمداد می‌کنند و دیگر نسل امروز که با حال و هوای آن روزها بیگانه‌اند، از تصویر هنرمندانه‌ای که «وضعیت سفید» از آن روزها نمایش می‌دهد، چه احساسی دارند؟ این موضوع گزارشی است که در میان مردم همین کوچه و خیابان‌های شهر خودمان تهیه کرده‌ایم. با ما همراه باشید...

● همین طور بود، یادش به خیر...

حاج مهدی، قریب ۴۰ سال است که سرایدار مسجد است. مویی سفید کرده است و کمری خم! مرد موی سفید مسجد محله، سرد و گرم روزهای جنگ را چشیده است و تا از روزهای جنگ با او صحبت می‌کنیم، آهی می‌کشد. از او می‌پرسیم این سریالی که شب‌ها شبکه ۳ پخش می‌کند را دیدید؟ کمی‌مکث می‌کند و می‌گوید: «همین که یک خانواده از ترس جنگ رفتند توی باغ؟!» وقتی با علامت تایید ما روبه رو می‌شود، بی مقدمه می‌گوید: «خیلی خوب است. فیلم خوبی است. آدم یاد قدیم‌ها می‌افتد.» حاج مهدی چند سالی هم در جبهه‌های جنگ بوده است. ادامه می‌دهد: «راستش خیلی جالب است. مدت‌ها بود از این فیلم‌ها ندیده بودم که در مورد آن روزها این طور درست و حسابی حرف بزند.» از او می‌پرسیم چه‌قدر آن‌چه در این فیلم می‌بیند واقعیت است؟ می‌گوید: «باور کن پسر جان! آن روزها واقعا مردم با یک لقمه نان می‌ساختند و چند تا خانواده زیر یک سقف با هم زندگی می‌کردند. مثل الان نبود که این‌قدر خانواده‌ها از هم دور باشد و برادر، برادر را سال به سال نبیند.» حاج مهدی هنوز در حرف‌هایش گرد و غبار آن روزها عیان بود.

● سیل و موشک بارانی که همه را ترساند

محمدرضا دباغی یکی از اهالی محله قاسم آباد مشهد است که هنوز موهایش سفید نشده است اما ۵۳ سال دارد. او شغل آزاد دارد و در مورد آن روزها و سریال «وضعیت سفید» و به تصویر کشیدن آن دوران آگاهانه حرف می‌زند. «شاید باور نکنید ولی آن روزها واقعا آدم‌ها همین‌طور با هم بودند. برادر دلش برای برادری که با او قهر بود، غش و ضعف می‌رفت و حتی حاضر نبود خار به پایش برود. درست مثل همین بهروز (بازیگر نقش بهروز در فیلم) که با برادرش بهزاد دعوایی بود اما وقتی بهزاد با زنش از باغ رفتند دلشوره گرفته و نگران برادرش بود.» این را محمدرضا دباغی می‌گوید. او ظاهرا سریال را دقیق نگاه می‌کند. دباغی می‌گوید: «من هر شب سریال را دقیق می‌بینم و برایم جالب است که چه‌قدر تصاویری که در این فیلم نمایش داده شده واقعیت نزدیک است.»

● دوست داشتنی ولی عجیب است!

مینا یکی از دخترهای امروزی است که ۲۲ سال دارد. او هم «وضعیت سفید» را می‌بیند. اما نگاه پر تردید مینا جالب توجه است. مینا می‌گوید: «سریال قشنگی است ولی تعجب می‌کنم یعنی واقعا آدم‌ها در دهه ۶۰ این‌طور زندگی می‌کردند؟!» وقتی از او می‌پرسیم این‌طور زندگی کردن خوب است یا بد، کمی‌تامل می‌کند و با شک زیاد می‌گوید: «خب، یک خورده خوب است، یک خورده بد!» مینا توضیحاتش را کامل می‌کند: «من فکر می‌کنم این صفا و صمیمیتی که بین آدم‌های آن روزها بوده، خوب است اما خیلی جاهایش هم ایراد دارد.» از او توضیح بیش‌تری می‌خواهیم: «ببینید من به شخصه اصلا نمی‌توانم این‌قدر به اطرافیانم اعتماد داشته باشم. از زندگی این‌طور شلوغ خوشم نمی‌آید. بیش‌تر دوست دارم تنها باشم. من حتی وقتی داداش کوچکم به اتاقم می‌آید دوست دارم زودتر برود تا تنها باشم...» صحبت‌های مینا ادامه دارد. شکل زندگی مردم دیروز برایش عجیب است. اما صمیمیت و موقعیت‌های خوبی را که در آن شکل زندگی اتفاق می‌افتاد دوست دارد.

نویسنده: بهنام اخوت