شنبه, ۱۳ بهمن, ۱۴۰۳ / 1 February, 2025
چند نکته درباره آخرین فیلم کوئنتین تارانتینو
۱) کوئنتین تارانتینو مثل شعبده بازی که همیشه چیزی در آستین دارد، بازهم همگان را متعجب کرده است. بسیاری از منتقدان تارانتینو را نابغه سینمای امروز میدانند و عده کمتری معتقدند تارانتینو فیلمسازی معمولی است که از اتفاق شیفتگان بسیاری پیدا کرده و فیلمهایش تنها کولاژهایی هستند برگفته از فیلمهای مهم تاریخ سینما . «حرامزاده های بیشرف» فیلم آخر او نیز باز نظرات موافق و مخالف بسیاری برانگیخته. فیلم فروش فوقالعادهای داشته و در نظرسنجی های اینترنتی هم مدام رتبه اش بالاتر می رود. اسم فیلم، که تارانتینو به عمد آنرا با املای غلط نوشته، ملهم از یک فیلم ایتالیائی است که در سال ۱۹۷۸ ساخته شده، که داستان فیلم ربط زیادی به آن ندارد. به گفته تارانتینو پروسه یافتن ایده اولیه و تبدیل آن به فیلمنامه نهایی دوره ای ده ساله را گذرانده است. تا اینجای کار چندین نفر از منتقدان بینالمللی این فیلم را بهترین فیلم تارانتینو دانسته اند. فیلم نمونهای تمام عیار از سبک خاص فیلمسازی تارانتینو ست. مضامین محوری تارانتینو از «سگ های انباری» و یا فیلمنامه «قاتلین بالفطره» در این فیلم نیز ادامه پیدا کرده اند. انتقام و خشونت حتی بیشتر از «بیل را بکش» در مرکز فیلم قرار گرفته. این بار تارانتینو سنگ بزرگی برداشته است. فیلمی که پروسه تولید عظیمی داشته و بازیگرانی با سه زبان مختلف در آن حرف زده اند و زمان نهایی فیلم دو ساعت و نیم از کار درآمده. زمان فیلمبرداری کوتاه بوده، برای همین تارانتینو با همه وجود خود را صرف فیلم کرده. حرامزادههای بی شرف فیلمی چند وجهی است که علاوه بر یک درام جنگی میتواند در چند ژانر دیگر نیز طبقهبندی شود. فیلم ترکیبی است از یک فیلم جنگ دومی، با همان دکورها و لباسها و فضاسازی، با وسترن اسپاگتی، یا فیلمهای ایتالیائی وسترن های انتقامی، که تارانتینو دوگانه بیل را بکش را هم در ستایش آنها ساخته بود. حرامزاده های بیشرف علاوه بر اینها میتواند ستایشی هم باشد از فیلمهای جنگی اروپائی دهه شصت و هفتاد و تقدیری از سینماگران برجسته آلمان قبل از جنگ و دوران جنگ. دیالوگ های خاص تارانتینویی، تکنیک ساخت، انتخاب بازیگر و کارگردانی جسورانه همه در این فیلم به اوج رسیدهاند. علاقمندان تارانتینو در سراسر جهان بدون شک بیش از «قصههای عامهپسند» از این فیلم لذت میبرند. تارانتینو با قواعد ژانر و سنت های تاریخ سینما بازی میکند و سعی میکند عادت های ذهنی و بصری تماشاگر را تغییر دهد. نمیشود انتظار داشت چیزی قابل پیشبینی در فیلمهای او اتفاق بیفتد.
۲) داستان فیلم در زمان جنگ جهانی دوم میگذرد. تارانتینو نگاه خاص خود به تاریخ را اینبار متوجه یکی از مهمترین حوادث قرن بیستم کرده است. داستان فیلم، ترکیب دو قصه است، یکی داستان زن یهودی فرانسوی است که خانواده اش به دست آلمانی ها کشته می شوند ولی خودش صاحب سینما می شود و در برنامه جوزف گوبلز رئیس تبلیغات المان هیتلری برای بزرگداشت از هیتلر، خرابکاری می کند. خط دوم داستانی فیلم، ماجراهای جوخه ای است که آلمانی ها را در فرانسه شکنجه میکنند و میکشند و همیشه یکی را زنده می گذارند که داستان را برای دیگران تعریف کند. این داستانها را تارانتینو با ظراف و اغراق خاص خودش و با غلو و با الهام از سینما، به هم مربوط کرده در یک فیلم طولانی پر از صحنه های خون و خونریزی و خشونت کنار هم گذاشته. برد پیت فرمانده آن جوخه آمریکائی است متشکل از افسران و سربازان یهودی، که پشت جبهه، در فرانسه تحت اشغال آلمان ها، به انتقام گیری از افسران اس اس مشغول هستند، آنهم انتقامی خشن و توام با خونریزی. برخلاف فیلمهای جنگ جهانی دوم، در این فیلم نازی ها و امریکائی ها به یک اندازه خشن و خبیث هستند. این نکته را میتوان رنگ و لعاب تارانتینوئی قصه دانست. اما قهرمان دیگر فیلم یک زن یهودی فرانسوی (با بازی ملانی لوران ) است که از چنگ کشتار آلمانها گریخته و در مقام صاحب یک سینمای پاریسی، در عملیات خرابکاری شرکت میکند. واحد آمریکائی پشت جبهه به کمک نیروهای مقاومت فرانسه، نقشه می کشند که سران ارتش آلمان را که در مراسمی در سینمای او برگزار میشود، در آتش بسوزانند. تاریخ و ماجراهایی که تارانتینو روایت شان میکند اتفاق نیفتاده اند، اما چنان باورپذیر به تصویر کشیده میشوند که تماشاگر آنها را بخشی از حوادث واقعی جنگ جهانی دوم به شمار میآورد.
۳) یکی از ایده هایی که از فیلم برمیآید ایده نفی و تقدیس خشونت است. بنظر میرسد که فیلم از نمایش خشونت و علاقه تماشاگر به دیدن خشونت استفاده یا سوءاستفاده میکند. سینمای تارانتینو در حوزه سینمای پست مدرن طبقهبندی میشود، از همین رو برداشت های متفاوت از مضامین فیلمهای او طبیعی بنظر میآید. تارانتینو تفکر خشونتآمیز را نفی میکند و در عین حال نشان میدهد که اعمال خشونت و تماشای اعمال خشونت برای آدمیزاد جذابیت دارد. او از تاریخ و از تاریخ سینما وام میگیرد تا تماشاگر را به سمت نگاهی متفاوت به تاریخ و سینما راه ببرد.
۴) نظرات منتقدان کماکان متفاوت است. مانولا درگیس در نیویورک تایمز، دیالوگ های فیلم را زورکی و کلیشه ای میداند. منتقد برجسته دیگر دیوید دنبی نویسنده نیویورکر، از سنگدلی اخلاقی فیلم انتقاد کرده و نوشته این فیلم همه اش هیجان است بدون احساس و عاطفه، سراسر جوشش است بدون حس. در این فیلم افسران آلمان نازی صرفا استعاره های سینمائی هستند، هیولاهائی سخنگو که استعداد اصلی آنها، سادیسم است. اما آمریکائی ها همینطور هستند و با ظالم نشان دادن آمریکائی ها، تارانتینو می خواهد از تفکیک عادتی نیک و شر در امتداد مرزهای ملی، پرهیز کند ولی با این کار، از پاسخگوئی اخلاقی هم فرار کرده است. او مینویسد از «جکی براون» به بعد، فیلمهای تارانتینو صرفا هیجان می آفرینند بدون محتوای احساسی، و این طرز فیلمسازی، سبُک تر و توخالی تر از آن است که بشود اسمش را نهیلیسم گذاشت. دنبی می نویسد اما اگر سنگدلی اخلاقی در فیلم قصه های عامه پسند Pulp Fiction تا جائی می رود که خشونت و خونریزی ناگهانی شخصیت ها برای تماشاگر خنده دار می شود، اینجا در فیلم «حرامزاده ها» تارانتیو یک مصیبت یا تراژدی واقعی تاریخی را گرفته دارد با آن شوخی می کند.
سید حسام فروزان
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست