پنجشنبه, ۲۰ دی, ۱۴۰۳ / 9 January, 2025
شهرنشینی در جهان سوم و تنگناهای آن
مباحث شهر و شهرنشینی نیز مانند هر مطلب دیگری نظرات مختلفی را بهدنبال دارد عدهای به ذم شهر پرداختهاند و عقیده دارند که شهر به مثابه یک دوزخ واقعی است. آنها میگویند شهر کانون همه بیرحمیها و محرومیتهاست و در نهایت منشاء سقوط همان تمدنی است که خود پرورش داده است. در مقابل عدهای به مدح و تعریف آن پرداختهاند و معتقدند که شهر کانون اصلی همه میراثهای فرهنگی، عواطف و احساسات بشری است. شهر تجلیگاه نظام ارزشهای انسانی، اعتقادات و امیدهاست.
رشد سریع شهرهای بزرگ درکشورهای جهان سوم، توجه بسیاری از محققان را به عدمتعادلها و نابسامانیهای ناشی از این رشد، به خصوص در زمینه مسائل مربوط به عدمتعادل عرضه و تقاضای سطح مسکونی و خدمات شهری که جزء مشهودترین مسائل شهری میباشد معطوف ساخته است. توجه به این مسائل و روبهرو شدن با افزایش حاشیهنشینی در شهرها، باعث بهوجود آمدن تحلیلهای انتقادی بسیاری شده است که در اغلب آنها به جای یافتن ریشههای موضوع، شهرنشینی در کشورهای توسعهنیافته مورد حمله قرار گرفته است به همین خاطر این تحلیلهای انتقادی عملا از موضعی ضد شهری به مسائل مینگرند و بهطور کلی شهرنشینی را مورد سوال قرار میدهند. در مقابل عللی که سبب این وضع شدهاند، هر چند که نمیتوان وخامت و جدی بودن مسائل شهری و تاثیرات آن را بر جمعیت شهرنشین که هر روز دست بهگریبان مسائل بیشتری میگردد انکار کرد، اما دیدگاههای ضدشهری و ضدصنعتی شدن یا فقط شهری شدن را نیز نمیتوان پذیرفت. بیان مسئله بحث در زمینه شهرنشینی در جهان سوم اگرچه گسترده است و با توجه به محدودیتهای اطلاعاتی سهل و ساده نیست بدین خاطر در این نوشتار سعی شده است صرفا به ابعادی از مسائل شهرنشینی پرداخته شود و آن هم در قالب چند سوال، تا بتوانیم با صراحت بیشتری به آنها پرداخته و از پراکندهگویی در این زمینه محفوظ بمانیم. تحقیق حاضر که شهرنشینی در جهان سوم نام گرفته است دارای مفاهیم شهر، شهرنشینی و جهان سوم است که هر کدام نیاز به توضیح دارند.
از شهر تعاریف متعددی مطرح گردیده است که ما در اینجا به تعریف شهر از دید یک جامعهشناس اکتفا میکنیم « شهر جامعه پیچیدهای است که دارای یک وجود جمعی خاص، متمایز و منفصل است که روی تکتک عناصر سازندهاش دارای کنترل میباشد. و شهرنشینی یعنی زندگی در چنین مکانی که شهر به آن اطلاق میشود.» جهان سوم به کشورهایی که از نظر اقتصادی، سیاسی بیرون از گروه کشورهای پیشرفته سرمایهداری و کشورهای سوسیالیستی قرار گرفتهاند، اطلاق میشود. این عنوان با مفاهیم گوناگون به همه کشورهای در حال توسعه در قاره آسیا، آفریقا و آمریکای لاتین اطلاق میگردد. اگر چه خود کشورهای جهان سوم را نیز به سه یا چهار گروه تقسیم کردهاند اما در کل ویژگیهای مشترک دارند. فاوا در کتاب خود بهنام « جامعه شهری » تحقق سه شرط را برای ارتقای هر نقطهای از سرزمین به مکان شهری و پیدایش و رشد شهرها الزامی میدانند. این سه شرط عبارتند از: اول مساعدت محیط طبیعی یا محیطی گشاده دست و پربرکت. دوم درجهای از تکامل دانش فنی و بالاخره سومین مسئله سازمان اجتماعی مبتنی بر تقسیم کار. اما پیششرط ارتقای آگاهانه دانش فنی و دستیابی به سازمان اجتماعی مبتنی بر تقسیم کار، مازاد تولید است. به عبارت دیگر آنها دستیابی به مازاد تولید را مهمترین شرایط ایجاد شهر دانستهاند. (۱) شکوهی در تاثیر تکنولوژی و سازمان میگوید: سازگاری انسان با محیط زیست خود به وسیله تکنولوژی امکانپذیر میگردد. تکنولوژی انسان را قادر میسازد تا نسبت به توانایی تکنولوژی خود محیط زیست را آماده زندگی دلخواه نماید.
زمانی که تکنولوژی جدید جایگزین تکنولوژی دورههای گذشته میشود، اکولوژی شهری نیز چهره تازه به خود گرفته و تغییر مییابد چنانکه در شهرهای گذشته محل کار و مناطق مسکونی از هم فاصله زیادی نداشت... اما به موازات گسترش تکنولوژی، این ساخت بههم خورد... بدون وجود سازمان در شهرها بینظمی و آشفتگی ظاهر میشود و به صورت ناآرامی، انقلاب و دگرگونیهای سریع اجتماعی جلوهگر میگردد. (۲) مطالعه شهری شدن جهان سوم باید با عنایت به دو دوره متمایز صورت پذیرد و بعد در ارتباط با جهان غرب مورد بررسی قرار گیرد. دوره اول شامل دوره شهری شدن درونزا یا ارگانیک منطقه میگردد و دوره دوم را شهریشدن تحمیلی، مشروط و از خود بیگانه. گذشته جهان سوم مشخص است که بعضی مناطق شهرنشینی داشتهاند، مانند خاورمیانه که میتواند مدعی طولانیترین تاریخ تکامل مستمر شهری باشد. اما بعضی از مناطق فقط زندگی عشایری داشتهاند در گذشته معمولا نبود تکنولوژی مناسب، منابع محدود آب به عنوان عامل اصلی توزیع جمعیت عمل میکرده است. در دوره شهری شدن درونزا، معمولا اغلب شهرهای مهم کشورهای جهان سوم در داخل خشکیهای آن پاگرفته و تکاملیافته بودند.
در دوره شهری شدن درونزای جهان سوم، معمولا سه عامل بیش از همه در شکلگیری شهرنشینی تاثیر داشتهاند این عوامل عبارتند از:
۱) عامل سیاسی: پدیدآمدن حکومتهای متمرکز با ارتش حرفهای
۲) عامل اقتصادی: رونق تجارت در مسیرهای دور و نزدیک
۳) عامل عقیدتی یعنی مذهب
روی آوری بشر به یک جانشینی متعاقب کشف کشاورزی، نظام دهنشینی را بهوجود آورد. اما با توجه به عامل جغرافیایی، خصوصا منابع محدود آب و همچنین نبود تکنولوژی مناسب، هر ده جمعیت محدودی را در خود جای میداده، از طرف دیگر وجود نظام ایلی در کنار نظام دهنشینی، همیشه تهدیدی برای روستا بوده است که روستاییان را به چارهاندیشی واداشته بود. همچنین توجه به افزایش تولید، همگام با افزایش کند جمعیت ایجاد اتحادیههای ارادی دفاع و سازماندهی جمعی تولید را الزامی ساخت. از این رهگذر اتحادیههای عشیرهای پدید آمد که نوعی حکومت ملوکالطوایفی کوچک بهشمار میرفت. وجود دائمی جنگ و گاه به عهده داشتن امور مذهبی زمینه تمرکز قدرت را فراهم میآورد. حکومت مالک کلیه زمینها میشد و استثمار روستاییان و حتی خود شهر که حاکمیت در آن اسکان گرفته به وسیله حاکمیت متمرکز عملی میگشت و هر سه رکن جامعه یعنی ایل، ده، شهر زیر سلطه حاکمیت متمرکز فردی قرار میگرفتند. کاستللو در این زمینه میگوید: « نظام اقتصادی معیشتی خاورمیانه تا قبل از قرن نوزدهم بر اساس قرارداد تصرف زمین استوار بود.
یعنی مالکیت زمین از آن دولت بود و کشتکاران و نخبگان روستایی حق بهرهبرداری از آن را نداشتند. در امپراتوریهای عثمانی و ایران، زارعان میتوانستند به کشت اراضی حکومت مبادرت ورزند اما این امر برای ایشان حق دائمی پدید نمیآورد. درآمد مستقیما به حکومت تعلق داشت و از نظر تئوری نمیتوانست به اخلاف زارعینی که مالیات میپرداخته تعلق گیرد.» (۳) دکتر پیران میگوید: « رونق تجارت، شهریشدن خاورمیانه را بهشدت تسریع کرد و ناتوانی وسایل طی فواصل جغرافیایی، سبب گردید تا ایستگاههای سرراهی محل اقامت کاروانیان در موارد متعدی به شهر تبدیل شود. پس عامل تجارت در کنار حکومت به پیدایش شهرهای بسیاری منجر شد و شبکهای از شهرها در مسیر راههای اصلی اتصال شرق به غرب آن زمان پدید آمد. تاثیر مذهب بر حیات شهری چه در دورهای که مذهب و سیاست نهاد واحدی بهشمار میرفتند و چه در دوران جدا شدن و تمایز این دو، بسیار تعیینکننده بوده است... پس ترکیب سه عامل یعنی عوامل سیاسی، اقتصادی و عقیدتی یا مذهب، زمینهساز پیدایش شهرهای بسیاری در منطقه گردید که یا از توسعه روستاها پدید آمدند یا آگاهانه و اندیشیده (توسط شاهان ) از صفر بنا شدند.
این شهرها در صورت وجود امنیت و ثبات، توسعهای در خور تجربه میکردند و با از میان رفتن ثبات سیاسی و امنیت و حمله اقوام بیابانگرد، شهرها از نظر تکامل اجتماعی به عقب بازگشته و این تکرار میشده. » (۴) اما باید دانست که موثرترین عامل همان حکومت است و شهرهایی رشد میکردند، که اراده سلطان به آن تعلق میگرفت. اما اینکه این نوع شهرنشینی متعادل بوده است یا خیر، قضاوت مشکلی است اما هر چه بوده وابستگی شهرهای امروزی را نداشته است. با شروع شهری شدن از خود بیگانه و مشروط و تحمیلی، آهنگ تغییرات بهشدت تند شد و تحولات همهجانبهای در ارکان جوامع پدید آمد. لیکن تحولات حادث شده بهگونهای نبود که رنج و ستم تاریخی را پایان بخشد و عقبماندگی قرنها را جبران نماید. بلکه در حقیقت مشکلات کهن با لباسی نو، دوباره و با ابعادی به مراتب گستردهتر ظاهر شدند و همان حاکمیت گذشته که مالک همه چیز بود، در شبکه امپریالیسم جهانی نیز مالک همه چیز شد. و اضافه بر آن سبب از همگسیختگی شبکه شهری، ظهور تقدم و تسلط یک یا دو شهر در شبکه شهری کشورها، اتکای آنها به واردات کالا و ادغام اقتصاد و جامعه گاه به جبر در اقتصاد آزاد جهانی شد. این دوره از شهرنشینی اگر چه خود به مراحل شهر استعماری، شهر تجارتی و شهر صنعتی تقسیم شده است. اما در کل ویژگیهای مشترکی دارند آن چنانکه دیدم، در دوره اول شهرهای بزرگ در داخل خشکیها به وجود میآمد و دیوار شهرها اهمیت حیاتی داشت، اما اینبار بنادر رشد مییابند و مرکز اخراج منابع میشوند به سوی دول استعمارگر، همچنین شهری شدن مجزا از روستا صورت گرفته است.
بهطور کلی عواملی که سبب ایجاد شهرها در این دوره شد، عبارتند از:
۱) عامل سیاسی به اضافه عوامل وابستگی
۲) اخذ تکنولوژی و گسترش صنایع نفت و غیره
۳) بهبود حمل و نقل
علل به وجود آمدن شهر استعماری فقط حفظ و کنترل سایر مناطق و اخراج منابع تولید شده و تخلیه کالاهای ساخت غرب بود. بدین سبب، بیشتر به بنادر توجه داشتند. چون بنادر محل تلاقی راههای دریایی با راههای زمینی و راهآهن بود. شهرهای استعمارزده، هر نقشی که در دوره استعمار میپذیرفتند تنها در جهت نیاز استعمار به آن نقش شهری بود. اما از آنجا که حاکمیت گذشته، همانطور مالک همه چیز باقی ماند و همه چیز را رقم میزد، حیات شهرها نیز به دست او در گردش بود. ایجاد پایتختهای جدید، اسکان اجباری عشایر، ایجاد مراکز نظامی مسائلیاند که حیات شهرهای جدید را ورق میزنند. کاستللو در مورد ایران میگوید: ایران یک جامعه سرمایهداری است.
شاه هم رئیس دولت و هم حاکم است. اما بزرگترین صنعت کشور یعنی نفت در مالکیت دولت است و دولت در هدایت توسعه اقتصادی تاثیری فزاینده دارد. از این رو قدرت دولت مرکزی زیاد است. کاستللو اضافه میکند که نقش شهر در آفریقا با نقش آن در خاورمیانه تفاوت دارد. رشد شهرها در آفریقا در حال حاضر تا حد زیادی معلول سرازیر شدن روستاییانی است که بین شهر و روستا در رفت و آمدند. در آن قاره در درجه اول نیروهای اقتصادی خارجی در ایجاد دگرگونی اجتماعی نقش داشته اند، نه دولت. شهر مدرن آفریقایی، کارکردهایی دارد که وظایف طبیعی و خود انگیخته آن نیست بلکه ناشی از ملزومات نظام جهانی، روابط تجاری بینالمللی است. شهرهای بزرگ به عنوان نقاط تماس با کشورهای صنعتی که برای بهرهگیری از منابع مواد خام این کشورها آمده اند، عمل میکنند اگر چه نسبت کل جمعیتی که در مناطق شهری زندگی میکند هنوز بهطور نسبی کم است. اما اندازه شهرهای درجه اول بسیار بزرگ است مثلا جاکارتا و مانیل بیش از شش میلیون نفرجمعیت دارند. (۵) «مانوئل کاستل» همه تغییرات را ناشی از وابستگی اقتصادی دانسته و میگوید:
«وابستگی کشورهای آمریکای لاتین، پس از خلاصی آنها از سلطه استعمار و پیوستن به بازار سرمایهداری جهانی به شکلهای گوناگونی چون اقتصاد تک محصولی و غیره، متنوع شده و گسترشیافته است. به نظر او هر کدام از اینگونه فعالیتهای اقتصادی نوعی شهرنشینی خاص خود را سبب میشود. ( ۸۳/ اقتصاد سیاسی شهرنشینی ) به نظر کاستل تمام مصائب و سختیهای شهرنشینی این قاره، نتیجه وابستگی به سرمایهداری بینالمللی است. (۶) اخذ تکنولوژی و گسترش صنایع از دیگر عواملی است که سبب ایجاد یا گسترش بعضی از شهرها گشته است. صنعت یکی از عوامل عمده شهرنشینی است که سبب تغییر در ساختار شهرهای جهان سوم گردید. اما آنچه اهمیت دارد، توزیع بهینه موسسات اقتصادی است که این امر کمتر در جهان سوم یافت شده است و علت آن نیز به مالک بودن حاکمیت و همچنین صرفهجویی در مخارج و بهرهگیری بیشتر از امکانات، باز میگردد. دکتر شکوهی میگوید: « به سبب بهکارگیری همه سرمایهها و درآمدها در شهرهای استعمارزده سابق به همراه اخذ تکنولوژی جدید، فعالیتهای اقتصادی و ساختمانی در شهرهای بزرگ متمرکز میگردد. بدینسان با شدتیابی نابرابری میان شهر و روستا، مهاجرتهای روستایی آغاز میشود و بدون استثنا در همه شهرهای بزرگ استعمارزده و همه شهرهای جهان سوم مناطق زاغهنشین و حاشیهنشین تشکیل میشود. (۷)
اگر شیوه مدیریت سیاسی مستبدانه باشد و مالک «همه چیز» شود تمام ساختار جامعه را نامتعادل نموده و بعد از آن هم مشکل را بهگردن دیگران خواهد انداخت، غافل از آنکه با تمرکز اقتصادی، ساختار متعادل جمعیتی به هم میخورد. در دنیای معاصر مشاهده میشود که در کشورهای جهان سوم سیل مهاجرت به شهرها جریان دارد و تنها علت موجود نیز عوامل رکودی نیست. مشکل زمانی آغاز میشود که این جمعیت هدایت نشده و از تمرکز موسسات اقتصادی کاسته نشود. به قول: «فراید من» که میگفت: سیستم شهری زمانی متعادل است که خرده سیستمهای فرهنگی، سیاسی، اقتصادی، جمعیتی مرکز با حاشیه همسنگ باشند. این امر در جهان سوم به علت بد بودن مدیریت و همچنین دخالت امپریالیسم، غیرممکن است. چون پیشرفت کشورهای صنعتی مبتنی بر عقبماندگی و محرومیت جهان سوم بوده است. و تا زمانی که چنین رابطهای همچنان محفوظ و دست نخورده بماند، دل بستن به توسعه جهان سوم عبث خواهد بود و قطع این رابطه غرب با جهان سوم، نیازمند ایجاد جهان نوینی است که آثار آن در چشماندازهای آینده نزدیک مشاهده نمیشود. بهبود و تغییر حمل و نقل و گسترش آن سبب توسعه بنادر و شهرهایی که فرودگاه بینالمللی دارند، شد.
برعکس گذشته که شهرهای درون مرزی رشد میکردند. از آنجا که سیستم شهری در ارتباط با سیستم مواصلاتی است، هرچقدر سیستم ارتباطی متعادل و صحیح باشد، سیستم شهری نیز تصحیح میشود. در حالی که سیستم مواصلاتی جهان سوم به شکل یک درخت است که به تنه بزرگ (شهر بزرگ ) وصل میشوند و آن تنه نیز به بازار جهانی که این امر سبب عقبماندگی سایر شهرها و رشد شتابان یک شهر میگردد. وقتی صحبت از تفاوت شهرنشینی در جهان سوم و کشورهای توسعهیافته میشود، بیشتر به تفاوتهای ظاهری که ملموساند توجه میشود، تا به علل اساسی که سبب بسیاری از مشکلات شده است. مثلا آهنگ تغییرات تکنولوژیکی و توسعه شهری را سریعتر و با شتاب بیشتری مطرح میکنند، در حالی که در کشورهای توسعهیافته در دوره طولانی و به تدریج این حرکت رشد مییابد. یا اینکه در کشوهای توسعهیافته. اکثر مردم با اقتصاد بازار یگانه شدند. اما در جهان سوم گروه بیشتری در بخش معیشتی فعالیت دارند.
دیگر اینکه در کشورهای توسعهیافته حجم مهاجرتها بیشتر متاثر از عوامل تغییردهندهاند. در بعضی از کشورهای جهان سوم که بخش معیشتی آنها وسیع میباشد، قسمت اعظم جریانهای مهاجرتشان به مناطق شهری، ناشی از عوامل رکودی است.
در این کشورها مسئله حاشیهنشینی مهاجران همواره قابل اهمیت و متناسب با اوضاع، بحرانی و نگرانکننده بوده است، احتمالا وضع پرو، کلمبیا و شمال شرقی برزیل بدین شکل میباشد. گروه دیگر، کشورهای توسعه نیافتهای هستند که بخش معیشتی آنها نسبت به کل فعالیتهای اقتصادی محدودتر میباشد. در این کشورها جریانهای مهاجرتی، اغلب ناشی از عوامل تغییردهندهای است که در اثر سرمایهگذاری در مناطقی که دارای اقتصاد معیشتی هستند، پدیدار شده است. در اینگونه کشورها حاشیهنشینی شهری کاملا به صورت دیگری است و همواره وضعی موقتی داشته است. احتمالا میتوان گفت: آرژانتین و جنوب مرکزی برزیل دارای چنین وضعیتی هستند. (۸) در حالی که واقعیت امر بر علل شکلگیری در شهرنشینی غرب است که آن را متفاوت از شهرنشینی شرق ( جهان سوم ) میگرداند و این تفاوت صرفا در تاخیر زمانی خلاصه نمیگردد. شهرنشینی در غرب معمولا معلول وجود مازاد تولید، غارت و صنعت است. بدین صورت که در غرب وجود تضاد شهر و روستا در قالب بورگرها و فئودالها سبب گسترش شهرها شده نه اراده سلطان. چون در غرب قدرت با گروههای اجتماعی یکی بوده و یکدیگر را متاثر میساختند و قدرت در اختیار نماینده خوانین بود. بر خلاف شرق که قدرت از گروههای اجتماعی جداست و از گروهها متاثر نمیشود قدرت نماینده طبقه خاصی نبوده و شهر و روستا به جای تضاد، دو بوم انباشت ثروت برای قدرت استبدادی بودهاند.
در شرق شهر و روستا هر دو استعمارگر اریکه قدرت بودند و حق تحرک نداشتند. مازاد روستایی نیست که شهر را به وجود آورده است بلکه بر اساس فرآمین دولتی شهرهایی رشد کردند. نتیجه این تضاد بین بورگرها و فئودالها، انقلاب صنعتی و غارت سایر جهان بود که در شکلگیری شهرنشینی جهان غرب تاثیر بسزایی داشته، در توضیح غارت عدهای گفتهاند که وجود این تضاد سبب بالا رفتن توان نظامی و رزمی آنها شده که توانستند از آن در غارت بقیه ملل استفاده کنند. خلاصه اینکه شهر اروپایی زمانی پا میگیرد که حاکمیت استبدادی که مالک «همه چیز» باشد بر آن حکومت نمیکند، بلکه پایان فروپاشی چنین حکومتی است و اضافه بر آن همراه با قانون رشد میکند. مشخص میشود که علل شکلگیری شهرنشینی در جهان سوم با جهان غرب متفاوت بوده است و علل شکلگیری شهرنشینی در جهان سوم با گذشته چندان فرق نداشته بلکه دخالت امپریالیسم جهانی نیز به آن افزوده شده است و مدیریتهای مستبد همچنان عدم وجود شهرها را تضمین میکنند.
معمولا طرح بعضی از مسائل ساختاری جامعه مثل جمعیت، موقعیت جغرافیایی و نحوه معیشتی و معرفی آنها به عنوان موانع توسعه نیافتگی بهطور کلی راهگشا نیست. چون بعضی از ساختارها هستند که تغییرناپذیرند و طرح آنها به عنوان مانع توسعه ضمن اینکه مسئله را لاینحل میسازد، انسان را از پرداختن به عوامل عمده، دور و گاه اصل قضیه توسعهنیافتگی را مشکل طبیعی و لازم در حیات بشر و غیر قابل بحث میگرداند و در جواب اینکه گفته میشود مدیریت سیاسی به خاطر این عوامل ساختاری راهی جز استبداد نداشته است، باید گفت آنچه دولت را مستبد ساخته، فرهنگ موجود و استقلال مالی دولت و مردمی نبودن آن بوده است، نه مسائل ساختاری. حتی جهان غرب دموکراسی خود را از دامن جامعه استبداد زده فئودالی گرفت که مانع رشد و شکوفایی بود. خلاصه اینکه زمانی به تعادل نظام شهری دست خواهند یافت که مدیریتهای جهان سوم آگاه و مردمی باشند و مانع تمرکز سیاسی، اقتصادی و فرهنگی شوند و دست از ظلم و ستم و اختناق بر تودهها بردارند چون به گفته ابنخلدون « ظلم نابودکننده عمران و آبادی است.»
امیرعباس میرزاخانی
پینوشتها:
۱- پیران، پرویز – مقدمه شهرنشینی در خاورمیانه – ص ۶
۲ - شکوهی – جغرافیای اجتماعی شهرها – تهران: انتشارات دفتر مرکزی جهاد دانشگاهی – ص ۱۰ و ۱۱
۳ - کاستللو، شهرنشینی در خاورمیانه، ترجمه پرویز پیران، ص ۶۲
۴- همان، ص ۱۲- ۱۰.
۵ - همان – ص ۲۰۸ – ۱۹۵
۶- پل، سینجر، اقتصاد سیاسی شهرنشینی، ص ۱۷۱
۷ - جغرافیای اجتماعی شهرها، ص ۱۳۴
۸ - پل، سینجر – اقتصاد سیاسی شهرنشینی – ص ۵۹ - ۵۵
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست