یکشنبه, ۷ بهمن, ۱۴۰۳ / 26 January, 2025
ناپلئون شرق
به سختی میتوان از عاقبت امپراتوری شوروی یاد کرد و رمان قلعه حیوانات را به یاد نیاورد و نمیتوان از بوریس یلتسین در سالگرد مرگش اسم برد و از ناپلئون نامی نبرد، نه ناپلئون بناپارتی که عادت به برج و بارو ساختن داشت. یلتسین به ناپلئونی شبیه است که نه در فرانسه بلکه در بریتانیا زندگی میکرد و به جای ساختن برج و بارو، به ویران کردن قلعه همت گماشت؛ همان شخصیت داستانی جورج اورول که در نهایت شعائر انقلابی حیوانات شورشگر بر مزرعهداران غارتگر را کنار گذاشت.
هفت فرمان «حیوانیگری» را به دور انداخت و نه به جامعه آرمانی، جامعه بدون طبقه و منهای بشر که به «نومانکلاتورا» رسید. ناپلئون «قهرمان نمای» داستان جورج اورول شباهت بسیاری به بوریس یلتسین و بیش از او به ژوزف استالین دارد؛ مردی که از طبقات پایین جامعه خویش با پشتهای از عقدههای ناگشوده میخواست که پرولتاریا را به سعادت برساند. میخواست به جامعه کمون برسد و از سرمایهداری و بهرهکشی سرمایهداران عبور کند. سعی داشت فراموش کند که هر فرادستی، فرودستی میخواهد و هر کارگری، کارفرما میخواهد. قانون آهنین الیگارشی اما استالین را نیز اسیر خود کرد چنانکه شهوت قدرت، ناپلئون را گرفتار ساخته بود.
«نومانکلاتورا» به زبان روسی به معنایی که «میخائیل وسلنسکی» در کتابش با همین عنوان به کار میبندد، یعنی «طبقه ممتازانی که در اتحاد جماهیر شوروی و کشورهای اروپای شرقی (و باید اضافه کرد در همه جوامع اقتدارگرا) حکومت میکنند؛ گروهی بسته که کاملا با حزب (یا هیات حاکمه) مخلوط نیستند و قدرت و ثروت عمومی را دراختیار دارند». (نومانکلاتورا، ص ۱۰) نومانکلاتورا در این مقاله نیز داستان همین آقا شدنهاست؛ از کارگران بریدن و به کارفرمایان پیوستن؛ از مستضعفان گسیختن و به اغنیا پیوستن. طبقه جدیدی که درون بوروکراسی سیاسی رشد میکند و با اشغال مناصب جدید زندگی جدیدی میسازد، ناچار میشود از آرمانها دور شود و به پهنه فراخ واقعیت قدم بگذارد؛ دنیایی که در آن استاد بدون شاگرد معنا ندارد و هر کارگری کارفرما هم میخواهد.
بوریس یلتسین یکی دیگر از همین رهبران بود که در ۱۹۶۱ به حزب کمونیست ملحق شد و سوگند خود را اینچنین آغاز کرد که «من صادقانه به آرمان گستراندن عدالت به واسطه حزب ایمان دارم...». اما او به سرعت از آرمانها فاصله گرفت و هرچه به مدار قدرت نزدیکتر میشد، از حزب دورتر میشد و از عدالت کمونیستی دوری میگزید. گورباچف بانی اصلاحات انقلابی سالها پیش در کتابی که نوشته بود، بر این اعتقاد بود که «پرسترویکا را همانند انقلاب نمیتوان به بازی گرفت. باید کارها را قاطعانه تا به پایان دنبال کرد... اگر ما اقداماتمان را انقلابی مینامیم منظورمان این است که این اقدامات فراگیر و سازش ناپذیرند و تمامی جامعه را از بالا تا پایین در برمیگیرند» (دومین انقلاب روسیه، ص ۶۸). گورباچف البته قاطعانه اتحاد شوروی را سرنگون کرد و این یلتسین بود که در اوج هرج و مرج اقتصادی به مهمترین گزینشها دست زد. از طرح عقیم «نپ» و برنامه صنعتیکردن استالین و اصلاحات نیمبند «کاسیگین» که بگذریم به طور کلی روسیه ۲ مصلح بزرگ داشته است؛ یکی تزار الکساندر سوم بود که جامعه مدنی را پایه ریخت و دیگری برژنف که روح اصلاحات به کالبد بیجان شوروی دمید. اولی با فروکاستن غلظت استبداد، طبقه متوسط را رخصت خودنمایی داد و دومی اصلاحات سیاسی را با تابوشکنی آغاز کرد. اما اگر سومین مصلحی در کار باشد، بیتردید بوریس یلتسین بود که در هیاهوی فروپاشی امپراتوری به «شوک درمانی» روی آورد و هم بزرگترین صدمات و هم ماندگارترین خدمات را نصیب روسها کرد. جالب اینکه هر سه این مصلحان منفورترین رهبران روسیه نیز شمرده میشوند. پیرامون یلتسین نفرت مردم به سبب قرابت زمانی البته شدت بیشتری دارد.
حقیقت واقعی یلتسین اما این نبود که خیانت به حزب کمونیست را به صیانت آن رجحان بخشد و قصد کرده بود تا بازار آزاد و دموکراسی را به روسیه هدیه کند چه آنکه خود مینویسد «روسیه نه فقط به دلایل سیاسی بلکه به دلایل پیش پاافتاده دیگری نیز نمیتواند پذیرای دموکراسی باشد». (یادداشتهای رئیسجمهور، ص۵۳۰) اما نیک میدانست که روسیه ۷ دهه بیراهه رفته بود.
پندار غلط کرده بود که سرمایهداری با اراده حزب امحاشدنی است. سودای مارکس استحاله نظام سرمایهداری بود نه قلع و قمع سرمایهداران. چه آنکه سرمایه موتور محرک اقتصاد بود و اگر فرد خلع سرمایه میشد، دولت سرمایهدار پدید میآمد. بهزعم او روسها مارکس را به دقت نخوانده بودند. آنجا که گفته بود «یک نظام اجتماعی قبل از آنکه نیروهای تولیدکننده به اندازه کافی پیشرفت نکرده باشد، نابود نخواهد شد» (نومانکلاتورا، ص۳۹) و انگلس افزوده بود: «انقلاب عمل ارادی نیست بلکه همه جا و در هر زمان نتیجه غیرقابل اجتناب مقتضیات مستقل از اراده عمل حزب یا طبقه است». (همان) اینچنین شد که با فروکش کردن هیجان انقلابی و عاقل شدن مارکس و همزمان با افزایش شکافهای اقتصادی و بروز ناکارآمدی اقتصاد دستوری، الیگارشهای روسیه و سیاستمدارن متحدشان مارکس را از نو بازخوانی کرده و با انقلابیگری قهر و با محافظهکاری آشتی کردند. با این همه اما هنوز تجارت در روسیه به معنای بازار آزاد هرگز در روسیه رونق نگرفته است. تجارت در روسیه به معنای افزایش چگالی مجتمعهای صنعتی- نظامی، انرژی و رسانههای زنجیرهای است که به دست عدهای دست چین شده از فضای خفقان روسیه برخاسته بودند.
نامهای آشنایی همچون ویکتور وکسلبرگ، ولادیمیر پوتانین، واگیت آپکروف، میخائیل خودروفسکی در مدت کوتاهی با شیوههای غیرقانونی مافیای رسانهای- صنعتی روسیه را تشکیل دادند. مجله فوربس نام ۳۸ نفر از سرمایهداران بزرگ روسیه را ثبت کرده است. به هر حال بدیهی است که یلتسین با اراده به تغییرات هنگفت و تاکتیک شوکدرمانی نمیتوانست توأمان انتظار رشد معجزهگونه طبقه سرمایهدار را داشته باشد و باید با همین الیگارشهای قانونشکن میساخت. هرچند تجربه روسیه در اوان دهه ۱۹۹۰ هنوز در ذهن مردم روسیه یادآور اقتصاد درهم پاشیده است اما او بود که نخستین اتحاد الیگارشها با سیاستمدارن توسعهگرا را جامه عمل پوشاند و به جای دولتیکردن سرمایه این سرمایهداران ابتدایی را به قانون دولتی آغشته کرد. نقطه آغاز این پیوند در انتخابات ۱۹۹۶ بود که بوریس یلتسین با حریف کمونیست یعنی گنادی زیگانوف روبهرو شد؛ رقیبی که میتوانست روسیه را به گذشته بازگرداند، اصلاحات را ناکام بگذارد و خصوصیسازی را عقیم کند. اینجا بود که اتحاد دوسویه الیگارشهای رسانهای با تیم تحولخواه یلتسین نقشه زیگانوف را به باد داد و سنت اتحاد الیگارشها با سران کرملین پی ریخته شد.
هم اینان در اتحاد با ولادیمیر پوتین نقش داشتند و در حمایت از او دریغ نکردند. از آنجا که بسیاری از الیگارشها نماد فساد بودند و از مجاری غیرقانونی و در بازار ناآزاد سرمایه اندوخته بودند و از این رو مستحق مجازات شدند. البته این انتقاد به کرملین وارد است که بسیاری از سرمایهداران را تنها به این دلیل که با کرملین سر و سرّی نداشتند، از گردونه نخبگان مالی روسیه حذف یا به شدت مجازات کرد. ولادیمیر گوسینسکی و بوریس برسوفسکی از چنگ عدالت گریختند و خودروفسکی دستگیر و به زندان انداخته شد. به این ترتیب دومین مرحله خصوصیسازی قانونمند کردن بخش خصوصی بود؛ رویهای که هنوز جسته گریخته ادامه دارد. قانون پایه خصوصیسازی با دستور بوریس یلتسین در دسامبر ۱۹۹۳ و جولای ۱۹۹۴ اولین قانون رسمی سرمایهداران بود گرچه هنوز از نظام سرمایهداری خبری نبود. روسها به این فهم رسیدهاند که سرمایه را نمیتوان نابود کرد. رشد حجم سرمایه به مثابه یکی از مشخصات «شهرنشینی صنعتی» به عنوان یکی از نشانههای «جهانی شدن» به معنای تزاید جابهجایی سرمایه و کار محوشدنی نیست. بلکه در بهترین صورت قابل انتقال است. مدیریت سرمایه اکنون مهارتی فراتر از حکومت بر سرمایه میطلبد. چنانکه روسیه کمونیستی سعی در حکومت داشت نه مدیریت که شاخصه پیچیدگی روافزون سرمایه و متعاقباً سرمایهداری است.
حکومتها بزرگتر از آنند که قادر به مدیریت سرمایه باشند، مگر آنکه فساد اقتصادی را لاجرم بپذیرند و کوچکتر از آنند که حکومت بر سرمایه را محقق کنند مگر آنکه سودای حکومت حداکثری داشته باشند و به بارگاه استبداد تبدیل شوند و به قاموس استبداد تعظیم کنند. انتقال سرمایه به دولت عاقبتی جز فساد حاکمان ندارد و انتقال به افراد گرچه یک حق طبیعی و البته به صرفهتر در بازتولید سرمایه است، اما مستلزم ایجاد نظام سرمایهداری هم هست. بدین معنا که نه افراد حقیقی منتزع از سیستم سرمایهداری بلکه افراد حقوقی هستند که صاحبان اصلی سرمایه هستند و بدین ترتیب در برابر قانون بری از مسوولیت نیستند. در اقتصاد دولتی اگرچه مدیریت سرمایه ناممکن نیست اما نیازمند بزرگ شدن دولت و توسعه افقی بوروکراسی است که ناگفته پیداست از آنجا که آدمی سوگند اخلاص و صداقت نخورده است، چنین فرآیندی پیوسته منتهی به شیوع فساد و ارتشا نیز شده است.
دولتی که با سرمایهداری میستیزد به واقع با صنعتی شدن و توسعه سرجنگ دارد. این همان درسی است که روسها از ۷ دهه اقتصاد دولتی آموختند. بوریس یلتسین معلم این درس نبود اما متعلم خوبی بود. نباید از یاد برد که آنچه روسیه پوتین را غره ساخته و آنچه روسیه امروز را اسوه کرده، میراثی است که از یلتسین بر جای مانده است. گناه بوریس یلتسین عهدهدارشدن امانت رهبری روسیه در بدترین برهه ممکن بود؛ امانتی که در نهایت سلامت به مقصد رسید.
دیاکو حسینی
منابع:
۱- نومانکلاتورا، میکائیل وسلنسکی، ترجمه غلامرضا وثیق، انتشارات امیر کبیر سال ۱۳۶۴
۲- یادداشتهای رئیسجمهور، بوریس یلتسین، ترجمه فتحالله دیدهبان، انتشارات فکر روز سال ۱۳۷۶
۳- دومین انقلاب روسیه، میخائیل گورباچف، ترجمه عبدالرحمن صدریه، نشر آبی، ۱۳۶۶
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست