جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

روش منحصر بفرد سیدالساجدین ع در مبارزه با ظلم


روش منحصر بفرد سیدالساجدین ع در مبارزه با ظلم

سجده, زیباترین و بهترین نماد برای اطاعت و خضوع در برابر کسی است به این معنا که اگر کسی بخواهد نهایت پذیرش فرمان و اطاعت خود را بیان دارد, سجده می تواند آن را به بهترین و کامل ترین شکل نشان دهد

سجده، زیباترین و بهترین نماد برای اطاعت و خضوع در برابر کسی است. به این معنا که اگر کسی بخواهد نهایت پذیرش فرمان و اطاعت خود را بیان دارد، سجده می تواند آن را به بهترین و کامل ترین شکل نشان دهد. از این رو خداوند برای بیان فرمانبری و اطاعت در مقام قدس الهی، از همه فرشتگان خواسته است تا بر آدم سجده برند. با سجده می توان امور دیگری را نیز نشان داد که از آن جمله می توان به پذیرش تسخیر و حکومت و ربوبیت از سوی سجده کننده نسبت به سجده شونده اشاره کرد.

همین مسایل و امور موجب شده است تا ابلیس از سجده بر آدم(ع) سرباز زند و کفر و نافرمانی پنهان خویش را آشکار سازد و در آزمون اطاعت پذیری از راه سجده شکست بخورد و گرفتار هبوط شود. ابلیس با تمرد و سرکشی خود به ظاهر تسخیر و ربوبیت و خلافت الهی انسان را نپذیرفت ولی در عمل و تکوین نمی توانست از آن سرباز زند. البته اوج اطاعت را می بایست در همان سجده دید که از روی رغبت و گرایش باطنی و خضوع و خشوع انجام می گیرد.

با توجه به این زمینه است که مقام ساجدین، در حوزه عبودیت، از برترین و بالاترین مقاماتی است که بشر می تواند به آن برسد. در میان اولیای الهی هرکسی در یک یا چند امر مظهریت می یابد که در اصطلاح و کاربردهای عرفانی آنان اسوه آن امر شناخته می شوند و کسانی که از آن اسوه در آن امر اطاعت و پیروی می کنند به عنوان «علی قلب فلان» شناسایی و معرفی می شوند.

امام سجاد(ع) اسوه عبودیت است. از این رو وی را زین العابدین و زینت عبادت کنندگان می نامند. عبودیت آن حضرت در زیباترین جلوه اش به شکل سجده، خود را نشان می دهد. از این رو وی را سجاد یعنی بسیار سجده کننده نیز نامیده اند. این سجده امام(ع) بیانگر نهایت عبودیت، خضوع و اطاعت در برابر خداوند است. بی گمان امام(ع) را باید اوج عبودیت خاضعانه و خاشعانه دانست که از روی خشیت عالمانه رنگ از رخسارش می پرد و چهره اش به زردی می گراید. آنچه درپی می آید واکاوی این حقیقت است که با هم از نظر می گذرانیم.

● سجده و کرامت انسانی

سجده را می بایست نشانه ای از مسایل چندی دانست. انسان با سجده جلوه کرامت را نشان می دهد. خداوند در آیه ۱۸ سوره حج می فرماید که کرامت انسانی، در گرو سجده و انقیاد در برابر خداست و اگر کسی سجده واقعی نداشته باشد در حقیقت به خود اهانت کرده و کرامت خویش را زیر پا گذاشته است.

سجده به درگاه الهی به ویژه در زمان ها و مکان های خاص مانند شبانگاهان، مایه ارزشمندی انسان است، زیرا سجده بر خداوند، جایگاه عبودیت انسانی را مشخص می سازد. عبودیت در مفهوم واقعی آن چیزی جز ربوبیت انسان نیست؛ زیرا انسان هنگامی که بر خداوند سجده می برد، عبودیت خود را به نمایش می گذارد و به خداوند تقرب می جوید (علق آیه ۱۹) و با تقرب و عبودیت است که انسان متاله می شود و ربوبیت و پروردگاری خویش را نشان می دهد.

انسان تنها موجودی است که به شکل کاملا مختار و با اراده، عبودیت و اطاعت خود را نشان می دهد. همین عبودیت ارادی انسان است که دیگران را مطیع و فرمانبر وی می سازد و درسطح پایین تر از انسان قرار می دهد. این گونه است که انسان عابد و ساجد، به عنوان اشرف آفریده ها ظاهر می شود و از فضل (فتح آیه۲۹) و رضوان الهی (همان) بهره مند می شود.

● امام سجاد(ع) مظهر اطاعت در حوزه اجتماع

رفتارها و گفتارهای امامان معصوم(ع) برای آن است که مردم راه و رسم درست زندگی را بیاموزند. از این رو امامان معصوم(ع) به عنوان اسوه و سرمشق مطرح می شوند. هریک از آنان به مردم می آموزند که چگونه زندگی کنند تا به مقصد برسند و به کمال عبودی و ربوبی دست یابند.

امام سجاد(ع) با اطاعت کامل و مظهریت نهایی سجود بر این نکته در عمل و زندگی و سیره خود تاکید می کند که تنها راه اطاعت است که آدمی را به مقصد و مقصود می رساند. این اطاعت عملی، فرصتی است که دیگران دریابند که چگونه می توانند در عین حفظ کرامت و شرافت، به همه خواسته های بلند و والا برسند.

امام(ع) در زمانی می زیست که همه از اطاعت دست شسته و راه طغیان و نافرمانی را در پیش گرفته بودند، آنان نه تنها از اطاعت امام مفروض الطاعه دوری جسته بودند، بلکه از اطاعت فرمان های مستقیم الهی نیز سرباز می زدند و تنها به اموری توجه می کردند که تاثیر اندکی در زندگی بشر داشت.

اگر هدف از رسالت و جامعه ایمانی و دولت اسلامی، دستیابی به عدالت و قیام توده وار برای احقاق آن می باشد، هرگونه عملی هرچند بزرگ در برابر این هدف چیزی کوچک و ناچیز است. امام(ع) ناظر این حقیقت درجامعه بود که آنان به نمادهایی توجه داشتند که تاثیر شگرفی در زندگی آنان به جا نمی گذاشت و به قول معروف ظالمان و ستمگران را نیشی نمی زد.

امام(ع) با سجده خویش به مردم فهماند که اطاعت مطلق، لازمه شرافت و کرامت انسانی است. اگر خداوند بخواهد اطاعت شود تنها با اطاعت از امام معصوم(ع) است که به عدالت می خواند و آن را در جامعه اجرایی می کند. این درحالی است که امت از اطاعت، سر باز می زند و درپی اجرای عدالت نبود.

اگر ادعیه های امام(ع) را که درآن مضامین بلند و اهداف رسالت به شکل دیگر بازگو و به زبانی جدید تبیین و تحلیل می شد، به عنوان نافرمانی مدنی امام(ع) نسبت به وضعیت موجود جامعه بدانیم، می بایست گفت که سجده های طولانی و عبادت های بسیار آن حضرت(ع) نیز نوعی طعنه و اعتراض به مردمانی بود که مفهوم واقعی اطاعت و سجده را در نیافته بودند.

امام(ع) به مردم می آموخت که اطاعت، لازمه اصلی زندگی انسان است و انسان بی اطاعت از هیچ شرافت و کرامتی برخوردار نیست و اهانت و پستی سزاوار چنین مردمی است. از این رو با سجده و عبادت در تمام زندگی خویش، آنان را نسبت به طغیان گری شان سرزنش می کرد.

کسانی که اطاعت امام را در شکل سجده و بندگی و عبودیت و عبادت می دیدند به این باور می رسیدند که بی اطاعت امام(ع) و پذیرش کامل فرمان وی هرگز نمی توانند به مقام ربوبیت برسند. درحقیقت امام(ع) از طریق مجموعه ای از رفتارها چون دعا و نیایش های خاص با مضامین عالی در حوزه اطاعت از اولوالامر و مدیران سیاسی سالم جامعه، و هم چنین سجده و عبادت، می خواست این معنا را به جامعه منتقل کند که اطاعت از امامی که جامعه را به سوی احیا و اجرای عدالت سوق می دهد، تنها راه رسیدن به مقام ربوبیت و شرافت انسانی است.

امام سجاد(ع) در شرایطی می زیست که فشارهای طاغوت و دولت غیر قانونی و ضداسلامی، بسیار شدید و سخت بود و امکان هیچ گونه عمل اجتماعی و بازسازی نگرشی و بینشی نسبت به مردم را به امام(ع) نمی داد. از این رو تنها با این شیوه عبودیت در برابر خداوند می توانست مفهوم اطاعت از ولی امر(ع) را به مردم جامعه تفهیم کند.

اگر مقام ساجدین را مقام اطاعت محض و ربوبیت در سایه عبودیت محض بدانیم، نمی توانیم از اصل اطاعت از امام معصوم(ع) بیرون برویم؛ زیرا خداوند اطاعت خود را در اطاعت پیامبر(ص) و معصومان به عنوان اولوالامر(ع) معرفی کرده و هرگونه سرپیچی از اطاعت معصوم(ع) را به معنای تمرد و سرکشی از اطاعت خداوند دانسته است. بر این اساس تأکید امام سجاد(ع) بر طاعت و عبودیت و سجود، جز آموزش و جامعه پذیری برای نسل های اجتماع نبوده است. امام می خواست با این شیوه جامعه را نسبت به حق و حقوق امام معصوم(ع) آگاه سازد و تنها راه رسیدن به کمال را از طریق اطاعت از امام(ع) معرفی و معنا کند.

● رسالت سجاد(ع) ستم ستیزی از طریق اطاعت پذیری از حق

امام سجاد(ع) رسالت خویش را همانند دیگر معصومان(ع) ستم ستیزی و برقراری عدالت در جامعه می دانست. او با شیوه ها و ابزارهای موجود می کوشید تا این مفهوم را از طریق اطاعت پذیری نسبت به حق بیان کند.

مردم مسلمان عصر امام(ع) به علت تبلیغات و فعالیتهای سیاسی و فرهنگی حکومت های نامشروع، در برابر حقایق سیاسی و مذهبی در نهایت جهالت و بی دینی به سر می بردند. بدعت ها و عقاید گمراه کننده و باطل به عنوان احکام و عقاید مذهبی، مورد اعتقاد و عمل مسلمانان قرار گرفته بود.

در چنین شرایطی، بزرگترین و مهمترین مسئولیت امام سجاد(ع)، احیای مجدد اسلام ناب محمدی(ص)، تبیین جایگاه امامت و رهبری اهل بیت(ع)، مبارزه با جهالت سیاسی و مذهبی مردم و تربیت مجاهدان واقعی بود.

امام سجاد(ع) می باید در برابر حقایق سیاسی اسلام روشنگری می کردند بویژه که درباره امامت و رهبری و افشاگری علیه حکومتهای غاصب و ظالم و ترویج فرهنگ جهاد و شهادت لازم بود که شیعیان و مسلمانان را برای مبارزه و جهاد علیه ظلم، بدعت و گمراهی آماده می ساختند. آن حضرت موفق شدند که در سخت ترین شرایط و با استفاده از ظریفترین شیوه های تبلیغاتی و مبارزاتی چون بهره گیری از نیایش و دعا با مضامین روشنگر و ستم ستیز، در اهداف خویش موفق و پیروز شوند.

● نمونه ای از اخلاق محمدی امام سجاد(ع)

تربیت مردم جز با اخلاق نیکو امکان پذیر نیست. پیامبر(ص) تنها با خوش رویی توانست مردم سرکش را رام کند و آنان را چون پروانه دور خویش گردآورد. آن حضرت(ع) نسبت به سخنان باطل مردم چنان عمل می کرد که گاه درباره آن حضرت(ع) خیال های باطلی می کردند. آن حضرت(ع) می کوشید تا هر کار و سخنی را بر وجه صحیح و درست آن حمل کند. از این رو وی را باعنوان «اذن» یعنی ساده و زود باور یاد می کردند. خداوند این صفت آن حضرت(ع) را می ستاید و می فرماید که وی «اذن خیر» برای مردم است. این گونه است که تألیف قلوب می کند و دل های مردم را زنده و بیدار می گرداند.

امام سجاد(ع) هم به تبعیت از جدش این گونه مطیع خداوند است و در برابر دشنام دهندگان رفتاری شگفت درپیش می گیرد تا آنان را تربیت و متحول سازد.

شیخ مفید از محمدبن جعفر و دیگران روایت کرده است که مردی از خویشاوندان امام زین العابدین(ع) در برابر آن حضرت ایستاد و به فحش و ناسزا و دشنام پرداخت. امام پاسخی نداد. بعد از رفتن آن مرد، حضرت به همراهانش فرمود: شما گفته های این مرد را شنیدید، اکنون دوست دارم با من بیایید تا پاسخ مرا نیز بشنوید، عرض کردند: می آییم، ما نیز دوست داریم وی را پاسخ گوییم و ما هم حرفمان را به او بزنیم.

امام کفشش را پوشید و به راه افتاد. در بین راه این آیه کریمه را تلاوت می فرمود:... والکاظمین الغیظ و العافین عن الناس و الله یحب المحسنین؛ «آن کسانی که خشم خویش را فرو می خورند و از خطای مردم درمی گذرند (نیکوکارند و) خدا نیکوکاران را دوست دارد.». (آل عمران/ ۱۳۴)

اصحاب گویند: ما (با خواندن این آیه) دانستیم که برخورد امام با آن شخص آن طور که ما فکر می کردیم نخواهد بود. حضرت رفت تا به در خانه آن مرد رسید و فرمود: به صاحب خانه بگویید علی بن الحسین (علیهماالسلام) بیرون در ایستاده! وی درحالی که آماده شرارت بود از خانه بیرون آمد و شک نداشت که امام برای تلافی آمده است.

اما امام سجاد(ع) با نرمی فرمود: برادر! تو اندکی پیش نزد من آمدی و آنچه خواستی گفتی، اگر آنچه گفتی در من هست من هم اکنون از خداوند آمرزش می طلبم و اگر در من نیست از خدا می خواهم تو را بیامرزد. آن مرد (شرمنده و خجل زده) میان دو چشمان حضرت را بوسید وعرض کرد: من چیزهایی را گفتم که در شما نبود و خودم بدانچه گفتم سزاوارترم.

راوی حدیث می گوید: آن مرد حسن بن الحسن (یعنی حسن مثنی) بوده است. (ارشاد مفید، ج ۲، صص ۱۴۵- ۱۴۶) آن حضرت این گونه سفارش جدش را عمل می کند که می فرماید: «العفو زکاه الظفر؛ زکات پیروزی، گذشت است. (نهج البلاغه، ترجمه شهیدی، ص .۳۹۷)

● مبارزه با نمادهای ظلم و سامری های زمانه

یکی از کارهایی که آن حضرت(ع) در آن شرایط سخت انجام می داد، مبارزه با نمادهای ظلم و ستم و سامری های گمراه کننده ای بود که به نفع دولت ظالم اموی فعالیت می کردند و اذهان را تخدیر می نمودند.

حسن بصری یکی از دانشمندان قرن اول هجری است، که دستگاه حکومت بنی امیه از چهره مذهبی او برای توجیه خیانت خود فراوان استفاده می نمود.

در زمان حکومت امام علی(ع) حسن بصری جوانی نورس بود. پس از پایان جنگ جمل و فتح بصره به دست سپاه امام، هنگامی که امام در میان هیاهوی مردم و موج جمعیت وارد بصره می شد، در لابلای مردم، جوانی را دید که قلم و لوحی دردست دارد و چیزهایی را که امام می گوید یادداشت می کند، حضرت با صدای بلند او را صدا زد که: چه می کنی؟

حسن پاسخ داد: آثار شما را یادداشت می کنم، تا پس از شما برای مردم بازگو کنم.

امام در اینجا جمله ای فرمود که جالب و قابل توجه است، فرمود: اما ان لکل قوم سامریا و هذا سامری هذه الامه لانه لایقول لامساس و لکنه یقول لاقتال؛ مردم آگاه باشید که هر ملتی یک سامری دارد که با تزویر خود و با چهره مذهبی خویش، جامعه را از مسیر واقعی خود منحرف می کند و این «حسن بصری» سامری این امت است، و تنها تفاوتش با سامری زمان موسی(ع) این است که اگر او می گفت: «لامساس؛ کسی با من تماس نگیرد.» ولی این می گوید: «لاقتال؛ مبارزه با حکومت جنایتکار بنی امیه غلط است.» (سامری مردی بود که پیروان حضرت موسی را به گوساله پرستی دعوت کرد و سبب گمراهی گروهی از آنها شد). نقل شده که پس از این کار مبتلا به وسواس شد و هر کسی را که می دید وحشت می کرد و فرار می نمود و فریاد می زد (لامساس؛ با من تماس نگیرید.)

پیش بینی امام درست از آب درآمد و این دانشمند، چنان خدمتی به دستگاه بنی امیه نمود که به گفته یکی از محققین اگر زبان حسن بصری و شمشیر حجاج نبود حکومت مروانی در گهواره، زنده به گور می شد، مگر نمی بینید که حسن نشسته و در جلوی او عده ای بی شمار، صف بسته اند و او با مهارت هایی که در سخن گفتن دارد، ضمن سخنرانی می گوید: «پیامبر خدا فرمود: به زمامداران ناسزا نگویند که آنان اگر نیکی کنند، برای آنها پاداش است و بر شما لازم است سپاسگزاری کنید و اگر بد نمایند، کیفر کردارشان را می بینند، و بر شما لازم است شکیبا باشید، که آنها بلائی هستند که خداوند به وسیله آنها از هرکس که بخواهد انتقام می گیرد.»

و همین دانشمند بود که فتوا داد «اطاعت از پادشاهان بنی امیه واجب است هر چند ظلم کنند زیرا خداوند به وسیله آنان اصلاحاتی می کند که از جنایات آنان بیشتر است.»

به هر حال او از چهره های مذهبی معروف زمان امامت امام چهارم، علی بن الحسین(ع) بود و امام برای رسوا ساختن او در مجلسی که سخنرانی می کرد با او مناظره و گفتگوی جالبی دارد که نقل می شود:

● گفتگوی امام سجاد(ع) با حسن بصری

روزی حسن بصری در برابر انبوهی از جمعیت در سرزمین منا مشغول وعظ و سخنرانی بود، امام چهارم از آنجا عبور می کرد، وقتی که منظره این سخنرانی را دید کمی ایستاد و به او فرمود:

ـ مقداری سکوت کن.

ـ امام: کردار خودت، بین خود و خدا، طوری هست که اگر فردا مرگ به سراغ تو آید، از عمل خود راضی باشی؟

ـ حسن بصری: نه.

ـ امام: تصمیم داری کردار کنونی خود را ترک کنی، و کرداری پیش گیری که برای مرگ مورد پسند باشد؟

ـ حسن بصری کمی سرش را پائین انداخت، سپس سر برداشت و گفت با زبان می گویم تصمیم دارم ولی بدون حقیقت.

ـ امام: آیا امید داری که پیامبری پس از محمد، بیاید «و تو با پیروی او سعادتمند شوی»؟

ـ حسن بصری: نه.

ـ امام: آیا امید داری که جهان دیگری وجود داشته باشد، که در آنجا به مسئولیت های خود عمل کنی؟

ـ حسن بصری: نه.

ـ امام: آیا کسی را دیده ای که با داشتن کمترین شعور، حال تو را برای خویش بپسندد؟ تو با اعتراف خودت درحالی به سر می بری که از آن راضی نیستی، و تصمیم انتقال از این حال را هم نداری و به پیامبری دیگر و جهانی جز این جهان برای عمل امیدوار نیستی، آن وقت با این وضع اسف انگیز که خود داری مشغول وعظ و نصیحت دیگرانی؟

منطق نیرومند امام چنان این سخنور زبردست را کوبید، که دیگر نتوانست چیزی بگوید، همین که امام از آنها دور شد، حسن بصری پرسید: این که بود؟

گفتند: این علی بن الحسین(ع) بود.

ـ حسن بصری: حقا او از خاندان علم و دانش است.

پس ازا ین رسوائی، دیگر ندیدند که حسن بصری مردم را موعظه کند. (بحارالانوار، ج ۰۱، ص ۱۴۶)

علیرضا بیگی