یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا

بحران عظیم در صنایع


بحران عظیم در صنایع

متاسفانه بخش بزرگی از این صنایع تنها با هدف تعطیل کردن خط تولید خریداری می شود خریداران از همان بدو بدست آوردن مالکیت به دنبال تعطیل کارخانه یا انتقال آن به محل دیگرند, تا با فروش زمین, سود سرشاری نصیب خود کنند

بخش صنعتی و عمومی کشور زیر پای تجار بزرگ بازار له می شود.

مدت هاست سیاست های اقتصادی نولیبرالی و نومحافظه کارانه ی بطور هدفمند و در تکمیل منویات بانک جهانی و شرکت های جهانی شده، بخش های عمومی و دولتی را یکی پس از دیگری به ورشکستگی سوق داده ، چوب حراجشان را زده، و به نابودی کشانده است. این روند روند تازه ای نیست ولی در این دوره و بویژه با سیاست های احمدی نژاد و نومحافظه کاران حامی اش شتاب بسیار بیشتری گرفته است.

سهام شرکت های صنعتی- دولتی به غارت کنندگان "بیت المال" تحت نام خصوصی سازی که در دور اول این دورانی خود تحت پوشش واگذاری سهام عدالت به مردم سازمان یافت تا برای آن به اصطلاح آبرویی خریداری گردد، امروز دیگر بدون هیچ پرده پوشی و در ابعاد نجومی به کسانی واگذار می شود که پول بادآورده ی خود را عمدتا از رانت ها، سوء استفاده از موقعیت ها، لابیگر با مافیای اقتصادی و غارت غیر قانونی مردم کسب کرده اند و تازه با این وجود، پولی هم برای این خرید ها از جیب مبارک نمی پردازند و اقداماتشان به وام های بانکی کلانی وابسته بوده است که بهره ی آن توسط رئیس جمهور "محترم" کاهش یافته و نصف تورم جاری ست؟!

متاسفانه بخش بزرگی از این صنایع تنها با هدف تعطیل کردن خط تولید خریداری می شود. خریداران از همان بدو بدست آوردن مالکیت به دنبال تعطیل کارخانه یا انتقال آن به محل دیگرند، تا با فروش زمین، سود سرشاری نصیب خود کنند. دردناک است، ولی از دید تاجر- مالکان امروزین این واحد ها، مهم ترین ارزش کارخانه ملک آن است و نه سرمایه انسانی و حتی نام تجاری یا سابقه ی تولیدی آن در صنعت. کار به جایی کشیده که این سیاست حتی در مورد کارخانه ها بزرگ کشور نیز در شرف اجرا اعلام شود. اخراج اعلام نشده ی صدها هزار نیروی کار طی ماه های اخیر را باید از جمله بخشی هم به دلیل همین سیاست ها دانست.

این تنها راه یورش به صنایع نیست. سیاست های تحریم اقتصادی اعمال شده توسط دولت جنایتکار آمریکا و متحدینش نیز صنایع را هدف قرار داده است. واردات مواد اولیه، داتش فنی و تجهیزات صنعتی با مشکلات عدیده ای روبرو ست که در این زمینه یافتن منابع مشابه- آن هم بیرون از چرخه ی تحریم، عدم گشایش اعتبارهای بانکی لازم به علت تحریم های بانکی، عدم وجود نقدینگی لازم جبران کننده ی فاینانس های لغو شده، تغییرات پی در پی سیاست های اعلام شده و بوروکراسی وحشتناک ادارای که در بسیاری از بخش ها با بهم ریختگی عجیبی روبرو ست و تقریبا کار نمی کند، تنها بخشی از مهم ترین آن هاست. و این در حالی ست که کالاهای مصرفی مشابه محصول این کارخانجات به سهولت با خریدهای نقدی با ارز انتقال یافته توسط صرافی های رسمی و غیر رسمی بدون هیچ مانعی وارد کشور می شود و به قیمت های عجیب و غریب با استفاده از فضای روانی تحریم فروخته می شود و بازار را اشباع می کند.

اینکه برخی از نمایندگان بازار در تمام این مدت از "بی تاثیر بودن تحریم ها" صحبت کنند، سخن گزافی نبوده و نیست. تجار بزرگ چیزی جز شیرین شدن بازارهاشان نمی بینند و حس نمی کنند. آن ها واردات خود را به سادگی انجام می دهند، تعرفه هایشان هر روز پائین تر می آید، قیمت محصولشان در بازار ده ها در صد افزایش می یابد، زمان های چک های وصولیشان هر روز کاهش پیدا می کند (امروز نقدی و حتی در مورد برخی کالاها پیش فروش شده است) و سودی را جمع می کنند که در تاریخ اقتصادی کشور ما سابقه نداشته است.

سیاست های اقتصادی و سوء مدیریت های اعمال شده توسط دولت و مجلس باعث شده، ورشکستگی صنایع در حد و اندازه ای بوقوع بپیوندد که سردمداران حکومتی را وحشت زده کند و صدای برخی از آن ها برای انداختن مصیب به گردن دیگران درآید. زمانی که دل واردکنندگان و تجار برای صنعت مملکت بسوزد، واقعا هم باید به حال آن گریست. وقتی عسگر اولادی ها، خاموشی ها و دیگر سخنگویان سنتی بازار که خود بانی این وضع بوده اند و از آن سود برده اند، بلند می شود، نشان از آن دارد که خطر فروپاشی کامل صنعت و پیامدهای اجتماعی آن کل حاکمیت را تهدید کرده است.

بزرگ تاجران بازار حق ندارند از در اپوزیسیون وارد شده و دولت "خدمتگذار" خود را به زیر سئوال بکشند. کسی فرمایشات این حضرات را باور نخواهد کرد.

● داستان دو شهر

شهرهای بزرگ به دو شهر با دو چهره و دو ماهیت بسیار متفاوت تبدیل شده اند. در حالی که ناامنی کامل اقتصادی اجتماعی بر زندگی اکثریت مردم شهر سایه انداخته و فقر و محرومیت به تلاش برای تامین یک نان بخور و نمیر چهره ای تلخ و عبوس بخشیده ، اقشار بالا نشین شهر زندگی شاهانه ای را بر هم زده اند. آن ها اساسا در جمهوری اسلامی زندگی نمی کنند. کیف زن و بچه شان هم در خیابان ها بازدید نمی شود، چون آن ها اصلا از اتومبیل های شیشه رنگی ده ها میلیون تومانی خود جز در پارکینگ های اختصاصی منزل، شرکت و ... خارج نمی شوند و نیازی ندارند پای مبارک را بر روی کف خیابان های شهر بگذارند. آن ها خرید های خود را هم به شیوه ی خاصی انجام می دهند. برای مثال مراکز خرید ویژه ای در آپارتمان های مجلل برج ها در پسکوچه های شمال شهر بوجود آمده که در آن قیمت ها به دلار و یورو است و تنها با وقت قبلی امکان خرید از آن ها مقدور است.

خرید کیف و کفش و لباس های چند هزار یورویی با مارک های معروف جهان در این مراکز امری عادی ست. خرید مایحتاج خانه هم تلفنی شده است. کافی ست با یک تلفن نیازها به سوپر محل اعلام شود. سوپرمارکت های ویژه همه گونه کالای خارجی دارند. پیک های مخصوص این سوپرهای فوق اشراقی سفارش های این خانواده ها را با اتومبیل در درب منزل با انعام های چندین هزار تومانی تحویل می دهند.

رانندگان آژانس نیز بدین منظور مورد استفاده قرار می گیرند و شیرینی و میوه و سبزی و حتی سیگار نیز سفارش داده می شود. پول بادآورده برای این از ما بهتران حصار امن خاصی را باعث شده و شهر های بزرگ پر از مناطق "سبز" است. باشگاه های خاص، رستوران های ویژه، ویلاهای متعدد در سراسر کشور که در آن ها هیچ محدودیتی نیست و نیروی انتظامی هم تردد ندارد و ... در خدمت این مناطق "سبز" قرار می گیرند. جالب آنکه به نظر این "نحبگان"، جمهوری اسلامی برای "کار" خوب است و نه زندگی. دروغ هم نمی گویند. اکثر آن ها زندگی مجلل تری را در آن سوی آب برای خود دست و پا کرده اند و دائما در حال ییلاق و قشلاق اند.

احمد جواهریان