سه شنبه, ۱۸ دی, ۱۴۰۳ / 7 January, 2025
مجله ویستا

احیای تجربه های تصویری


احیای تجربه های تصویری

فیلم های روی پرده این روزهای سینما معمولاً بعد از فیلمنامه و داستان بررسی می شود تحلیل ساختاری آن ها, از منظر چشم كارگردان ها, یعنی فیلمبرداران سینما, شاید برای اهالی سینما و هنردوستان جذابیت های فیلمنامه پردازانه نداشته باشد اما برای اهالی جدی سینما به طور حتم این نوع بررسی ها درسی اساسی در ساختارشناسی و مسائل فنی سینما به شمارمی آید

فیلم های روی پرده این روزهای سینما معمولاً بعد از فیلمنامه و داستان بررسی می شود. تحلیل ساختاری آن ها، از منظر چشم كارگردان ها، یعنی فیلمبرداران سینما، شاید برای اهالی سینما و هنردوستان جذابیت های فیلمنامه پردازانه نداشته باشد اما برای اهالی جدی سینما به طور حتم این نوع بررسی ها درسی اساسی در ساختارشناسی و مسائل فنی سینما به شمارمی آید.

فیلمبرداری تقاطع امضای بهرام بدخشانی را دارد. بدخشانی فیلمبردار خوش فكر و با استعداد سینما و فارغ التحصیل رشته فیلمبرداری از مدرسه عالی تلویزیون در سینما است كه كارش را با دستیاری فیلمبرداری در گال و هشت و نیم در سال ۱۳۶۵ آغاز و نخستین تجربه مستقل خود را با فیلمبرداری فیلم مار از سال ۱۳۶۶ آغاز كرد. كارنامه بدخشانی هر چه به دوران اخیر نزدیك می شویم مشحون از دشواری ها و حساسیت های او در نورپردازی و فیلمبرداری است. شاید اغلب او را به عنوان فیلمبردار دوئل بشناسند. كاری كه در نهایت هم به مجروح شدن وی سر صحنه انجامید. اما بدخشانی، هیوا، من ترانه پانزده سال دارم، بمانی، دیشب باباتو دیدم آیدا و كافه ستاره را نیز در كارنامه خود دارد. آثاری كه هر كدام بنا به توانایی و امتیازهای او به شاخصه های یك اثر در خور توجه تبدیل شدند. بسیاری این نقطه نظر را نمی پذیرند كه كسی چون فیلمبردار باید یك امضای ثابت و نگاه مشخص روی یك اثر داشته باشد، بلكه باید در خدمت نگاه، زاویه دید و نظر كارگردان قرار گیرد. از این رو بدخشانی در عین سختگیری برای انتخاب یك اثر تلاش كرده است در چند فیلم اواخر دهه هفتاد و اوایل دهه هشتاد خود علاوه بر ترسیم یك ایدئولوژی نورپردازانه به شكل عمیق پرداخت نوری در قالب های مشترك طرح ریزی شده در داستان های مختلف مبادرت ورزد.

برای مثال مفاهیم و فضای مشترك در هر سبك اجتماعی، جنگی، كودكان و هر گونه دیگری در صورتی كه بیان، لحن، مضمون و ایده مشتركی در یك سكانس وجود دارد، این رویكرد با حفظ نگاه كارگردان، توسط نگاه بدخشانی به ما منتقل می شود. از این نظر برای بدخشانی هم احترام به نگاه كارگردان باقی می ماند و هم دقت او به وجوهی مشترك برای رسیدن به یك نوع توازن نزدیك به رنگ، تصاویر، حركت و دكوپاژ بومی اطرافمان. اینجاست كه ورودی ها به دوربین بدخشانی كه شاید دوربین مورد استفاده بسیاری از فیلمبرداران دیگر هم باشد با آنالیز مطالعات و تجربیات او در تكنیك، فرهنگ و شناخت وی از نقاشی، فیلم و عكس و بسیاری از المان های دیگر، خروجی را به همراه دارد كه سرشار از ابعاد زیبایی شناسانه تصویر شده است. تقاطع از بعد فیلمبرداری و با بضاعت سینمای ما كماكان شاخصه های نگاه بدخشانی را به همراه دارد. فیلم با نگاتیو فوجی حساسیت های ۱۲۵ و ۵۰۰ ASA و با كداك حساسیت ۸۰۰ كار شده است. گرچه كهنگی نگاتیوها به اثری با زمان بالای داخلی لطمه زننده به نظر می رسد اما ظاهراً تست هایی كه بدخشانی در مرحله ابتدایی و پیش تولید از نگاتیوها زده است حفظ تونالیته و با توجه به امكان تداخل نگاتیو به دلیل قرینه نبودن مارك ها با ظرافت هم اندازه شده اند. این اتفاق برای فیلمبرداری كه توانایی قرینه كردن آن را سر صحنه دارد، موفقیت محسوب می شود و لابراتوار تنها پنجاه درصد می تواند فیلمبردار را كمك كند. از این نظر مشخصه هایی كه بدخشانی ازآنها برای رسیدن به فضایی درخور توجه كمك گرفته است قابل ستایش است.

قصه تقاطع بررسی مسائل اجتماعی جامعه امروز است. تصادفی ناخواسته تأثیرات متفاوتی بر سرنوشت پنج انسان می گذارد. تا پیش از صحنه تصادف همه چیز حالت طبیعی و تصویرپردازی به شكلی معمولی پیش می رود. با ایجاد تصادف به عنوان نقطه عطف اثر شكل نورپردازی به سوی مایه های تیره می رود. كم بودن تعداد رنگ به كار رفته در صحنه های داخلی با كمك همان نگاتیوهای فوجی نوعی سازمان بندی برای سطوح مختلف داخلی ها به ما منتقل می كند. هر چه باشد اگر قرار است تنش های درونی امیر و پنهان كاری ماجرای تصادف را از طرف او در قبال مادرش (با بازی معتمدآریا) ببینیم نیروی حجم نمایی زیاد روشنی ـ تیره موجب تعدیل سطوح فضایی در داخلی ها شده است. در تنش نامتوازنی كه میان حمید (بیژن امكانیان) با دختر نوجوانش می بینیم رنگ ها و نورها چرك و برجسته نما هستند و یك نوع یكسانی میان نورپردازی اتاق ها، اشیا و به طور كلی اتمسفر آن داریم؛ از این رو سایه های ظروف و اشیای زینتی با تیرگی میز پیوند خورده است. غلبه تیرگی و حجم ناپایدار روشنایی كه با نورها و رنگ ها به نوعی خامی رسیده است نتیجه ای چون یك نوع آرامش كاذب و نمود تصویری از اختلالاتی است كه زمینه های آمادگی آن با نورها شكل گرفته است و با حضور طلبكار سیری قبض و بسط گونه به خود می گیرد. بدخشانی حتی در صحنه های خارجی هم به حفظ این نوع فضا كمك كرده است. فصل تصادف و امتداد حركت پیش از آن در اتوبان حكیم ـ كردستان و سپس همت ـ دهكده تنها با تقویت چراغ های این اتوبان ها كار شده است. در حالی كه می شد فضا را از این محیطی كه می بینیم پرنورتر جلوه داد. انتخاب كنتراست پایین فضا را به شكلی عادی سازی می كند اما زمینه چینی های نورپردازانه بدخشانی سایه برجستگی ها را به سمت خاكستری و تیره و زرد می كشاند كه تركیب نورهای منبعث از زرد خود به شكلی خفیف به تعادل كمك می كند. در پایان فیلم زمانی كه امیر مجاب به اعتراف و گفتن حقیقت تصادف به مادرش می شود؛ بهبود رابطه او و مادرش حالت طبیعی ارتباط مغشوش پنج قصه را به یك نوع تعادل می رساند. از این رو درست است حمید دخترش و نامزد مهسا، مهسا را از دست داده اند. اما كلید حل معما كه تا آن هنگام نزد امیر بود اینك به گشایش ماجرا می انجامد و دوربین و نورها به سوی تعادل اولیه كه در فصل پاساژ، خیابان و در مجموع پیش از تصادف دیدیم شباهت می یابد. بدخشانی كه با ۳ دوربین فصل تصادف را فیلمبرداری كرده است همواره و صرفاً به ابعاد تكنسین بودن صرف فیلمبردار معترض بوده و به فضاهایی كه كمپوزیسیون ها و میزانسن های متناسب با شكل ارائه شده در نقاشی و به طور كلی عنصری كه هنرمند در آن دخیل است رسیده است. تقاطع نیز با این مؤلفه ها كاری درخور توجه برای فیلمبردارش به حساب می آید.

●وقتی همه خواب بودند

نادر معصومی با نخستین اثرش درخت جان در سال ۱۳۷۵ و سپس چریكه هورام و رسم عاشق كشی و اینك وقتی همه خواب بودند نوید فیلمبرداری جسور و خوش استعداد را داده است.

معصومی كه با مطالعه فیلمنامه قطعاً مكان های زیبا اما دشواری های تولید در منطقه دیلمان را می شناخته كه قطعاً به فیلمبرداری در آن ناحیه كمك بسیار كرده است. قصه فیلم روایت مامای پیر روستای تازه آباد است. بی بی سلیمه قصد رفتن به مكه را دارد و این برای او كه پیرزنی با اعتقادات مذهبی است قدم گذاشتن در مهمترین مكان كره خاكی محسوب می شود. این سوژه فرصت مناسبی برای معصومی ایجاد كرد تا با تصویرپردازی از پیرنگ های قصه و با قاب هایی كه از لنزهای باز نشأت گرفته بود و لانگ شات ها را ایجاد می كرد تصویرپردازی منشعب از فضاهای نقاشی را به خاطر آورد.

نقشه مایه هایی كه در درخت جان و رسم عاشق كشی تجربه هایی مشابه برای او خلق كرده بودند.

از این رو رنگ و فرم در ارگانیسمی هماهنگ با هم پیوند خورده و روح كلی اثر را كه متناسب با روح و فضای استیلا یافته معناگرا در اثر است، شكل بخشد. او با بی بی سلیمه، گلنار، بچه ها و نصیر یك به یك و دوان دوان درمیان این همه سبزی و زیبایی می دوند و فیلمبردار در تلاش برای نشان دادن وحدت میان فرم ها و رنگهای طبیعی است كه هریك به صورت ریتم های فرمی تجریدی و تكه های رنگ در لابه لای دشت ها و جنگل ها درآمده اند.

درست است كه خود طبیعت از بی نظمی خاصی در نظرگاه اول برخوردار است. یعنی در لانگ شات ما درختانی را می بینیم كه هرجایی كه دانه كاشته شده روییده اند. آنها در یك ردیف مشخص نیستند. یك درخت بافاصله زیادی از درختی دیگر قراردارد و شاید در فاصله نزدیكتری دو درخت كنار هم قرارگرفته باشند.

اما تحلیل هایی كه از كار معصومی در این اثر به دست می آید؛ این بی نظمی ظاهری را به سوی تحلیل های ظاهراً اتفاقی كه هرگز از قاعده كلی كمپوزیسیون منظم خارج نمی كند، می رساند.

از این رو در صورتی كه ما با طبیعتی ساخته و پرداخته دست بشر مواجه می بودیم نظمی كاذب (به فرض چیدن درخت ها در یك ردیف خاص) مواجه می شدیم، در صورتی كه طبیعت خلق شده از طرف خداوند اوج هندسه، محاسبه و ساختمان بندی سیستمی نسبتها است.

و این مسأله باعث شده ما نه به عنوان یك سوژه بلكه به اشیاء، فضاها و اطرافمان به عنوان كنشی یگانه بنگریم.

علی اصغر كشانی


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.