دوشنبه, ۲۲ بهمن, ۱۴۰۳ / 10 February, 2025
مجله ویستا

کجای زمین و زمانی؟


کجای زمین و زمانی؟

من آوازه ناکجایی‌ترین ردپایم چه بی‌انتهایم من امشب چه بی‌انتهایم مرا دارد از خود تهی می‌کند ذره،‌ذره همان حس گنگی که می‌جوشد از ژرفنایم پرم از غریبی و لبریزم از بی‌شکیبی …

من آوازه ناکجایی‌ترین ردپایم چه بی‌انتهایم من امشب چه بی‌انتهایم مرا دارد از خود تهی می‌کند ذره،‌ذره همان حس گنگی که می‌جوشد از ژرفنایم پرم از غریبی و لبریزم از بی‌شکیبی بگو با من ای “آشنا”! من کیم در کجایم! من و جستجوی تو ای نبض پنهان هستی کجای زمین و زمانی؟

‌بگو تا بیایم بگو از کجای دلم می‌وزی سایه روشن که من با غریبانگی‌های تو آشنایم چنان قاصدک در پریشانی دست توفان در آشوب بی‌ساحل یادهایت رهایم چو فانوس، چشمانم از آتش و انتظارست بیا ورنه تا صبح می‌پژمرد روشنایم هنوز این منم خیره بر امتداد همیشه که روزی تو می‌آیی از آن سوی لحظه‌هایم .

محمدرضا روزبه- بروجرد